م. نبی هیکل
انتخابات : یگانه راه
روند دوم مبارزات انتخاباتی و انتخابات در ماهیت خود بر انتخاب یکی از دو گزینش آتی میچرخد.
نامزدان ریاست جمهوری و رایدهنگان چه میخواهند؟ این سوال خیلی مهم و تعیین کننده در برابر نامزدان و رایدهنگان قراردارد، سوالی که بدون ارزیابی و قضاوت در مورد گذشته نمیتواند پاسخ درست یابد.
گذشته سیاسی در افغانستان با تعصب فکری و گروپی و رویارویی شناسایی میگردد:حکومتها مورد حمایت اکثریت مردم قرارنداشته اند، حق مشارکت مردم در حیات سیاسی و تصمیمگیریها تامین نگردیده، خط فاصل میان حاشیه نشینان و حرم نشینان ( یک اقلیت کوچک همفکر و دارای منافع مشترک) را از سایر بخشهای ملت مجزا میسازد. خطوط اساسی شرایط همواره چنین بوده است.
همه با این اصل توافق دارند که هیچ گروپ سیاسی نتوانسته و نمیتواند حتی با حمایت بیدریغ ابرقدرتها نیز به تنهایی حکومت نماید. بعد دیگر این موضوع حق افراد و گروپهای افراد برای سهمگیری در تصمیمگیریهایی میباشد که بر زندگی آنان در حال و آینده تاثیر میگذارد. هیچ گروپی حق ندارد برای افراد و گروپهای دیگر بدون صلاحیت قانونی تصمیم اتخاذ نماید.
بدین ترتیب مساله تامین حق (مساوی ) مشارکت سیاسی بحیث اولویت در دستور کار قرار میگیرد، زیرا تامین حق مشارکت سیاسی بدون تبعیض و درنظرداشت وابستگیهای فکری، مذهبی در صورت تعصب فکری و گروپی ممکن نیست. تعصب فکری و گروپی موجب میگردد دیگر اندیشان و آنانی که عضو گروپ معیین نیستند از سیستم بیرون نگهداشته شوند.
در چنین حالت نارضایتی های حاشیه نشینان در نتیجه حاکمیت اقلیت بر اکثریت و نادیده گیری حق مشارکت سیاسی آنان میتواند به اعتراضات مدنی و بیشتر از آن و به عدم همکاری و هماهنگی ملی منتهی گردد. سوال اساسی مورد نظر به این مساله رابطه دارد، زیرا تنها از راه ایجاد همکاری مشترک تمام نیروها میتوانیم توانایی های ملی را بسیج نماییم.
این سوال را که نامزدان ریاست جمهوری و رایدهندگان چه میخواهند میتوان به عبارت دیگر بیان کرد، بیانی که سادگی و وضاحت بیشتر را موجب میگردد:
با درک این حقیقت تاریخی که مردم ما از سالیان دراز در نتیجه تعصب فکری و گروپی و رویارویی های ناشی از آنها قربانی داده اند، آسیب دیده اند و در بدبختی زیسته اند باید میان رویارویی و همزیستی و همکاری یکی را انتخاب نمایند.
دو انتخاب
1. انتخاب رویا رویی به معنای انتخاب تعصب فکری و گروپی میباشد. انتخاب تعصبفکری و گروپی عبارت از شیوه اندیشه و عمل معمول و متداول در افغانستان میباشد که حق مساوی افراد و گروپها را برای مشارکت در تصمیمگیریهای ملی و محلی انکار مینماید. به عبارت دیگر افراد و گروپها به دلیل اینکه به گروپ اتنیکی، مذهبی یا سیاسی دیگر تعلق دارند و یا به هر دلیل دیگر از حقوقی بی بهره میگردند که خداوند متعال به آنها اعطا کرده است.
راز اساسی در این نهفته است که جوانب متخاصم بخصوص در یک جامعه جنگزده منافع ملی ( امنیت، رفاه ملی) و مصالح ملی را بر منافع و تمایلات گروپی اولویت می دهند و مخاصمات را نیز کنار میگذارند تا باهم خانه مشترک خود را که در ویرانی آنبصورت مستقیم یا غیر مستقیم دست داشته اند، آباد سازند.
تعدادی در افغانستان بر اساس مفکوره و گروپ می اندیشند نه بر اساس ملی. این اعتراض که چرا این مجاهد یا . . . با آن یکی که در برابر وی سالها جنگیده در یک صف قرار میگیرد و از صف همرزمان جهادی یا غیر جهادی جدا میشود بر مبنای تعصب فکری و گروپی صورت میگیرد، زیرا حق مشارکت آن دیگری را برای انتخاب و برای سهمگیری در امور مشترک ملی انکار مینماید. دهه های گذشته نشان دادند که رویارویی تنها به بدبختی جامعه داخلی و خوشبختی دشمنان آن منتهی میگردد.
بگذارید افراد و نیروهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و مذهبی بحیث تجمعات انسانی در این خانه مشترک از حق برابر مشارکت سیاسی برخوردار گردند.
آنانی که بر اساس تعصبفکری و گروپی می اندیشند و عمل میکنند از درسهای تاریخ نیاموخته اند. انتخاب تعصب فکری و گروپی خود به معنای انتخاب رویارویی میباشد و این رویارویی میتواند خشن و حتی مسلحانه باشد.
2. انتخاب همزیستی و همکاری: انتخاب همزیستی و همکاری بر رویاروی به معنای گذار از تعصبفکری و گروپی به تفکر ملی میباشد. وقتی افراد و نیروهای متخاصم از رویا رویی اجتناب میورزند با مخالفان خود برای کار مشترک به هدف مشترک بدون درنظرداشت وابستگی ها متحد میگردند، زیرا این افراد و نیروها از درسهای تاریخی آموخته اند و میدانند که امنیت و رفاه ملی تنها از راه همزیستی و همکاری ممکن است و منافع آنها در منافع عامه این خانه مشترک نهفته است.
برای رایدهنده عادی این دو انتخاب ( انتخاب همزیستی و همکاری و یا رویارویی) میتواند بحیث معیار شایستگی به کار برده شود.
رابطه این دو انتخاب با دو نامزد زمانی تامین و تحکیم میابد که یکی برای تداوم سلطه حلقات حاکم بر نیروهای جهاد و مقاومت باهم متحد میگردند. اساس چنین ایتلاف را وابستگی فکری و گروپی تشکیل میدهد و این تعصب فکری و گروپی حاکم در آن ها از ایتلاف و اتحاد آنها با دیگر اندیشان جلوگیری مینماید. آنها فکر میکنند که در رویارویی سه دهه گذشته متحمل خسارات بزرگ و جبران ناپذیر شده اند که در نتیجه کشور را آزاد و جمهوری اسلامی را برقرار ساخته اند و مسوولیت دارند از دستاوردهای جهاد مردم افغانستان حفاظت نمایند. در واقعیت امر آنها خود را با مردم مجاهد اشتباه گرفته اند، زیرا مردم قربانی داده اند و آنها امتیازات و ثمره های دنیوی قربانها آنها را برداشته اند.
این طرز تفکر حق مساویانه مشارکت سیاسی را از دیگران به نامها و دلایل مختلف میگیرد، در حالیکه معیار اساسی این است که هر تبعه افغانستان و هر گروپ اجتماعی حق دارند در تصمیمگیریهای ملی و محلی سهم بگیرند.
یگانه راه بسوی امنیت و رفاه از راه ایجاد حکومتی میگذرد که مورد خصومت هیچ طرفی قرار نگیرد و بتواند مساعی مشترک همه ی جوانب را برای انجام وظایف ملی بسیج سازد. ماموریت هرفرد و ساختار اجتماعی را تحقق این مامول تشکیل میدهد.
پایان