فلسطین زخمی ناسور در شرق میانه و قلبی خونین در جهان اسلام
استعمار
انگلستان بعد از پایان جنگ دوم جهانی در سال 1918 موفق شد که دولت عثمانی را
شکست بدهد و سرزمین های عربی تحت حاکمیت آن را تسخیر نماید.
دردوم نوامبر سال 1917
مسئول وزارت خارجه بريتانيا آقای جيمز آرتور بالفور2طي نامه ای به لورد والتر روتچيل3 از رهبران سازمان سهيونيستي انگليس اعلان
داشت که دولت انگليس از ايجاد کشور مستقل يهود در سرزمين فلسطين حمايت ميکند و اين اعلاميه در تاريخ بنام "اعلاميه بالفور 1917" ياد
مي شود. 4سال 1917 همزمان است با اشغال فلسطين توسط قوای بريتانيای کبير که از مصروارد آنجا شدند.
بریتانیا درصدد اخذ قیمومیت فلسطین از جامعه ملل برآمد. "ماکس نورودو" یکی از
شخصیت های برجستۀ صهیونیزم در سال ۱۹۱۹-م ضمن نطقی تعهدات متقابل صهیونیست ها
و هیات حاکمه بریتانیا را بدین سان تشریح کرد :
ما می دانیم که شما از ما چه می خواهید شما می خواهید که ما پاسداران کانال
سوئز باشیم. نگهبان راه شما به هند از طریق خاور نزدیک باشیم. برای انجام این
خدمات دشوار نظام آماده ایم. اما باید اجازه دهید قدرتی باشیم تا بتوانیم این
وظائف را انجام دهیم . (1)
روز
بیست و پنجم اپریل سال ۱۹۲۰-م شورای عالی متفقین برای انگلستان اجازه قیمومیت
فسلطین را داد که در آن تشکیل کانون ملی یهود در فلسطین امری الزامی شناخته شده
بود تا دولت مقیم دولت مقیم یعنی انگلستان باید استقلال و خودمختاری کانون
مزبور را فراهم نماید . از یهودی ها خواسته شده بود تا با دولت مقیم در تاسیس
کانون ملی همکاری داشته باشد و از انگلستان خواسته شده بود که امکانات لازم را
در اختیار آنان قرار بدهد. در سال ۱۹۲۰-م قیمومیت فلسطین بعد از بررسی در
نشست " سان رمو" به دولت انگلستان واگذار شد. سپس "هربرت سامویل" به عنوان
کمیسر عالی فلسطین انتخاب گردید.
انگلستان در سال 1922 طرح موسوم به "کاغذ سفيد5" از سوی دولت انگليس
که مشهور به طرح "چرچيل" وزیر خارجۀ پیشین بریتانیا نيز است، برای ايجاد کشور
يهود در فلسطين اعلان شد
.
در سال 1922 قانوني از سوی دولت بريتانيا در مورد فلسطين وضع
شد که متضمن شناخته شدن دولت يهودی بود که به تمامی تلاش های اقتصادی، اجتماعي
و ديگر فعاليتها برای تاسيس کشور ملي يهود
در فلسطين قانونيت داد. انگلستان تمام قوای خود را برای حمایت از
یهودیان صهیونیست تحت اختیار آنها گذاشته بود و برای جلوگیری از هر گونه
شورشی از طرف مسلمانان، امارتی در شرق اردن تشکیل داد تا دولت اسرائیل بدون
هیچ دغدغه و دردسری تشکیل شود.(2)
یهودی ها هم برای اروپایی ها تعهد سپردند که در فلسطین دولتی را تشکیل
خواهند داد که از منافع ملی آنها برای همیش پشتیبانی خواهند کرد. چنانچه
پیامبر صهیونیزم به نام «تئودور هرتسل» کتابی تحت عنوان "دولت یهود" منتشر کرد
که به سرعت در میان یهودیان منتشر گردید و در آن آمده است:ما
بخشی از استحکامات
اروپا در مرز با آسیا و به عنوان طلیعه دار تمدن اروپا در رویارویی با
بربرها خواهیم بود. اروپایی که وظیفه خواهد داشت، وجود و بقای ما را تضمین
کند.(3)
انگلیس ها برای عملی شدن برنامۀ شان تلاش های همه جانبه به خرج داده و به
شیوه های گونه گونی دست یازیدند. چناچه
انگیس ها با شاه حسین سعودی کنار آمدند و در سال 1927 برای وهابی های سعودی
اجازۀ تشکیل اولین دولت آل سعود را دادند . این کار راه برای را عملی ساختن
دولت یهود یک گام نزدیک تر نمود.
مهاجرت یهودی ها از سراسر جهان به فلسطین آغاز شد و صد ها هزار یهودی وارد
فلسطین شدند. با جا بجا شدن یهودی ها در فلسطین عرصۀ زنده گی برای فلسطینی ها
تنگ تر می گردید . فلسطینی ها اندک اندک به مقاومت پرداختند که بالاخره درسالهای 1936 تا 1939 قیام های فلسطینی ها به اوجش رسید که احزاب و گروههای
متعددفلسطيني عليه اشغالگران بريتانيايي و مهاجران يهودی به پا
خاستند . در مقابلدولت بريتانيا در فلسطين بين 6000 تا 14000 پوليس يهودی را آموزش و تجهيزنمود تا در برابر
قيام فلسطينيان در کنار ارتش بريتانيا بجنگند. در طي اينسالها بود که هزاران فلسطيني کشته و زخمي شدند و صدها هزار ديگر آوارهگرديدند.
*
سرانجام در سال
1947 پس از تقسيم هند به دو کشور هند و پاکستان، سازمان مللمتحد تصمیم
گرفت تا برنامۀ یاد شده را بر فلسطین نیز تطبیق نماید و باصدور قطعنامه 181
تاسيس دو دولت مستقل عرب و يهودرا در فلسطين
با 33 رای موافق بر 13 رای مخالف و 10 رای ممتنع قانونيتبخشيد. نظر
به اين فيصله %56 از سرزمین های تحت کنترول ادارۀ فلسطينی بريتانيا با جمعيت
حدود %80 به يهودی ها تعلق گرفت. در اين قطعنامه بيت المقدسشهر فاصل بين
دو دولت عرب و يهود تحت اداره سازمان ملل متحد ذکر شده است.
اين فيصله در
آن زمان از سوی اکثريت يهوديان پذيرفته شد؛ اما از سوی اکثريتفلسطينيان
مسلمان و دولتهای عرب رد شد. کشورهای عربي خواستار بازگرداندن اينموضوع به
محکمه بين المللي شدند وتاسيس دولت يهود را نپذيرفتند؛ اما اسرائيلدولت مستقل
خود را در سال 1947 که شامل اکثريت اراضي فلسطينيان مي شد، اعلان کرد و اعراب
جنگ را عليه دولت اسرائيل آغاز نمودند . اين درحالي بود که
بريتانيا توانسته بود، همراه با ساير متحدين خود در جنگ جهانيدوم جبهه
مخالف خود شامل ترکيه را شکست بدهد . بريتانيا که نقش اساسي در ايجاد کشور يهود
داشت . پس از جنگ جهاني دوم نيز يکابر قدرت قوی
مانند گذشته باقی ماند؛ اما در عوض کشورهای اسلامي يا زير سلطهغربيها قرار
گرفتند و يا دچارنا بسامانی ها و آشفتگی های سیاسی و اجتماعی گردیدند. جنگيکساله
(1949-1948) اعراب و اسرائيل نه تنها که دولت اسرائيل را سقوط نداد،؛بلکه
حاکميت ظالمانه آنرا با شکست اعراب بر سراسر فلسطين گسترش داد.
حرب
کارگربریتانیا پس پیروزی در جنگ دوم جهانی ازايجاد و برسميت شناختن دولت اسرائيل حمايت کرد.درسال 1948 اولین دولت يهود به رهبری دويد بن گوريون تاسيس شد و
آخرين سربازانبريتانيا بعد از پایان ماموریت شان از
فلسطین خارج شدند.
تاسيس دولت اسرائيل در همان آغاز در سال 1947 از سوی دو دولت بزرگجهان يعني دولت امريکا برياست جمهوری هری ترومن و اتحاديه
جماهير شورویبرهبری جوزف استالين برسميت شناخته شد.(4)
پروسهتحکيم پايه های حکومت اسرائيل همچنان ادامه يافت و نزاع اعراب
و فلسطينبطور لاينحل باقي ماند تا اينکه در سال 1967
جنگ مشهور" 6 روزه اعراب واسرائيل" 11 با پلان از پيش
طرح شدۀ قدرتهای ذينفع به وقوع پيوست و دراين جنگ
اسرائيل موفق شد اراضي بيشتری از اعراب را تحت تصرف خود در آورد وکشورهای عربي را شکست دهد. جنگهای ديگر اعراب و اسرائيل چون
جنگ 1974- 1973و 1982 نيز به پيروزی اعراب منجر نشد.
اسراییل در این مدت چنان از در خشونت و وحشت آفرینی های بی باکانه با فلسطینی
ها پیش آمد که هنری فورد صاحب شرکت بزرگ موتر سازی فورد،
در کتاب «یهود یگانه مشکل جهان» (5)
می نویسد:"
اگر
جهان می دانست یا اجازه داده می شد که بداند چگونه یهودیانِ(صهیونیست)
زمینهای فلسطین را از دست مسلمانان بیرون آوردند، چنان بیزاری و نفرتی نسبت
به یهود در دلش ایجاد می شد که هرگز فراموش نمی شد. تمام این اعمال با
اطلاع نمایندۀ انگلستان انجام می گرفت. ولی مگر ممکن بود کسی از این وقایع و
غارتها و آدم کشی ها صحبتی به زبان آورد؟ حتی یکی از کارمندان دولت
انگلستان وقتی به دولت خود گزارشی راجع به زمین دزدیِ یهود داد فوراً از
كار برکنار شد."
مردم مظلوم
فلسطین از 66 سال بدین سو شاهد بدترین جنایات وحشتبار یهودی ها بوده و داغ های
آن هنوز هم بر پشت و پهلوی هر فلسطینی سخت سنگینی دارند. فلسطینی ها که درهمان
آغازین مخالفت شان را با صدور قطعنامۀ 181 سازمان ملل اعلان کردند و برای رسیدن
به داعیۀ شان که همانا تاسیس دولت مستقل فلسطین فراتر از مرز های تعیین شده
است، پایمردانه می رزمند و به مقاومت خویش ادامه میدهند. گرچند کشور های عربی
در این نبرد حق طلبانه با فلسطینی ها همدردی دارند و اما برای تحقق داعیۀ
فلسطینی ها گام های جدی و عملی را نگذاشته اند؛ زیرا اکثر کشور های قدرتمند عرب
دردام سیاست های جهانخوارانۀ امریکا اسیر هستند که اسراییل را متحد استراتیژیک
خود می خواند . چنانکه هیلاری کلنتن در روز های حملۀ وحشیانۀ اسراییل به غزه
گفت دوستی اسراییل با امریکا مانند سنگ محکم و ناشکستنی است که این حرف کلنتن
نمایانگر پشتیبانی چشم بستۀ امریکا از این کشور است.
گفتۀ بی شرمانۀ او مبنی بر این که امریکا بر بلند رفتن
حیثیت فلسطینی ها در سازمان ملل اظهارتاسف میکند.
از همین رو است که اسراییل هر از گاهی برمصداق سخن: خیز زدن از میخ امریکا
برابر به ضرب المثل معروف " گوساله از میخ خود خیز میزند" فلسطینی ها را مورد
حملات بمباران های سنگین هوایی و زمینی قرار میدهد . اسراییل این گونه حملات را
بر مردمی اجرا می نماید که از داشتن اسلحۀ هوایی و پیشرفته زمینی محروم است؛
اما با آن هم فلسطینی ها بر مصداق غلبۀ خون بر شمشیر در برابر تهاجم بیرحامانۀ
اسراییل به دفاع جانان پرداخته و با چنگ و دندان در برابر اسراییل غاصب
ایستاده گی نموده اند. فلسطینی ها چنان به مقاومت آهنین در برابر اسراییلی ها
پرداخته اند که شکوۀ مقاومت آنان اسراییل را وحشت زده گردانیده است. چنانکه
فلسطینی ها در آخرین جنگ خونین هشت روزه دلاور مردی های شان را در برابر
اسراییل به نمایش گذاشتند. شاید شماری ها با کشته شدن 126 فلسطینی و سه
اسراییلی در این جنگ برنده اسراییل را به حساب آورند و اما با یک سبک و سنگینی
توازن قوا به ساده گی می توان برنده و بازندۀ اصلی را تفکیک نمود.
فلسطینی ها در واقع در برابر تهاجم اسراییل با نیروی ایمانی و ملی عمل کرده و
برای رسیدن به داعیۀ شان از هیچ نوع قربانی دریغ نمی کنند. این در حالی است که
اسراییل از حمایت های کامل نظامی، مالی و سیاسی امریکا برخوردار بوده و فلسطینی
ها نه تنها از داشتن حامیان نظامی، مالی و سیاسی اندک برخوردار اند، تحت
تعزیرات شدید نظامی نیز قرار دارند. موضع شکننده و غیر فعال کشور های عربی
درگذشته نتوانسته است تا حلال مشکل فلسطینی ها شود؛ زیرا اتحادیۀ عرب در هر
باری که فلسطین مورد تجاوز اسراییل قرار میگیرد، اضافه تر از پرداختن به
قطعنامه های غیرعملی کاری بیشتری انجام نداده است. اکثر اتحادیۀ عرب در این
گونه تصمیم گیری ها دست و پابین تصامیم امریکایی ها بوده اند؛ اما اکنون با
دمیدن بهار عربی توازن نیرو ها بیشتر به نفع فلسطینی ها بهم خورده است که مایه
های نگرانی اسراییل را فراهم کرده است؛ گرچند کشور های وارسته از بهار عرب در
میان کشور های عربی هنوز هم اقلیت اند و با یک سلسله دشواری های دوران استقرار
رو به رو هستند . هنوز دستان قدرت های بزرگ از یخن های شان رها نگردیده است و
اما باز هم می توانند، وزنۀ سنگینی در معادله بندی های شرق میانه باشند؛ گرچند
بی اتفاقی ها و ناهماهنگی ها در جامعۀ عرب تازه نبوده و این را می توان در
تصمیم های شکنندۀ آنان مشاهده کرد. هرگاه در این مدت کشور های عربی در برابر
اسراییل یک دست عمل میکردند و موفق به تصامیم مهم و حیاتی در برابر اسراییل و
فشار آوردن بر امریکا میگردیدند . ممکن اندکی از دشواری های کنونی فلسطینی ها
کاسته می شد و امروز به مثابۀ زخمی ناسور در شرق میانه و قلب خون آلود در جهان
اسلام نمی بود؛ بویژه اینکه برای مدتی موفق به بستن دریای نفت به روی امریکا و
غرب می شدند. این فشار نسبت به هر فشاری برای غرب، بویزه امریکا خورد کننده است
. تنها با شکستاندن شاخ اقتصادی امریکا ممکن است که شاخ اسراییل شکستانده شود؛
زیرا استفاده از ابزار نفت برنده ترین سلاح در برابر امریکا است، اما وابستگی
های مرگبار سیاسی و نظامی کشور های عربی به امریکا چنین فرصتی را از آنان گرفته
است. زیرا حکومت های عربی نظام های سرکوب بوده و چماق و شلاق ها را بر فرق مردم
شان نگهداشته اند. امریکا هم از ترس به قدرت رسیدن اسلام گرا ها، ترجیح میدهد
تا از دولت های مستبد عربی پشتیبانی کند؛ اما آنگاه که کارد زمامداران عرب به
استخوان توده های عرب میرسد. امریکا هم برای حفظ بقای خود از حمایت آنان
برمیدارد. برخورد امریکا در برابر قیام های کشور های عربی و حمایتش از حرکت های
مردمی در منطقه در میان شک و نگرانی ها گواۀ روشنی به این ادعا است.
هرچه باشد شگوفایی بهار عربی فصل جدیدی را بر روی فلسطینی ها گشوده است؛
گرچند رخداد هایی هنوز هم کشور های مصر، تونس و لیبی را گاه وناگاه تهدید میکند
که شاید زیر این حوادث بازهم دست امریکا باشد تا با سقوط حکومت های اسلام گرا،
زمینه برای به قدرت رسیدن دولت های طرفدارش در کشور های مذکور فراهم شود.
چنانکه مصر در موازی با ترکیه موضع گیری جدی دربرابر فلسطین داشت و بعید نیست،
اگر گفته شود که موضعگیری های مصر و ترکیه به مثابۀ گرانسنگی بر سیاستهای
هژمونیستی اسراییل اثر افگند و وادار به آتش بس گردید. از سویی هم هزینه های
هنگفت نظامی برای اسراییل چندان تحمل پذیر نیست .
حال امید میرود که فلسطینی با یاری و همیاری کشور هایی مانند تونس، مصر، لیبی،
ترکیه و شماری کشور های دیگر بتوانند با ایجاد وحدت و ثبات میان اتحادیۀ عرب
فشار سنگین تری را برای رسیدن به داعیۀ خود بر اسراییل وارد کند. بوِیژه حالا
که بعد از بهار عرب اسراییل خیلی در منطقه آسیب پذیر احساس میکند و امریکا هم
از این ناحیه درامان نیست. 27 نوومبر 2012