بهمن تکوین
و انتخاباتی که به مستراح ریخته شد...
آنکه اینقدر بیصبرانه منتظرش بودیم، (انتخابات) سرانجام اتفاق افتاد...از "بدمعاشی" های "وکیل" و "وکیله" صاحبان گرفته الی پرکاری صندوقها و زورگوییها و معامله گری های پیش و پس از رای گیری... و صدها و هزاران تصویر و فلم از تخلفات و تقلبات... و حال هم این نمای اوراق رای دهی در خاک انداز مردم و ادعای کمبود برگه های رای دهی... آه دموکراسی، آی انتخابات،...کاش میکشتندت ولی اینقدر تحقیرت نمیکرند!
مردم ما که سالها شاهد جنگ و خشونت بودند، برای ایجاد تغییر و بهبود وضعیت سیاسی کشور، دموکراسی را پسندیدند و با قلبهای آکنده از امید به پای صندوقهای رای رفتند. اما این مردم نمیدانستند که برگه های رای آنان فقط حیثیت کاغذ تشناب را برای مقامات عالیقدر انتخابات دارد. مردم نمیدانستند که به اصطلاح "وکیلان" انتخابی خودشان در روز رای دهی در "سایت" های انتخاباتی حاضر شده و بجای نظارت از کارکردهای قانونی روند رای دهی، "مردم" قوم خودشان را بسیج نموده و آنان را وادار مینماید که به کاندید مورد نظر شان رای دهند. کسی نمیدانست که اینچنین "وکیلان"، ناظران قانون و قانونگذاران خود به قانون شکنی پرداخته و دست و دهن هر اعتراض کننده ای را نیز با اکت و اداهای "فلمی" میشکنند... مردم هرگز خوابش را نمیدند که خود "مقامات" زمینه اینهمه نابسمانی ها را فراهم سازند تا نامزد مشخصی برنده شده و آجندا های خفیه فاشیستی و تبارگرایی شان به پیروزی رسد.
ای کاش مردم آنروز صدای اعتراض شان را بلند میکردند و میگفتند که با تعیین ستار سعادت بحیث رئیس کمسیون شکایتهای انتخاباتی، انتخابات را به مستراح نریزید!... زیرا این "سعادتها" قومگرایان دون صفتی بیش نیستند که به تیوری های "مهمند" خانی اعتقاد راسخ داشته و با "یونها" و "غنی"ها در فکر تفوق طلبی های هیتلری هستند. اینان فاشیستانی اند که هرگز نمیگذارند اراده واقعی مردم توسط یک روند مردمسالار به نمایش گذاشته شده و زعیم آینده را رای مردم تعیین نماید. اینان هنوز مانند طالبان ادعا دارند که فلان ملیت از این وطن است و بهمان ازین خاک نیست، مهاجر است و به اصطلاح شهروند درجه دو و درجه سه میباشند... ای کاش مردم میتوانستند در برابر این انتخابات طراحی شده بوسیله تبارگرایان ایستادگی کنند و میگفتند، ما در انتخابات در پی شایسته سالاری هستیم نه در پی انتخاب شخصی از فلان و بهمان قوم و قبیله!
اما کجاست آن رهبری سالم و مردمسالار که این آرزوهای مردم و این درد آنانرا دربر داشته باشد،... کجاست آن رهبری ایکه بجای منافع شخصی، خانوادگی، قبیله ای و قومی منافع علیای مردم را درنظر گیرد، در برابر زورگویان بایستد و از امیال و تمنیات مردمسالارانه دفاع نماید. این به اصطلاح رهبران و سیاستمداران کنونی، همه چیز را معامله کردند. برای اینان قوم و قبیله و حتی خانواده بهترین متاع برای معامله غرض رسیدن به کرسی و مقام است. اینان نه به مردمسالاری و نه به هیچ ارزش انسانی و دینی پابند اند. ترکیب تمام "تکت" های انتخاباتی این حقیقت را آشکار میسازد، که در این همایش ها فقط معامله حرف اول را میزند و دورنمای شان نیز جز شکست و جدایی چیزی نیست.
در عین حال، روشنفکران، چیزفهمان و تحصیلکردگان ما نیز در سردرگمیهای بیشتر از توده ها بسر میبرند؛ تندروان دینی و مذهبی در کنار افراطیون چپ گرا، دست به "تحریم" انتخابات و ارزشهای دموکراتیک میزنند. ناسیونالیستان و فاشیستان در فکر تفوق طلبی به هر قمیت هستند. محافظه کاران، فقط بلی گویی دارند و برایشان فرق نمیکند، تنها باید "وضعیت موجود حفظ شود". جاه طلبان و ماموران بلند پایه دولتی، تنها در فکر رسیدن به مقام بهتر و یا حفظ کرسی شان هستند؛ برای آنان مهم نیست کی "رئیس جمهور" میشود ویا انتخابات چه میشود، برای آنان چوکی و مقام مهمتر از هر ارزش دیگر است.
بدین اساس، در روزگار ما، آنچه متضرر میشود مردمسالاری، رسیدن به ثبات سیاسی و بهبود وضعیت زندگی مردم است. آنچه را که تاریخ این کشور و گذشت حیات تمدن بشر به اثبات رسانیده، اینستکه در شرایط حاضر جز مردمسالاری راه دیگری برای رسیدن به امیال واقعی مردم وجود ندارد. اما با مشاهده وضعیت انتخابات کنونی؛ آیا باید مایوس شد که مردم به آرمانهای والای شان نخواهند رسید؟ و یا باید امیدوار بود که هرچند تبارگرایان و فاشیستان، انتخابات و دموکراسی را به مستراح میریزند، مردم این مرز و بوم دگرباره برای احیای آن خواهند کوشید؟ من باور دارم که مردم کشور ما حتی اگر شده، با خون خود مردمسالاری آلوده شده بدست این جنایت پیشگان را خواهند شست و دوباره از آن حفاظت خواهند کرد... اما جای رهبری فعال سیاسی و مردمسالار هنوز خالیست؛ هرچند که بمیان آمدن چنین یک رهبری دور از انتظار نبوده و آینده آن درخشان است!
بهمن تکوین
12 اپریل 2014