سنجر غفاری
افغانستان از کریملن تا قصر سفید
قسمت سیزدهم . دعوت پیهم حفیظ الله امین از حضور نظامی شوروی در افغانستان .
در بخش گذشته مصوبه کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی وقت را مطالعه فرمودید که چگونه مقامات در کریملن به این تصمیم رسیدند تا به افغانستان قوت های نظامی شان را ارسال بدارند و نقش و اعتباری که امین در بازی اش با کریملن و رقبای آن وقت کریملن در سطح بین المللی ، و در سطع داخلی با رقبای خویش در داخل تشکیلات حزبی با جناح خلق و پرچم حزب از یکطرف و مواجع شدنش نسبت به انجام اعمال زور ، فشار و شکنجه بر مردم و رقبای سیاسی و اید یالوژیکی و سایر احزاب در داخل کشور داشت به محاسبه می گیریم که چگونه امین برای نجات خودش وپای کریملن رابه تلک رقبایش کشانید، افغانستان به ویتنام ثانی برای کریملن و قصر سفید ، صحنه یک جنگ تمام اعیار گردید توجه شمارا به عنق بازی های می رسانیم که ادامه دارد. باید دقیق شد که رهبران در کریملن و امین در افغانستان با مردم و کشور ما چگونه بازی را با رقبای شان آغاز نموده اند . تجاوز نظامی شوروی در سال ١٣٥٨ خورشیدی برابر با سال ١٩٧٩میلادی بر افغانستان در دوران حکومت صد روزۀ حفیظ اللهامین شکل گرفت. ورود نخستین دستههای نظامی لشکریان شوروی در ظاهر، توأم با دعوت و موافقت امین بود
اما این نیروها پس از ورود و استقرار در افغانستان، دست به قتل داعی و
میزبان خود زدند. در حالیکه تقاضای امین به حضور قوای شوروی و اقدام این
قوا در قتل موصوف به عنوان دو موضوع متناقض و معما گونهای در رویداد لشکر
کشی شوروی جلب توجه میکند، حزب دمکراتیک خلق اعم از هردو جناح خلق و پرچم
آن تا کنون پردهاز تناقضات این رویداد بر نداشتهاند.
نقش رهبران حزب دمکراتیک خلق افغانستان در تجاوز نظامی شوروی، نقش اصلی و
تعین کننده نبود. هرچند که حفیظ الله امین قوای شوروی را دعوت کرد و ببرک
کارمل در پی تجاوز نیروهای شوروی به رهبری حزب و حاکمیت حزبی رسید، اما
آنها در این سقوط و صعود تنها یک قربانی محسوب میشدند. وقتی میتوان به
درستی این حقیقت اذعان داشت که عملکرد شورویها و بگونۀ دقیق تر روسها را
در مورد رهبران حزب دمکراتیک خلق مورد توجه و بررسی قرار داد. علی رغم آنکه
رقیبان متخاصم جناح پرچم به خصوص مخالفان ببرک کارمل در داخل حزب دمکراتیک
خلق و بیرون از این حزب، تجاوز نظامیشوروی را عاملی در رساندن رهبر جناح
پرچم حزب به کرسی اقتدار تلقی میکنند و نقش کارمل را در این تجاوز به
عنوان دوست صادق و وفادار به شوروی برجسته و مهم میپندارند، اما حقایق
نهفته در متن رویدادهای تجاوز شوروی و عملکرد بعدی آنها حکایت دیگر دارد.
وقتی رهبران شوروی در کریملین تصمیم به حذف امین از کرسی قدرت گرفتند و
برژنف این تصمیم را بگوش ترهکی در سپتمبر ١٩٧٩ رساند، ببرک کارمل به عنوان
رهبر حزب و حاکمیت حزبی در کابل مد نظر گرفته نشده بود. اما غلبۀ امین بر
ترهکی در منازعۀ قدرت و قتل او از سوی امین، رهبران شوروی را بهانتخاب و
انتصاب ببرک کارمل در رأس حزب و حکومت حزبی درکابل واداشت.
در سالهای بعد که رهبران پیر کریملین یکی پی دیگری پدرود حیات گفتند و
گورباچف رئیس کی.جی.بی رهبری حزب کمونیست و دولت شوروی را بدست آورد، در
همسویی با سیاست پرسترویکا و گلاسنوست، نجیب الله رئیس خاد را در دولت حزب
دمکراتیک خلق جانشین کارمل ساخت. آنچی را که روسها در این دوره در مورد
ببرک کارمل انجام دادند، کمتر از عملی نبود که در برابر حفیظ اللهامین
انجام داده بودند. آنها کارمل را با فشار عزل نمودند و سپس از افغانستان
بیرونش کردند. آنگونه که ببرک کارمل در سالهای پس از فروپاشی شوروی به حامد
علمیخبرنگار رادیو بی.بی.سی گفت:«نه تنها تو بلکه تمام خبرنگاران و
ژورنالیستان دربرابر من جفای بزرگ را مرتکب شدهاید. طوریکه من اضافهاز
چهارسال در شوروی و چکسلواکیا زندانی بودم ولی هیچ خبرنگار دربارۀ من
گزارشی به نشر نرسانید و هیچ کس دنیا را از زندانی بودن من اطلاع نداد.
خصوصاً ژورنالیستانی مانند شما که خود را افغان میگویید باید از روسها
میپرسیدید که رئیس جمهور ما کجاست و چرا به شوروی برده شدهاست؟ تو با
مجاهدین افغانستان همکار بودهای و از رنج و زحمت آنها در جنگ علیه نیروهای
شوروی به خوبی آگاه هستی. همانطوریکه شما مخالف تجاوز شوروی بهافغانستان
بودید به همان اندازه منهم مخالف بودم. من از روز اول مخالف آمدن شورویها
به کشورم بودم ولی ما قربانی جنگ سرد شدیم. »(١)
برکناری و تبعید ببرک کارمل توسط روسها مبیین این حقیقت بود که کارمل حتی
به قول خودش چیزی بیش از یک قربانی محسوب نمیشد. این واقعیت نشان میدهد
کهاو نقش اصلی و مهمیدر تجاوز شوروی بر افغانستان نداشت. او قوای شوروی
را بهافغانستان نیاورد بلکه قوای شوروی او را بهافغانستان آورد. در
حالیکه روسها هیچ شک و تردیدی در صداقت و وفاداری او به شوروی نداشتند،
اما زمانیکه سیاست و منافع خود را در کنار نهادن ببرک کارمل از رهبری حزب و
دولت تشخیص دادند، بدون هیچ ملاحظهای بهان پرداختند. عملکرد روسها بعداً
در مورد داکتر نجیب الله که جانشین ببرک کارمل گردید چیز بهتر از آنچی که
در مورد امین و کارمل انجام دادند، نبود. هرچند نجیب الله تمکین و وفاداری
کمتر از رهبران پیشین حزب خویش به روسها نداشت. او در خزان ١٩٨٨ خطاب به
نیروهای شوروی که در حال ترک افغانستان بودند گفت: «ما دربرابر شما فرزندان
شجاع کشور لنین به خاطر همۀ آنچه برای مردم افغانستان، برای انقلاب ثور
انجام دادهاید، به خاطر مردانگی و شجاعت و هم به خاطر مهربانی و انسانیت
شما سر تعظیم فرود میآورم.» (٢)
در سالهای بعدی که شوروی بسوی فروپاشی رفت و روسها منفعت ومصلحت خود را در
ترک حمایت از نجیب الله و حاکمیت حزب دمکراتیک خلق دیدند، به حزب و رهبرش
چنان پشت کردند که حتی چند سال بعد جسد از گلو آویخته شدۀ رهبرحزب دمکراتیک
خلق در پایتخت افغانستان آنها را به واکنشی وانداشت. این حقایق نشان میدهد
که رهبران حزب دمکراتیک خلق در تجاوز نظامی شوروی و تداوم این تجاوز نقش
مهمینداشتند. آنها قربانی این تجاوز بودند. در واقع وسیله و ابزار این
تجاوز. هرگاهاز منظر قربانی شدن و ابزار بودن به نقش رهبران حزب مذکور در
تجاوز شوروی نگاه شود، سهم حفیظ الله امین در ماجرای تجاوز و کشانیدن پای
ارتش سرخ به افغانستان بیشتر از همهاست. افزایش سهم امین را در اشغال
نظامیافغانستان توسط شوروی زمانی میتوان بهتر درک کرد که بسوی او در
ارتباط به این رویداد از سه زاویه نگاه کرد:
نخست به عنوان داعی و میزبان قوای نظامیشوروی در افغانستان از مسند قدرت و
از جایگاه رهبری در حزب و حاکمیت .
دوم؛ به حیث چهرۀ شاخص و قدرتمند در دولت حزب دمکراتیک خلق که به عضویت در
سازمان جاسوسی ایالات متحدۀ امریکا ( سی.آی. ایC.I.A
) متهم میشود.
و سوم؛ به عنوان شخصیت مستقل، نا سیونالیست و غیر وابسته که خواهان طرد
نفوذ و دخالت شوروی به حزب دمکراتیک خلق و دولت حزبی بود.
١ - امین؛ داعی و میزبان نیروهای شوروی:
حفیظ اللهامین در زمان امضای معاهده میان عالی ترین هیئت دولت شوروی و
افغانستان در پنجم دسمبر ١٩٧٨ که به رهبری نورمحمد ترهکی و برژنف صورت
گرفت، بصورت رسمی نفر دوم دولت حزب دمکراتیک خلق بود.
امین چه در دوران رهبری نورمحمد ترهکی در حزب و دولت حزبی و چه در زمان
کوتاه رهبری و حاکمیت خودش بارها از شوروی خواستار اعزام نیروی نظامی به
افغانستان شد. در یک سند محرمانۀ کی. جی. بی که پس از فروپاشی اتحاد شوروی
منتشر گردید، نمایندۀ کی. جی.بی در مورد توافقات امین به چگونگی جابجایی
نیروهای نظامیشوروی در افغانستان مینویسد:
« پیام از کابل (محرمانه ، عاجل)
بتاریخ ١٢ و ١٧ دسمبر (١٩٧٩) نمایندۀ کی گی.بی به امین دیدار کرد، در
گفتههای امین مساله درخور توجه است:
امین مصرانه مفکورۀ لزوم بلافصل اتحاد شوروی در جلوگیری از عملیات رزمی
باندها در نواحی شمال جمهوری دمکراتیک افغانستان را بیان کرد، طرحهای او
از این قرار اند:
رهبری کنونی افغانستان حضور نیروهای مسلح شوروی را در برخی از نقاط مهم
استراتیژیک در استانهای شمالی افغانستان خیر مقدم خواهند گفت.
امین گفت:
١ – اشکال و روشهای ارائه شده کمک نظامیبایست از جانب شوروی تعین گردد.
٢ – اتحاد شوروی میتواند پادگانهای نظامیدر جاهای که خود آرزو دارد، بدست
آورد.
٣ – اتحاد شوروی میتواند کلیه پروژههای همکاری مشترک افغان شوروی را زیر
محافظت بگیرد.
٤ – سپاهیان شوروی میتواند راههای مواصلاتی جمهوری دموکراتیک افغانستان را
زیر نگهبانی بگیرد. . . . » (٣)
همچنان نمایندۀ کی.جی.بی از کابل در پیام محرمانۀ دیگر خود به مسکو از
تقاضای امین به اعزام نیروی شوروی برای حفاظت از محل کار و اقامتش سخن
میگوید:
« . . . در روند گفتگو، امین خواهش خود مبنی بر گسیل یک گردان (کندک) از
سپاهیان شوروی را برای نگهبانی از شخص خود در مقر جدیدش (کهاو در نظر دارد
پس از پانزدهم اکتوبر سال روان(١٩٧٩) بهانجا کوچ کند) تکرار کرد. . » ( ٤)
ظاهراً پس از تقاضای امین یک قطعۀ پنجصد نفری که عمدتاً از نیروهای مخصوص
کی.جی .بی بودند در اوایل دسمبر ١٩٧٩ به محل اقامت امین در کاخ تپۀ تاج بیک
اعزام شدند. این نیروها حلقۀ دوم محافظتی را بدور قصر تپۀ تاج بیک میساختند
که همه ملبس با یونیفورم ارتش افغانستان بودند. (٥)
فقیر احمد ودان عضو ارشد جناح پرچم حزب دمکراتیک خلق ضمن آنکه دعوت امین را
از مسکو در اعزام قوای نظامی، تلاش موصوف غرض جلب اعتماد رهبران شوروی در
مورد خود تلقی میکند، به نقل از یک مامور عالی رتبۀ حکومت امین مینویسد:
«باید بهاساس این پیشنهاد (پیشنهاد حفیط الله امین) ده هزار تن از
منسوبان اردوی شوروی در میدانهای هوایی افغانستان جابجا و در مواقع لازم
از آنها استفاده میگردید، به همین سبب در بیانیهها و اسناد هردو جانب
فورمول بندی "قطعات محدود نظامیاتحاد شوروی"بکار میرفت.»(٦)
گزارش سری سفارت ایالات متحدۀ امریکا در کابل، ورود و جابجایی شماری از
نیروهای شوروی و یا همان قطعات محدود نظامیشوروی را در اوایل حکومت صد
روزۀ امین تأیید میکند. در سند سری شماره ٤٧ بتاریخ سوم اکتوبر ١٩٧٩ از
سفارت امریکا در کابل که موضوع آن، تشریح نیروهای نظامیروسی در افغانستان
است، میآید:
« . . الف: نیرو و سربازان نظامی حدود ٦٠٠ نفر که در حال حاضر دفاع قسمت
داخلی پایگاه هوایی بگرام را بعهده دارند که به نیروی ویژه واکنش معروفند.
ب: نیروهای نظامی متخصص حدود ١٠٠٠ – ٥٠٠ نفر از سربازان گردان زرهی که در
حال حاضر در پادگان پل چرخی که پادگان زرهی است مستقر میباشند.
ج: تعدادی سربازان جوان در اطراف کابل به حفاظت تأسیسات و خانههای روسها
مشغولند.
د: هرنظامیروسی که کار عملیش و نقشش بیشتر از یک مستشار نظامیاست مثل
تکنسینهای روسی که کار شان تعمیر هلیکوپترهای توپدار و ارابههای مسلح
جنگی کهامروزه در عملیات علیه شوروشیان بکار گرفته میشود، میباشد.
بر اساس دقیقترین اطلاعاتیکه در دسترس ما قرار دارد منجمله اطلاعاتی که به
وسیلۀ سایر منابع حساس دولت امریکا تأیید میشود، احتمالاً ٤٢٠٠ نفر نیروی
نظامی (شوروی) در افغانستان در حال حاضر بسر میبرند.» (٧)
حتی یکی از گزارشات سری سفارت ایالات متحدۀ امریکا در کابل توسط "جی.
بروسوامستوتز
J.Bruce Amstutz
" شارژدافیر سفارت، به نقل از یک دیپلومات هندی، تعداد نیروهای نظامیشوروی
را که در اوایل حکومت امین وارد افغانستان شدند از ده تا بیست هزار نفر
میخواند. در سند شماره ٤٤ مؤرخ اول اکتوبر ١٩٧٩ نگاشته میشود: «. . . .
همین طور در تاریخ ٣٠ سپتمبر ج- دالات سینگ وزیر مختار سفارت هند (لطفاً
محفوظ بماند) به وزیر مختار سفارت گفت که یکی از منابعش و یک افسر سابق
ارتش افغانستان کهالآن در پلچرخی در زندان بسر میبرد، قبل از دستگیری اش
در "خانۀ مردم" (خانۀ خلق) دفتر مرکزی رهبری خلقی درمورد حضور نیروهای
نظامیروسی بحث نمودند. افسر افغانی گفته بود که زمان سر کار بودنش
بهاطلاعات حساس دسترسی داشتهاست حدود ٩٠٠٠ نفر نیروی روسی در افغانستان
یافت میشده. وزیر مختار هندی تاریخ دقیق اطلاعاتش را نمیدانست ولی فکر
میکرد کاملاً جدید است. سینگ خودش گمان میکرد کهامار کنونی در حدود ده تا
بیست هزار میباشد (او بیشتر به حد بالای این آمار تمایل داشت). . . . »
(٨)
تقاضای امین از مسکو غرض اعزام قوای نظامی به افغانستان تنها محدود به
دوران یکصد روز رهبری او در حزب دموکراتیک خلق و دولت این حزب نمیشد. امین
قبل از آن و یکجا با نورمحمد ترهکی با رها از مسکو خواستار ورود قوای شوری
شده بودند تا آنها را در سرکوبی شورشها و قیامها علیه دولت حزب دمکراتیک
خلق ، یاری رسانند. تقاضای ترهکی و امین به ورود قوای شوروی و تردید
زمامداران شوروی، از متن اسناد محرم کی. جی.بی و حزب کمونیست شوروی پیدا
است که پس از فروپاشی شوروی مجال انتشار یافتند. در سندی از کی.جی.بی
میآید:
« ١١ آگست (١٩٧٩) با امین بنا به تقاضای او دیدار کردم (نمایندۀ کی.جی.بی
درکابل) در روند گفتگو توجه خاصی به آمدن یگانهای شوروی بهافغانستان
مبذول گردید. امین مصرانه خواهش کرد به رهبران شوروی لزوم گسیل عاجل
یگانهای شوروی به کابل را گزارش دهید. او چند بار تکرار کرد که"حضور
سپاهیان شوروی به پیمانۀ چشمگیری روحیۀ ما را با لا برده و به ما آرامش و
اطمینان بیشتری خواهد بخشید. شاید رهبران شوروی از آن نگران اند که دشمنان
ما در جهان، گسیل سپاهیان شوروی بهافغانستان را به عنوان مداخله در امور
داخلی جمهوری دمکراتیک افغانستان ارزیابی خواهند کرد. مگر من به شما
اطمینان میدهم که ما یک دولت مستقل و آزاد هستیم و همه مسایل را مستقلانه
حل و فصل میکنیم. سپاهیان شما در نبردها اشتراک نخواهند ورزید. آنها را
صرف در لحظات بحرانی به یاری فرا خواهیم خواند. » (٩)
در برخی از اسناد دیگر نگاشته شدهاست:
« مسکو ،خیلی سری
"رفیق امین را قانع سازید . . . "
حسب سفارش نورمحمد ترهکی، رفیق امین مرا دعوت کرده و از ما خواهش کرد تا
١٥ – ٢٠ هلیکوپتر رزمی با مهمات و پرسونل شوروی به ایشان تحویل بدهیم تا
درصورت وخامت اوضاع در حومۀ کابل و مناطق مرکزی کشور برضد باندهای شورشیان
کهاز پاکستان فرستاده میشوند به کار گرفته شود.
; گوریلف – ١٤ اپریل ١٩٧٩
مصوبۀ کمیتۀ مرکزی:"مصلحت نیست، این کار انجام شود. ن.و.اگرارکف"
٢١ اپریل ١٩٧٩ دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی تصویب کرد
که: شرکت پرسونل هوا برد شوروی در سرکوب خیزشهای ضد انقلابی در قلمرو
افغانستان صحیح نیست. دراین حال به مستشار ارشد نظامیشوروی در جمهوری
دمکراتیک افغانستان دستورهای زیر داده شد:
خیلی سری، بخش خاص
کابل، به مستشار ارشد نظامی
به نخست وزیر جمهوری دمکراتیک افغانستان، حفیظ الله امین اطلاع بدهید که
درخواست افغانستان مبنی بر تحویل ١٥ – ٢٠ فروند هلیکوپتر رزمی با پرسنل
نظامیشوروی به حکومت شوروی فرستاده شد. بگویید که ما به افغانیها قبلاً
توضیح داده بودیم که شرکت آشکاریگانهای رزمی شوروی در سرکوب ضدانقلابیون
در جمهوری دمکراتیک افغانستان مصلحت نمیباشد. . . » (١٠)
گروهی از دانشمندان انستیتوی تاریخ نظامی فدراسیون روسیه در کتاب "جنگ در
افغانستان" که بخشی از اسناد سری را در مورد تقاضاهای پیهم ترهکی و امین
مبنی بر اعزام قوا ی شوروی بازگو کردهاند میگویند: اینگونه تقا ضاها
کهاز طریق نمایندگان شوروی فرستاده شده بود، نزدیک به بیست میرسد. هفت
تقاضا از سوی امین پس از برکناری ترهکی صورت گرفته بود. (١١)
پروفیسور "پی یر آلن" آمر دیپارتمنت علوم سیاسی دانشگاه ژنو در کشور سویس و
"دیتر کلی" همکار ارشد دیپارتمنت علوم سیاسی دانشگاه مذکور تقاضای ترهکی و
امین را مبنی بر اعزام قوای نظامیاز شوروی بیست و یکبار وانمود میکنند.
آنها مجموع این در خواستها را با استفادهاز اسناد آرشیف کی.جی.بی . و حزب
کمونیست شوروی و سایر منابع روسی در جدولی به شرح زیر تنظیم میکنند:
«جدول تقاضاهای کمک نظامیاز مسکو که از طرف حکومت افغانستان صورت گرفته
بود (سال ١٩٧٩ میلادی)
« شماره |
تاریخ تقاضا |
نام رهبر |
نوع کمک نظامیکه تقاضاگردیده بود |
١ |
١٧ مارچ |
ترهکی |
تخنیکی و نظامیمهمات،مواد خوراکی، حمایت نیروهای پیاده و هوایی |
٢ |
٢٠ مارچ |
ترهکی |
هلیکوپترهای جنگی باعملۀ آن |
٣ |
١٤ اپریل |
امین |
١٥ فروند هلیکوپتر جنگی با عملۀ پرواز |
٤ |
١٦ جون |
امین |
تانکهاو وسایط زرهی برای حفاظت ازمقر حکومت |
٥ |
١١ جولای |
ترهکی |
قطعات نظامیدر سطح کندک(گردان) |
٦ |
١٢ جولای |
ترهکی |
هلیکوپترهای اکتشافی |
٧ |
١٩ جولای |
ترهکی |
دوفرقه (لشکر) |
٨ |
٢٠ جولای |
ترهکی |
دوفرقۀ دیسانت هوایی برای کابل |
٩ |
٢١ جولای |
ترهکی |
٨ – ١٢ هلیکوپترمی٢٤ باعملۀ پرواز |
١٠ |
٢٤ جولای |
امین |
سه قطعۀ نظامیبرای کابل |
١١ |
٢ آگست |
ترهکی |
اعزام زودتر قوا |
١٢ |
١٢ آگست |
ترهکی |
سه کندک ویژۀ هلیکوپترهای ترانسپورتی |
١٣ |
٢١ آگست |
امین |
١٥٠٠ – ٢٠٠٠ پاراشوتیست (هوابازان) |
١٤ |
٢٥ آگست |
امین |
اعزام قوا بهافغانستان |
١٥ |
٢ اکتوبر |
امین |
کندک محافظ برای پاسبانی از امین |
١٦ |
١٧ نوامبر |
امین |
کندک محافظ برای پاسبانی از امین |
١٧ |
٢٠ نوامبر |
امین |
کندک محافظ برای پاسبانی از امین |
١٨ |
٢ دسامبر |
امین |
غند تقویه شده برای ولایت بدخشان |
١٩ |
٤ دسامبر |
امین |
قطعات پولیس برای مناطق شمال افغانستان |
٢٠ |
١٢ دسامبر |
امین |
قطعات برای جابجا سازی درگارنیزیونهای شمال کشور |
٢١ |
١٧ دسامبر |
امین |
قطعات برای جابجایی در شمال کشور»(١٢) |
|
ادامه دارد
´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´
قسمت یازدهم .
بازی حفیط الله امین با کریملن و قصر سفید درروشنایی چراغ سبزبا پاکستان !
خبر مرگ شادروان نورمحمد تره کی برای رهبران کریملن
دشوار تمام شد و زنگ خطری بود که هرگز مشاورین شوروی و رهبران انها تصورش
را به وسیله امین نداشتند و شکست برنامه کریملن در تعغیر روش سیاسی اش با
رهبران جناح خلق تحت رهبری نورمحمد تره کی و کشته شدنش بدست حفیظ الله
امین بریژنف و همه رهبران حزب کمونیست شوروی و احزاب چپی را در کشورهای
مختلف منجمله رهبر کیوبا را تکان داد. مشاورین و بخش های عمده سیاسی و
استخباراتی شوروی در افغانستان بعداز این که امین سفیر پوزانوف را از
افغانستان جواب داد و او به کشورش رفت کریملن روش آرام وتاکتیکی را در
مقابل امین پیش گرفت و حتآ دعوت بازدید به مسکو راازوی نکردند . امین تلاش
جدی نمودا برای مشاورین شوروی تمثیل نماید تا مسولیت ایجاد شگاف میان مردم
و حاکمیت تک حزبی و دولتی را بردوش تره کی و رفقایش در سطح رهبری حزب و
دولت وانمود سازد و با شعار مصّونیت ،، قانونیت و عدالت خواست تا جلب توجه
کشور های همسایه و جهان را بشمول مردم افغانستان بطرف خویش بکشاند ،حفیظ
الله امین با دیپلوماسی خاصی که داشت پای رهبران کریملن را نیز در
ایجادپرابلم هابرای مردم و حکومت ، دورنگی در سیستم حزبی و دولتی وقت دخیل
نمود . کریملن که قمارا باخته بود اما حریف را از دست نداد،با مین از سر
سازش و دورنگی بازی اش را پیش برد چونکه کریملن نتوانسته بود تاتشخیص
واقعیت های نظام و پرابلم های مردم افغانستان رادقیق نمایند . مشاورین
شوروی که بعد از هفتم ثور وارد افغانستان شده بودند اکثرآ به حرف های
امین و سایرین گوش داده بودند و تصور داشتند که کارگران و دهقانان نماینده
های شان را این رهبران و کادر های ایکه اندیشه را شنیده بودند اما نمی
دانستند که مردم و جامعه افغانی ضرورت های جدی به آموزش و پرورش ، صداقت و
صبوری با حفظ همه عنعنات و رسوم قومی ، قبیلوی و مذهبی را باید در انجام
کار و خدمت در راه رسیدن به اهداف ملی و دیموکراتیک ، رسیدن به ارمان بزرگ
مبارزان ترقی خواه ای که قدرت از مردم و خدمت را برای مردم پیشه و اندیشه
میدانستند خود را اعیار می نمودند که نکردند چنانچه شادروان نورمحمد تره کی
فرموده بودند: - ( دخلکوزور دخدای زور ). اما دیده شد که از حرف تا
عمل چه تفاوت ها و چگونه پرابلم های بوجود آمد تا همه به قربانگاه رفتندو
اشتباهات در سطح رهبری نظام درافغانستان و میان حلقات تصمیگیری در کریملن
چه فرصت های را برای دشمنان اندیشه ملی و آرامش همگانی کشورما منجمل زمینه
فعالیت بیشتر را برای استخبارات ایران و پاکستان و متحدانش مساعد
نمود. امین با زیرکی و دیپلوماسی ای که داشت خواست برای رهبران
و مشاوران شوروی نمایان سازد که نظام جدید با شعار مصونیت ، قانونیت و
عدالت در خدمت مردم قرار دارد باید از فشار و دیکته کریملن تا اندازه ای
دور رفت ، او سیاست خارجی اش را در تآ مین مناسبات نیک با همه دول جهان و
کشور های همسایه اعلام داشت و با نماینده ها و سفرای کشور های مختلف بشمول
امریکا ، پاکستان و ایران ملاقات نمود و برای جنرال ضیآ الحق نامه فرستاد
و سر شکوه و شکایت را از رهبران شوروی با سفیر کیوبا در افغانستان گشود.
کریملن با بسیار زیرکی به خواست های امین گوش دادو با نظارت جدی و نگرانی
ای که از اوضاع افغانستان و تصامیم بعدی آمین و تلاش های پاکستان و کشور
های متحد به خصوص ایالات متحده امریکا که نگران وضعیت در ایران و منطقه
بود با امین از راه دوستی و مصالحه گام گذاشت و اوضاع افغانستان و جنگ های
جبهه ایی در ولایات کنرهار کاپیسا ، بامیان و پینجشیر ،پکتیاو نورستان ،
غزنی و لوگر و اطراف کابل ( زون مرکزی) نگرانی امین را بیشتر نموده و امین
در تماس های مکررش با گرومیکو ریس شورای وزیران شوروی وقت تقاضا های کمک
نظامی داشت چونکه استخبارات و نظامیان پاکستان با امین بازی دوگانه داشتندو
وی را مصروف و تشویق بر ضد شوروی ها نمودند و این زمانی بود که تعادل میان
کریملن و قصر سفید در منطقه در حالت شکست قرار داشت و بحران ایران و
انکشافات اوضاع نا معلوم در افغانستان و بازی های نظامیان پاکستان در رشد و
تقویت بنیاد گرایان و مبدل شدن پاکستان به تخته خیز علیه شوروی وقت
مقامات کریملن تصمیم گرفتند تا به ادامه بازی باحفیظ الله مین و دنبال
نمودن رقابت هایش در منطقه با ناتو و امریکا و کشور چین که در همکاری با
پاکستان و ضدیت با هند قرار داشت و رهبران کریملن با اتحاذ چنین تصمیم نا
عاقبت اندیش موافقت نمودند
. ا
مصوبۀ کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی
تاریخ ١١/١٢/١٩٧٩
پیرامون اوضاع در افغانستان .
١ – شرحها وتدبیرهای ارائه شدهاز سوی رفقا اندروپوف، اوستینف و گرومیکو
تصویب گردد و بهانها اجازه داده شود در روند پیاده کردن این تدبیرها
تصمیماتی را که خصلت اصولی نداشته باشند، وارد بیاورند. مسایلی که مستلزم
اتخاذ تصمیم از سوی کمیتۀ مرکزی باشند بائیست یه موقع در دسترس دفتر سیاسی
حزب گذاشته شود. انجام این تدبیرها به عهدۀ رفقا اندروپف، اوستینف و
گرومیکو گذاشته شود.
٢ – به رفقا اندروپف، اوستینف و گرومیکو سفارش میشود تا دفتر سیاسی کمیتۀ
مرکزی را دربارۀ روند تطبیق تدبیرهای در نظر گرفته شده مطلع سازند.
دبیر کل کمیتۀ مرکزی ل.ای برژنف
شماره (IL)
٩٩٧ » (٤٩)
نکتۀ قابل بحث در فیصله نامۀ ١٧٦ بیروی سیاسی حزب کمونیست شوروی که منجر به
تجاوز نظامیبر افغانستان شد، نقش و سهم ّبرژنف رهبر سالخورده و پیر آن حزب
و زمام دار شوروی است. "یوری گانکوفسکی"، مدیر پروژۀ افغانستان در مؤسسۀ
مطالعات شرقی از قول "ر.الف اولیانوفسکی" یکی از اعضای اداری کمیتۀ مرکزی
حزب کمونیست شوروی که در جلسۀ مذکور حاضر بود، میگوید:« گرومیکو از جلسه
ریاست نمود و اوستینوف در رأس میز طویل پهلویش نشسته بود.
اندروپوف در پهلوی میز نزدیک به دیوار جا گرفته بود. ده یا یازده نفر اعضای
کمیتۀ مرکزی در بیخ دیوار مقابل، یک اندازه دورتر نشسته بودند. تقریباً بعد
از نیم ساعت استماع راپورها کهازطرف مشاورین قرائت میشد برژنف بهاتاق
در آمد. گرومیکو از بازویش گرفت و همرایش کمک نمود که بصورت لرزان دورا دور
اتاق بگردد و هر یک از اشخاص حاضر را در آغوش بکشد. وی چندین مرتبه
بهافتیدن نزدیک شد. بعد از آن گرومیکو در گوشش طوری نجوا نمود که حرفش
بکلی شنیده میشد و به برژنف گفت:" معلومات تازه به جلسه عرضه شده که نشان
میدهد کهامین تا چه حد بد، تا چه حد ماجرا جو و تا چه حد غیر قابل پیش
بینی است. برژنف برای دوسه دقیقه خاموش بود. بعد از آن دفعتاً به پا
ایستاد، مشتهایش را به میز کوفت وگفت:"مرد ناپاک" و از اتاق خارج شد." » (
٥٠)
البته در مورد توافق وعدم توافق اعضای دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی به
حملۀ نظامیاز سوی بازماندگان آن تصمیم و برخی مقامات کمیتۀ مرکزی حزب
مذکور پس از فروپاشی شوروی دیدگاههای مختلف ارائه میشود. برخی همه
مسئولیت را به گردن میخائبل سوسلوف عضو دفتر سیاسی میاندازند که گویا او
برژنف را به ضرورت حمله بر افغانستان متقاعد کرد. عدهای این تصمیم را تنها
ناشی از ارداۀ برژنف میدانند. مارتـیـن بـابـیـث
Martin Babic
مینویسد:« بدون شک رول اساسی را صرف چند تن ازاعضای بیروی سیاسی حزب
کمونست اتحاد جماهیرشوروی همچون مـیـخایـل شـوسـلـوف
Michail Shuslov
، انـدری گـرو مـیـکـو
A. Gromyko
، دمـیـتـری اوســتـیـنـف
D. Ustinov
و یـوری انـدروپـف
Juri Andropov
بازی کردند. بگفتهانـدری گـرومـیـکـو
A. Gromyko
درست این یـوری انـدروپـف
J. Andropov
بود که در یکی از جلسات ماهاکتوبر که در بارهافغانستان دایر شده بود با
این نظریهامد تا ببرک کارمل را که در چکوسلواکیا زندگی میکرد و از برگشت
بهافغانستان بهامر امین سرباز زده بود به مسکو دعوت کنند. کارمل در مسکو
مدت زیادی باقی نماند و به دوشـنـبـه منتقل شده و تمام زمینه برایش مهیا
گردید تا با سایر اعضای جناحش در داخل افغانستان رابطه برقرار سازد.» (٥١)
مقدمات تجاوز نظامیبر افغانستان قبل از فیصله نامۀ ١٧٦ در اوایل نومبر
١٩٧٩ آغاز گردید. قوای مهاجم که بعداً نام ارتش چهلم شوروی را گرفت بهاین
منظور در ترمز ازبکستان و حوزۀ ترکمنستان تشکیل شد. حتی ژنرال یو.شاتالین
قوماندان فرقۀ ٥ ترکستان که یکی از فرقههای مهاجم بود، ادعا میکند
کهامادگی اعزام نیرو بهافغانستان در مارچ ١٩٧٩ گرفته شده بود:« من به
عنوان فرمانده لشکر ٥ گارد فرماندهی نظامیترکستان تایید مینمایم کهاماده
گیری برای گسیل یگانها بهافغانستان در ماه مارس ١٩٧٩ آغاز گردیده بود.
بتاریخ ٢ مارس، لشکر زیرفرمان من و لشکر ١٠٨زرهدار (موتوریزه) کاملاً آماده
و بسیج شده بود. »( ٥٢)
هرچند مارشال استینوف وزیر دفاع شوروی تصمیم رهبران شوروی را در اوایل
دسمبر در جلسۀ رهبری هیئت وزارت دفاع و برخی ژنرالان ارشد و با صلاحیت
اعلان کرد، اما اعزام نیروها بهافغانستان قبل از آن آغاز یافته بود:
« ٢٩ نوامبر قوای دیسانت هوایی که در ابتدای ماه جون در بگرام جابجا شده
بود، تقویه گردید. چهارم دسمبر برژنف، اندروپف، گرومیکو، استینوف و سوسلف
تصمیم گرفتند قطعاتی مرکب از ٥٠٠ سرباز برای حفاظت امین اعزام دارند.
افسران و عساکر این قطعات را ملبس به یونیفورم افغانی ساختند. ششم دسمبر
تقریباً سه کندک (گردان) را مرکب از ٢٥٠٠ نفر بهافغانستان اعزام نمودند و
هشتم و دهم دسمبر ٦٠٠ سرباز دیگر نیز بهانها پیوستند. در دسمبر "کندک
مسلمانان" (مسلمانان داخل قلمرو شوروی) که درماه میتشکیل شده بود، وظیفه
گرفت تا مانع فرار امین از اقامتگاهش گردد. خود قصر باید توسط گروپ "زینت"
که در سال ١٩٧٤ به حیث قطعۀ ضد تروریستی در چوکات کی.جی.بی تشکیل گردیده
بود، اشغال میگردید. این گروپ را تحت فرماندهی دگروال(سرهنگ) بویارینف یکجا
با کندک مسلمانان مخفیانهاز ٩ تا ١٢ دسمبر به کابل انتقال دادند وبرای این
کار پروازهای متعددی انجام یافت. در آخر هفتۀ اول دسمبر ، شب هشتم دسمبر
غند(هنگ) ١٠٥ دیسانت هوایی به کابل اعزام گردید تا فرودگاه نظامیبگرام را
تحت کنترول گرفتهاز آن پاسبانی کند.» ( ٥٣)
روز ٢٥ دسمبر ١٩٧٩ هزاران تن از نیروهای ارتش سرخ از راه زمین وارد
افغانستان شدند. یک روز قبل مارشال اوستنف وزیر دفاع شوروی دستور و رهنمود
اعزام نیروی نظامیبهافغانستان را امضاکرد. دراین رهنمود هیچ توضیحی
ازتقاضای حکومت افغانستان به ورود قوای شوروی و هیچ تذکری ازمطابقت اعزام
نیرو به مادۀ ٥١ منشور ملل متحد داده نشده بود. بر عکس در دستور و رهنمود
اعزام نیرو، بهانگیزههای آیدئولوژیکی تأکید بعمل آمد که در آن گفته شد:«
تصمیم گرفته شدهاست برخی از سپاهیان مستقر در نواحی جنوب کشور، به مقصد
ارایۀ کمک انترناسیونالیستی به خلق دوست افغانستان و همچنان فراهم آوردن
زمینههای مساعد برای جلوگیری از اقدامات محتمل ضد افغانی از سوی کشورهای
امپریالیستی و کشورهای همسایه به قلمرو جمهوری دمکراتیک افغانستان فرستاده
شود.» ( ٥٤) ادامه دارد .
´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´
قسمت یازدهم :
رهبری جناح خلق ح . د.خ ا . . در قدرت دولتی و بازی بزرگ میان همسایه ها و دوبلوک
نظامی « ناتو ووارسا» . » ثور ۱۳۵۷ الی۶ جدی ۱۳۵۸- فشرده زنده گینامه شادروان نورمحمد تره کی . نورمحمد ترکی فرزند نظر محمد ترکی در ۱۵ ژوئیه ۱۹۱۷ از قبیله پشتون در قریه سرخ ولسوالی ناوه ولایت غزنی متولد شد. وی تحصیلات ابتدایی را در غزنی به پایان رساند. تا سال ۱۹۳۲ در یک شرکت هندی کار میکرد و به وسیله این شرکت به هندوستان رفته تحصیلات خود را در آنجا به پایان رسانید.
شادروان نور محمد تره کی در جوانی احساسات وطن دوستی و مبارزه را علیه رژیم هاشم خان صدراعظم وقت وآزادی اجتماعی از ستم سلطنت در افغانستان را آغاز نمود.
بدلیل روابط قومی، توسط شریف تره کی حکمران زابل، بحیث کاتب جزای ولسوالی شینکی همین ولایت اعزام گردید. پیشنهاد تقررش به وزارت داخله فرستاده شد. وزیر داخله وقت سردار محمدداودخان آنرا رد کرد. آن هم به این دلیل که وی در هند تحصیل نموده بود و هند در آن زمان تحت استعمار انگلیس قرارداشت.
اما بعدها تره کی توانست بواسطه "بینوا" عضو وپیشن زلمیان، در ریاست مستقل مطبوعات مقرر گردیده و تا معاونت ریاست آژانس باختر ارتقا یابد. بعداً بحیث اتشه (وابستهٔ) مطبوعاتی سفارت افغانستان در واشنگتن عازم ایالات متحده گردید.
او در سال ۱۳۲۶ یکی از مشمولین ویش زلمیان یعنی جوانان بیدار بود. در جلسه ویش زلمیان اشخاص ذیل برای اولین بار در یک حزب سیاسی جمع گردیدند. عبدالروف بینوا، گل پاچا الفت، فیض محمد خان انگار، نورمحمد ترکی، غلام حسین صافی، محمد رسول خان پشتون، عبدلشکور رشاد، عبدالهادی توخی، محمدانور خان اچکزایی، قاضی بهرام خان، غلام جیلانی، قاضی عبدلصمدف، اقا محمد کرزی، موسی شفیق، غلام محمد پوپل و باقی ۱۶ نفر دیگر بودند و نشریه این حزب را انگار مینامیدند.
در سال ۱۳۴۳ اولین کنگره حزب با شرکت ۲۷ نفر از اعضا تاسیس شد و بلاثر رائ آرا تمام اعضا، نور محمد ترکی به صفت منشی عمومی جمعت دیموکراتیک خلق افغانستان تعین گردید. در ۱۴ ثور سال ۱۳۴۶ این حزب، پس از انشعاب به دو جناح خلق و پرچم تقسیم شد.. در سال ۱۳۵۷ به صفت رئیس شورای انقلابی منصوب شد.
شادروان نورمحمد تره کی در ابتدای قدرت دولتی نتوانست بشکل آزاد و به خواست اندیشه و مرام دیموکراتیک حزبی گام بگذارد . حزبی که درایجاد رستاخیزفکری ومعنوی و تشکل های سیاسی و اجتماعی، در تکانه و تکمیل جنبش دموکراسی وعدالت اجتماعی در افغانستان نقش بزرگ و انکار نا پزیری را ایفا نمود .در جنب این حزب شخصیت های ملی ، انسانگرا ، وطن دوست و خداپرست واقعی، نخبگان و شخصیت های با اعتبار مردمی ، جوانان روشنفکر ، زنان ، دختران ، کارگران فا بریکه ها ، و دستگاه های صنعتی ، دهقانان اگاه ،سرمایه داران ملی ، خورده بوژو، پیشه وران وهمه انانیکه خود را طرفدار ترقی و سعادت مردم میدانستند درحزب دیموکراتیک خلق افغانستان نام شان را زینت میدادند. اما شادروان نورمحمد تره کی در گرو خواست های شخصی یکعده از کادر های چوکی پرست ،خود خواه و مغرورهمانند حفیظ الله امین و همکارانش گیر ماند ومرام اصلی و اهداف ملی را قربان خواست های بیگانه درمیان حزب و در نظام کشوری عملی ساخت . تره کی انسان آرام و شخصیت ساده و شکسته نفس بود تلاش او بودن در کرسی و طلب مقام نه بلکه طلب راحت و آرامش همگانی در کشور و کشانیدن افغانستان بسوی جامعه مترقی ای که شعار داده بود ( خانه ، لباس و نان ) و این که نگذاشتن تا اهداف والای رهبر موسفید و ارمان ملیونها انسان ضرورتمند به آن جامعه عمل بپوشاند دستی درآستین بودو اهدافی در قبال. شادروان نور محمد تره کی نخواست تا رهبران جناح پرچم در هنگام قدرت حزب درحاکمیت دولتی به عاشیه کشانیده شوند و انشعاب و مصیبت دامان حزب را فرا بگیردو مسیر دموکراتیک واردمرحله دیکتاتوری و دشواری گردد واپوزسیون مسلح تحت حمایه استخبارات همسایه ها و حامیان افراط گرایان اسلامی فرصت داده شود تا برای مردم افغانستان مصیبت را بنام دفاع از اسلام و جهاد صادرنمایند. در جوزای ۱۳۵۷ نحستین اهیت بزرگ نظامی سیاسی و اقتصادی حزب کمونیست شوروی وقت برای ملاقات با رهبران حزب دیموکراتیک خلق افغانستان وارد کابل گردیدند . تلاش های ایشان برای جلوگیری از انشعاب در داخل حزب و نظام دولتی ناکام بود به دلیل این که کریملن تشخیص دقیق از شایستگی واقعی و مردمی بودن کادرها و رهبران دو جناح حزبی را نداشتند و عجولانه ، سردر گم وناتون از شناخت مکمل فرهنگ ملی افغانی و اسلامی مردم و کشور ما به گفتارو خواست های خفیظ الله امین اتکا نمودند و امین موفق گردید تا همه قدرت حزبی و دولتی را در قبضه خویش حفظ داشته ، تره کی نتوانست کاری نماید تا پیوند دو جناح حزبی حفظ باشد .
رهبری و کادر های مردمی و توانمند جناح پرچم بشکلی از افغانستان بیرون گردیدند و بعضی ها به شمول کادر های اگاه و ملی جناح خلق و پرچم زندانی و یکعده ای زیادی از کادر های نظامی در زندان امین به شهادت رسیدند و بازی سیاسی و رسیدن به اهداف بعدی کریملن در افغانستان در قدرت دولتی تحت رهبری جناح خلق حزب دیموکراتیک وبا اپوزسیون مخالف مسلح و غیر مسلح که به وسیله استخبارات کشور های همسایه متولد گردیدند آغاز یافت . کریملن و نظام تحت فشار و غضب مردم افغانستان قرار گرفت وهمسایه ها در موجودیت نظام دیکتاتوری و خشن امین و همدستانش فرصت مناسب برای استخبارات ایران و پاکستان را مساعد نمودند ، دندانهای شان را تا استخوان ملت برسانند و هسته گذاری های خوب تخریب اساسات روشنفکری و آزادیخواهی را همانند همیشه برای جنبش مترقی و اصلاح طلب در افغانستان بی باور و ناکام سازند و مردم در تنگنای کشمکش های استخباراتی برای قربانی بیشتری الی امروز آماده شوند .شعار های سرخ نظام و اجراات خلاف اهداف ملی و مردمی و مرامی حزب باعث گردید تا فاصله میان دولت و مردم بیشتر گردد وآزادی بیان و سایرارکان خدمت به مردم مورد سانسور جدی دولت قرار گرفت و شخصیت های ملی و چهره های شناخته شده و مورد احترام و اعتماد مردم بعضی موفق به ترک کشور گردیدند و بعضآ به زندانها کشانیده شده و حتآ به ما ه ها خانواده های شان نمی دانستند که کجا هستند و خلاصه حاکمیت تاریک و دیکتاتوری مطلق بر مردم حکومت میکرد .سازماندهی اختطاف و ترور ادلف دبز سفیر امریکا زمستان سال ۱۳۵۷در کابل بر اهمیت بازی بزرگ میان کریملن و قصر سفید در افغانستان و منطقه افزونی بعمل آرود واستخبارات پاکستان موظف گردید تا در داخل حزب و کادر رهبری حزبی و نظام دولتی افغانستان دقیق تر گردد و اهداف بزرگتری را علیه کریملن در سیستم حزبی و دولتی در افغانستان آماده نمایند . با سازماندهی تبلیغات وسیع و تحریکات مردم سازماندهی قیام خونین چندا ول و حرکت نظامیان در بالاحصار کابل که به شکل خونین آن سرکوب گردید و بعدآ دستگیری کادر های برجسته نظام پس از کشته شدن شادروان نورمحمد تره کی به دستور امین شاگرد وفادارش اهداف کریملن در قبال افغانستان و منطقه به وسیله امین ناکام گردید. بعدآ ( بخش جداگانه مطالعه فرماید ) .
بعداز سرکوب خونین قیام ها در هرات حوت ۱۳۵۷به همکاری و حمایت مستقیم استخبارات ایران برمردم ما تحمیل گردید و از احساسات ملی و مذهبی مردم استفاده های نا مشروع صورت گرفت کریملن متوجه اشتباهات خود در افغانستان گردید. و از جانی استخبارات پاکستان نفوذ بیشتری بسوی شمال نردیک سرحدات شوروی وقت را برایش مساعد ساخت که مقامات در کریملن دست و پاچه گردیدند و باز هم درک و اندیشه های ملی مردم مارا نادیده گرفتندو بی خبر از این که امین در آستین دیگران است شادروان نورمحمد تره کی را هنگام باز گشت از هاوانا به مسکو دعوت نمودند و این که چه اهدافی داشتند تره کی را واقف نمودند و موصوف در بیانیه اش خطاب به محصلین افغانی در مسکو قبل از عزیمت اش به کابل گفته بود « وقتی آن رسیده است تا در افغانستان دانه سرطان را از سیستم نظام کشوراز بین ببرم » ما استخبارات ایران و پاکستان وسیله خوبی در دست رهبران قصر سفید قرارگرفت و فرصت قطع دانه سرطان را برای شادروان نور محمد تره کی مساعد نگذاشتند. در این بازی امین موفق بدر مد .او با شعارمصٔونیت ، قانونیت و عدالت بسوی کریملن شتافت و به وظایف اش ادامه داد. ادامه دارد .
´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´
قسمت دهم
هفتم ثور۱۳۵۷سر آغاز یک چرخش بزرگ سیاسی – نظامی ، اقتصادی و استراتیژیکی درافغانستان و منطقه بود که دشمنان سعادت وآرامش ملی و بین المللی افغانها این تحول بزرگ رابه نفع اهداف شان در افغانستان و منطقه بلعیدند. . در بخش نهم این نبشته آمده است که قیام مسلحانه بردوش نظامیان حزب دیموکراتیک خلق تحمیل گردید و در واقعیت امر چنین بود. به منظور این که تضاد ها ی استراتیژیکی میان دو بلاک نیرومند وقت« ناتو و وارسا» در حالت نوسان آن قرار گرفت و اهدافی را که شوروی وقت در افغانستان و منطقه داشت درتعغیر به نفع استراتیژی ناتوقرار گرفته بود که خسوف و کسوف ای که در اثر نزدیکی هردو بلاک در یک خط آنهم در قلب آسیا باهم قرار گرفتند همراه با تکان های شدیدی بود که نظام جمهوری، رهبری و تشکیلات حزب د . خ افغانستان را بسوی سراسیمگی ها کشانیدند تا تعادل منافع و توجع اهداف بعدی را به نفع خویش میلان بدهند .نظامیان حزب دیموکراتیک خلق افغانستان به منظور دو هدف به قیام واداشته شدند،۱- نجات رهبری و ساختار تشکیلاتی ، مرام وبرنامه های حزب. ۲ - تلاش برای خنثی نمودن کودتای نظامی بنیاد گرایان اسلامی تحت حمایت ای . اس . ای پاکستان و ساواک ایران که هردو اتحاد نامقدس شان را برای جلوگیری از توانمند شدن افغانستان درمنطقه به همکاری وارسا ویا ناتو تشکیل دادند.. بنآ راه سوم اقدام به قیام و خنثی نمودن پلان شوم و دسایس همسایه ها در افغانستان و منطقه بود که بر حزب دیموکراتیک خلق تحمیل گردید.
چنانچه مشاهده گردیدبا پیروزی نظام جدید در افغانستان نهضت های دیموکراسی و عدالت پسند در منطقه فعالتر گردیدند وحزب توده ایران و نهضت دموکراسی در پاکستان بیشترفعال شدند که با سقوط نظام شاهی در ایران تظاد های شدید میان ناتو و وارسا در منطقه جدی گردیدو برای جلوگیری از اهداف بلند کریملن بازی سیاسی به جنگ سرد و بلاخره حضورنظامی شوروی در افغانستان گردید که در قسمت های بعدی به این رخدادمیرسیم.
جمهوری دیموکراتیک خلق افغانستان تحت قیادت شادروان نورمحمد تره کی با اهداف ملی دیموکراتیک بیان اندیشه های جدید و باز سازی هسته های نظام کشوری را درهمه امورات کشور اعلام داشت . اما دستان خونین وافکار انتقام جویانه و زشتی آفرین دربرابر اهداف نظام ملی دموکراتیک وارد اقدام گردید نخستین انشعاب بعد ازپیروزی قیام هفتم ثور میان جناح خلق و پرچم برنامه ریزی های بود که اجانب در اشتیاق آن بودند و در حالیکه ملیونها هموطن ما درنخستین روز های پیروزی نظام جدید امیدهای ازحاکمیت ملی دموکراتیک داشتند که با موجی از تبلیغات رسانه های بیگانه به خصوص کشور پاکستان و ایران مواجع گردیدند و نظام جدید را به نام نظام کمونیستی و کفر همانند نظام جمهوری شهید سردار محمد داود لقب دادند و برعلاوه تبلیغات دشمنان رژیم نبود کادر های مجرب سیاسی و با تجربه ای که بتوانند درک اندیشه های ملی رادرپیوند با خواست همگانی با نظام پیوند بدهند وبادرک این که نظام متعهد است با مردم و اندیشه های ملی بسوی ایفای نقش سیاسی حزب در نظام کشوری حرکت نماید با روی کار آمدن نظام تک حزبی و تقلید از پیشتازان جامعه کارگری و احزاب چپی بلوک چپ بسوی اشتباهات جبران ناپزیری مسیرخویش را پیمود و با زندانی نمودن هزاران کادرحزبی و سایر جناح های سیاسی و تنظیمی مسول برانگیختن مردم علیه نطام و اهداف ملی و برناموی حزب شدند . اشتباهاتی که از هفتم ثور الی ششم جدی ۱۳۵۸موجب ایجاد تکانه ها و بروز خشونت و ناباوری علیه اهداف برناموی و ملی حزب دیموکراتیک خلق افغانستان گردید نباید از آن چشم پوشی نمود و امروز مردم ما با گذشت سالیان دشوار اهداف بلند کریملن و قصر سفید را با حضورعلنی استخبارات نظامی پاکستان وساواک ایران در نظام کشور به وسیله تنظیم های هفتگانه و هشتگانه تشخیص دارند و اکنون مردم ما باورمند شدند که برای شکست اهداف مترقی و ملی حزب دیموکراتیک خلق افغانستان چگونه برنامه های تخریبکارانه از طرف همسایه ها و قدرت های منطقوی و بین المللی طرح و عملی میگردید اما رهبری و صفوف پاکدامن حزب قهرمانان و پیشتازان مبارزه و صداقت داوطلبانه و با افتخار در مقابل همه فتنه انگیزی و شرارت پیشگی دشمنان وطن قاطع ایستادند و در مقابل ارمانهای والای کشور و مردم شان با قبول هرنوع قربانی مقاومت و صداقت نمودند، قربانی دادندو واقعآ برای جبران اشتباهات دیروزی ای که در حزب صورت گرفته بود بسوی قانونیت و توانمندی شدن نظام دلیرانه میسر قانونیت را در دفاع از مردم و کشور شان برعلیه دشمنان سعادت افغانستان متحدانه به خدمت ایستادند و خوشبختانه اکثریت ملیونی مردم ما این درک و تشخیص را دارند که بنام جهاد و مبارزه علیه کفرو کمونیزم چه بازی های بود که پایانش را در اشتعال نمودن جنگ میان تنظیم ها و آغاز جنگهای قومی و ملیتی شاهد بودند و بلا خره با نابودی نظام قوی دولتی که در هشتم ثور ۱۳۷۲ در حضور داشت سفرای کشور های مختلف درافغانستان و ژورنالستان بین المللی تفویض قدرت دولتی را مرحوم عبدالرجیم هاتف معاون ریس جمهور ، مرحوم فضلحق خالقیار صدراعظم کشور و ریس مجلسین شورای ملی و سنا برای شخصیت جهادی و ممثل دولت اسلامی ساخت ای . اس . ای پاکستان حضرت صبغت الله مجددی تفویض گردید و بعداز چندساعت به شمول دفتر ریس دولت جدید همه به تاراج رفت .مردم ما این درک را قویآ با خویش دارند که قوای مسلح نیرومند که در منظقه نظیر نداشت و نظام مدافع حقوق مردم و کشور به خصوص نظامی ای که دارایی های عامه را در همه حالات حفظ و محترم میدانست و به ملت متعلق داشتندتاراج ننموده بودند بعداز روی کار آمدن نظام ملوک التوایفی و آغاز جنگهای داخلی به حمایت ایران و پاکستان و قصر نشینان در کریملن و قصر سفید وقت ، افغانستان به میدان کشمکش میان همسایه ها و دو قدرت تظمین کننده توافقنامه های ژینوا به حمام خون فرزندانش به عناوین مختلف مبدل گردید . که در بخش های جدا گانه همه حوادث و بازی های سیاسی و استخباراتی ، جفاها وخطا های کشور های همسایه و قدرت های بزرگ ، عوامل آغاز وادامه بحران در کشور ما به نشر میرسد مطالعه فرماید.
ادامه دارد
++++++++++++++++++
قسمت نهم : آغاز صفحه جدید سیاسی – نظامی وبحران در افغانستان !
سه دستگی در داخل نظام جمهوری و کمیته مرکزی جمهوری خواهان عامل عمده سقوط جمهوری جوان تحت قیادت سردار محمد داود در افغانستان گردید.
استخبارات ایران و پاکستان بطور مشترک و سریع تلاش نمودند تا سردار محمد داود به یاری امریکا ونه به همکاری شوروی وقت به رهبر بزرگ ملی درافغانستان وبه خصوص میان قبایل آزاد مبدل گرددوافغانستان دارای نظام قوی از لحاظ نظامی ، اقتصادی و سیاسی در منطقه را هیچگاهی تحمل نداشتندو نمی خواستند و ندارند . اتحاد نمودند تابه هرشکل و امکاناتی که دارند مانع اقتدارنظام جمهوری و حاکمیت قوی تحت رهبری محمد داود را در افغانستان بگیرند و نگذارند تا امریکا و شوروی در راه رسیدن به اهداف شان در منطقه افغانستان نیرومند در منطقه حضوربلند داشته باشد بنآ با استفاده از ریزرفهای بنیاد گرا از داخل افغانستان در پیوند با بنیاد گرایان افراطی در پاکستان و ایران تشکیل هسته های ضد نظام را با استفاده از احساسات ملی و مذهبی یکعده از سران قبایل و دردوطرف دریورند در تشکیلات تنظیمی و بنیادگرایان مختلف بنام جهاد علیه کمونیزم برای سرکوبی نهضت های ملی و اندیشه های آزادی خواهی و ترقی درافغانستان شامل بازی بزرگ گردیدند ورهبران شوروی و امریکا را در منطقه به نفع اهداف خویش الی امروز مصروف نمودند. بدون شک که امریکا در منطقه در مبدل شدن کشور پاکستان به ژاندارم منطقه به منظور اهداف خویش نقش و اهمیت به خصوصی دارد اما درخصوص سیاست های بنیاد گرایی و صدور تروریزم در امریکا هرگز با پاکستان همنوا نخواهد گردید.
سقوط نظام دموکراسی ذلفقارعلی بوتو به وسیله نظامیان پاکستان درسال ۱۹۷۷، با روی کارآمدن جنرال ضیاالحق شبکه های مخفی استخبارات نظامی پاکستان در مناطق قبایلی فعالیت شانرا بیشترنمودند و به جلب وجذب رهبران قبایل علیه سردارمحمد داود ونظام دولتی بیشتر گردیدو درولایات کنر ، پکتیا ، ننگرهار، کندهار ، ارزگان و زابل پاکستانی ها و درولایات هرات ،هلمند، فراه ،بادغیس ، نیمروز، بامیان ، غزنی ، ارزگان وغور، ساواک ایران فعال گردیده، به تشکیل هسته های تنظیمی پرداختند .وحدت دوجناح چپ خلق وپرچم، جلب وجزب دراردوی وقت و نفوذ درداخل کمیته مرکزی جمهوری خواهان و تلاش احزاب دیگری چون افغان ملت و شعله جاوید به اصل رقابت و مبارزه سیاسی و نفوذ احزاب در نظام جمهوری خود باعث بی ثباتی به نفع بیگانه ها گردید، سرنوشت سیاسی کشور با ایجاد شگاف عمیق سیاسی در کشور، کشمکش های استراتیژیکی میان کریملن وقصرسفید و میان استخبارات ایران و پاکستان ، با ترور مرموز میراکبرخیبر کادررهبری ومسول نظامی جناح پرچم که هیچگاهی حاکمیت دولتی را از طریق کودتای نظامی نمی پذیرفت ، با دستگیری رهبران این حزب قیام مسلحانه بردوش کادرهای نظامی حزب د . خ افغانستان تحمیل گردید.چنانچه هویدا گردید رهبران جناح پرچم و نظامیان تحت امرشان درابتدآ قیام تصمیم داشتند تا سردار محمد داود کشته نشود اما دیده شد که دستانی درآستین موجود بود تا نباید داود زنده بماند. تاریخ حوادث و جریانات بعدی کشور بیانگر این واقعیت گردید که : ( بیگانه ها تصمیم جدی برای نابودی حتمی سردارمحمد داود را گرفته بود ند ) ! شخصیت سیاسی محمد داود :سردارمحمد داود شخصیت ملی وسیاسی کشوربود و یکی از عاشقان و طرفداران شماره اول آزادی پشتونستان و تصفیه حساب با پاکستان به منظور خاتمه بخشیدن به «قضیه دیورند » که نباید پاکستان ادعای حاکمیت به آن داشته باشد . سردار محمد داود روی این اصل با خانواده سلطنت به خصوص دولتمردان خانواده خویش برید و راه جداگانه ای را انتخاب نمود . و زمامداران نظامی و رهبران بنیاد کرای افراطی وسیله دست پاکستان و ایران برایش لقب شهزاده سرخ را دادند برعکس او چنین نبودمحمد داود آژادی و سعادت افغانستان را در پیوند به آزادی مردمان ماورای دیورند میدانست و او یک مسلمان و افغان صادق به وطن و مردمش بود ودر این راه جانبازانه و سربلند رفت. سردار محمد داود از زمان اقتدارش در وزارت دفاع و صدارت تلاش جدی نمود تا افغانستان دارای قدرت سیاسی،اقتصادی-نظامی میان همسایه های به ظاهردوست ودرواقعیت دشمن را داشت و تشخیص خوب اش این بود که با دیپلوماسی قوی و استراتیژی واضع درمنطقه افغانستان و مردمش رابسوی آرامش و ترقی بکشاند. موصوف به منظوررسیدن به اهداف ملی وبلندی ای که داشت بسوی همه کشور های بزرگ وتوانمند جهان وقت شتافت وبرای بیرون شدن ازپرابلم های شدید اقتصادی وکشوری برنامه های مشخص را بیان داشت. اما کشور های بزرگ چون شوروی و امریکا در افغانستان و منطقه اهدافی داشتند که سردار محمد داود نخواست خودرا در گرواهداف شان تسلیم نماید وبدین لحاظ از قدرت سیاسی و نظامی کشور به وسیله قدرت سلطنت بیرون رانده شد که فیصله های جرگه قانون اساسی ۱۳۴۳ فشاری خارجی ها بود تا محمد داود خلح قدرت گردد اما نتوانستند وی را خلح اندیشه و اهدافش نمایند . سردارمحمد داود از نفوذ بیشتر انگلیس در امورات نظام سلطنت راضی نبود و این امر باعث آن گردید تا سردار محمد داود باید از قدرت سیاسی – نظامی دورگردد. محمد داود آرزومند افغانستان نیرومند در منطقه بود به عقیده او انگلیس ها بعد از شکست خویش در افغانستان به خصوص در مناطق ماورای دیورند افغانستان را از عقب به خنجر زدند . او توانمندی افغانستان را با آزادی پشتونستان و واپس گیری اراضی کشورش ازپاکستان پسر انگلیس سعادت ملی می پنداشت و بدین منظورتلاش داشت .
دردهه دموکراسی سردار محمد داود قربانی سیاست های خشن بیگانه ها به خصوص انگلیس قرار گرفت اما درواقعیت امرعامل ایجاد نهضت دموکراسی و اوج گیری آن محمد داود بود . محمد داود درک نموده بود که آزادی و استبداد هردو در آستین نظام سلطنت به وسیله بیگانه ها جابجا گردیده است گاهی یکی را برای بقای سلطنت بیرون می کشند و گاهی دیگری را تا مردم را به فرمان خویش داشته باشند .ولی او براین اصل باورمند بود که آزادی گرفته میشود و هرگز داده نمیشود . در آن زمان مردم افغانستان بنام این که پادشاه سایه خداست همه دشواری های نظام را بالای خویش قبول نموده بودند امایکعده روشنفکران و روحانیون چنین نبود هریک بسوی اهداف و اندیشه ای بیگانه ها لغزیدند و به شکلی شکار اهداف شان شده بودند . اما مردم عای کشور معتقد برآن بودند که شاه واقعآ سایه خداست این سیاست انگریز بود که همه مردم مطیع باشند. قسمت زیاد زنده گی سیاسی شهیدسردار محمد داود را موضوع افغانهای ماورای دیورند احاطه کرده بود و او با مقامات کشور هند و فرهنگ عالی شان علاقمند ونزدیک بود که این امر نیز برای دشمنانش سخت تمام میگردید. در زمان صدارت سردارمحمد داود در ۲۸ سنبله ۱۳۳۲کابینه خود را اعلان ودر خط مشی که به شورای ملی بیان نمودند سیاست خارجی دولت را همزیستی مسالمت آمیز با همه کشور های جهان منجمله همسایه ها به اساس سیاست عنعنوی و بیطرفی افغانستان تاکید نمودند و قضیه پشتونستان را حق مردم آن سرزمین دانستند تا در مورد سرنوشت آینده شان بیندیشند. و همچنان در زمان صدارت خویش بالای معاهده دیورند با انگلیس را باطل میداند ودر پیمان بغداد که شامل کشور های ترکیه ،ایران ، پاکستان و ایالات متحده امریکا میباشد شامل نمی گردد.وبا اعلام بیطرفی از عضویت افغانستان دراین پیمان اباورزید و درکنار هند،مصر ، اندونیزیا، الجزایرو دیگر کشورها بیطرفی خویش را حفظ داشت.
این امر باعث خشم کشور های عضو پیمان سنتوبه خصوص ایالات متحده امریکا گردیده پاکستان تشویق شد تا برای افغانستان پرابلم ایجاد نماید تاسرحد مداخله نظامی تا وسیله فشار بر سلطنت را نماید و راه ترانزیت را با افغانستان بستندوشامل تحریم ها قرار گرفت تحرکات ضد افغانستان را پاکستان با مسلح نمودن و مداخلات در امور قبایل مناطق جنوبی و جنوب شرق کشور ما آغاز نمودند که دولت بدیل راه ترنزیت و صدور کالاهارا باعقد موافقت نامه ترانزیت اموال افغانی با اتحاد شوروی در جوزای سال ۱۳۳۴ رفع نمود. بعٔدآ پاکستان متوجه آن گردید که نباید گذاشت تا کریملن با افغانستان نزدیکتر گردد در ماه سنبله همین سال دوباره راه ترانزیت خویش را به افغانستان بازنمود اما به مداخلات و تخریبات خویش علیه نظام ادامه داد تا اینکه محمد داود در مقابل اهداف و عملکرد های پاکستان اعلان سفر بری نمودند و بیش از یک ملیون سرباز داوطلب در ظرف دو روز جمع شدند و علیه پاکستان اماده به جنگ گردیدند که نظامیان پاکستان و حامیان خارجی شان از ترس شهامت ملت افغان و نزدیکی بیشتر کریملن به افغانستان و آزادی حتمی پشتونستان نخواستند تا این جنگ صورت بگیرد و در برج عقرب سال ۱۳۳۴ لویه جرگه در کابل تدویر گردیدو سیاست خارجی حکومت و تقویت اردو و قضیه پشتونستان را مورد غورقرار داد ولویه جرگه به نماینده گی ازمردم افغانستان سیاست بیطرفی و عنعنوی را تآید و در بارّ پشتونستان اعلام میکند : « به هیچ صورت علاقه های پشتونستان را بر خلاف میل و اراده مردم پشتونستان جزخاک پاکستان ندانسته ودر این مورد فیصله شماره ۷۲تاریخی ۲۳ میزان۱۳۳۴ شورای ملی را که حامیان پاکستان را دست و پاچه نموده بود چنین است:- «ملت افغانستان به هیچ وجه علاقه های پشتونستان را که خلاف میل و اراده خود آن مردم به پاکستان الحاق گردیده ، جز خاک پاکستان نمی داند و آنرا محکوم می کنند » تآید میکند . بر علاوه سردارمحمد داود تلاش جدی برای رشد و تقویت نظام اقتصادی کشور را پیش کش نموده و موفق گردید تا در ایجاد مناسبات نیک سیاسی و اقتصادی با دو قدرت وقت شوروی و امریکا توازن معین را بوجود آورد و نخستین مهمان خارجی صدارت سردارمحمد داود معاون ریاست جمهوری امریکا نیکسون به دعوت حکومت در ماه قوس ۱۳۳۲ از افغانستان بازدید بعمل می آورد اما روحیه خوش با حکومت محمد داود نداشت که . بعدآ خروشچف و بولگانین در راه برگشت از کشور هندوستان به افغانستان می آیند و با عقد قرار داد های مختلف سیاسی و اقتصادی در تآ مین مناسبات نیک گامهای مو ثری برداشه شد. عقد قراردادبا کشور چین در سال ۱۳۳۴ و برقراری مناسبات دیپلوماتیک به آن کشور و بین سالیان ۱۳۳۸الی۱۳۴۱ برقراری مناسبات نیک افغانستان با المان ، فرانسه ، ایتا لیا جاپان و انگلیس گامهای موثری بود درجهت رشد اقتصادی کشور .
سردار محمد داود برای حفظ موقف بیطرفی افغانستان در سال۱۳۳۵ در کنفرانس باندونگ شرکت نمودند وبا پندت نهرو صدراعظم هندوستان، مارشال تیتو ریس جمهور یوگوسلاویا، دوکتور سکارتو ریس جمهوراندونیزیا و جمال عبدالناصر ریس جمهورمصردر نخستین اجلاس ریس های کشور های بی طرف در بلگراد به اهیت ریسه انتخاب گردید .
در زمان صدارت سردار محمد داود انکشاف بزرگ اقتصادی کشور چشمگیر بوده و برای دشمنان افغانستان به خصوص همسایه های چون ایران و پاکستان که شوروی و امریکا مشترکآ در افغانستان کار و فعالیت اقتصادی داشتند قابل پذیرش نبود .
سردارمحمد داود بعداز اعلام جمهوریت در ۲۶ سرطان۱۳۵۲ به خارچشم شاه ایران و نظامیان پاکستان در منطقه عرض اندام نمود و با اعلان جمهوریت و اعاده حق مشروع پشتونها و بلوجها و سیاست بیطرفانه خویش آب در گلوی دشمنانش خشکید و با تطبیق نخستین پلان پینج ساله اقتصادی ، اعمار عمده بخش های نظامی و تقویت قوای هوایی و قطعات تانک و پیاده و مدافعّ هوایی کشور در زمان جنگ پاکستان با هند و شکست نظامیان پاکستان و آزادی بنگله دیش هرگز برای پاکستان افغانستان قدرتمند قابل پذیرش نبود و با سرعت گرفتن مبارزات آزادیخواهانه جنبش چپ در ایران و خواهان نظام جمهوریت در آن کشورشاه ایران را وا داشت تا با نظامیان پاکستان برنامه سقوط حتمی نظام جمهوریت را درافغانستان روی دست بگیرند و دبشکلی و ارد بازی بزرگ با کشور های بزرگ جهان منجمله امریکا برضد شوروی در منطقه گردیدند و مشاهده شد که با شهادت سردار محمد داود درهفتم ثور۱۳۵۷ الی امروز افغانستان و مردمش در کام اهداف خصمانه همسایه هایش به اشکال مختلف فرو برده شده وشهید محمد داود عقیده داشت : « عقایدی که با نشنالیزم و مذهب در تضاد می بود بی نهایت نفرت داشت و معتقد برآن بود پیروی از چنین نظریات میتواند وسیله تباهی و بربادی افغانستان ومردم نجیب آن را فراهم آوری نماید و زمینه مداخله قدرت های بزرگ را درافغانستان مساعد سازد . که همسایه ها با اتحاد عوامل داخلی درکشور چنین زمینه سازی نمودند که اکنون هم دامنه این مصیبت ها پایانی را به خود نمی یابد . ادامه دارد .
++++++++++
قسمت هشتم :
ورود ایران و پاکستان در بازی بزرگ و نقش شاه ایران در سقوط جمهوری سردارمحمد داود در ثور ۱۳۵۷!
کمیته مرکزی جمهوری خواهان تحت قیادت سردار محمد داود با موجودیت وحید عبدالله و همکارانش توانست تا دوستان محمد داود را تاپه کمونستی بزنند و فرصت مناسبی راجهت نفوذشبکه های استخباراتی ساواک ایران و ای . اس . ای . پاکستان بداخل کمیته مرکزی فراهم آوری نماید و شوروی و امریکا موفق گردیدند تا افراد خویش رااز میان کمیته مرکزی جمهوری خواهان انتخاب و چند پارچگی را بوجود بیاورند. پاکستان و ایران در تلاش کودتای ناکام مرحوم میوند وال در سنبله ۱۳۵۲ سپتمبر۱۹۷۳ وکودتای اخوانی ها تحت رهبری غلام محمد نیازی جدی ۱۳۵۲ دسمبر ۱۹۷۳ و شورش های سازمان داده شده از داخل پاکستان به حمایت ای . اس . ای در جوزای ۱۳۵۴ جون ۱۹۷۴ را علیه نظام جمهوری سازمان داده بودند که سلیک هریسن روزنامه نگار مشهور امریکایی در کتابی که زیر عنوان « حقایق پشت پرده » به اشتراک دیگو کوردو ویز معاون سر منشی ملل متحد نوشته اند که : در کودتا های ناکام ماهای سپتمبر و دسمبر ۱۹۷۳ و جون ۱۹۷۴ ساواک ایران وای . اس . ای . پاکستان علیه داود دست داشتند . اما در ابتدآ جمهوریت سردار محمد داود سیاست خارجی افغانستان را بر اساس بی طرفی و عدم انسلا ک د ر پیمان های نظامی و قضاوت آزاد خود مردم افغانستان استوار خوانده بود . در بخشی دیگرآن بیان نموده بودند :- چون ما بیشتر از همه کس خود را نیازمند سعی در راه انکشاف مملکت خود میدانیم . بیشتراز همه کس خواهان صلح وسلام جهان هستیم .از اینرو پایه نخستین سیاست افغانستان صلح خواهی و دوستی با همه ملل جهان است . در این آرزوهیچ گونه تبعیضی در موردهیچ کشوریا مردم چه خورد وچه بزرگ چه دور و چه نزدیک در نزد ما وجود ندارد . این اراده مستقل از تمنیات مردم افغانستان سر چشمه می گیرد. عنصری که سیاست بی طرفانه و عنعنوی افغانستان را امتیاز می بخشد صراحت و صمیمیت اشکار آن است که از استقلال اراده ملی مردم افغانستان نماینده گی می کند . سردار ومحمد داود با اراده ملی و احترام به ارزش های والای وطنی ای که داشت موفق بر اجرای برنامه های ملی و رشد اقتصادکشور در ایجاد مناسبات نیک با دول مختلف و منجمله با همسایه های افغانستان بر وقف این اراده ملی جسورانه گام نهاد .اما رهبران ایران و پاکستان با بزدلی ایکه از نام سردار محمد داود و ایمانداری وی برای انجام خدمات صادقانه بر انکشاف و ارتقاع افغانستان در منطقه داشتند هریک بسویی دویدندو برای ازمیان برداشتن سردارمحمد داود و نظام مترقی جمهوری جوان در منطقه که ارمغان ملی را به همراه داشت وتظمینی برای آزادی مردمان منطقه از یوغ ستم شاهان و شهزاده گان دست بیگانه هارابه همراه داشت هم برای شاه ایران و هم برای نظامیان شکست خورده پاکستان در جنگ با هند هرگز قابل قبول نبود و تلاشهای را پیش گرفتند که باید نظام جمهوری ریشه و ساقه اش را بسوی آرامش و ترقی نگشاید و بیداری ملی و منطقوی جایش را به خموشی و خویزی دایمی در افغانستان و منطقه دنبال نماید. همین بود که همه کشور های منطقه و جهان در موجودیت سردار محمد داود و نظام جمهوری در افغانستان منافع خویش را در تضاد با همدیگر یافتند رهبران ایران و پاکستان سردار محمد داود را شهزاده سرخ لقب دادند و بعد ها دیده شده که رهبران شوروی به تشویش شدند که سردار داود با نزدیکی با کشور های همسایه و اسلامی با عقد قرار داد های گوناگون رشد اقتصادی و ساختاری منجمله تمویل خط آهن بطول ۱۸۱۰ کیلومتر به کمک دولت شاهی ایران که افغانستان را از طریق کابل تهران لشکر گاه بندر عباس قندهار وکراچی به اروپا و خلیج فارس را به بحرهند وصل می نمود ء از جانب دیگر نزدیکی مناسبات میان پاکستان و افغانستان به خصوص بعداز این که بتاریخ ۹ عقرب ۱۳۵۴ بوتو صدراعظم پاکستان در یک مصاحبه مطبوعاتی خویش ابراز اماده گی یک سفر به کابل و بازدیدو مزاکره با سردار محمد داود گردیده و بتاریخ ۱۷ سرطان۱۳۵۵ بوتو برای سه ر وز به کابل آمد و با سردار محمد داود ملاقات های سودمند نمودند که که سردار محمد داود خطاب به بوتو گفته بود (برخلاف تبلیغات و تصورات پاکستان افغانها برای بربادی پاکستان هرگز نه اراده داشتند و نه هم دارند متآسفانه زمامداران پاکستان هیچگاه نخواستند که ادعای افغانستان در باره پشتون ها و بلوچ هارابدانند و آنرا بدون تفکر علیه پاکستان گفته ردمی کردند .) بعداز تعغیر موقف رهبر پاکستان در ارتباط به سرنوشت پشتونها و بلوچها نظامیان در پاکستان دست به کودتای نظامی زدندو مشاهده گردید که بوتو به پای دارکشانیده شد . و برای سردار محمد داود نیز دام های گذاشته شد چونکه آزادی پشتونها و بلوچهادر آنسوی دیورند برای قدرت های بزرگ جهانی در موجودیت استراتیژی انگلیس که برای بقای دایمی اش در منطقه مناطق مرزی میان هند را با کشمیر خونین گذاشت و قبایل آزاد و مناطق قبایلی را با ایجاد کشور پاکستان و قبل از آن عقد قرار داد دیورند با افغانستان الی امروز خونین نگهداشت تا کریملن و قصر سفید هیچگاهی بسوی بحر هند آسوده گام نگذارند .!!!!
محمد داود که به اتحاد شوروی منحیث همسایه بزرگ ارزش و اهمیت زیادی قایل بود اولین بازدید خارجی خود را بدین منظور بعد از ۲۶ سرطان ۱۳۵۲برای سه روزاز تاریخ ۱۴ الی ۱۸ جوزای -۱۳۵۳- می ۱۹۷۴ به مسکو اختصاص دادند و این سفر رامفید و یک گام مهم برای انکشاف روابط میان دو کشور می شمرد . روابط نیک و حسنه عنعنوی با هند برقرار گردیده بود و اعتماد و روابط دوجانبه توسعه یافت و کشور چین که در ابتدای جمهوریت تبلیغات تحریک امیزعلیه نظام داشت خوشبختانه با درک این که افغانستان یک کشور مستقل و سیاست بیطرفی عنعنوی خود را حفظ و عدم انسلاک سرمشق سیاست خارجی افغان ها می باشد روابط چین با افغانستان در یک فضای آرام و رفع سوء تفاهمات روبه توسعه گذاشت . ایالات متحده امریکا ؤ کشور های غربی و اسلامی منجمله سعودی ٔ مصرو عراق با نظام جدید در مناسبات نیک به پیش می رفتند اما در باطن تنش های ایکه میان قدرت های بزرگ و تضاد منافع میان رهبران ایران و پاکستان در موجودیت نظام روبه انکشاف و دارای قدرت نظامی و اقتصا دی و بر خوردار از حمایت قدرت های بزرگ جهانی را هرگز در کنارخویش و درمنطقه نپذیرفتند و به سقوط حتمی این خود ارادیت ملی مردم افغانستان باهم اتحاد مشترک را در موجودیت احزاب و تنظیم های مختلف بنام چپی ها و اسلام گرایان در تشدید تضاد میان دو ابرقدرت وقت علیه سردار محمد داود متحدانه وارد کارزار انتقام جویانه علیه ارزش ها و منافع ملی مردم افغانستان به رخ مردم ما به وسیله ایجاد تضاد میان روحانی روشنفکر و سران قوم و قبیله( سه دستگی) و سقوط حتمی نظام جمهوری تحت قیادت سردار محمد داود را طرح ریزی نمودند .
اول : طرفداران شاه به وسیله ساواک ایران و جلب همکاری کشور های عرب و امریکا ّ.
دوم : سران تنظیم های افغانی و احزاب بنیاد گرای پاکستان به حمایت ای . اس . ای پاکستان .
سوم : احزاب چپی در حمایت شوروی وقت که سردار محمد داود برای رفع تشنج ها میان سران دو کشور مبنی بر این که افغانستان و نظام جمهوری جوان در اتخاذ سیاست آزاد و مستقل با حفظ بی طرفی و غیر منسلک بودنش نمی خواهد تا برای هیچ یک از همسایه ها و دوقدرت بزرگ و سایر کشور های جهان به اقمار بیگانه در آید سوی تفاهمات پیش آمده و تبلیغات و فعالیت های خصمانه همسایه های نظام زمینه سوی تفاهمات را با رهبران شوروی وقت و سردار محمد داود دامن زدند و سقوط جمهوری را در کودتای نظامی هفتم ثور ۱۳۵۷ مساعد نمودند . واقعیت در این است که بعد از لغو کمیته مرکزی جمهوری خواهان و ایجاد حزب غورزنگ ملی تحت رهبری سردار محمد داود و پایان لویه جرگه سال ۱۳۵۵ خورشیدی که سردار محمد داود را مجددآ به حیث زعیم ملی افغانستان انتخاب نمودند طرح سه کودتا علیه نظام ریخته شد . کودتای طرفداران سلطنت از سوی ساواک ایران ء کودتای بنیاد گرایان به حمایت ای . اس . ای پاکستان و در فرجام کودتای هفتم ثور بعد از ترور مرموز میر اکبر خیبر و زندانی شدن رهبران ح. د . خ . افغانستان به یک امر بر روشنفکران معتهدتحمیل گردیدو اهداف مرموزانه ساواک ایران و ای . اس . ای پاکستان در سقوط و نابودی حتمی سردار محمد داود خلاصه نگردید. وعوامل داخلی و خارجی برضد نظام موفق گردید تا با موجودیت اشتباهات سردار محمد داود و رهبران شوروی وقت افغانستان را وارد جنگ تمام اعیارالی امروز بنام جنگ سرد فروببرند .
در شماره ۱۳ می سال ۱۹۷۹ واشنگتن پوست مفسر چیره دست امریکایی سلیک هریسن می نویسد : -« این شاه ایران بود نه بریژنف که زنجیر حوادث افغانستان را تا سقوط محمد داود کش نمود » !!! ادامه دارد
+++++++++++++++++++
قسمت هفتم :
سنگ بنای بازی بزرگ ( جنگ سرد )!
نفوذ شبکه های استخباراتی کشور های بزرگ در درون خانواده و نصب کادر های منتخب در داخل نظام سلطنتی زمینه ساز آن گردید تا خانواده سلطنت به سه دسته تقسیم گردند و تفکر پزیرآن شوند تا اهداف بیگانه را به نوع آن بالای سرنوشت کشوری لازمی نمایند .انگلیس و امریکا علیه نفوذالمان و فرانسه و شوروی وقت باهم در یک کمپاین مشترک کاری قرار گرفتند و المان و فرانسه علیه شوروی و شوروی ها علیه هردو در تضاد قرار داشتند تا اینکه محمد داود از میان خانواده سلطنت بیرون کشید ه شدو اهداف پشت پرده در جابجا نمودن رفقاو نزدیکان با سردار محمد داود ریشه هایش را در عنق نظام و اهداف موردنیاز در این بازی دنبال نمود.
ریشه و ساقه ادوی وقت بر چیده شده اهداف دور وبلند کریملن در منطقه علیه رقبای عمده انگلیس وامریکا ء المان و چین ٔ پاکستان و ایران تحت قیادت سردار محمد داود و کادر های تربیت یافته دستگاه نظامی شوروی وقت اماده شدند تا تعغر نظام را در افغانستان که نیاز آن وقت بود عملی نمایند . اعلام جمهوریت در صحرگاهان ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ تحت رهبری سردار محمد داودبه استقبال گرم وبی سابقه ای مردم و قبایل آزاد در دو طرف دیورند قرار گرفت .
چراغی را که ایزد برفروزد.
هرآنکس پف کند ریشش بسوزد .
سردارمحمد داود در نخستین بامداد طلوع آفتاب جمهوریت خطاب به مردم خویش فرمودند : - من برای سعادت آینده وطنی خود جزقاءیم ساختن یک دموکراسی واقعی ومعقول که اساس آن بر خدمت به اکثریت محروم مردم افغانستان بر قرار باشد راه دیگری سراغ نداشتم و ندارم .
هموطنان عزیزباید به اطلاع شما برسانم که دیگراین نظام از بین رفت و نظام جدیدی که عبارت ازنظام جمهوریت است و با روحیه حقیقی اسلام موافق هست جاگزین آن گردید. در بخشی دیگر فرمودند که :- این نظام اساسات منشور ملل متحد راکه هدف آن سعادت و آرامش دنیای بشریست ملحوظ ومحترم می شمارد. در مورد روابط ما باپاکستان گفته بودند : که یگانه کشوریست که روی قضیه پشتونستان با آن یک اختلاف سیاسی داریم و تا کنون به حل آن موفق نگردیده ایم سعی دایمی ما برای یافتن راه حل قضیه پشتو نستان دوام خواهد کرد .
آبستن تحولات سیاسی در آخرین سالیان نظام سلطنت بربنیاد این تفکر بوجو آمد که سران قبایل آزاد در دو طرف دیورند مورد نوازش خصوصی و تشویق به تحول جدید در افغانستان تحت قیادت سردار محمد داود که یگانه بانی نجات و آزادی اقوام و قبایل به منضور ایجاد پشتونستان آزاد در منطقه بود رنگ و رونق به خویش گرفت و نفوذ کریملن در میان سران قبایل توانمندی و تظمین خوب برای سردار محمد داود شد تا او علیه نظام سلطنتی حاضر به قیام گردد چون که پافشاری امریکا در صورت شناخت مرز دیورند به وسیله حکومت سردار محمد داود در سال ۱۹۵۶ هنگام صدارت داود که داود نپزیرفت باعث گردید تا شاه وادار گردد تا محمد داود را از صدارت مجبور به کناره گیر نماید که چنان شد . ازآن زمان که سردار محمد داود از صحنه قدرت نظام سلطنت دور شد اما او در صحنه سیاسی مهره اساسی در چشم کریملن و قصر سفید قرار گرفت .
شاه در تحت فشار قصر سفید در تصوید قانون اساسی جدیدموانع جدی برای نفوذ مجدد سردار داود و رفقایش را پیش بین شدند که تعدیلات در ماده ۲۴ قانون اساسی سال ۱۹۶۴ در تصمیم و فیصله جرگه بیان اهداف بیگانه را می نماید که دو دستگی میان سیاست نظام وقت را نمایان نمودند که قصرسفید و کریملن با شاه پیش گرفته بودند . بدون شک لویه جرگه ها و تصامیم آن به هدف تمثیل ارزش ها و اهداف ملی مردم افغانستان نبوده بلکه مواردی بوده است که جرگه ها اندیشه بیرونی را بر مردم ما یا تآید و یا رد نموده و بازند آن همیشه مردم ما بوده واست و این فورمول الی امروز به قوت آش در سرنوشت ملی کشور پا برجاست . بلا خره تصامیم لویه جرگه و تعدیلات در ماده ۲۴ قانون اساسی وقت همه در وازه های سیاسی را به روی اعضای خانواده سلطنت منجمله محمد داود بست و داود برای سرنگونی نظام سلطنتی در معاصره اهداف ضد نظام قرار گرفت و محمد ظاهر بسوی اهدافی کشانیده شد که امروز منطقه در گیر آن گردیده است .
سردار محمد داود با داشتن خصایل ملی و احساس وطن دوستی ای که داشت میان دو سنگ آرد شد. زمان و رفقای داود با او وفادار نماند و این بازی در میان افکار ملی ای که سردار محمد داود داشت به وسیله استخبارات راست و چپ برای از میان برداشتن داود از قدرت و نظام دولتی فعال گردید. بعضی از اعضای خانواده برای سردار محمد داود لقب شهزاده سرخ را داده بودند و هنگام شنیدن بیانیه سردار محمد داود در ۲۶ سرطان با تعغیر نظام سلطنتی محمد ظاهر شاه گفته بود به دامن روس افتیدن کار ساده بود. سردار محمد داود در دام مصسیت ها کشانیده شد و بازی بزرگ میان دو ابر قدرت در خانه ماو منطقه بنیان گذاری گردید. تلاش صورت گرفت تا میان همکاران نزدیک به سردار محمد داود ناباوری های بروز نمایند و چنان گردید.طرفداران شاه در نظام و یکعده از روحانیون نمایان طرفدار انگلیس ویکعده از سران قبایل بر ضد سردارو نظام جمهوریت در پاکستان تحت آموزش و نوازش قرار گرفتند ودر کابینه سردار محمد داود سه دستگی بوجود آمد . جمهوری خواهان ٔ ء طرفداران شاه و اعضای خاص طرفداراخوان المسلمین که از سوی ایران و پاکستان نفوذ داده شده بودند و خلاصه شبکه های انگلیس ء شوروی و امریکا باهم داخل رقابت های جدید وارد کابینه سردار محمد داود به نفع خویش فعال گردیدند .و نظامیان وقت در پاکستان نظام جمهوری دادورا کو دتای کمونستان اعلام نموده بود و یکی از چهره های فعال دیگری که در کابینه سردار محمد داود بر علاوه داکترحسن شرق مورد توجه کشور های بزرگ قرار داشت سید وحید عبدالله معین وزارت خارجه در کابینه محمد داود بود که محمد ظاهر شاه باارسال نامه برای سردار محمد داود پیروزی نظام جمهوریت را تبریک گفته بود و به وسیله نوراحمد اعتمادی سفیر وقت در ایتالیا به محمد داود گفته بود که از دید محمد ظاهر شاه داکترشرق مار آستین و از تقرر وحید عبدالله در کابینه ابراز خرسندی نموده بود .بعدها مشاهده گردید که میان سردار محمد داود و وابسته گانش در موجودیت داکتر شرق در کابینه اختلافات جدی بروز کرد و تلاش و همدستی وحید عبدالله ء قدیر نورستانی و غلام حیدر رسولی داکتر شرق از کابینه بدور کشانیده شد .ادامه دارد
+++++++++++++++++
1933-1973قسمت ششم :
آغاز رقابت های سیاسی و اقتصادی میان کریملن و قصرسفید ء آبستن هسته های سیاسی وتحولات اجتماعی درافغانستان.
بعدازقتل محمد نادرشاه محمد ظاهریگانه پسرش بجای پدربه عنوان جانشین یا پادشاه اعلام گردید. این اصل درافغانستان به سلسله خلافت ها ومیراث اعراب وعنعنه قومی و خانواده گی در بعضی امورات حیات کشوری و مسایل خانواده و قوم تا اکنون مورد اجرا قرار می گیرد .
سلطنت محمد ظاهرشاه که بنیاد اساسی نظام دراختیاراستخبارات بیگانه قرارداشت ذهنیت عامه چنان تحت تا ٍثیرکارکردهای حکومت محمد نادرقرارداشت که حتآ مردم درزمینه اجراات دولت هرگزجرعت تبصره ویا حرفی را به خود نمی دیدند ونداشتندء نظام بسته و پیچیده سلطنت وسرکوب نهضت بشکل مرموزواهمه وترس را میان مردم به اصل خموشی عام مبدل ساخته بود وتنها رادیوزبان همه حوادث به نفع نظام بود بیان وتحلیل رامطبوعات دولتی برای مردم عهده دار بود .نشرواقعات آن زمان را نمی خواهم به تکراربگیرم درزمینه آثارگرانبهای ازتاریخ نویسان بلند و قلم بدستان موجوداست هدف نبشته اهداف پنهان وتاکتیک واستراتیژی بیگانه درکشورما وسرنوشت ملی ما است که این سلسله به گونه ای الی امروزادامه یافته واین زنجیر اسارت به حلقه طلایی وافتخارعصرمبدل گردیده است . زمانیکه عبدالخالق جوان روشنفکرافغان این جرعت را به خویش یافت تا پادشاه که آن زمان به سایه خداوند بالای بنده گانش سلطا ن بود اوربه قتل برساندء کشته شدن محمد نادرباعث گردید تا دومفکوره جدیددرحیات کشوری بوجود بیاید.یکی درمیان مردم ودیگردرسیستم استخباراتی کشورودستگاه خارجی آن که انگلیس ها درعقب سیستم قرارداشتند. ظلم و بیداد ماموران سلطنت نادری به اوج خویش رسیده بود وفضای سیاسی -اجتماعی برای تنفس حلقه روشنفکری مکدر شده بود وغلامان دین ودربارآنقدرمردم را تحت فشارقوانین دگم بنام اسلام وعنعنه قومی وقبیلوی قرارداده بودند که فضای سیاسی با کشته شدن محمد نادرشاه گوش حامیان پشت برده درحاکمیت را شنواوچشم شان را بازنمود وحراس ایشان بیشتر گردیدتا منجر به قیام وخشم مردم درنگردد. تا حریف انگلیسها کریملن میدان را به نفع خویش گشاده نیابد. با حضورمحمد ظاهرشاه و کاکاهایش درقدرت ء انگلیسها دو برنامه جدی را روی دست گرفتد . نحست سرکوب جدی این عمل ( قتل پادشاه ) خانواده عبدالخالق را که تاریخ بیان وحشت وواقعیت هارا نمود وجهانیان مشاهده کردند عملی کردند. درپیش برد اهداف بعدی استراتیژی شان أیتلاف انگلیس وامریکا برضد شوروی وقت بعدازختم جنگ دوم جهانی درمنطقه و افغانستان بوجود آمد. کشورهای اروپایی درنیم قاره هند وایران موفق به ایجادهسته های بنیادی اقتصادی و سیاسی گردیدندوتوانمندی قدرت کریملن بسوی اروپای شرقی وآسیای مرکزی بعدازسقوط قدرت المان و متحدین باآغازجنگهای شدید درسرزمین های عربی و نفوذ کریملن درآن مناطق عامل شده بود که ناتو و کشورهای بلوک شرق باهم درمقابله جدی روی منابع انرژی و اقتصاد جهانی تشکیل وارد کارزاررقابت گردند و برای جلوگیری ازدسترسی کشوراروپا یی وشوروی وقت درنیم قاره هند و حفظ ارتفاعات هندوکش انگلیس اقدام به ایجاد کشورپاکستان ازبدنه هندوتشدید نفاق میان مذاهب وقبایل دوطرف دیورند را درمنطقه نمود . به منظور این که ترکیه و المان در منطقه و کشور های اسلامی علیه انگلیس فعال بودند و جنبش های اسلامی ضد انگریز را در جنگ دوم جهانی به خصوص درافغانستان و هند راه اندازی نموده بودند و انگلیس تاکتیکی کشور پاکستان را از بدنه هند جدا نمود وسازمان ملل متحد وامریکا و بعدآ کشورهای اروپایی کشورمستقل پاکستان را با جغرافیای موجوده آن هم مرزبا کشورافغانها و هندبه رسمیت شناختند. تنش های مرزی میان افغانستان پاکستان ٔوهند الی امروز چون سرطان خونین باقی مانده است تا مناطق قبایل به خصوص دره خیبردرصورت افتیدن هندوکش بدست کریملن به سنگرمدافعوی و مانع بزرگ بسوی رسیدن به آبهای گرم که رهبری روس تزاروقت این مفکوره راجذ استراتیژی خود بسوی آبهای گرم نهادینه نمودعملی نگرددء بازی استراتیژیکی میان کریملن وقصرسفید درافغانستان ومنطقه باهم گره خوردومحمد ظاهرشاه درب معامله را با وجودفشارکریملن وقصرسفید بروی هردونگشود وبازی دوگانه انگریزباحفظ استراتیژی اش درمنطقه الی امروز ازوجودتضاد میان کریملن و قصرسفید ادامه دارد.
محمد ظاهر شاه با آغازفصل جدیدسیاسی درمناسبات خارجی اش درمنطقه و جهان میان قدرت های وقت تعادل را تا اندازیی حفظ نماید و موفق گردید. با وجود این که جنگ دوم جهانی وتنش ها میان کشورهای اروپایی به خصوص انگلیس فرانسه المان و کشورهای عربی وآسیایی با تشکیل متحدان مذهبی علیه همدیگروتضاد منافع میان شان به عامل جنگ جهانی دوم مبدل گردید اما افغانستان میان این قدرت ها به منطقه عایل مبدل گردید و شامل جنگ و همکاری با هیچ یک ازکشورها نشد وافغانستان دراواخر دهه ۱۹۴۰حدود یکصد ملیون دالرذخایر ارزی داشت. در سال ۱۹۵۲ محمد ظاهر شاه کارشناسان خارجی منجمله مهندسان امریکایی ومتخصصان صنعت ساختمانی را استخدام کرده بود تا بعد ازپایان جنگ دوم جهانی افغانستان نو را بسازد. .
کریملن وقصر سفید تلاش نمودند تا افغانستان را بسوی اهداف شان علیه همدیگربکشانند وتلاش درزمینه سرمایه گذاری های اقتصادی وبرنامه های بازسازی افغانستان آغاز گردید و تلاش نخست تمرکز برحمایت های نظامی و ایجاد اردوی خاص به نفع هریک درمنطقه آغازشد واین تضادوتلاش باعث بروزفشارهای شدید برحاکمیت روی حل مرزی «معاهده دیورند »وحق خود ارادیت قبایل آزاد پشتونها و بلوچها ازسوی قصرسفید وکریملن دامن زده می شد و برحاکمیت فشاروارد می گردیدو این فورمول را انگلیسها درمناطق مرزی افغانستان وهند بوجود آوردند تا کریملن وقصرسفید ویا سایرکشورهای منطقه وجهان هرگزتوان خاتمه بخشیدن به اهداف انگلیس درمنطقه را برای ابد نداشته باشد که چنین هم شد. بر بنیاد این تضاد هندوپاکستانباه جنگ کردند و منطقه کشمیرالی اکنون به یک پرابلم عمده میان دوکشوربافییست و پاکستان با افغانستان نیز بعد ازایجاد انگشت ششم درجغرافیای منطقه بحران آفرینی به نفع خود ونیاکانش متوصل گردیده اما رقابت ها میان قصرسفید وکریملن درزمان صدارت سردار محمد داوداز سال ۱۹۶۵ تا ۱۹۶۳ ادامه یافت وحتآ زمینه مقابله نظامی میان دو کشورافغانستان و پاکستان فراهم آوری شد ازاینکه نتیجه مقابله نظامی اساسات استراتیژی انگلیس را درمنطقه برهم می نمود جلوگیری بعمل آمد . بازی میان دو قدرت وقت به شکل دیگری درافغانستان روی دست گرفته شد و ذهنیت درداخل خانواده سلطنت بربنیاد اساسات خانواده گی مخشوش و ناباوری ها بوجود آمد و محمد ظاهر شاه مجبورگردانیده شد تا دربرابراوج گیری نهضت مترقی وبنیاد گرایان مذهبی داخل نظام که درحال رشد وتولدمجددبودند اقدام نماید و تصمیم بگیردو محمد داود را از قدرت برکنار نمودند. افغانستان و نظام سلطنت درگیراهداف عمده واستراتیژیهای خاص میان کشورهای مختلف منطقه و جهان بعد از ختم جنگ دوم جهانی قرار گرفت .
۱: - رقابت ها دردوسوی دیورند به وسیله کشورهای ذینفع درافغانستان آغاز گردید وهسته های احزاب بنیاد گرایی مذهبی رشد وتحت حمایت شان قرارگرفت .
۲ :- رقابت میان انگلیس ء شوروی ٔ امریکا ء چین و المان در افغانستان شدت کسب نمود .
۳:- امریکا مواضع خویش را درکشورهای عربی وخلیج سعودی و ایران استحکام بخشید.
۴:- شوروی ومتحدانش درکشورهای امریکای لاتین کیوباَء اروپا و کشورهای عربی و آسیایی بخصوص افغانستان هند ویتنام بسوی اهداف و مقاصدبعدی خویش جدی شد.
۵ : اساس بازی میان قدرت ها درافغانستان با آغازدهه دموکراسی ۱۹۶۳-۱۹۷۳ و تصویب قانون اساسی سال ۱۹۶۴درکشور زمینه ساز فعالیت های بازوآزاد شبکه های استخباراتی این کشورها با تآ سیس و فعالیتهای علنی وآزاد احزاب سیاسی چپی و راستی و بنیاد گرایی اسلامی گردید ودردهه دموکراسی اندیشه های اسلام سیاسی درجامعه افغانی گسترش یافت.
۶: - احزاب لیبرالیزم و دموکراسی غرب در کشور پایه گذاری گردید و مرزسیاسی اندیشه های چپ و راست میان اسلام گرایان بوجود آمد .
مطبوعات دولتی ء حزبی وآزاد بوجود امد ونشرات وحدت َپیام امروزء افغان ملت ء ندای خلق ء ملت ء افکار نو ء شوحک و پیکار پرچم و خلق و شعله جاوید به فعالیت آغاز نمودند . شعر ء طنز وادبیات سیاسی درکشوررایج گردید ودرعقب نشرات ومطبوعات آزاد بازی پشت پرده میان رقبای منطقوی وجهانی آغازو شدت گرفت امریکاء شوروی َء چین ء ایران ء سعودی پاکستان ّ ترکیه عراق مصروکشورهای اروپایی مصروف کمپاین خاص خویش درافغانستان ومنطقه شدند و نطفه گذاریهای جهت رسیدن به اهداف بلندعلیه همدیگرصورت گرفت وتشکیل اتحاد نمودند ودرگسترش نفاق و تضاد میان روحانی روشنفکر وسران اقوام وقبایل دردوطرف دیورند فعالیت گسترده نمودند ورهبران کشورایران روی آب هلمند و کشور پاکستان برمسهله دیورند وافغانستان خواستارخود ارادیت خلقهای پشتون و بلوچ بودند و مردم در گیربحران شدید فقروگرسنگی شدند ورهبران احزاب سیاسی درمطبوعات آزاد و دموکراسی با همدیگر تضاد داشتند و ملاها به تشخیص کفرو مسلمان به جان هم افتیده بودندتا اینکه زمینه خوب برای رقبای استراتیژی مساعد گردیدو نظام سلطنت جایش را به جمهوریت در ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ جون۱۹۷۳به نفع اهداف کریملن تعویض نمود و صفحه دیگری در تاریخ سیاسی کشور ما و منطقه بازشد و مردم ما بسوی یک نظام جدید و آرمانهای کشانیده شدند که زمینه های اسایش ملی مردم و کشوریکبار دیگردرآتش کینه وانتقام قدرت های منطقوی و جهانی به تنور بازی های خاص دیگر انداخته شد. ادامه دارد .
+++++++++++++++++++
قسمت پینجم :
سرکوب نهضت های مترقی و غارت دارایی های ملی میراث بزرگ استراتیژی های بیگانه درسرنوشت ملی وحیات سیاسی مردم مابا ایجاد تضاد میان روشنفکروروحانی پایه گذاری گردیده است .
استخبارات کشورهای منطقه با پیش کشیدن این استراتیژی تنشهای قومی مذهبی و ایدیالوژیکی را بوجود آوردند و جاسوسان درلباس مختلف را دروجود روشنفکرو روحانی به افغانستان گسیل داشتند . این عمل باعث گردید که نظام اجتماعی درکشورجایش را به ناباوری ها وحرکت های مختلف به نفع اهداف بیگانه استحکام یابد والی امروزادامه داشته و مردم درگرواندیشه وعمل بیگانه ها خو گرفته اند. شعارچنین بود : اگر ازخانه سرکار روغن چکید دامنت را بگیر! اما برای مردم این درک داده نشده بود که این روغن سرکارازکجا واز کیست ؟ بربنیاد چنین اندیشه راه برای سقوط نظام مترقی وچپاول همه هستی های مادی ومعنوی ملت دربیرون مرزهای کشورما درمطبخ استخباراتی نیازمندانش آماده و برای گرسنه گان چشم ودست بسته فرستاده میشد.اینست که ما ملت همیشه درخواب احساس گرسنگی وسیری را نموده ومی نمایم وقتی بیدار میشویم که درقهرطوفانها ومصیبت های قرارگرفته ایم که باید چشمهای خویش راببندیم . تاریخ بیان واقعیت ها را می نماید و سرنوشت نظام های مترقی را مشاهده نمودیم اما هیچگاهی در کشورما چنین نبوده است تا بعدازسقوط یک نظام کهنه نظام بهتراز گذشته برای مردم ما سرنوشت ساز باشد بل گندیده ترازدیروزبرمردم ما حکومت سازی نمودند که بدین منظورمردم ما همیشه این مطل را تکرار می نمایند (کفن کش قدیم بهتر بود) مگر فکرنمی کردند که درعقب این نظام ها یا روسها ویا انگلیسها قرار داشتند و ما وسیله هستیم ودست بدست میشویم که این صفحه تا سقوط خانواده سلطنتی درثور ۱۳۵۷ ادامه یافت که بعد ازسقوط نظام سلطنتی و حاکمیت حزب دیموکراتیک خلق این اهداف رنگ و بوی دیگری را به خود کسب نمود و بیان تاریخ چنین است که افغانستان ازشمال مورد تاخت و تاز قرارگرفته واز جنوب وشرق سرکوب نظام ها آغازوعملی میگردد .
جدی ۱۳۰۷لشکر حبیب الله کلکانی از شمال برپایتخت کشورسرازیرگردید و نظام مترقی غازی امان الله سقوط کرد . و حبیب الله با رفقایش قدرت سیاسی را نصیب شدند و چنین بیان داشت :- « من لاتی گری کفر و اوضاع بی دینی حکومت سابق را دیدم و به خاطر خدمت دین رسول الله به جهاد کمر بستم تا شما برادران را ازکفر ولاتی گری نجات دهم ء بعد ازاین من پول بیت المال رادر تعمیرات ومدارس مصرف نمی کنم واین پول را به عسکرخود میدهم که چای ء قند وپلو بخورند وبه ملاها میدهم که عبادت کنند» . اگر درعنق دولت داری پیش برویم و تصورداشته باشیم که اوچگونه و برای چه اهدافی آمده و مقایسه کنیم شاه امان الله واعضای کابینه واهدافش را با این خواست حبیب الله و کابینه اش بیاموزیم که نیاموختیم این پلان بود که ما ملت نادان باشیم . سقوط نظام داود تحت قیادت حزب دموکراتیک و سقوط نظام تحت قیادت رهبران جهادی را هم به قیاس بگیرم ء سقوط کابل بدست طالبان و حضور ایشان در کابل و سایر ولایات کشوررا با سقوط نظام طالب وروی کارآمدن نظام جدید با تلاش جامعه بین المللی درکشوررا که بوجود آمد والی امروزهمه به شعار دین کفر لاتی و کمونست ونجات ملت و نظام ازاین اعمال بر ما تحمیل وروا دانسته شد که همه بنام فی سبیل الله و شریعیت محمدی به خون ما تجارت نمودند . مردم ما شکر الحمد والله مسلمان بودند وهستندومسلمان ازاین دارفانی میروند مگر نظام های ای که تعهدات به دین و ملت دادند کجاشد ؟ تضاد میان روس وانگلیس وتشدید آن به وسیله اعراب وهمسایه ها درافغانستان جهت حفظ واستقراراهداف خاص شان درمنطقه عامل بروزهمه ای این وحشت وخونریزی میان اقوام وملیتها وعقاید مختلف سیاسی و مذهبی گردید. حبیب الله کلکانی انگلیس هارا کفر می گفت و روس هارا دشمن بخارا . تا اینکه درادامه بازی وسازش های پشت پرده میان دو قدرت وقت صورت گرفت و لشکر کشی و اختشاشات دیگری علیه سلطه حبیب الله کلکانی راه اندازی گردید و محمد نادر شاه را از خواب و مریضی بسوی تخت سلطنت و انتقام جویی ها ازملت و ملیت بسوی اقتدارواهداف دیگری آماده و پرتاب نمودند .نادر شاه نیزبا استفاده ازاحساسات ملی و مذهبی قبایل دو طرف دیورند بتاریخ ۲۱ میزان سال ۱۳۰۸ اکتوبر۱۹۲۹ به کابل رسید او از جنوب َ شرق وغرب به سرکوب وسقوط نظام موفق گردید و محمد نادر نسحه دست داشته استخبارات بیگانه را چون هدف و آرمانش بدین گونه به مردم کشوربه قراعت گرفت :- نجات دین و ملت ء نظام شریعیت ء لویه جرگه ّ قانون اساسی تآ سیس شورای ملی لغو قوانین نظام امانی ء سپردن محاکم کشور به شورای علما ی دین رعایت حجاب به وسیله زنان دردستور کارش قرارگرفت وسیاست خارجی اش ادامه راه سیاست خارجی غازی امان الله و تامین مناسبات با کشور های ایران ترکیه جاپان فرانسه اتالیا و شوروی وقت را بیان نمود وبتاریخ ۲۴ جون سال ۱۹۳۱با عقد قرارداد میان شوروی وقت و نظام نادری معاهده بیطرفی وعدم تجاوزعلیه همدیگر و شامل نشدن در کمپاین ضد منافع کشوری علیه یکدیگر را به امضآ رسانید و درخفا با انگلیسها مناسبات دربخش های اطلاعاتی نظامی و حمایوی داشت . اما برادرش سردار محمد هاشم خان رابه صفت سفیر به شوروی وقت گسیل نمود ومحمد نادر شاه روشنفکران و مبارزین آندیشه های ملی و مترقی را به خصوص طرفداران شاه امان الله را بی رحمانه ازصحنه دورساخت که شامل روشنفکران و روحانیون و سران قوم و قبیله می شد. نادر شاه در عرصه معارف ومطبوعات واعمار شهر ها و تآ سیسات علمی و جاده های کشورتلاش و خدماتی را انجام داد به خصوص درایجاد و تقویت اردوی کشورتوجه نمود و بالاحصار کابل دردوران نادرشاه مجددا اعمار گردید و روزنامه اصلاح و انیس ء انجمن ادبی کابل و مجله ماهنامه کابل و سالنامه افغانستان انتشار یافت . در زمان نادر شاه شورش ها وقیام های خونین علیه نظام راه اندازی گردید که بی رحمانه سرکوب گردید منجمله قیام شمالی که بعدآ حبیب الله کلکانی را با وجود تظمین جانی و مالی که درعاشیه قرآن شریف نبشته و تعهد داشت با یارانش بی رحمانه تیرباران و به دارآویخت .انگلیس ها درخفا به وسیله نظام نادری موفق گردید تا طرفداران نظام امان الله و افرادی که با اندیشه های نظام شوروی و طرفدار مفکوره مترقی ویا کدام کشوردیگر بودند نابوند از صحنهبدور راندند و نابود کردند که این امرباعث خشم و کینه ملی گردیدوسرانجام در۱۷عقرب ۱۳۱۲ هشتم نوامبر۱۹۳۳ هنگام توزیع شادتنامه هابه فارغان مکاتب شهری به وسیله عبدالخالق متعلم مکتب به ضرب گلوله کشته شد. و صفحه ای بسته و صفحه ای دیگری در ادامه استراتیژی و رقابت ها میان کشورهای ذیدل درکشورما مجددآباز گردید . ادامه دارد . سنجر غفاری
++++++++++++++++++++++
قسمت چهارم
بنیان گذاری هسته های خشونت میان روحانیون و روشنفکران در افغانستان !
همجواری افغانستان باروسیه و داشتن سرحد با هند برتانیوی از یکطرف و نفوذ بنیان گرایان ازسوی انگریزو سعودی درساختارنظام سیاسی به نفع استراتیژی انگلیس در منطقه عامل گردید تا افغانستان دربازیهای بین المللی کشانیده شده وضربات شدیدی را برپیکرسیاسی واقتصادی کشوروارد گردید که عامل عمده آن عقب مانده گی تاریخی افغانستان را درمنطقه میتوان عنوان نمود .
اتحاد روشنفکران و روحانیون کشور تحت رهبری جنبش مشروطه خواهان افغان عامل آسترداد استقلال کشوراز هند برتانیوی شدو منجر به زوال این امپراتوری در منطقه و جهان گردید .
استرداد استقلال افغانستان نقظه عطف در تآ سیس روابط خارجی کشوررا تشکیل دادو کلمه استقلال و آزادی میان همه مردم رایج گردید وبه یکی ازعوامل بنیادی بیداری نهضت هاي آزادیخواهانه در منطقه به خصوص در نیم قاره هندگردید که بعدآ زوالی و سقوط امپراتوری بریتانیارا به دنبال داشت .
کشور های المان ترکیه جاپان تمایلات بیشتری را جهت تآ سیس و انکشاف روابط نزدیک دیپلوماتیک و همکاری های اجتماعی – اقتصادی و ساختارافغانستان را از خود نشان دادندو ترکیه درعرصه نظامی المان و جاپان درساختارهای عمده اقتصادی کشورسهم فعال گرفتند واتحاد شوروی وقت نیز نقش اساسی را درتقویت مناسبات ورشد بنیادی افغانستان به عهده گرفت که این امرباعث ناهماهنگی انگلیس با دولت مستقل افغانستان تحت رهبری غازی شاه امان الله افغان گردید که سال ۱۹۱۹در تاریخ استعماری انگلیس سال نحس است وافغانستان به مثابه سمبول آزادی درسرزمین های شرق تبارز نمود .
سفرهای حسن نیت شاه امان الله به کشورهای اروپاوعقد توافقنامه هاوقراردادهای مختلف سیاسی نظامی واقتصادی با کشورهای شوروی وقت ء ترکیه ء جاپان ء المان ءایران وفرانسه برای انگلیس ها خیلی ها درد آوروغیر قابل قبول بود. چنانچه امیرعبدالرحمن جد شاه امان الله درزمان اقتدارش گفته بود مسلمانان میدانند که راحت و امنیت شان بسته به این است که با دولت انگلیس دوست باشند.!!! .پس ایجاد مناسبات نیک شاه امان الله با روسها رقیب انگلیس وموجودیت دو جریان غضب الود « گرایش چپ استقلال طلب وراست محافظه کارطرفدارانگلیس دروجود غلام بچه های دربار«برادران مجددیء حضرت شوربازارو یک عهده از محمد زایی ها ثبات سیاسی سلطنت را برهم زدو جناح راست و حلقه روحانیون هرحرکت شاه امان الله را تبلیغ کفر نمودند ».انگریز وسعودی دروجود این بازی ریزرف های شان را برای تشدید نفاق و گسترش خشونت و تضاد میان روشنفکران و روحانیون درکشور ما الی امروز بنیادی نمودند .
عقد قرارداد همکاری درسال ۱۹۲۱ با شوروی ء ترکیه ء ایران ء ایتالیا ءوعقد قرار داد درسال ۱۹۲۲ بافرانسه و بلجیم ءگسترش مناسبات خارجی دولت امانیه با دول مترقی برای انگلیس ها خشم برانگیز گردید. واز سال ۱۹۱۹الی ۱۹۲۸ مناسبات سیاسی و روابط دیپلوماتیک افغانستان میان کشورهای ایران ء شوروی ء مصرء ترکیه ءجاپان ء پولند ء سویس ء فلند ء ایتالیا ء لایبریا ء المان وفرانسه ء بازگشایی سفارتخانه های این کشورها درکابل برخلاف میل وخواست انگلیس درافغانستان ومنطقه محاسبه شد. دستگاه استخباراتی انگلیس و سعودی با استفاده از موجودیت بنیاد گرایان درداخل نظام واز بیرون مرز های کشورما همانند سالیان ۱۹۸۰ الی امروزریزرف های شان را مورد آموزش و پرورش قرار دادند وشورش ها و قیام های را بنام جهاد بر ضد کفر به دو مرحله خونین و انتقام جویانه علیه اتحادروشنفکر و روحانی درافغانستان برای سقوط نظام ترقی خواه واستقلال طلب افغانستان به منظورایجاد تضاد میان روحانیون وروشنفکران دردستگاه نظام مترقی شاه امان الله نطفه گذاری نمودند ووسیله سرکوب نهضت روشنفکری وروحانیون مترقی را دروجود جبیب الله کلکانی با استفاده ازاحساسات ملی واسلامی ایشان جهت سقوط نظام امانی و استقرار پایه های حاکمیت مجدد انگلیس درافغانستان و منطقه اقدام نمودند و جنگها و ویرانی ها بنام جهاد و آزادی افغانستان را الی سقوط نظام مترقی واستقرارحاکمیت محمد نادر شاه و سرنگونی جبیت الله کلکانی و قتل بی رحمانه او و یارانش به وسیله محمد نادر شاه فراهم آوری نمود ندو شعله های انتقام وخشونت را الی امروز میان روشنفکران و روحانیون در کشور ما داغ نگهداشته اند .. جریان اوج استقلال طلبی مردم افغانستان ومبارزات مترقی نهضت مشروطه خواهان اول ودوم که به وسیله ستون پینجم نظام به رهبری استخبارات انگلیس وهمدستی کشورهای عرب بابنیان گذاری هسته های افراط گرایان مذهبی برای تخریب وایجاد تضاد میان روشنفکران و روحانیون ء سران قوم و قبیله ٔ ترور شخصیت های ملی و متنفذین برای روی کار آمدن نظام ضد نهضت مترقی در وجود حبیب الله کلکانی که بنام خادم دین رسول الله به میدان کشیده شد به وسیله محمد نادرشاه در حالیکه در حاشیه کلام پاک تعهد و تظمین برای سر وجان حبیب الله و یارانش داده شده بود چگونه به پای دارکشانیده شد .
به تاریخ معاصر افغانستان و افغانستان در پنج قرن اخیر نوشته مرحوم غلام محمد غبار و مرحوم محمد صدیق فرهنگ مراجعه صورت بگیرد .
ادامه دارد .
+++++++++++++
بخش سوم : افغانستان در تقابل استراتیژی قدرت های وقت .
تلاش برای ایجاد ء ادامه و حفظ استراتیژی میان قدرتهای جهانی و منطقوی درافغانستان از قرن ۱۹ تا به امروز ادامه دارد .
دونیم قرن پیش روس ها تلاش نمودند تا دهلیز استراتیژیکی شان را بسوی افغانستان باز گشایی نمایند . افغانستان از کرانه های آمو تا اتک در ادوار مختلف تاریخ مورد تاخت وتاز جهان گشایان قرار گرفته است و این کشور از لحاظ اهمیت سوق الجیشی ووضع الجیشی غرض دسترسی به سرزمین افسانوی هند از اهمیت خاص برخوردار بوده امروزنیزغرض دسترسی به منابع سرشار جمهوریت های آسیای میانه ا ستراتیژیکی قدرت های منطقه «روسیه ٔء چین ء ایران ء پاکستان وهند با ناتو ایجاد دهلیز خاص رسیدن به اهداف شان درمنطقه افغانستان می باشد .
روس ها از سال ۱۸۵۳ میلادی بدین سو تلاش نمودند تا استراتیژی شان را در افغانستان و منطقه رشد حفظ و گسترش بدهند . امیر عبدالرحمن خان یکی از زمامداران قدرت مند افغانستان در سال ۱۹۰۱ میلادی گفته بود .( روسیه دولت بزرگ است و در روز های دشوار میتواند به افغانستان کمک نماید . امیرعبدالرحمن در منا سبات سیاسی و پیوندهای استراتیژیکی میان روس ها و انگلیسها همانند رهبران کنونی افغانستان که با قدرت های منطقه و جهان شامل بازی های استراتیژیکی هستند او نیزشده بود. که بدین گونه همه رهبران حکومات مختلف در افغانستان قربانی اهداف و استراتیژی های این قدرت ها گردیدند. امیر شیر علی خان در سال ۱۸۷۸ میلادی قربانی استراتیژی روس ها شد و پسرش امیر یعقوب خان در سال ۱۸۷۹ با امضآ معاهده ننگین گندمک با انگلیس علیه روس ها دربازی استرتیژیکی قدرت های وقت افغانستان را درگرو منافع بیگانه در آورد . پیروزی انگریزعلیه روس ها درآن زمان ملکه ویکتوریا را وا داشت تا لقب شوالیه را برای کیو ناری سفیرش درافغانستان را اعطا نماید .
پیجیده گی اوضاع جهان درآن زمان باعث گردید تا المان به قدرت نیرومند دیگری عرض وجود نماید و روس ها و انگلیس هارا درتشویش عمیق بکشانید تا اینکه به منظور جلوگیری از نفوذ المان از طریق ایران به افغانستان و هند و منطقه روس و انگلیس در سال ۱۹۰۷ با هم عقد قرار داد بستند تا افغانستان را به حیث حایل انتخاب نمودند وباهم یک استراتیژی مناسبات اقتصادی وتجارتی را درافغانستان جهت حفظ اهداف شان برقرارنمودند . درسال۱۹۱۴ میلادی هیت مشترک المانی و ترکی با رهبران افغانستان وارد مزاکره گردید ولی موفق به دریافت نتیجه مثبت نگردیده و در سال ۱۹۱۶ نیز هیت دیگری المانی از افغانستان دیدار بعمل آورد در حالیکه جنگ اول جهانی جریان داشت وضع جهان بی نهایت متشنج بود وترکیه نیز بطرفداری المان شتافت ودرکشورهای اسلامی منجمله افغانستان اغتشاش ها علیه انگلیس آغاز گردید. تحول دیگری جهان درسال ۱۹۱۷ میلادی پیروزی انقلاب درروسیه تحت رهبری ولادیمیر لینن بود که تا سال ۱۹۲۱ میلادی این دگر گونی بر خلاف توقع انگلیس ها تا کناره های رود آمورسید که این تشویش بزرگ برای انگلیس ها بود و رقابت ها شدید گردید و موقعیت افغانستان بیشتر از پیش وارد مرحله حساس آن گردید .
برقراری مناسبات دیپلوماتیک میان افغانستان و اتحادجماهیرشوروی با به رسمیت شناختن استقلال و آزادی افغانستان دراگست ۱۹۱۹ به وسیله رهبران شوروی وقت تحت رهبری غازی شاه امان الله و عقد با اهمیت ترین قرار داد دوستی و مهم سیاسی نظامی و اقتصادی میان دوکشور در سال ۱۹۲۱ میلادی را نباید نادیده گرفت که برای انگلیس و برهم خوردن استراتیژی درمنطقه برای مردم و کشور افغانها چگونه پیامد های را درسرنوشت ملی در آن وقت به همرا ه داشت ؟ .
ادامه دارد
سنجر غفاری ۲۳اگست ۲۰۱۴