علی شاه صبّار

"مُهرۀ اسپ"

یا

نخستین اشتباه رئیس جمهور

 

در بازی شطرنج، که بازی خیلی شاهانه، اشرافی و هوشمندانه است، در آن مهره های متعددی در نقش سرباز، افسر، وزیر، شاه و سایر وسایل جنگی و ترانسپورتی بازی مینمایند. هر یک از این مهره ها، حرکت و فعالیت منظم خود را دارند، و بدون اجازه و قانون وضع شده از موضع خویش عدول نمیکنند، و در کار دیگران تا به سرحد مرگ تشبث نمیکنند، یعنی حرکت و وظیفۀ هر یک مشخص است. در این میان، وزیر با صلاحیتترین شخصیتی است که در همه امور و در هر راه مداخله و حرکت میکند. اما مهرۀ دیگری بنام اسپ وجود دارد، که حتی نه شاه به پای حرکت وی میرسد و نه هم وزیر. حرکت اسپ خارق العاده است، بهمین علت هم است که در میدان نبرد، تمام قشون از حرکت و هجوم غیر قابل پیشبینی اسپ در هراس است. اسپ، نه قاعدۀ سرباز را دارد، نه قاعدۀ فیل، رخ، وزیر و نه شاه را، تو گویی توانمندترین شخصیت میدان است.

آقای رئیس جمهور غنی نیز، در نخستین فرمان خویش، مهره ای با صفت اسپ را در بازی شطرنج، برای خویش برگزید، و آنهم تعیین و استخدام رئیس/مشاور ارشد شورای امنیت ملی دولت خویش است، این مهره، آقای حنیف اتمر میباشد. حنیف اتمر هم، در دولت آقای کرزی مانند مهرۀ اسپ شطرنج حرکت مینمود؛ گاهی به خانۀ وزیر انکشاف دهات، زمانی وزیر معارف و بعد هم در وزیر امور داخله خیز میزد و کسی را یارای رقابت در مقابلش نبود، و هیچ موانعی هم در راه مقرر شدنش سد واقع شده نمیتوانست. دیده میشد که این شخصیت همه کاره، در تمام امور تبحر داشته، هم معارف را میدانسته، هم امور نظامی، هم امور استخبارات و هم امور انجینیری را. در حالی که هنوز مشخص نشده که اصلاً آقای اتمر از لحاظ مسلک و تحصیل، شهادتنامۀ کدام مرجع تحصیلی را دارد؟

آقای غنی، در بیانیۀ پرطمطراق خویش اعلان نمود که کار را به اهل کارش خواهد سپرد، ولی در اولین اقدام، شروع به جابجایی مهره های از کار افتاده را نمود، مهره ای که بار بار آزمایش شده و اینک در دولت جدید نیز با وصف ادعاهای بلند پروازانۀ جناب رئیس جمهور، بلندترین مقام را احراز نمود. آقای اتمر در وزارت معارف تنها 12000 هزار دالر را برای یک دوست خویش که احتمالاً زمانی در سیاستهای گذشته، هم رکابش بوده، معاش تعیین نموده بود، این آدم نه معین بود و نه هم کدام خارق العادگی خاصی داشت، برعکس در امور تحقیقات علمی بکار گماشته شده بود که از املا و انشای کافی هم، با تأسف بهره مند نبود. خواننده قضاوت نماید، که سایر اراکین وزارت معارف زمان آقای اتمر، در کدام حدی معاش دریافت میکرده باشند؟ به ده ها مشاور و دستیار از این قماش در آن وزارت موجود بود. ممکن به چنین گزینشها و تعیین درآمدها، فساد اداری و آلوده به فساد گفته نشود.

روزی یکی از باشنده های جرمنی افغانی الاصل، به برنامۀ نصاب تعلیمی – که پنج ریاست وزارت معارف را کنترول میکرد – مراجعه نمود، و گفت که ایشان را جناب وزیر اتمر از جرمنی بنا به ضرورتی که جامعۀ افغانی به ایشان دارد خواسته است. آقای باشندۀ جرمنی را وزیر جهت اخذ امتحان به برنامۀ نصاب تعلیمی فرستاده بود تا بعد از اخذ امتحان و در صورت موفقیت، در دپارتمنت پشتو به صفت متخصص زبان پشتو شامل کار شود. بعضی پرسشهای ابتدایی پشتو، که خودش پشتو زبان هم بود، از وی صورت گرفت، ولی با تأسف پاسخی نمیتوانست داشته باشد، و برعکس میگفت که بنده را شخص وزیر صاحب از جرمنی خواسته است، ورنه وی در جرمنی از درآمد کافیی برخوردار بوده است. وقتی ازش پرسیده شد که در جرمنی به چه اندازه درآمد داشته است؟ در جواب گفت که حد اقل 5000 یورو درآمدش بوده، ولی بخاطر خدمت به وطن، از خود گذری نموده و به افغانستان آمده است. در مقابل سوال دیگری گفت: "من اصلاً افسر اردو هستم، ولی اتمر صاحب بنابر ضرورت امنیتی که به بنده دارد، مرا خواسته، ولی عجالتاً باید در پُست یک متخصص پشتو استخدام شوم، مگر در اصل در دفتر وزیر صاحب به کار امنیتی خواهم پرداخت، و زمانی که بنده را کامیاب ساختید، انشأ الله شما را شرمنده نخواهم ساخت". بنااً این آقا توقع داشت تا بعد از استخدام، حد اقل 5000 دالر را وزارت معارف به ایشان بپردازد تا بتواند به افغانستان خدمت نماید. این دومین نمونه ای از کاررواییهای جناب اتمر در وزارت معارف بود.

ایشان در وزارت امور داخله نیز، بنا بر عدم کارایی خویش در تأمین امنیت فلان جرگۀ کلان، در پهلوی رئیس امنیت ملی با شرمندگی استعفا نمود. گفته میشود که وی در این وزارت در چندین قضیۀ جنایی دخیل بوده است، و در عین زمان اینکه از بودجۀ نامعلوم وزارت امور داخله چگونه استفاده نموده باشد خدا خودش میداند. بودجۀ وزارت معارف که نسبتاً شفافتر و معلومتر بود، بدینگونه استفادۀ معقول صورت گرفت، و از بودجۀ وزارت داخلۀ باید هم خوبتر و معقولتر کار گرفته میشد.

از جانب دیگر، آقای رئیس جمهور ادعای اِعمال قانون را مینمایند، و ایشان از نظامنامه ها، لوایح نظامی بکلی آگاه هستند، در عین حال ستر جنرال عبدالرشید دوستم، با تجربه ترین نظامی را هم معاون اول خویش گرفته است، چگونه میشود که تمام لوایح نظامی را زیر پا گذاشته و یک آدم ناقص الوجود را در رأس عالیترین ادارۀ نظامی استخدام نماید؟ آنچنانی که خواننده آگاه است، آقای اتمر از یک پا معیوب است و با عصا راه میرود. شاید گفته شود که این منصب یک منصب اداری است، ولی در امور امنیتی اصلاً مقام اداری اعتباری ندارد، در موقع ضرورت، هر کارمند امنیتی باید داخل معرکه نیز شود، حتی در وظایف تشریفاتی، مانند ستایش از کارنامه های سربازان پوستۀ فلان قلۀ کوه، توزیغ جوایز به منسوبین فلان گارنیزیون فلان ولایت و غیره.  "سالی نکوست از بهارش پیداست".

آقای رئیس جمهور! آیا این جامعه، جامعۀ "قحط الرجال" است؟ آیا کس دیگری در این جا پیدا نمیشد که به این پُست میگماشتی؟ آیا کدام تازه نفسی در جامعه وجود نداشت؟ آیا شخصیتهای نظامی با تجربه و کار کشته، که اکثراً بدون موجب به تقاعد جبری سوق داده شده اند و سایر خانه نشینها، که مردم انتظار آنان را میکشیدند، در این مقام جابجا مینمودید؟ باز همان چهره های تکراری و میراثی آقای کرزی. از این رو میتوان بر تعیینات بعدی تان قضاوت نمود، که باز "همان دیگ و همان آش" را به خورد مردم خواهید داد و بکار خواهید گرفت.  

"ویاد"، از کابل

چهارشنبه، 1/10/2014 م

 

 


بالا
 
بازگشت