م. نبی هیکل
درسهای تلخ و دشوار
همه ملت ها روزگار تلخ و دشوار را تجربه کرده اند، اما تعدادی از آنها آموخته اند و نتیجه گیری کرده اند. رویدادهای نامیمون اخیر در بدخشان، جوزجان و پنجشیر تازه ترین درسهای تلخ و دشوار اند.
همه ساله زمستانها و سیلابها تجارب تلخ و تلفات سنگین را موجب میگردند، و همه ساله جاده های مرکز کابل به دریاچه های قابل قایق رانی مبدل میگردند. از سالیان دراز هشدارهای دریای آمو که اراضی زراعتی را به بستر خویش مبدل میسازد نادیده گرفته میشوند. گزارشهای مطبوعات حاکی از خطراتی اند که به ولسوالی . . . از این ناحیه متوجه میباشد، این درسها به تناسب درسهای بزرگی مانند جنگهای استقلال و آزادیخواهانه مردم کوچک اند اما نه تنها از نظر و یرانی و تلفات جانی و از نظر وحشت و قساوت بهم مشابهت دارند، بلکه از همه ی آنها بصورت مسوولانه و خردمندانه عبرت گرفته نشده است. احساس و آگاهی انسان هنگام تجربه چنین رویدادها ممکن است طی زمان قوت و شدت خود را از دست دهد، اما خاطرات آنها و درسهایی را که لازم است از آن آموخت باید به اصل رفتاری مبدل سازیم.
مثالهای جهانی خورد و بزرگ فراوان وجود دارند که میتوان از آنها نامبرد. ترقی و پیشرفت در ساحات مختلف علوم و تکنالوژی ترکیبی از اشتباه وتلاش برای جلوگیری از اشتباهات و ناکامیها اند.
صلح و یستفالیا ( 1648)، جامعه ملل (1920-1946) و سازمان ملل (1945) نتیجه گیری هایی اند که از تجارب تلخ و دشوار بعمل آمده اند. مفکوره اساسی در آنسوی ایجاد جامعه ملل این بود که دولتها و دولتمردان را ممکن است منقاد سازمانها ، نهادها و قوانین مناسب بین المللی ساخت. استدلال ایدیالیستان لیبرال این بود که بازی سنتی قدرت – یعنی به اصطلاح رییل پالیتیک- گویا یک جنگل است جایی که حیوانات خطرناک میغرند و قدرت و نیرنگ حاکمیت دارد، در حالیکه در موجودیت جامعه ملل این حیوانات با اصول سازمان بین المللی در قفس ها - یعنی در یک باغ وحش - قرار داده میشوند .(Jackson, R. Na G. Sørensen 2007: 34)
سازمان ملل نیز بر اساس چنین خط فکری ایجاد گردید، و جهانی شدن در عرصه های اقتصاد و فرهنگ و قوانین ادامه دارد. تعدادی هم فکر میکنند که یک حکومت جهانی در حال ایجاد شدن است.
افغانستان نیز باید از تجارب تلخ و دشوار بیآموزد و این آموزه ها را به اصول کاری و رفتاری مبدل گرداند. این درسها کدام اند؟
درسهای تلخ و دشوار تاریخی
درسهای تلخ و دشوار تاریخی بسیاری وجود دارد. برخی از آنها ملی و ماکرو و برخ دیگر میسو و مایکرو اند. تاریخ کشور ما بیانگر اهمیت جغرافیای سیاسی و تصادمات ابر قدرتها و زورگویان است.
دانشمندان و سیاستمداران افغان چه درسهایی را از این اهمیت جغرافیایی و تضاد منافع ابر قدرتها در طول تاریخ آموخته اند؟
درس مهم و نتیجه گیری مهم درسیاست خارجی عبارت بود از: سیاست عدم انسلاک ، همزیستی مسالمت آمیز و احترام متقابل. این نتیجه گیری در حقیقت امر عبارت بود از یک موضعگیری رسمی که با خطوط منشور سازمان ملل از یکسو و با بازی قدرت در عرصه بین المللی از سوی دیگر سازگاری داشت، اما با زندگی واقعی و سیاست واقعی سازگاری کامل نداشت، زیرا ابر قدرتها به اصول تنها زمانی احترام دارند که به نفع آنها میباشد و توسعه ساحه نفوذ هم اصل عدم انسلاک را، و هم اصل عدم مداخله را نقض میکند.
در عرصه سیاست داخلی حکومتها و نهادهای سیاسی نخواستند درس لازمی را از آن تجارب تلخ و دشوار بیآموزند، زیرا نتیجه گیری از این تجارب برای سیاست داخلی – با وصف تطابق با منافع عمومی - با منافع آنها در تضاد قرارداشت.
تجارب تلخ و دشوار مداخله خارجی در امور افغانستان هدف تامین کنترول مستقیم یا غیر مستقیم اداره و رهبری این مرز و بوم را دنبال میکرد. از سالیان دراز در تاریخ معاصر کشور تا کنون افکار و ایدیا ها نقش اساسی را ایفا کرده اند: افکار و اندیشه های ماکرو، میسو و مایکرو. افکار همانند هوا نفوذ میکنند و پخش میگردند و جلوگیری از آن نه تنها دشوار بلکه دشواری آفرین نیز میباشد. اما این دشواری به معنای نفی راه حل نمیباشد.
از گذشته های تلخ ودشوار برای سیاست داخلی چه میتوان آموخت؟
· "تفرقه افگن و حکومت کن" نه تنها شیوه کار مداخله گران خارجی را در درازای تاریخ میسازد، بلکه حلقات داخلی نیز در طول تاریخ از آن برای تامین سلطه استفاده کرده اند.
· تقویت افکار وبرنامه های ملی، نهادها ی سیاسی و اقتصادی ملی،
· تامین گذار از تعصب فکری و گروپی،
· توسعه مشارکت سیاسی و دانش آموزی ،
· و گذار به تخصص گرایی درسهای اساسی برای سیاست داخلی اند. مساعی تشدیدی از سه دهه بدینسو در جهات متفاوت این درسها انجام میگردند، زیرا افکار و برنامه های ملی، نهادهای سیاسی و اقتصادی ملی نخست نابود ساخته شدند و سپس تعصب فکری و گروپگرایی در دستور کار قرار داده شد. مشارکت سیاسی بوسیله تعصب فکری و گروپی محدود ساخته شدند و به جای تخصصگرایی روابط بر ضوابط حاکم گردیدند.
عواقب عبرت ناپذیری
راه های مواصلاتی را میتوان شریان های قلمرو ارضی دانست. این شریان ها نه تنها سیر و سیاحت را آسان میسازند، بلکه انتقال مواد خام و پخته ، تولیدات کشاورزی و صنعتی و دستیابی به تسهیلات زیستی را نیزبرای مردم و جامعه ممکن میگردانند. اهمیت این شریانها را زمانی بهتر درک مینماییم که رسانیدن امداد به موقع و یا دستیابی عاجل به سهولتهای طبی در برابر ما قرار میگیرند.
تامین این نوع خدمات اساسی و زیر بنایی از زمره و ظایف حکومت محلی و مرکزی، نمایندگان مردم و سازمانهای ذیربط میباشد.
حکومت و سازمانهای حکومتی و غیر حکومتی
حکومت محلی یا ملی دارای وظایف مشخص اند: ساده ترین شیوه ارزیابی آن از راه توجه به وظایف قوای ثلاثه ممکن است. قوای اجراییه برنامه ها و مصوبه های شورای ملی ( قوانین) را تحقق میبخشد و ازرعایت قانون در کشور حراست مینماید. قوه قضاییه به گونه های ایستاده و نشسته به تامین عدالت میپردازد و شورای ملی نه تنها در همکاری با حکومت و سایر سهمداران قانون و ضع میکند و از اجرای آن نظارت مینماید، بلکه از منافع و خواستهای مردم دفاع مینماید.
از نظر نماینده مردم در شورای محلی یا ملی وارسی به چنین مسایل و آسیب پذیریهای محیطی و محلی به معنای دفاع از منافع مردم و نمایندگی از خواست آنان است. نمایندگانی که نمیدانند منافع مردم در چه موارد مورد تهدید قرار دارند و چه تدابیری این منافع را حمایت یا تامین مینماید، نمیتوانند از منافع مردم به گونه لازم دفاع نمایند. حق زیستن زنان و کودکان و مردانی که امروز در باریک آب نابود شدند و یا در قرای دیگر نتیجه سهل انگاری و بی تفاوتی و ظیفوی نیست؟
برای بسیاریها ممکن است خنده آور بنماید اگر ادعا گردد که تخصصگرایی و احساس مسوولیت مسلکی میتواند راه حل نسبی را در اختیار ما قرار دهد. نه تنها حکومت محلی، بلکه نمایندگان مردم، حکومت مرکزی و اداره مبارزه با حوادث طبیعی به دلایل مختلف نتوانستند فراتر از دشواریها ناشی از زمستان در مناطق دور افتاده فکر کنند. مطالعه جیولوجیک محلات مشابه ارگو، فراهم آوری زمینه های اشتغال و اسکان مجدد، اعمار موانع و سیل - برها به گونه مثال در فکر هر غیر متخصص میتواند خطور نماید.
به خطرات ناشی از تغییر مسیر دریای آمو امروز با بی تفاوتی نگاه میکنیم در حالیکه چند کیلومتر فراتر ایجاد بلندمنزلها را هر روزه تشویق مینماییم.
فاجعه میتواند به اشکال مختلف و متفاوت تکرار گردد، و آنگاه راهی جز سوگواری نخواهیم داشت و هرگاه راه های مواصلاتی نیز وجود نداشته باشند نوشدارو به موقع به بیمار نخواهد رسید.
پایان