نصيرمهرين
حال و روزِخانواده های قربانیان،
در نو روز چگونه است ؟
پس از قتل خبرنگار سویدنی - بریتانیایی، چند بار دیگر خبرهای تأثر بار را شنیدم
که به فهرست قربانیان در یادداشت هایم افزوده شد. این بود که دیروزهنگام ابراز
مبارکباد نو روز، سایۀ خبر مرگ آنها مرا رها نمی
نمود. تروریست های طالبی متعاقب عملیات غازی آباد، درمیمنه (دو روز پیش ) و
جلال آباد ( روز 20 مارچ) به زنده گی تعداد دیگری از هم میهنان دردمند ما پایان
دادند. عملیات تروریستی طالبان شناخته شده اند. ابزار ، سطح وسویه، نیات وآرزو
های آنان؛ مساعدت های مختلفی که از جانب ارگ نشینان فعالیت های آنان را کمک
نموده است، سر زبان های مخالفین آنها است. همچنان که انتقاد واعتراض را بر حامد
کرزی گسترش داده است.
اما، در این دوهفتۀ پسین ، عملیات قوای ناتو نیز جان بی گناهان را بار
دیگرستاند. آنانی که مانند قربانیان غازی آباد، به ارتش پیوسته بودند تا لقمه
نانی بیابند،طرف تهاجم مرگبار غیر مسؤلانۀ قوای ناتو قرار گرفتند و تعدادی هم
زخمی شدند. گفتیم پیرامون دریافت انگیزه ها واعمال تروریستی طالبان ، جای سخن
بیشتر نیست. ولی وقتی چنین اعمالی را ازقوای ناتو، از آغاز رفتن به افغانستان
تا حال می نگریم، تقصیر آنها را در کجا باید جست.
آنها که بیشتر با سهم دادن نیروهای هوایی به عملیات می پردازند، بار ها مرتکب
قتل انسان های بیشمار وزخمی نمودن تعداد دیگری شده اند. در حالی ساز وبرگ وسیع
وامکانات بسیار تازه اطلاعاتی را دراختیار دارند. امکاناتی که می تواند مانع
توسل به عملیات کور آنها شود. با آنهم وقتی انسان ها را می کشند و با اعلامیه
یی پای معذرت خواهی در میان می آورند؛ آیا عامل و سبب آن، این نیست که
افغانستان جایی برای تمرینات نو آموزان آنها نیز شده است. تمریناتی که بی
اعتنایی ناشی از فرهنگ تحقیر بر آن نشسته است. و با چنان غرور وتکبر، جان انسان
جامعۀ دردمند برای آنها ارزشی ندارد.
"طالبان" باید دوباره از طرف ملل متحد، به عنوان یک گروه تروریست شناخته شود.
وقتی چند سال پیش ،سیاست غلط با نتایج تروریست پروری اش ،طالبان را از فهرست
گروه های تروریستی در امریکا و ملل متحد، حذف کرد، زنگ ها بیشتر به صدا در آمد.
برای آگاهان هوشدار دهنده بود ، که توطئه یی در کار است. گروه ارگ نشین دوستان
طالبان، گام های خیزوار برداشت. برادر نامیدن ، رها کردن از زندان ها، تهیۀ
دفتر در قطر، . . . موازی با آن عملی شد. اما در ماهیت اندیشه وعملکرد تروریستی
طالبان تغییری نه رونما شده بود و نه تا حال شاهد تغییری در آن هستیم. برخلاف
هر چند روزی می شنویم که انسان های دیگری را این گروه تروریست به کام مرگ می
فرستد.
در اثرعمل جاهلانه و وحشت آمیز حمله به هوتل سرینا ( هوتل کابل پیشین) صدایی از
ملل متحد نیز بر خاست. اما، بهتر آن است که ملل متحد این گروه انسان کش را با
توجه به همه ابعاد حیات آن تروریست بشناسد. آنگاه کلیه تصامیم واقداماتی که
علیه چنین گروهی مقتضی است، اتخاذ گردد.
همچنان شخصیت ها ومجامع سیاسی، فرهنگی/ مطبوعاتی کشور، از این گروه به عنوانی
که شایستۀ آن است، به حیث گروه تروریست نام ببرند.، همه همکاران وآنانی را که
علنی ومخفی در جهت تقویۀ طالبان فعالیت دارند ویا دربرابر مبارزه با آنها مانع
ایجاد می کنند، معرفی ومحکوم نمایند. در این راستا محکومیت سیاست های خیانت
آمیز حامد کرزی وهمه نامزدان مقام ریاست جمهوری که از وظیفۀ مبارزه با تروریسم
خود را بیرون می کشند، اهمیت بسیاری دارد
همانگونه که حمله بر هوتل سرینا نخستین حملۀ تروریستی آنها نیست( در سال 2008
نیز هوتل سرینا مورد حمله قرارگرفت)، آخرین حملۀ آنها نیز نخواهد بود. مردم ما
با دهشت افگنی تروریسم مواجه اند. حکومت تروریست دوستی به حیات این مردم بازی
می کند. این موضوع را باید جدی گرفت.
در اثر حملۀ تروریستی طالبان، سرداراحمد،همسر و دوطفلک معصوم او نیز به کام مرگ
فرو رفتند. یک طفل او در شفاخانه در وضعیت بی هوشی به سر می برد. چهارتن از
اتباع خارجی و دو هموطن دیگر نیز جان داده اند.
جای تأسف این است که پس از عملیات فاجعه آفرین، به زودی سخن از تحقیق ونتایج آن می رود ، اما دیری می گذرد وبر نتایج تحقیق خاک می ریزند و از حقوق پایمال شدۀ بشری آنها چیزی نمی گویند. دردی برخاسته از نتایج چنان اعمال جفا آمیز وناروا، سینۀ اندوهبار وپرسشگر را در نو روز نیز می آزارد، که خانواده های قربانیان را روز گار در شروع بهار به چه منوال است ؟
***
در حاشیۀ فرا رسیدن نو روز
اینک صدای خوش آهنگ گام های پیر کهنسال نو روز، بازهم نزدیکمان شده است. احساس
می کنیم که با لبخند ملیح ،دستان پر گل وبا عطوفت اش را نوازش کنان، بر سر ما
می نهد.
احساس ما در برابر چنین پیام آور خوبی ها، جز این نتواند
باشد که پیام ها وگام های ستوده اش را بار دیگر بستائیم. دستانش را ببوسیم و
خبر آمدن اش را به دوستان مبارکباد بگوئیم
.
پیام ها وآرزو های پیشینیان را که در پیوند با قدم های ستره اش سروده اند،نیز
به یاد می آوریم که
:
"
خوش باش و دمی به شادمانی گذران
".
ویا
"
نو بهار است در آن کوش که خوش دل باشی
که بسی گل بدمد، باز وتو در گل باشی
".
حتا سخنی از مرد خونین دل وشاهد خونریزی های "قتیبه" را داریم که چنگ برگرفته
بود ومی سرود که:
"ﺑﺎﺍﻳﻦ
ﻫﻤﻪ ﺍﻧﺪﻭﻩ
ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺩﻝ
ﺍﻧﺪﮐﯽ ﺷﺎﺩﯼ ﺑﺎﻳﺪ
ﮐﻪ ﮔﺎﻩ ﻧﻮﺭﻭﺯ ﺍﺳﺖ.
"
آری، از این منظر که می نگریم ، چرایی برای تجلیل وگرامیداشت نو روز ، در کار
نیست. جز این که عقل وفکر سویۀ ذهنی- فرهنگی کسانی از جهالت آمیخته شده باشد.
وچنین جاهلان را نیز داریم. آنانی که نو روز را با کوله باری از افکار "نا
حلال" خویش، "حرام" می نامند. این است ، چشمان مان به سوی واقعیت دردناکی نیز
ره می برد که خوشی را از چهره ها دزدیده است.
هنگامی که تن نازنین نو روز را می نگریم و باز به چهرۀ کریه و سیاه جاهلانی می
بینیم که حکم اعدام نو روز را در فکر و دست دارند؛ آرزوی خوش باشی و خوشی طلبی
ما با چالشی تأثر بار مواجه می شود.
تأثر ما زمانی فراخ دامن می شود که چهره های قربانیان روزانۀ انسان کشی در نظر
ما ظاهر می شوند. کودکان وزنان ومردانی که دیروز شاید به سوی بازار فاریاب رفته
بودند که برای نو روز عزیز خویش چیزکی بخرند. اما، انتحاریی که نو روز ستیز نیز
است، او را به کام مرگ فرو برده است. به یاد کسانی می افتیم که سخن نو روزی
خیام وحافظ برای او ، ریختن نمکی بر زخم هایش تلقی می شود. مادران، همسران
وکودکانی را به یاد می آوریم که وقتی نوروز فرا می رسد، آن " گم گشتۀ " مظلوم
را به یاد می آورند که رفته بود، میوه ونان وجلیبی بیاورد، اما، برنگشت.
این است که من از سالها به اینسو، در حالی که به دست وچهرۀ نو روز بوسه می زنم
، قدم های دلنوار ومعطرش را گرامی می دارم و اشعاری را می خوانم ،اما هنگام
مبارکباد آن ، نمی توانم برداشتی را پنهان بدارم که ازچنین ناسازگاری حاکی است.
***