عبدالاحمد فیض
نقش ملل متحد وتحقق کانوانسیون های بین المللی در روند نظام سازی افغانستان :
لازمی میدانیم تا بمنظور اراییه همه جانبه موضوع ، مقاله هذا، تحت دوعنوان مورد بررسی قرار گیرد .
اول – مقدمه و تاریخچه ای موجز فعالیت سازمان ملل متحد در افغانستان .
دوم – نقش ملل متحد و تحقق کانوانسیونهای بین المللی در روند نظام سازی در افغانستان .
اول- مقدمه وتاریخچه ای مختصرفعالیت سازمان در افغانستان :
نخست بجا میدانم که از نقش و سهمگیری فعالانه و گذشته پر افتخار و درخشان کشور زیبای ما افغانستان در راستای تحقق اهداف ، ارمانها و مقاصد سازما ن ملل متحد از بدوی عضویتش درین نهاد جهانی که به سالهای اغازین ایجاد سازمان یعنی در سال ( 1946 )بر میگردد به مباهات یاد اوری نمود ، کشوریکه قطع نظر از نظام های سیاسی حاکم دران همواره نقش و رول فعال خویشرا در جهت تحقق ارمانهای انسانی و شریفانه ملل متحد بخاطر پاسداری از صلح و امنیت مطمیین جهانی ایفا داشته و جهان هرگز شاهد نبوده است که افغانستان با تخطی از منشور این نهاد جهانی و با زیر پا نهادن سایر اصول و هنجارهای بین المللی ، حاکم در مناسبات و روابط جهانی نقش منفی داشته است .
بیطرفی مثبت وفعال افغانستان در همه رویاروی های بین ا لمللی، ایفای رول سازنده در نهضت کشورهای غیرمنسلک ، تعقیب سیاست عدم دخالت ومداخله در امور دول دیگر و بخصوص کشور های همسایه و رعایت اصول ومعیارهای مندرج در منشور و کانواسیونهای بین المللی که افغانستان عضویت انرا دارد ، از ویزه گی های است که سرزمین افغانها را از سایر کشور های حوزه ما چون یک کشور صلحدوست متمایز میسازد .
افغانها که مظلوم ترین و اواره ترین ملت های جهان را تشکیل میدهد ، بیش از سه دهه است که اماج حملات وتجاوزات اشکار و پنهان محا فل جنگ افروز در سطح منطقه و جهان بوده که با تخطی از اصول حسن همجواری ، عدم مداخله و تجاوز ، احترام به حق حاکمیت دیگران و اصل همزیستی مسالمت امیز که بنیادی ترین اصول بین المللی را تشکیل میدهد صورت گرفته و این تجاوزات در سالهای اخیر با اعزام مخرب ترین گروه های دهشت افگن از امتداد مرز های شرقی و جنوبی ما با وصف حضور جامعه جهانی در افغانستان ابعاد جدیدی کسب نموده است . که پیامد های غم انگیز ناشی ازین مداخلات وتجاوزات بیرونی را ، فقر گسترده ، مرض ، ویرانی های عظیم و سیتماتیک تاسیسات دولتی و عام المنفعه ، زیر ساختهای اقتصادی و صنعتی ، تداوم اوارگی و عدم ثبات سیاسی و اجتماعی افغانستان و حتی بحران حکومتداری خوب و قانونمند احتوا، میکند .
گستره ای مداخلات و تجاوزات خارجی که عمدتا، از خاک پاکستان و به هدایت مستقیم اداره نظامی و استخباراتی ان کشور صورت میگیرد ، موجب گردیده است تا افغانها بیش از پیش با نام ملل متحد اشنا شده و متوقع هستند که با میزبانی این نهاد جهانی به مداخلات بیشرمانه خارجی در کشور شان پایان داده شده و به ارده مردم ازاده ان در راستای ایجاد یک افغانستان ازاد ، مرفه و دموکراتیک احترام مبذول گردد .
حضور ملل متحد از منظر تاریخی در افغانستان قبل از سالهای دهه هفتاد بیشتر نمادین بوده اما بعد از تحولات دراماتیک در اواخیر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد میلادی در افغانستان که باعث حضور نظامی اتحاد شوروی در کشور گردید ، نقش ملل متحد تحت تحکم سیاستهای دول غربی در قطب مخالف افغانستان قرار گرفت و ملل متحد درین فرصت تاریخی که وضعیت کشور گام به گام با گسترش ابعاد مداخلات بی رویه خارجی و تشدید تقابل قدرتهای دوران جنگ سرد به سوی بی ثباتی و جنگ سوق میگردید ، تلاشها و مساعی منظم ، هماهنگ و مستمری را در جهت بسیج افکارعامه جهانیدر مخالفت با حضور قشون خارجی در افغانستان اغاز نموده و قادر گردید که در فضای تشدید جنگ سرد ، اجماع قوی و طیف نیرومند از مقاومت بین المللی را در برابر شوروی ایجاد نماید .
تشدید جنگ و مداخلات درین برهه حساس در افغانستان ، سر انجام منجر بدان گردید که در سال 1980 کورد والد هایم سکرتر اول ملل متحد دران وقت ، اقدام به تاسیس یک دفتر نمایندگی در کابل نماید ، که این دفتر بسرعت بیک نهاد تعیین کننده در تحولات کشور تبدیل شده و طرح های متعدد برای بیرون رفت از بحران کشور اراییه داشت که اخرین اقدام ان سازمان به طرح پنج فقره ای سازمان ملل متحد معروف است که انتقال مسالمت امیز قدرت از دولت جمهوری افغانستان تحت رهبری حزب وطن ، بیک اداره بیطرف موقت تحت اداره ملل متحد را پیش بینی میکرد ، که این طرح بموجب تنازع در دیدگاه های طرفین درگیر و مداخلات ویرانگرانه عناصر خارجی دخیل در قضیه به شکست منتهی گردید .
ملل متحد در دهه نود سده گذشته که یکی از فصول غم انگیز تاریخ کشور را تشکیل میدهد با تاسف افغانستانی درگیر جنگهای وحشتناک داخلی را به فراموشی سپرد ونقش ان سازمان جهانی که بر وفق احکام مندرج در پراگراف اول و دوم ماده اول اساسنامه سازمان ( منشور ) حفظ صلح و مساعی جمیله بمنظور اعاده صلح و ترک مخاصمات مسلحانه خوانده شده است ، بیشتر بیک نهاد مترصد اوضاع و ناظر حوادث اطراف افغانستان محدود گردید ، که این موقف پاسیف این نهاد جهانی الی فروپاشی اداره طالبا ن در دسامبر 2001 کماکان ادامه داشته و افغانستان بیک سر زمین قسما، فاقد حاکمیت و در انزوای کامل سیاسی و دیپلوماتیک مواجه گردید .
با یاد دهانی موجز از تاریخچه ای نقش و فعالیت سازمان ملل متحد در چند دهه فوق بایست خاطر نشان ساخت ، که رول و نقش این نهاد جهانی در کشور با تهاجم اتلاف غرب برهبری ایالات متحده علیه افغانستان که به فروپاشی رزیم طالبان در دسامبر 2001 انجامید بیش از پیش متبارز گردید و حضور نظامی غرب در افغانستان ، ایفای نقش سیاسی سازمان ملل متحد را در مسایل کشور قوام مزید بخشید .
نقش ملل متحد و کانوانسیونهای جهانی در روند نظام سازی :
به اعتقاد من تدویر کنفرانس بین المللی مورخ 5 دسامبر سال 2001 که به مدیریت ملل متحد و به اشتراک نمایندگان از گروه های مختلف سیاسی افغانی و دولتهای ذیربط در قضیه افغانستان در شهر بن المان دایر گردید ، گام اغازین ان نهاد در راستای نظام سازی در افغانستان محسوب میگردد که به ایجا د یک اداره موقت در کابل انجامید . متکی بر حکم مندرج در ماده پنجم بخش نهای موافقتنامه بن دولت موقت مکلف گردید که کلیه اجراات خویشرا با الهام از مفاد مندرج در قطعنامه 14 نومبر سال 2001 و دیگر قطعنامه های شورای امنیت ملل متحد انجام دهد .
همچنان موافقتنامه بن و قطعنامه های شورای امنیت به سازمان ملل متحد مسوولیت محول نمود که تصامیم و عملکرد هایشرابه مقصد ایجاد واستحکام نهاد ها و ساختارهای دولتی که افغانستان فاقد ان بود متمرکز نموده و اداره موقت را از طریق نمایندگی سیاسی ان سازمان (یوناما ) در مسیر استحکام حاکمیت دولتی یاری رساند .
سازمان ملل متحد در پرتو مفاد قطعنامه های شورای امنیت و موافقت نامه مورخ 5 دسامبر 2001 ، با کار برد صلاحیتهای نظارتی ، از تطبیق بلادرنگ توافقات حاصله در معاهده بن که مورد تایید همه اشتراک کنندگان کنفرانس رسید ، رول خویشرا در ایجاد یکدولت وسیع البنیاد مبتنی بر نیازمندیهای افغانستان و انتقال مسالمت امیز قدرت از دولت مجاهدین ، بدولت موقت قسما ، بدرستی انجام داد و زمینه های عملی و سازنده سیا سی در کابل فراهم امد تا اداره موقت بتواند بتاریخ 22 دسامبر کار خویشرا اغاز نماید .
تلاشها و مساعی ملل متحد که به هدف ختم جنگ و ترازیدی افغانستان و ایجاد فضای اشتی ، صلح و ثبات پایدار ، احترام به حقوق وارزشهای بشری در کشور ، تحکیم مجدد استقلال ، حاکمیت ملی و با ارجگذاری و شناسای به حقوق ملت رنجدیده افغانستلن در جهت انتخاب اینده سیاسی بر پایه اصول دموکراسی و عدالت اجتماعی پیگیری میگردد ، لوی جرگه اضطراری را بعد از گذشت شش ماه از کار حکومت موقت بخاطر ایجاد یک اداره انتقالی در کابل میزبانی نموده و در نتیجه مساعی همه جانبه سازمان مخارج لوی جرگه از سهم کمکهای بین المللی و نهاد ها و سازمانهای جهانی دولتی و غیر حکومتی به قصد ایجاد یک نظام سیاسی پایدار در افغانستان تدارک گردید .
در لوی جرگه اضطراری نمایندگان اقشار گوناگون افغانی با حمایت های حقوقی و سیاسی ملل متحد و همکاری های جامعه جهانی و بتاسی از فیصله های معاهده بن ، طرحی را به تصویب رسانید که بر مبنای ان دولت موقت موظف گردید تا در تماس با اداره ملل متحد زمینه های عملی انتقال قدرت را بعد از دو سال بیک دولت منتخب مساعد سازد .هکذا ملل متحد در راستای ایجاد ساختار های سیاسی ، مدنی و میکانیزم های دولت و نظام سازی در افغانستان ، نقش بارزی را در بر گذاری لوی جرگه قانون اسا سی افغا نستان که از تاریخ 22 قوس الی 14 جدی 1382 در کابل دایر شد ایفا داشت .
تصویب قانون اساسی که بعد از یک دوره طولانی ، بحران و خونریزی ، نقطه ای عطف در تاریخ افغانستان پنداشته میشود ، اساس سیستیم سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی و نحوه حکومتداری ، تعیین زعامت سیاسی از طریق انتخابات ازاد، دموکراتیک و سری و نیز ایجاد پارلمان انتخابی با تضمین حقوق و ازادیهای سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی مردم ، تساوی حقوق همه ملیتهای ساکن در کشور ، رعایت و احترام به اصول و معیار های بنیادی حقوق بشری و اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوب 10 دسامبر 1948 مجمع عمومی ملل متحد ،تساو ی حقوق زنان ومردان از موارد پنداشته میشود که در قانون اسا سی جدید تضمین گردید که نقش و سهم ملل متحد در همه ای این تحولات بدون ابهام از اهمیت شایانی بر خوردار میگردد ، و همچنان ملل متحد در دو دور انتخابات ریاست جمهوری رول برازنده ای ایفا، داشت، که این نقش بیشتر در عرصه هماهنگی در انسجام اراییه کمک های مالی و تامین مخارج انتخابات و جلوگیری از منازعات احتمالی انتخاباتی در کشور تجلی یافت .
در زمینه نقش کانوانسیونهای بین المللی در امر نظام سازی و مسوولیتهای دولت افغانستان در قبال ان بایست خاطر نشان ساخت که کانوانسیون های بین المللی بخودی خود نمی تواند رولی را در خصوص اعمار یک افغانستان دارای نظام سیاسی مدرن و قانونمندایفانمایند ، سازمان ملل متحد میتواند صرف با صلاحیت و نقش نظارتی که از تطبیق و رعایت کانوانسیونهای جهانی بوسیله دول عضو دارد ، افغانستان را در تطبیق و رعایت کانوانسیونهای فوق بخاطر ایجاد یک نظام با ثبات ، متعهد و قانونمند یاری رساند .
افغانستان که همین اکنون با تهدیدات مثلث و خطر ناکی تهدید تروریزم ، فساد اداری و تولید و قاچاق مواد مخدر مواجه است که با تاسف صلح ، ثبات ، روند دولت ونظام سازی وحتی بقای کشور را بحیث یک کشور مستقل تهدید مینماید ، نقش تطبیق ارزشهای مندرج در کانوانسیونهای جهانی از اهمیت شایانی بر خوردار میگردد . و اما نا توانی های دولت و ضعف در ساختارها و نهاد های اساسی اجرائیوی و ارگانهای حراست از حقوق ، بخصوص فساد گسترده و بیرو کراتیزم فرساینده مو جبات نقض گسترده تعهدات دولت افغانستان از کانوانسیون بین المللی 18 دسامبر 1979 در زمینه رفع هر گونه خشونت و تبعیض علیه زنان ، کانوانسیون 20 نومبر 1989 در مورد حمایت از کودکان بحیث یک قشر فوق العاد ه اسیب پذیر و پیمان منع شکنجه مصوب 10 دسامبر 1984 در سطح بالای ان فراهم نموده است .
لذا طوریکه مردم و جهانیان شاهد هستند با وصف اقدامات سمبولیک دولت افغانستان در زمینه حراست از حقوق وازادی های اساسی و مدنی زنان ، حقوق زنان و اطفال طور مستمر و سیتماتیک در کشور نقض گردیده ، اطفال و زنان در معرض خشونت جدی قرار دارد .
و هکذا افغانستان با وصف حمایتهای بیدریغ سازمان ملل متحد و متحدین غربی وجهانی ان در امر مبارزه علیه
تولید و قاچاق مواد مخدر که عواید حاصله ازان بسود مافیای بین المللی و عاملان جنگ و بحران بکار میرود سیاست تسامح و غیر سازنده را در سیزده سال اخیرتعقیب و در تعهداتش در قبال تحقق عملی کانوانسیون 20 دسامبر 1988در امر مبارزه علیه مواد مخدر کوتاه امده است که دست داشتن برخی از مسوولین بلند پایه دولتی در قاچاق مواد مخدر و یا همکاری با جنایتکاران به مسوولیتهای افغانستان می افزاید .
کانوانسیون مورخ 31 اکتوبر سال 2003 در مورد مبارزه علیه فساد در اداره ، نقش موثر و جدی را در عرصه عاری سازی افغانستان از فساد اداری که کشور به فاسد ترین دولت جهان شهرت کسب نموده است ایفا ، داشته و ازینرو ملیارد ها دالر از مساعدت جامعه جهانی صرف مخارج مبارزه با فساد گسترده گردید که روند نظام سازی را تحت شعا ع خویش قرار داده است و دولت افغانستان که خود در سیزده سال گذشته بخش از فساد پنداشته شده، فقدان اراده سیاسی و عزم راسخ در دولت افغانستان در امر مبارزه علیه فساد، مساعدتهای جهانی و ملل متحد در راستای عاری سازی افغانستان از فساد را عقیم ساخته است .
همچنان میثاق بین المللی حقوق سیا سی و مدنی و کانوانسیون حقوق اقتصادی و اجتماعی مورخ 16 دسامبر 1966 وین حاوی ارزشهای است که مبتنی بران دولت افغانستان متعهد گردیده تا حقوق اقتصادی و اجتماعی مردم را در عمل رعایت و علیه فقر گسترده ، بیکاری و سایر نا هنجاری های اجتماعی به ارزوی استحکام پایه های اجتماعی دولت مبارزه نماید که ناتوانی دولت در امر مبارزه علیه فقر فزاینده و بیکاری بتاسی از فساد ، به مانع اساسی تطبیق کانوانسیون های بین المللی که رول سازنده ای در عرصه نظامسازی میتوانند ایفا، نمایند مبدل گردیده است .
در فرجام با اذعان به اینکه سازمان ملل متحد بمثابه یک تشکل غیر جانبدار و با اعتبار جهانی که اصل امنیت جمعی ، پاسداری از صلح و امنیت بین المللی ، حل صلح امیز منازعات و مناقشات جهانی ومنطقوی و ترک صلح امیز مخاصمات ، اصول بنیادین انرا تشکیل میدهد ، در تداوم همکاری ها و نقش سازنده ان نهاد جهانی در امر نظامسازی ودولت سازی و مساعی سازمان در جهت ایجاد هماهنگی در اراییه مساعدتهای بین المللی بدولت ومردم افغانستان و نیز با بکار گیری نفوذ موثر جهانی اش ، مخالفان مسلح دولت افغانستان و حامیان منطقوی و جهانی شانرا با ادامه فعالیتها و مساعی دیپلوماتیک به ترک منا زعه و حل صلح امیز ترازیدی کشور وا داشته و مردم ما را در امر اعمار یک افغانستان با ثبات ، مترقی و عاری از جنگ وخشونت که شایسته انهاست یاری خواهند رسانید .