ــــ
سیدموسی عثمان هستی
دزد سرخود پر دارد
از دو دزد نامــزد هیچگاه مــردی نیایــد
اگر اندکی آید، تعجب باشـد در او شایــد
آنچه در دست دزد و نامرد آید، آن رباید
با قاطعیت برخورد کرد با دزد نامرد باید
شاعربی وزن وبی ترازو
کارکنان اتاق های تجارت افغانستان و ریاست فساد اداری ادعا کردند و توضیع دادند و واضح نمودند که دست دستگاه جاسوسی پاکستان ( آی اس آی ) آشکارا در پلانهای روی دست داشتۀ سیزده سال حکومت کرزی در وزارت خانه ها، خصوصاً در وزارت مالیه دیده شده و دیده می شود و بارها حضرت عمرزاخیل وال متهم به جاسوسی و اختلاص بوده و او سکوت کرده و اگر دلایلی مامورین موظف مالیه به شکل دفاعی گفته اند، نه مورد تائید میدیا و رسانه ها بوده، نه مورد قبول اقوام افغانستان .
در برابر این ادعاها وزیر مالیه از محاکم ثلاثه درخواست جبران حیثیت نکرده، شاید رسانه ها، کارکنان اطاق تجارت، کارکنان ریاست مبارزه با فساد اداری و رسانه ها مطمئن باشند که خاین خایف است. حضرت عمرزاخیل وال هیچگاه درخواستی به خاطر اعادۀ حیثیت خود با دلایل به محاکم پیش نمی کند.
ادعا کنان به خاطر اطمینانی که دارند وزیرمالیه، معین گمرکات و کارکنان وزارت مالیه را روز به روز افشا می کنند و زیر فشار قرارمی دهند چون جامعۀ جهانی و کرزی که شریک دزد و جاسوس هستند گوش خود را به کری و به کوچۀ حسن چپ زدند و دولت کانادا به خاطر ارتباطی که با زاخیل وال دارد، سکوت اختیار کرده تا بانک های کانادا پشتی بانی شود. اگر این ملا و این مکتب باشد حال طفلان خراب می بینم.
در ایالت آنتریوی کاناد که من در حدود سی سال شده زندگی می کنم، حضرت عمر زاخیل وال هم با برادران خود در ایالت انتریوی کانادا زندگی می کردند، آن وقت پیزه دریوری می نمودند و هم مجالسی به متعصبین زبان ، منطقه و نژاد با استفاده از نام دموکراسی کانادا مجالسی خصوصی که در راس آن مجالس غنی احمدزی ،احدی و خانم احدی، دختر پیرگیلانی قرارداشت نه این را حضرت عمرزاخیل وال انکارکرده می تواند، نه احدی و فاطمه گیلانی و این دیگ تعصب شاید توسط پیرگیلانی هم پخته شده باشد.
سوال دراینجا است که اگر کرزی قبلاً دزدان متعصب را نمی شناخت، این اشخاص جاسوس و دزدان نامرد به هرطریقی که معرفی شده اند و همکار نزدیک کرزی گردیده اند، با رذالت های این اشخاص در دولت خود آشنایی پیدا کرده.
با قاطعیت باید گفت که کرزی با زرنگی خود دستگاه جاسوسی سیا امریکا را درمجلس بن قانع ساخت که من فرمان بردارشما پدر در پدر بودیم رای بالای ستارسیرت را به صفرضرب نمودند، گرچه ستارسیرت هم از جملۀ مزدوران و کاسه لیسان درجه دوی استعمارگران بود.
جان مطلب درین جا است که کرزی با این زرنگی چطور تا حال دزدان ، جاسوسان و مکروب های متعصب را نشناخته صد در صد شناخت با دزدان ،جاسوسان و مکروب های متعصب اطراف خود را حمایت کرده و می کند و با دزدان نامرد، وطن فروشان و جاسوسان دهن جوال گرفته و می گیرد.
عادت به مرگ خانوادۀ آقای کرزی بوده و است که دزدان نامرد و وطن فروشان جاسوس عرصه حکومت داری را با خود تنگ می بیند، چون کرزی می داند که اقوام افغانستان از کرزی و اطرافیان کرزی و حمایتگران او بدشان می آید، این قماش بدنام می تواند درحفظ او کمک کنند.
این تنها کرزی و اطرافیان کرزی نیست که امروز دست به دزدی، وطن فروشی وجاسوسی می زنند و باخاین دهن جوال می گیرند، پدر کرزی با (آی اس آی )و دولت پاکستان دهن جوال را گرفت و سرانجام مثلیکه حالا کرزی به تفالۀ امریکا تبدیل شده، پدراش هم به تفالۀ پاکستان تبدیل شد. روان اش شاد!
در این انتخابات کرزی درمیخ و نعل زد و کرزی راهم ملامت کرده نمی توانیم، کرزی به اساس گرفتن دهن جوال با دزدان وطن فروش که به گفتۀ کمیتۀ انتخابات پیشتاز دوردوم انتخابات هستند و با تقلب آشکاری که در انتخابات دوراول صورت گرفته دست مستقیم داشتند وکمیتۀ انتخابات این دو کاندید را با همسنگران دولتی وغیردولتی شان متهم به تقلب نموده اند.
نه تنها جهان، بلکه تمام اقوام افغانستان به همین باورهستند که هردو خائن به وطن هستند که هردو از همکاری با کرزی درحکومت جدید در برابر رسانه ها اعتراف کردند که زیر لحاف هنوز سرلک موجود است ، یعنی این حکومت ادامۀ حکومت نابکار کرزی است و در پهلوی خود دزدان وجاسوسان تازه نفس دارند و دزدان و جاسوسان حکومت گذشته با تغییر پوست دولتی هرکی برنده باشد به آنها فرق نمی کند و در آینده همکاری می کنند و صد در صد زیر کاسه نیم کاسه وجود دارد. در بین دو کاندید و کرزی شرمندگی های وجود دارد که به خاطر افشا آن شرمندگی ها ناگزیر هستند که از یکدیگرحمایت کنند و آب در حلقوم زندگی ننگین خود ریزند.
آخر ای مظلوم از مظلوم خود یاد کن
می ندیدی ظالم از ظالم حمایت می کند
کس در افغانستان و خارج از افغانستان طرفدار انتخابات باشد یا نباشد، چون خواست استعمارگران واستثمارگران به خاطر فریب مردم آوردن یک شخصی که عبداله عبدالله و یا اشرف غنی احمدزی باشد تا بتوانند یک دموکراسی قلابی را مثل مجلس بن به نمایش گذارند.
به استثمارگران ثابت شده و می دانند که این هردو از کرزی کرده مزدور گوش به فرمان هستند و این دو مزدور گوش به فرمان مذهبی و غیرمذهبی در امضای قرارداد با امریکا روی شاهان گذشتۀ افغانستان را سفید می کنند.
پدرم روضۀ رضوان به دوگندم بفروخت
نا خلف باشم اگر من به جوی نفروشم
استعمارگران و استثمارگران مانند علمای مجلس صلح تنبان به شانه انداخته بی صبرانه منتظر هستند، به آنها فرق نمی کند که کی مغلوب می شود و کی برنده، این بارطالبان و هواداران طالبان به دستوراستعمارگران و استثمارگران سکوت اختیار کرده اند و می دانند که بین این دوکاندید به اساس مطالعه و شناختی که از این دوکاندید دارند، نمی خواهند که شخصی مانند خانم صوفیه عمر با تعصب عهد کرده نفری تعیین کنند و نفری مانند سردارآقا رئیس سپورت های افغانستان دلخوشی کند و به نام بد و بدتر کمسایی قلم وهدف لول بدهد تا آب درآسیاب مورد نظراش ریخته باشد.
وقتیکه دو سگ جنگی از یک شخص باشد ضرورت به شرط زدن نیست و احمقی هم چون فهیم زنده نیست که سر سگ خود شرط بندی کند و از وقتیکه حاجی لطیف قندهاری، پدرکل آقا شیرزی مرده بازار سک جنگی هم رونق خود را از دست داده، دیگر نفری به کار نیست که بگوید " و نیسه پلاره".
گفتیم علمای صلح تنبان از تن کشیده اند و منتظرشکست و پیروزی هستند، به آنها فرق نمی کند که کی برنده است و یا کی بازنده، حالا که از تنبان کشیده علمای به نام صلح یاد کردیم باید بگوئیم از چه قرار است ( اگر باد شود و باران، خدا مراد خوشه چین را می دهد ).
دو زن در سر دو بام باهم جنگ داشتند، ملایی ازکوچه می گذشت، زنی به زنی گفت اگر ادعایی سرمن کردی درست نباشد، اجاز می دهید که ملا شما را ... کند، او گفت شما چطور، هردو گفتتند درست است هرکی دروغ گفته بود وملامت بود می تواند ملا او را بدون قید و شرط ... کند، ملا که خبرخوش شنید تنبان خود کشید سرشانه انداخت، وقتیکه دو زن دیدند صدا کردند او ملای پدر لعنت آب نادیده چرا موزه رذالت از پا کشیدی و باز تنبان به شانه انداختی؟
ملا گفت نظر به تعهد شما که خود را مسلمان می گوئید وحجاب مانند خانم فاطمه عزیز وکیل پارلمان دارید، به من فرق نمی کند که کی راست گفته وکی دروغ من به خواهش شما بعد از قناعت طرفین باید یکی از شما را سواری کنم به خاطریکه وقت شما و من ضایع نشود قبل از وقت تنبان خود را کشیدم وسرشانه انداختم. تنبان علمای صلح و استعمارگران و استثمارگران کشیده شده و به شانۀ شان انداخته شده و منتظرهستند کی برنده می شود و کی بازنده.
باوجودیکه هردو کاندید می دانند مثل دزد برسرکلای شان پر دارند، چون همان طوریکه کرزی و اطرافیان شان باوجود داشتن پر در کلاه از طرف استعمارگران و استثمارگران و خائنین داخلی و خارجی حمایه می شدند. این دوهرکدام که به قدرت برسند بدون شک نظر به تعهد واعترافی که در میدیا این دوکاندید پیشتاز ساختی کرده اند، پلان های باقی ماندۀ کرزی به نفع خائنین داخلی و خارجی عملی می سازند، قسمیکه (آب از آب تکان نخورد) و در رزالت و وطن فروشی خودشان و اطرافیان شان مهارت خاص دارند بر استعمارگران و کرزی قابل نگرانی نیست.
همان طوریکه در بیشتر از سی سال شاه وشاه پرستان ، داؤود و داؤود پرستان، حزب دموکراتیک خلق ، مجاهد و طالب وطن فروش در خدمت بیگانگان و بربادی افغانستان بودند و وطن را نام خدای شان ارزان فروختند تا ذلیخای خود را به دست آرند.
این خائنین شهادت نامه دار و بی شهادت نامه، به نفع خائنین داخلی وخارجی قدم ها متین در راه بربادی اقوام افغانستان با استفاده از یک حکومت دین و حکومت بی دینی، تعبیض نژادی، منتقوی، قبلوی ، زبانی استفاده کردند و حالا مردم افغانستان به این عقیده شده اندکه ( سگ زرد برادر شغال است)، ولی به خاطر دست داشتن استعمارگران و کرزی، اقوام افغانستان نمی توانند که سگ زرد برادر شغال از سر راه خود دور کنند و تجربۀ که مردم افغانستان از این سگان ترس دارند که شایدچندین سال بدهم مانندسگ اصحاب کف به میدان دین وسیاست بیایندوبگویندکه آدم شدیم
طوریکه دیده می شود این دو کاندید اعضای بدنام شاه پرستان، داؤود و داؤود پرستان،اعضای بدنام حزب دموکراتیک خلق ، مجاهد وطالب خود فروخته را با خود دارند. شاه، داؤود، رهبران حزب دموکراتیک خلق ، رهبران طالب و مجاهد با حکومت کرزی گل یک باغ پُر از خس و خار هستند (گاوی سرگاومیش شهزاده نیست) و دربین هردوکاندید چیزی بهتراز یک دیگر دیده نمی شود که اقوام افغانستان در وقت رای دادن تشخیص کنند که کی بد است کی بدتر، اینها وامانده هستند و مردم افغانستان استعمارگران واستثمارگران، خائنین داخلی ناخون افگار اقوام افغانستان را سخت محکم گرفته اند تا در برابر وامانده، وامانده طلب باشند.
مرا ننگ است از دین و سیاست وارداتی
که از استعمار بجا مانده کشتار و ویرانی
زنم بوسه بــر ریش مرد هنـــدوی افغانی
وطن گفتند و جان دادند در جنگ دفاعی
شاعربی وزن وبی ترازو
استعمارگران و خائنین داخلی وهمسایه های خاین مذهبی وغیرمذهبی افغانستان با امپریالیست و سوسیال امپریالیست که دوباره جان گرفته میخواهند با پالیسی های کاذب و وارداتی شان و دوستان خاین سابق شان را مهارکنند تا گاو جواز خودشان دورمحورهدف خود بگردانند و در لباس دوستی و دموکراسی جنگ های نیابتی را درافغانستان دامن بزنند و ادامه دهند، مثلیکه دیروز با وعده های ۸ رخ و ۹ گرد اقوام افغانستان را فریب دادند. بعد از این هم با تغییر پالیسی های جدید خود اقوام افغانستان را فریب می دهند تا ( ازآب خت ماهی دلخواه بگیرند) و آتشی که در زیر کرایی شراره دارد، مردم افغانستان مانند سابق بریان شوند.
نه باشد بزدلی جـانـم رسم مـردی
که ننگست بر مرد رنگ زردی
بُود شرم نعرۀ تکبیر در بین افغان
شعار مردان بود (داگزاو دا میدان)
شاعربی وزن وبی ترازو
نوت : روزی استاد ربانی را ضیاالحق در دفترخود خواست و گفت چرا درمجالس خود نعرۀ تکبیرنمی گوئید. استاد ربانی گفت افغانها به نعرۀ تکبیر گفتن عادت ندارند، در جنگ با انگلیس ها هیچ وقت افغانها نعرۀ تکبیر نگفته اند، دربین حرفهای رهبران خود می گفتند (دا گز او دا میدان ) این چلند دا گز او دا میدان سر رویۀ دشمن سخت تاثیر می کرد. ضیاالحق گفت دیداری که من با سفیرعربستان سعودی داشتم او در مجالس شما متوجه شده بود که نعرۀ تکبیر نمی گوئید، گذشته را صلوات سراز امروز افغان ها را تشویق کنید که نعرۀ تکبیر در لابلای حرفهای شما بگویند.
استاد ربانی این پیغام را به سران مجاهد می رساند، همه قبول می کنند. مولوی غلام نبی خان چرخی که انسان مسلمان و کلچر و فرهنگ افغانی را ارج می گذاشت گفت همان طوریکه نیاکان ما دربین سخنان رهبران خود چلند به انگلیس ها می دادند و می گفتند ( دا گز او دا میدان ) ما به روسها هم همین چلند را می دهیم خداوند بزرگ است، ضرور نیست که ما بگوئیم بزرگ است، کفایت می کند که عبدالرسول سیاف را سرما به عبدالرب سیاف تغییر دادند، اگر پاکسانی ها وعرب های جاهل را بیشترموقع بدهید فردا سنت های خود را سر شما می تراشند، جنگ با دشمن، جنگ تمام مردم بشمول هندوهای افغانستان در برابر دشمن بوده و همان طورکه تو لاف وطن دوستی و دفاع می زنی یک هندوی پروان ، کابل ، قندهار، مشرقی ، گردیز، غزنی و دیگر ولایات افغانستان می زنند، حالا شما می خواهید سرهندوی لغمان هم نعرۀ تکبیر بگوئید، این جنگ با دشمن، جنگ همه مردم مسلمان و غیر مسلمان افغانستان است، به ضیاالحق بگوئید ما در این جنگ علیه دشمن، مسلمان و غیر مسلمان نداریم، دین را در طاق دین گذاشتیم کفر ومسلمان افغانستان برادر وار در برابر دشمن می جنگند، ما نمی توانیم برادرهندوی خود را در جهاد از پهلوی خود با این دستورها دورکنیم .همه قناعت کردند، تنها گلب الدین گفت من مسلمان هستم نه افغان، غیر به دین خود به هیچ دین دیگر احترام ندارم، من امروز دستور جنرال ضیاالحق را می پذیرم. مولوی صاحب چرخ گفت دستورپذیری به توعادت شده همان طوریکه دستور لطیف چهره سرخ فرهنگی تگابی را در دوران لیسه عسکری پذیرفته بودی، کسی که ازسوراخ کون خود که به اندازۀ یک قران پول افغانی است دفاع کرده نتواند و به فرهنگ و کلچر خود احترام نداشته باشد، از یک مملکت بزرگ چطور می تواند دفاع کند. تو اگر مرد می بودی کون خود را نگه می داشتی و مولوی صاحب این بیت را خواند و از مجلس غداران برآمد. این بود تاریخچۀ الله اکبر یا نعرۀ تکبیر در بین مجاهدین و طالب وطن فروش.
هرکی را دامن ز پشت برداشتنند
تخـم بیشرمی به رویش کــاشـتند
سید موسی عثمان هستی
۳۱ می ۲۰۱۴