شعار بر اصلاحات منطقی و اقدامات بر اصلاحات غیر منطقی

راستگو-۱۳۹۳.۸.۲۸

با تغیرات تازه در نظام سیاسی افغانستان مردم  در اذهان شان یک سلسله امیدواری های می پرواندند.شعارهای نامزدان ریاست جمهوری همواره استوار بر اصلاحات و  ایجاد یک سیستم بهتر اداری امنیتی وسیاسی  در راستای نظام سازی نوین بود.

انتخابات ریاست جمهوری با این همه مشکلات و اتهام های زنی های که ممکن در اینده وباگذشت زمان حقایق به مردم شریف افغانستان روشن شود ،گذشت. مردم همه پرابلم های اقتصادی امنیتی وسیاسی را متحمل شدند اما پس از شش ماه بالاخره  براساس مداخله امریکا  وتلاش های حامد کرزی برای سپردن قدرت سیاسی  ، و نهادینه کردن دموکراسی، نامزدان را وا داشت تا روی حکومتی   بنام وحدت ملی  با افزودن پست ریاست اجراییه تفاهم نموده و یک نظام مصلحیتی پوشیده را به میان آورند.

بر هر حال مردم امیدواری های زیادی داشتند تا پس از سیزده سال حکومت یک نواخت بالاخره تغیرات در سیستم نظام سازی و وضعیت معیشیتی  ،امنیتی وسیاسی مردم به میان خواهد امد و هنوز هم مردم عزیز ما که اکثرا از مسایل درونی اگاه نسیتند امیدوار بر اینده بهتر هستند.

پس از انتخابات زیر نام پروسه ملی و انجام مراسم تحلیف رییس جمهور غنی ، اولین اقدام انان برای اوردن اصلاحات منطقی اقدام به اذغام ریاست دفتر رییس جمهور با اداره امور و پیگیری مساله کابل بانک بود همچنان فرامین پی درپی از سوی کاخ صادر گردید و تا جایکه معلومات است از سوی ریاست اجرایه با انتقاد شدید وعکس العمل جدی مواجه شد واکنون از اصدار فرامین کاسته شده است. اما قابل مکث است که مساله کابل بانک جز این فرامین بوده است. پس ازگذشت پنجاه روز مساله کابل بانک با وجود تلاش های نهاد های عدلی وقضایی به یک معما مبدل شده و تا هنوز عاملین اصلی بحران کابل نه در بازداشت قرار دارند ونه هم کشور های خارجی تاهنوز راضی شده اند تا انان را به حکومتی زیر نام وحدت ملی بسپارند.

همچنان مردم از نظام وحدت ملی امیدواری داشتند تا بازار ها سروسامان یافته و داد وستد اقتصادی نیز اغاز گردد  که نشد ، هنوز تاجران با جرات تمام حاضر به سرمایه گذاری نیستند و  معاملات  همانند زمان انتخابات پا بر جاست، از سوی دیگر مساله  کابینه نظام کنونی است ، هنوز هم مسوولان  تمام وزارت ها  والیان وقوماندان امنیه همه سر پرست بوده و بیشتر احساس مسوولیت ندارند وکشمکش ها میان ریاست جمهوری و ریاست اجراییه وجود دارد وتا کنون به نتایج و توافق کلی دراین مورد نرسیده اند. از سوی دیگر تعهدات مسوولان در تامین امنیت کشور نیز تا هنوز بجای نرسیده است  ولی برعکس با گذشت هر روز وضعیت وخیم شده و مردم به خاک خون کشیده میشود اما هیچگونه نشانه یی ازبهبود وضعیت امنیتی دیده نمیشود  وحتی ممکن در عقب این همه تلاش های داخلی وبیرون ی وجود داشته باشد  زیرا باور بر این است که افزایش ناامنی ها و محدود شدن ساحه امنیتی حکومت در بیرون از شهر ها، جز طرحهای غربی ها که تلاش بر سپردن بعضی از مناطق  به مخالفان است مقدمه باشد.

در عین زمان ضعف سیاسی نظام جدید نسبت به نظام گذشته دراین است که حامد کرزی با وجود مشکلات فراوان در سیاست خارجی خود  قوی برخورد میکرد و حتی امریکا را به چالش کشیده بود و در بیشتر موارد ، عملیات های هوایی انان را مهار کرده و از خودسری های شان کاسته بود ،ضمنان پاکستان از گذشته های در امور افغانستان مداخله کرده ومینماید اما در انزمان این چنین جرات را نداشت که امروز سرتاج عزیز در قبال افغانستان ابراز نظر مینماید.

موضوع دیگر که میخواهم با آن اشاره نمایم ، ادغام ریاست دفتر ریاست جمهوری با اداره امور است که این اقدام بسیار ناسنجیده وسریع انجام یافت زیرا ریاست جمهوری در تلاش ان بود تا با این اقدام  ، اداره امور وشورای وزیران را تحت اثر خود داشته باشد که متاسفانه با این اقدام شان گول خورده و ریاست اجراییه دوباره شورای وزیران را از بدنه اداره امورقطع نموده و با خود انتقال داد .

اما معما ریاست دفتر و اداره امور با گذشت پنجاه روز پا برجاست مانده  وصدها کارمند واجیر که همه دار وندار شان  وابسته به معاش دولت است معلق مانده وتاهنوز سرنوشت شان معلوم نیست . مهمتر این  نامزدان ریاست جمهوری که اکنون سردمداران قدرت اند همواره در زمان کمپاین های انتخاباتی شان برای فریب دادن مردم شعارهای بنیادی واصلاحی را سر میداند اما متاسفانه اکنون که در عمل دیده میشود برعکس آن است، زیرا تغیرات که در نهاد های اداره امور وریاست دفتر به میان امده همه جوانان که تازه وارد ریاست جمهوری شده اند درجه لیسانس وماستر اند اما جای تاسف این است که اصلا بنام تجربه چیزی در ذهن ندارند وانان همیشه مصروف کار در انجو ها بوده اند واکنون که وارد یک نظام حکومتی شده اند تلاش دارند با برخورد انجویی نظام را به پیش ببرند که متاسفانه در انجام کار ها عاجز بوده وحتی تفکیکی میان اوراق رسمی را کرده نمیتوانند و نیز جای امضای خود را بلد نیستند پس انان چگونه خواهند توانست که روی مسایل مالی ارگ بتوانند حاکم باشند و پول حیف ومیل نشود  در حالیکه تمام پرسونل قبلی این نهاد ها ماستر ولیسانس با تجربه اند. مساله دیگر اینست که با وارد شدن انان بداخل ارگ به یکباره گی به چور وچپاول  دفاتر دست زده اند هر کدام بجای یک دفتر دو دفتر برای خود اختصاص داده و افراد که سالهای دراین دو نهاد عمر خود را وقف کرده اند بیرون رانده میشوند و بی سرنوشت رفت وامد مینمایند. در عین زمان تاهنوز خشت بالای خشت نگذاشته اند که دست به اخذ پاسپورت های سیاسی زده اند و هریک انان تلاش دارند که بدون طی مراحل رسمی پاسپورت های سیاسی کسب نمایند که این همه موارد شعار های انتخاباتی اقای غنی را تحت پوشش خود قرار داده است.

ضمنا افراد جدید با افراد که سالهاست دراین نهاد ها کار کرده اند طوری برخورد مینمایند که گویا اقای غنی از طریق یک پروسه ملی نه بلکه از طریق کودتا  و یا انقلاب ارگ را تصرف کرده باشد  و با درنظرداشت این چنین برخورد ممکن چنین برداشت نمایند که  این تیم از طریق رای نه بلکه از طریق تقلب و معامله سیاسی به قدرت رسیده اند ، در این صورت جا ندارد که گله گذاری شود.

بالاخره در اخیر به این نتیجه میرسیم که نظام جدید با داشتند کادر های بی تجربه اصلاحات منطقی را نه بلکه اصلاحات غیر منطقی را ریدست گرفته است و  باور بر این است که  یک دهه دیگر طوری خواهد گذشت که حامد کرزی درافغانستان از صفر اغاز تا پنجاه رسانیده بود  اما اکنون دیده میشود با چنین اعمال وبرخورد ها این گراف در حال سقوط خواهد بود .

 

 

 


بالا
 
بازگشت