ــــ
سیدموسی عثمان هستی
سخن گنگ روز، قابل توضیح می باشد
آنچـه مـولانا خوانـده بود، من خواندم
او به شهــرت رسیــد ومـن پس ماندم
ما هردو ملائیم و خصیه مسی امروز
عاقل بی تشخیص نرود درپی دیروز
شاعربی وزن وبی قافیه
سخن روز:
" یک سازمان پیشتاز با سرشت ویژۀ خود در تناقض آشتی ناپذیر با استعمار قرار دارد. اگر در صفوف پیشتاز راه آزادی، فتوری هم ایجاد شود و یا نیرو هایی ازآن در معبد تسلیم به سجود بپردازند، در آنصورت یا اشتباهی در کاراست ویا انحرافی، نه هماهنگی وهمسوئی طینت و طبیعت. درینصورت یکی از دو سوی تناقض به طور حتم دیگری را نابود می کند ومی بلعد. یا گردان پیشتاز دوباره در موقعیت تاریخی خود قرار میگیرد وبه گفته نغز مولوی :
هرکسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش
ویا اینکه گردان پیشتاز به موقعیت تاریخی خود خیانت می ورزد و رنگ می بازد که درین حال حسابش از جمع شیفتگان راستین راه آزادی جداست ."
" زنده یاد "رهبر
زمانی که سایت وزین رزمندگان را بازکردم این تصویر زیبای بالا را که در قالب یک نوشته چوکات شده بود دیدم وخواندم، سوالاتی به من پیدا شد که پاسخگوی آن توسط (آی اس آی) و قاتلین اقوام افغانستان که میگویند افراد تسلیمی ساما به گلب الدین حکمتیار ارتباط داشتند، در پاکستان به شهادت رسیدند، ولی وظیفۀ همسنگران صادق شهید قیوم که مسؤولیت دارند کورگره ها را با انگشتان صداقت بدون روی درواسی بازکنند.
استاد قیوم رهبر که در مدرسه از من و شهید مجید کلکانی در صنف های بعدی قرارداشت ولی نبوغ و دانش آن شهید بالا تر از آن صنف و سالی که داشت بهتر و بالاتر بود که بعدها درسالهای تحصیلات عالی نشان داد که برتری لیاقتی نسبت به همصنفان وهمسالان خود داشته و بعد از شهید شدن برادر ارشداش مجید کلکانی درسیاست هم از خود شایستگی نشان داد.
سازمان ساما کمر شکسته و پاشان را که بعد از شهادت مجید و داکترهادی محمودی که یتیم شده بود هزاران آدرس پیدا کرده بود و یک تعداد وطن فروشان ساما می کوشیدند که کمر خاد و دولت حزب دموکراتیک را سخت بسته کنند، مانند جنرال عبدالرشید دوستم که کمر داکترنجیب الله و حامد جان کرزی را با دستمال ابریشمی وطن فروشی بست و امروز همان دستمال را در جیب خود دارد و میخواهد که کمر دیگر وطن فروشان را بسته کند. این کمربند بازان درهرحزب، سازمان ، تنظیم و گروهگ هائیکه هستند در طول تاریخ نشان داده اند که مانند مرغابی گاهی سر زیر آب می کنند و کون مانند منار پل خشتی بلند می نمایند و دوباره برمی گردند و به بهانۀ اشتباهات کمر مبارزه و واقعیت ها را ناجوان مردانه می شکنند و اینها را در قطار آن جاسوسانی که به یکجا می روند و بر می گردند، از آن جمله حساب کرده نمی توانیم آنها به اساس قوانین جاسوسی جابجا می شوند.
شاید نوشتۀ زیر طولانی باشد، قسمتی از این نوشته راه پای خائنین دوباره به سازمان ساما باز می کند و گردانندگان سایت رزمندگان متوجه نشده باشند یا یکی از تسلیمی هائیکه با این سایت همکاری دارد رندانه کلاه دزدی زده باشند و از زیر چشم دانشمند محترم شیرآهنگر خرسوار گذشته باشد و این نوشته را فال نیک می گیریم که شیرآهنگر مانند استاد موسوی که در قسمت های زیاد شبنامه نویس دهن کاغذ را با قلم پاره کرد و مسؤولیت وجدانی و تاریخی خود را در حال ادا کردن است و نوشتۀ شب نامه نویس هنوز ادامه دارد و از ختم آن خبری نیست.
گرچه استاد در نوشته های خود نوشته نکرده که این شب نامه نویس که زمانی خود را در لباس چپ افغانستان زده بود و بعد از قتل میوندوال که او را درهمسنگری صمد ازهر متهم می سازند و پاداش آن جنایت امتیاز رفتن به سفارت افغانی در پاکسان به کریم الله پیکارپامیر، مؤرخین وطن پرست می بخشند با وجودیکه بالاتر از صنف ۹شبانه هموطن پروانی ما آقای پیکار تحصیلات عالی ندارد و این معما تا حال حل نشده و به گفتأ دوستان تورنتو این آقا خود را مانند آقای فرمولی گردانندۀ مؤقت اتحادیۀ شکست و ریخته، دست برد شدۀ افغانان در تورنتوی آنتریوی کانادا در آب وآتش می زند تا نقاب بر رخ آن جنایات بکشند.
و آقای مهرین هم که خدا کم اش نکند روی درواسی های زیاد در تاریخ نویسی دارد، بعضی وقت ها قلم روان وشیوای خود را پوزبند آگاهانه می زند که دلها آزرده نشود، ولی این را آقای مهرین هم می داند و خائینی که از حمایت خائنین تاریخ زده برخوردار است، آفتاب به دو انگشت پنهان نمی شود.
از موضوع دور نشویم:
" یک سازمان پیشتاز با سرشت ویژۀ خود در تناقض آشتی ناپذیر با استعمار قرار دارد."
این جملۀ روشن یک حقیقت روشن است که تاریخ شاهد و در تناقص آشتی ناپذیری با ستعمار قرار داشته این نظر از جایی گرفته شده و در قالب سخن با تغییر رنگ قالب بندی شده و یا از مغز متفکر خود شهید قیوم خان رهبر ترشح کرده در یک قالب سخن رانی به تاریخ پیوسته که در نبودن آقای شهید قیوم خان رهبر باید از طرف سیاست مداران ساما که آدرس مشخص داشته باشند، توضیح داده شود و این هم در این زمانی که از چشم جاسوسی فیس بوک و فیسبوک بازان چیزی نهان نماند، به بهانۀ مخفی کاری بخاطرعدم وجود یک سازمان، تشکیلات و آدرس، احمقی بگوید که در این عصر افشاگری ما کارهای مخفی می کنیم هر حزب ، سازمان ، تنظیم و گروگکی که امروز ادعای مخفی کاری می کند به خاطر تشکیلات با ثبات و مانند جنگ های تنظیمی کابل در هر ناحیه ادعای سلطنت صورت می گیرد.
هیچ کس گفته نمی تواند که نوشتۀ آقای رهبر در ظاهر ساده و اگر به دم سیاست بسته شود دچارمغلق گویی شده، خواننده حق روشن کردن و توضیح خواستن را دارد، بشرطی که آدرس واقعی و شناخته شده وجود داشته باشد و مانند آقای فرهود و نسیم رهرو که بعد از کشته شدن همسنگران شان که با آنها یکجا دستگیر شده بودند و جان با چه معجزه بدر آوردند که این گره را بدون آقای عارف صخره کارمند هرکارۀ خاد، کس دیگر باز کرده نمی تواند.
آقای فرهود و نسیم رهرو که بعد از رهایی از زندان در زمانیکه داکترنجیب الله درحکومت وحکومت داری هنوز هم حرف اول را می زد و اجازه به ساختن حزب ، سازمان ، تنظیم و گروگک داده بود و امروز از کسانی که آشکارا از ساما رفته اند و به خاطر نبودن یک تشکیلات در ساما هنوز ادعای میراث خواری ساما را دارند، توضیح این سوال را ما از آنها نخواستیم، از کسانی خواستیم که تسلیم طلب نبودند و هنوز هم با یک آدرس آشکار حرف از ساما و سامایی می زنند.
تاریخ ثابت کرده که نسیم رهرو و آقای فرهود و آقای دوکتورصبورالله سیاه سنگ و دیگران بعد از رها شدن از زندان اینها هم درجملۀ تسلیم طلبان ساما قرار دارند، منتها کسی بیشترتسلیم حزب دموکراتیک خلق از گروپ های ساما شده تنها ساما یی هائیکه مرتکب جنایت و تسلیم طلبی نشده اند خودشان به خاطر فریب مردم شریف افغانستان از این تسلیم طلبان دفاع کرده نمی توانند.
"نماد" یک سازمان جداگانه از ساما بوده و مجلۀ سباوون در زمان داکترنجیب الله زبان خاد بوده پرچمی های شناخته شده و چپی های شناخته شده به نفع دولت نجیب الله درآن اداره کارمی کردند وهنوز زن ومردی که در آن اداره کار می کردند روابط خود را با اعضای بدنام حزب دموکراتیک خلق دارند و اگر بگویند ندارند، من نام های شان را فهرست وار می نویسم، مثلیکه نامهای همسنگران احمدشاه مسعود را که از پاکستان به لیز نورستان آمده بودند من افشا کردم، از این خائنین را افشا می کنم و اینکه فرهود می گوید با گرفتن یک دختر که در لباس انقلابی خود را زده بود و مرا فریب داده بود در نماد من و آقای رهرو را برده بودند که سبب برائت نسیم رهرو و فرهود این حرفها نمی شود و یا اینکه آقای سیاه سنگ ادعا می کند که من به اساس دوستی که با فریبا آتش داشتم با حزب دموکراتیک خلق همکاری کردم و دیپلوم دوکتور طب خود را بعد از رها شدن از زندان در زمان حکومت دموکراتیک خلق گرفتم، این حرفها سبب قناعت مردم افغانستان شده نمی تواند. اگر سازمان ساما و یک آدرس مشخص از ساما وجود داشته باشد ضرورت به یک محکمۀ حزبی دارند. ما به خاین بودن و نبودن سازمان "نماد" کاری نداریم، حرف های ما سرهمکاری آقای سیاه سنگ ، نسیم رهرو و فرهود با دولت داکترنجیب الله و شورای نظار و گرفتن سلاح از شورای نظار توسط نسیم رهرو و فرهود در زمانی که با نماد همکاری داشتند می باشد و اگر امروز اینها نام از زندانی شدن سیاسی ، مبارزه و همسنگری با انقلابیون نزنند و خود را در جملۀ وطن پرستان قلمداد نکنند، ما با اینها کاری نداریم.
ما این توضیح را از کسانی نمی خواهیم که در سازمان نماد رفتند و مدتی مغزان متفکر سازمان نماد بودند و یا در لباس نویسنده و شاعر با خاد همکاری کردند و لاف سامایی وسامایی بودن تا امروزمی زنند. ما از کسانی خواهش توضیح دادن حرفهای قیوم خان رهبر را داریم که به راه خود صادق بوده اند و آدرس ثابت مبارزاتی دارند و ادعای رهبری ساما را دارند.
جملات دوپهلوی زنده یاد قیوم خان رهبر را باید توضیح بدهند و یا آن سخنرانی را مکمل به نشر برسانند که خواننده بداند مقصد اصلی قیوم خان رهبر در این سخنرانی و نوشته از چه قرار بوده، ورنه خودشان می دانند و آخرت شان. روان گذشتگان شان شاد.
" اگر در صفوف پیشتاز راه آزادی، فتوری هم ایجاد شود و یا نیرو هایی ازآن در معبد تسلیم به سجود بپردازند،"
جان سوال دراین جا است که حرف تسلیم و تسلیم طلبی عام است، اینکه تسلیمی ها بدو دسته تقسیم می شوند، تسلیم طلبی از نگاه مبارزه وطن پروری توجه نمی خواهد و اگر توجه می خواهد تروتسکی و دیگر کسان قابل احترام هستند و لینن و استالین قابل محکمه.
سگ ، سگ است، دم سگ هم سگ است، سرتا پای سگ هم سگ است و تسلیم طلب هم یک سگ زنجیری دشمن است و به هیچ وجه در مبارزۀ انقلابی بد و بدتر وجود ندارد. میش و بره ساختن در مبارزه خیانت به مردم بوده و ماهی گرفتن از آب خت است.
درست است که اشتباه هر انسان می کند، اشتباه و قضاوت اشتباه و تفکیک گناه و بی گناه را یکنفر کرده نمی تواند و یک نفر در یک سازمان به تنهایی قضاوت می کند یا مانند حفیظ الله امین و بعضی رهبران حزب دموکراتیک خلق یکتاز است، احترامی به تصمیم گیری جمعی وعقیده به تصمیم گرفتن توسط تمام اجزای سازمان و حزب ندارد(کنگره) و این یک حرف بی مسؤولیت است و یا اسنادی موجود است که دیگر لازم به پنهان کردن آن با گذشت زمان ندارد و نهان کردن واقعیت ها از چشم اقوام افغانستان یک خیانت تاریخی است. چنانجه ما بارها احزاب چپ نما و راست را محکوم به پنهان کاری نمودیم و پنهان کاری هم لوزمی بعد از گذشت سالها ندارد، چنانکه آقای استاد موسوی تا جایی واقعیت ها را افشا کرده که هنوزهم کافی نیست و اگر این حرفهائیکه از زبان قیوم خان رهبر زده شده از زبان ببرک زده می شد، یک شوخی فکر می کردیم وقابل سوال نمی دانستیم .
شناختی که ما از مبارزین واقعی داریم فالبین و استخاره چی نبودند و قیوم خان رهبر یک فالبین و استخاره گر مانند حضرت صبغت الله مجددی در طول زندگی خود نبوده که دست به بی تشخیصی بی اسنادی کلوخ سیاست را در آب می گذاشت و از آن عبور می کرد تا تمام سخنرانی و یا نوشته به نشر نرسد خوانند نمی تواند قضاوت کند و مسؤولیت این حرفها به دوش قیوم خان رهبر باقی می ماند و نسل های آینده در تاریکی قرار گرفته و امکان دارد خائنین از این حرفها امروز و فردا استفاده کنند. حرفهای رهبر را اسناد گرفته خائنین را برائت بدهند و بگویند یگی در محراب تسلیم به سجود و دیگری خصیه های مسی اش به طلا تبدیل شده دوباره در موقعیت تاریخی خود قرارگرفته و این بیت مولانا :
هرکسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش
بیت بنیاد فلسفی دارد و اما اگر کسی خواسته تا دل اش بخواهد او را شکل و صورت داده می تواند و قابلیت کش کردن را دارد وتا کش کنی به هرطرفی که دلت بخواهد کش کرده می توانید. بیت فوق موشگافی و توضیح بیشتر بکار دارد که در این جا به شکل سطحی از آن بهره گیری شده و توجیه بد و بدتر شده نمی تواند و خائنین تاریخی ساما را این بیت برائت داده نمی تواند و کس گفته نمی تواند که خائنین از اصل خود دور مانده بودند وصل خویش آرزو می کنند. اگرکسی خواسته باشد من این بیت مولانا را دریک مقالۀ جداگانه توضیح می کنم، آن روز مقصد مولانا از این بیت چه بود و ما امروز چطور به نفع خود از این بیت مولانا سؤ استفادۀ قلمی و زبانی به نفع خود و دوستان خود می کنیم.
ما و مولانا ملا هستیم خصیه های ما نه طلایی، بلکه مسی می باشد. بارها گفته ام که نوشته ها و اشعار مولانا پختگی و کمی و کاستی خود را دارد و این هشت رخ و نو گرد گفتارهای مولانا، خصوصاً در مثنوی مولانا و در کلیات شمس پراگندگی را در نوشته های نویسندگان امروز به بار آورده و ملاهای بی سود، قریب است که به خاطر مثنوی چوپان و موسی امروز مولانا را متهم به کفر بسازند و یا به نام یک عارف بیخودگو او را برائت بدهند و از دایرۀ دانش بیرون اش کنند.
توصیۀ من به نویسندگانی که میخواهند شعر مولانا را پشت بند گفتار و قلم خود سازند ، از اشعار چند پهلوی مولانا کارنگیرند که چاه کن در چاه می ماند. در حقیقت بخاطر نفهمیدن اشعار مولانا و کلی گویی مولانا، دنیای بزرگ را نویسنده به قدر دهن چاه می بیند و مثل قیوم خان رهبر به خواننده سوال خلق می کند
سید موسی عثمان هستی
۲ جون ۲۰۱۴