عبدالاحمد فیض  

 

نومحافظه کاران و مبانی فکری و اندیشوی انها :

وازه نیو محافظه کا راز جمله ای وازه های سیاسی است که در سالهای اخیر از کاربرد زیادی در ادبیات سیاسی ورسانه های مرتبط با سیاست خارجی ودفاعی ایالات متحده امریکا برخورداربوده است .

از منظر تاریخی وفردی منشا، این گروه بیک جنبش طرفدار تروتسکی در شهر نیویورک با ز میگردد که اعضای انرا روشنفکران تحصیل یافته در کالج شهر نیویورک که بعنوان ( ها روارد فقرا) و مرکز فعالان جنبش سوسیالیستی شناخته میشدند تشکیل میداد و این روند جنبش نو محافظه کاران در دهه 1960 توسط گروهی از روشنفکران نیویورکی ، شامل محصلین ، اساتید فاکولته ها و روزنامه نگاران که بسیاری انها نگران گرایش های ضد اسراییلی بودند ، تشکیل شد و بتدریج توانستند تا خویشرا در هسته قدرت در کاخ سفید نزدیک سازند .

طرفداران گرایش نومحافظه کارانه در امریکا عمدتا، روشنفکرانی بودند که فعالیت های سیاسی و روشنفکری خویشرا بعنوان (لیبرال) به مفهوم سنتی ان اغاز کردند و برخی ازین افراد در ایام جوانی خود سوسیالیست وحتی کمونیستهای بودند که با وصف چنین پشینه در دوران جنگ سرد به سمت راستگرایی تغیر جهت دادند و این تغیر جهت ابتدا،در عرصه سیاست خارجی و امور دفاعی متبارز گردید اما بتدریج فعالان این جنبش در عرصه اقتصادی نیز ، دستور کار محافظه کارانه جمهوری خواهانرا مورد تایید قرار دادند .

اگرچه طرفداران گرایش نومحافظه کاری از نظر تعداد اندک هستند و نمایندگی یک جنبش سیاسی را بعهده ندارند اما در واقع انها یک کامپلکس انحصاری با مناسبات فامیلی و شخصی به هم پیوسته را تشکیل دادند که در محافل دولتی وحلقات روشنفکری امریکا از نفوذ قابل ملاحظه ای بر خوردار اند که نفوذ انها را میتوان در دولت ریس جمهور بوش بخوبی مشاهده نمود .

مبنای فکری واندیشوی این گروه را از منظر سیاسی ، تفوق و برتری ایالات متحده بعنوان ابر قدرتی تشکیل میدهد که بایست امپراطوری جهانی را ایجاد و به خاطر دستیابی به این هدف ، استفاده ازهمه ابزار ها را مشروع و اجتناب ناپذیر میدانند .

طوریکه در سطور قبلی به اعجاز متذکر شدیم که دهه شصت سده گذشته زمان ظهوراین جنبش بحساب میاید ، بنابران ایده های شدید ضد سیستم جهانی سوسیالیستی ، وجود قدرت جهانی چون اتحاد شوروی و رقابتهای تنگاتنک ان کشور با نظام سرمایداری جهانی به سردمداری ایالات متحده بخاطر حفظ تناسب قوا در عرصه معادلات قدرت جهانی ، تعقیب سیاست حمایت از جنبش های رهای بخش ملی و سایر جنبش های ضد سر مایداری بوسیله شوروی واز همه مهمتر حمایت شوروی از جنبش رهای بخش خلق فلسطین در ضدیت با اسراییل ، بنیادی ترین فکتورهای است که زمینه را برای ایجاد چنین تشکل افراطی مساعد نموده است .

با سقوط اتحادشوروی بمثابه یگانه حریف ایالات متحده در دسمبر 1990 همای سعادت به شانه امریکا نشست و شرایطی کاذبی از لحاظ سیاسی در سطح جهانی پدید امد تا ایده های افراطی نومحافظه کاران در شرایط دنیای یک قطبی بخاطر تاسیس امپراطوری جهانی ایالات متحده تحقق یابد .

محافظه کاران نوین در فرصت مساعدی که بعد از فروپاشی شوروی پدید امد ، در محراق سیاست امریکا قرار گرفت و عملا، مدیریت پالیسی خارجی ان کشور را بعهده گرفته وموجب گردیدند تا رهبری کاخ سفید بطور روز افزون تحت الشعاع افکار افراطی این گروه به صوب نظامیگری و استعمال قوه در مناسبات بین المللی گام بر دارد ، که این نقش در زمان حکومت ریس جمهور بوش دوم وارد مرحله حساس خویش گردید .

محافظه کاران درین دوره قادر گردیدند تا بمثابه طراح اصلی سیاستخارجی ومور دفاعی ایالات متحده نقش ایفا، داشته و عملا، اداره کاخ سفید را بمنظور دسیابی به اهداف غاییه شان به سوی سیاست  توسل بزور رهبری نمایند ، اقدامات مسلحانه امریکا بعد از یازدهم سپتامبر 2001 در افغانستان تحت عنوان مبارزه علیه تروریزم بین المللی ، استعمال قوه در مارچ 2003علیه عراق بدون حضور ملل متحد ویا تجویز حقوقی شورای امنیت ان سازمان تحت پشش موجودیت تسلیحات کشتار جمعی در ان کشور که به سر نگونی رزیم صدام ، ویرانی های غیر قابل تصور ، قتل وکشتار صد ها هزار عراقی و مهاجرت ملیونها انسان دیگر ازان کشور منجر گردید ، پیامد های درد ناکی است که صفحه سیاه وتاریکی تاریخ جهان را این گروه درین دو دهه اخیر بنام خویش ثبت نموده است .

هکذا افزون برین ، وجود محور شرارت ( رزیم ایران ، کره شمالی ، عراق ) ، اصطلاح اخرین دکتاتور اروپا ( منظور کشور بلاروس است ) و سر نگونی بدون قید وشرط دول که از ایالات متحده اطاعت ندارند ، تضعیف روسیه و نظارت دقیق از کلیه سیاستهای منطقوی و جهانی چین بمثابه غول اقتصاد جهانی ، مجموع تیوری های است که مبانی فکری و اندیشوی این گروه را احتوا میکند .

در رهیافتهای محافظه  کاران امریکا به مسایل بین المللی ، هیچ نگرش محافظه کارانه به مفهوم سنتی و کلاسیک ان دیده نشده بلکه نوع یکجانبه گرایش بمنظور تحقق برتری امریکا بر جهان است که البته با افول قدرت انها در دور دوم ریاست جمهوری بوش تا حدی زیادی تحقق عملی ایده های انها بر باد رفت .

با این وجود مجریان ایده نو محافظه کاران در محافل سیاتگذاری و تصمیمگری امریکا و بخصوص در امور خارجی ، دفاعی و سازمان (سیا ) کماکان از نفوذ چشمگیری بر خوردار هستند و همچنان در انتظار فرصتی مساعدی برای پیگیری اهداف و دیدگاه های خویش میباشند .

پیروزی چشمگیری جمهوری خواهان در انتخابات اخیرکانگرس و فتح هر دو اتاق یعنی مجلس نمایندگان وسنا توسط جمهوری خواهان ، تقرب این حزب را برای رسیدن بقدرت درکاخ سفید بیک امر حتمی مبدل نموده و این باعث خواهد شد تا مترصدان اوضاع ( نومحافظه کاران ) در فضای سیاسی کاخ سفید مسلط گشته و کشور بار دیگر در ین مرحله حساس جهان به سوی یک دیپلوماسی خشن نظامی هدایت گردد .

موخذ – چکیده ای از نوشته دکتور صباغیان .

 

 


بالا
 
بازگشت