په اروپا کی دمیـشـته افغانانو د تولنو فدراسـیون
فدراسـیون سازمانهای پناهندگان افغان در اروپا
Federation of Afghan Refugee Organizations in Europe
رژیم پوشالی نجیب الله پس از خروج قول اردوی چهلم اتحاد شوروی
برمبنای کتاب (افغانستان پس از بازگشت سپاهیان شوروی(
۱۴ فبروری ۲۰۱۵
بیست وشش سال قبل بتاریخ ۱۵ فبروری باعبور قوای نادم وشکست خورده اتحاد شوروی ازپل حیرتان به قلمرو شوروی سابق، صفحه سیاهی از تاریخ معاصر افغانستان بسته شد. در اینروز که محصول جهاد بیدریغ وحماسی مردم افغانستان علیه اشغالگران روس بود، اشغال خاتمه یافت. این بزرگترین پیروزی ملت قهرمان افغان در نیمهٔ دوم قرن بیستم بو که شایستهٔ تجلیل وبزرگداشت فوق العاده میباشد. ولی برای تأمین استقلال سیاسی واقتصادی افغانستان ضرور بود تا دنبالهٔ اشغالگران یعنی حکومت دست نشاندهٔ نجیب الله نیزبرای یک حکومت عبوری مستقل ومتشکل ازنخبه های غیر وابسته به جوانب درگیردر جنگ مسلحانه، جا خالی میکرد. تا حکومت عبوری زمام امور را بدست گرفته وبعد ازغیرسیاسی ساختن قوای مسلح، انتخابات آزاد را برای تسلیمدهی قدرت بیک حکومت انتخابی فراهم میساخت. این چیزی بود که مردم افغانستان خواهان آن بودند. اما طرفین جنگ بنا به وابستگیها، انحصارطلبی وجنون قدرت، هریک به شیوهٔ دیگری از فراهم ساختن زمینهٔ انتقال قدرت به مالک اصلی اش یعنی مردم افغانستان طفره میرفتند وخدمت به اهداف استراتیژیک ارباب برای شان مهمتراز بازگرداندن صلح وصفا به کشوری بود که بالایشان حق مادری داشت. سطور ذیل شرح مستند وابستگی ونیرنگبازیهای جناح دولت پوشالی است که برمبنای کتاب (افغانستان پس از بازگشت سپاهیان شوروی) اثرسترجنرال محمود قارییف، رئیس گروه متخصصین ارشد شوروی برای سر قوماندانی اعلی ارتش افغانستان وسرمشاور نجیب الله در سالهای ۱۹۸۹ و۱۹۹۰تحریر گردیده است . قارییف بعد ها رییس اکادمی علوم نظامی اتحاد جمهوری فدراتیف روسیه شد ورتبهٔ علمی پروفیسوری دارد. احتمالأ مترجم (عزیزآریانفر) کتاب را در ایران انتشار داده وبرای اینکه برای ایرانیها قابل فهم باشد، اکثرأ اصطلاحات ایرانی را بکار برده است. برای اینکه هموطنان ما متن نقل قولهای این نوشته را خوب بفهمند ما کوشیدیم حتی الوسع با حفظ محتوی، اصطلاحات ایرانی را با معادل دری آن عوض کنیم.
موضوع مورد بحث را تحت عناوین کوچک مورد بررسی قرار میدهیم ودر اخیرنتیجه ګیری میکنیم:
بخش اول: رویداد ها از کودتای ثور الی سال ۱۹۸۸
الف: کودتای ثور:
قارییف در مورد کودتای بدفرجام ثور میگوید: "درواقع این چرخش نه یک انقلاب توده ای؛ بلکه یک کودتای نظامی بود؛ چونکه به وسیلهٔ واحد های ارتشی مستقر در کابل زیر رهبری افسران دارای تمایلات انقلابی انجام شد… بررغم آنکه اهداف انقلاب آشکارا اعلام نمیگردید، در واقع برنامهٔ پیاده نمودن دیکتاتوری پرولتاریای که در کشور وجود نداشت …، مطرح بود… این برنامهٔ افراطی ازهمان آغاز ماجراجویانه بود وبه همین دلیل محکوم به شکست بود… ناسازگاری برنامه های انقلابی با روح جامعه، تلاش برای تحمیل این برنامه ها با روشهای ستمګرانه وزور، تنشها ومبارزهٔ آشتی نا پذیرمیان گروهکهای خلق وپرچم وبیدادگریهای گروهی در برابرروحانیون ولایه های گستردهٔ مردم، نیروهای انقلابی را در برابر چشمان مردم هر چه بیشتر بی ارج میګردانید… "( صفحه ۱۷). "آزادیهای سیاسی را تنها ظاهرأ اعلام نموده بودند. مګر در عمل همه آنانی که حتی در کدامین موردبا مشی دولت جدید سازگار نبودند، در شمار دشمنان قلم میزدند. سرکوبهای گروهی بیداد میکرد. دربسا مواردهمه باشندگان روستا ها را تیرباران میکردند. حاکمیت ساختارهای جدید دولت، به ویژه در دوره فرمانروایی دیکتاتوری امین با روشهای بس خشونتبار وتوتالیترتحکیم میافت که منجر به اعتراض حتی کسانیکه در آغاز از اندیشه های انقلاب اپریل پشتیبانی میکردند، شد" (صفحه ۱۸). آنچه در فوق ازپروفیسور قارییف نقل قول شده است، بیان واقعی بخش کوچکی ازواقعیت ننگین کودتای هفت ثور است. قرار معلوم ستر جنرال قارییف ورهبری حزبی ودولتی شوروی این واقعیتها را میدانستند ولی با آنهم به تحمیل همین رژیم ماجراجو، محکوم به شکست، بیدادگروفاقد پشتیبانی مردم، ادامه دادند..
ب: آیا اعزام نیرو به افغانستان مؤجه بود؟
قارییف در مورد دلایل رسمی تصمیمگیری آن زمان کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی مفصلأمینویسددر اخیر ارزیابی کنونی خود را چنین مینویسد:"در مجموع با قاطعیت میتوان گفت که در ارزیابی نهایی گسیل سپاهیان شوروی به افغانستان گام نا روایی بود که زیان عظیمی به خلقهای افغانستان وشوروی چه در عرصهٔ بین المللی وچه در عرصهٔ داخلی رسانید… ودر سرانجام منجر به فروپاشی اتحاد شوروی ونا بسامانیهای دیگرکه امروز ما به آن دست به گریبان هستیم، گردید"(صفحه ۳۰ )
ج: قتل امین ورویکار آوردن کارمل: وضع نابسامان کشور"رهبران شوروی را در برابرمسٔلهٔ تغییرحاکمیت قرار داد. تغییر دولت در افغانستان با پافشاری ک.گ.ب. (ونظر) فکرت احمد جانویچ سفیر اتحاد شوروی صورت گرفت. به نظر او شاخهٔ خلقیها خود را بی آبرو ساخته وشاخهٔ بورژوا-دموکراتیک پرچم کمتر تندرو وافراطی وبیشترمیانه رو بود. ازینرو میتوانست سریعترمورد اعتماد قرار بگیرد. مگر این امیدواریها تحقق نیافتند. پرچمیها از مردم دور بودند وبه این ترتیب وضع با آمدن کارمل ازین هم بدترشد. بقدرت رسیدن پرچمیها تضاد ها را درحزب، دستگاه دولت وارتش… بیشتر پر تنش گردانید. به همین دلیل ارگانهای دولتی پرچمی تنها زیرفشاربزرگ نمایندگان شوروی ومشاوران تحکیم می یافتند" (صفحه ۲۶). "هیچ گامی در راه حل مسایل اجتماعی برداشته نشد… انقلاب اپریل از همان آغازکدامین پایگاه اجتماعی جدی نداشت ودولت نو تلاش میورزید این نارسایی وکمبود را با اقدامات سرکوبگرانه درکلیه عرصه های اجتماعی جبران کند… ارگانهای جدید دولت، عمدتأ درمراکز ولایات وبرخی از ولسوالیها وجود داشت ودر ساختمانهای خاص زیرمحافظت شدید (در بسیاری مواردزیر پوشش سربازان شوروی) در مراکز مناطق مسکونی قرار داشت. مامورین دولت عملأ با باشندگان محلی تماس نمیگرفتند. حتی درمناطق مسکونی آزاد شده از دست دشمنها، نمایندگان حزب دموکراتیک خلق وارگانهای دولتی برای مدتی پیدا میشدند ومعمولأ بزودی پس ازبازگشت (ترک منطقه توسط) سپاهیان شوروی، آن جا ها را ترک میګفتند". (صفحات ۱۷ الی ۱۹) . "افغانستان نزدیک به ۳۰۰۰۰ روستا دارد. در روند اقدامات رزمی چندین هزاز ازین روستا ها "آزاد" گردیدند. مگر ارگانهای نو دولتی تنها در ۱۰۰۰ روستا (قریه) وآنهم در بسیاری از موارد تنها برای یک زمان کمی ایجاد گردیدند… همهٔ این کارها اقدامات نظامی اجرا شده را بی ارزش ودر بسا موارد بی ثمرمیگردانید". (صفحه ۳۸). در روند"انقلاب دور ازشرایط افغانستان وتحمیل شده با زور را اکثریت مردم نمیتوانستند حمایت کنند وکسی حاضر نبود از آن دفاع کند. درست به همین خاطر بود که به سپاهیان شوروی نیاز داشتند. مدتها پیش یکی از دانشمندان گفته بود: {با زورسر نیزه میتوان کارهای بسیار کرد مگر نمیتوان بر دلها فرمان راند. حال چه رسد اگراین سرنیزه از بیگانه باشد." (صفحه ۲۰). "رهبری قول اردوی چهلم بالترتیب زیر فرمان حوزهٔ نظامی ترکستان… قوماندانی عمومی حوزهٔ جنوب (باکو) … ولوی درستیزووزیر دفاع (شوروی) بود… یک شاخهٔ دیگرادارهٔ نظامی ازمجرای آپارات مشاورین وجود داشت. سرهم در نیروهای مسلح افغانستان نزدیک به ۲۰۰۰ مشاور کار میکردند. مشاوران نظامی در افغانستان را مستشار ارشد نظامی رهبری میکردکه عملأ در وزارت دفاع افغانستان کارمیکرد. مشاوران در ادارهٔ مرکزی وزارت دفاع ودر تمام ارکان ارتش افغانستان کار میکردند. در برخی موارد غندها وحتی کندکها نیز مشاور داشتند. افزون بران در وزارت داخله ووزارت امنیت دولتی نیزمشاوران نظامی کار میکردند که زیر فرمان مستشار ارشد نظامی نبودند" (صفحه ۴۱). همه مردم افغانستان میدانند که در افغانستان دوران اشغال مشاور نقش آمر را داشت. توضیحات قارییف در مورد مراکزادارهٔ قوای نظامی به وضاحت تایید کنندهٔ این حقیقت است که مسکو قوای مسلح حکومت دست نشاندهٔ خود را از طریق همین شبکهٔ ۲۰۰۰ نفری مشاورین هم تحت نظر داشته وهم رهبری میکرده است. حتی رهبری برخی کندکها هم دراحاطهٔ کنترول روسها بوده است. در چنین وضعی روسها هم از جنایاتی که خود برعلیه مردم افغانستان کرده اند مسؤل اند هم درجرایم نیروهای مسلح بومی نه تنها در سطح طرح پالیسی کشتار، بلکه همچنان در سطح ادارهٔ کشتارها وویرانیها شریک اند
د: نتیجه گیریهای جدید شوروی در میانهٔ سالهای۸۰ تحت رهبری گرباچف:
قارییف مینویسد: "حضور گروهبندی بزرگ ارتش در افغانستان بارکمر شکن وتوانفرسای را بردوش دولت واقتصاد گذاشته بود… به هرحال به تصامیم بنیادی در زمینهٔ فراخواندن سپاهیان از افغانستان وپایان دادن به جنگ نیازمبرمی احساس میگردید. رهبری نوین شوروی به ریاست میخائیل گرباچف که به سال ۱۹۸۵ رویکار آمده بود، آهسته آهسته آغاز به رو آوردن به اینگونه تصامیم نمود. همروند با آن گامهای در عرصهٔ دیپلماتیک در راستای حل وفصل سیاسی مسٔلهٔ افغانستان برداشته میشد… وبرای تحقق مشی جدید، به رجال جدید ضرورت بود. پس از بقدرت رسیدن نجیب الله، بتاریخ ۳ جنوری ۱۹۸۷، اعلامیه شورای انقلابی جمهوری دموکراتیک افغانستان پیرامون مشی مصالحهٔ ملی پخش گردید که در آن پیشنهاد مشخص درعرصهٔ پایان بخشیدن به جنگ … ارایه گردید. با آنکه اپوزیسون این مشی را نپذیرفت مگراعلام سیاست آشتی ملی… روان تازه ای به گفتگوهای افغانستان-پاکستان که بدون دستاوردهای ملموسی از سال ۱۹۸۲ با پا درمیانی… دیگو کوردویزپیشبرده میشد، دمید"(صفحه ۴۵). این عبارات قارییف تائید کننده این واقعیت تاریخی است که تصامیم تعویض کارمل با نجیب الله و مشی مصالحه درخدمت پالیسی خروج سپاهیان، در مسکو اخذ گردیده بود ونجیب الله صرفأ آنرا از طریق بیانات خود، بنام طرح خود از طریق تلویزیون تبلیغ مینمود. اعلان مشی مصالحهٔ ملی صرف مصرف دیپلماتیک برای روسها داشته ووسیلهٔ تبلیغی عوامفریبانه در دست نجیب الله بود. درین دوران به اصطلاح مصالحهٔ ملی، روسها شدیدترین حملات را بالای مواضع مقاومت ضد روسی نمودند. قارییف خود درین مورد مینویسد: "هنګامیکه بتاریخ ۱۰ فبروری ۱۹۹۴ درمحفلی که بمناسبت پنجمین سالگردبازگشت سپاهیان شوروی از افغانستان برگزار گردیده بود، ژورنالیست م.ب. لیشنسکی از میخاییل ګرباچف پرسید: "شما میگویید که از همان آغازهواداربرگردانیدن سپاهیان از افغانستان بودید، پس چرا از ده سال جنگ تقریبأ نیم آنرادر دوران شما بسر بردیم؟" گرباچف چنین پاسخ داد: "یک ونیم سال در چانه زدن و دلاسا کردن ببرک کارمل که مخالف برگشت سپاهیان بود، گذشت. سپس هم به دلیل مخالفت نظامیان" (صفحه ۴۷). در صفحهٔ بعدی میخوانیم که: "وجود دسته های نیرومنداحمدشاه مسعود در شمالشرق افغانستان… موجب نگرانی جدی نجیب الله گردیده بود… نجیب الله درجنوری۱۹۸۸ ازطریق ادوارد شواردنادزه تقاضا کرد تا بالای دسته های احمدشاه ضربات هوایی وارد آوریم. از ۲۴ جنوری تا ۱۵ فبروری ۱۹۸۹ ضربات گسترده روی نواحی استقراردسته های مسعود با کار برد نیروی هوایی مستقردر قلمروشوروی اجرأ گردید"(صفحه ۴۹)
بخش دوم: توافقات ۱۹۸۸ ژنیو وخروج نیروهای جنگی شوروی:
این ملت افغان بود که توانست با جان نثاری وتحمل مشقات مقاومت در برابر تجاوز نظامی اتحاد شوروی را تا زمانی ادامه بدهد که بزرگترین قدرت نظامی جهان را به ترک افغانستان مجبورسازد. متأسفانه جنبش مقاومت ضدروسی را مداخلات کشورهای همسایه، اعراب، وجهان غرب به چند پارچه تقسیم نموده با دادن پول واسلحه به گروه های وابسته به خود، آنها را بر مبارزین واقعی راه آزادی، یعنی مردم آزادیخواه افغانستان تحمیل نموده بود. گروه های مذکور که در پاکستان وایران مستقربودند، با اشاعه خبرخروج قریب الوقوع نظامیان روس چنان خواب گرفتن انحصارقدرت در افغانستان را میدیدند که انتخاب یک رهبری واحد برایشان مشکل بود. از جانب دیگردولت پوشالی ترجیح میداد که طرفش در مذاکرات پاکستان باشد وامیدوار بود که اگربا پاکستان به توافق برسد، میتواند تنظیمها را با زور ونیرنگ مهارکند وقدرت انحصاری خود را با تغیرات نمایشی حفظ کند. روسها برای برآمدن از افغانستان عجله داشتند ومیخواستند هر چه زودتر مذاکرات تحت رهبری ملل متحد که در ۱۹۸۲ درژنیو آغاز شده وبنا به فقدان پیشرفت قابل ملاحظه به رکود گراییده بود، از سر گرفته شود. ایالات متحده نیز میخواست زمینهٔ حقوقی خروج نظامیان روس را هرچه زودتر فراهم سازد تا بتواند پیروزی پالیسی خود در برابر ابرقدرت رقیب را عملأ تجربه کند. بنابرین همه جوانب بخاطر رسیدن به اهداف خود، درغیاب ملت غیور وسربلند افغان که فاتح اصلی جنگ با ابر قدرت شوروی بود، در ژنیوگرد هم آمدند. درجریان مذاکرات سری وعجولانهٔ چند هفته یی، توافقات ۱۹۸۸ ژنیو میان دولت پوشالی نجیب الله ودولت پاکستان صورت گرفته وایالات متحده وشوروی به حیث تضمین کنندگان آنرا امضأ نمودند. این توافقات به تاریخ ۱۵ می ۱۹۸۸ نافذ گردید. درین توافقنامه ها خلا های ذیل موجود است که دولت پوشالی توانست با استفاده از آنها عمر ننگین خود را هرچه بیشترطولانی سازد:
- در توافقنامه ها صرف ازخروج نیروهای با یونیفورم خارجی صحبت شده بود. برای حضور اتحاد شوروی در افغانستان کدام محدودیتی وضع نشده بود. مؤ سسهٔ ملل متحد با این پافشاری دولت پوشالی واتحاد شوروی تسلیم شده بود که ادعا میکردند دولتین اتحادشوروی وافغانستان خودبرچگونگی روابط ذات البینی خود تصمیم میگیرند. حالانکه دولت پوشالی زادهٔ یک کودتای خونین بوده هیچ مشروعیتی نداشته با زور "سر نیزهٔ بیگانه" صرف بر بخشی از افغانستان حکم میراند.
- در مادهٔ دوم توافقنامهٔ اول در سیزده بند تمام طرق ممکن کمک ازخاک پاکستان به نیروهای مقاومت مسدود شده بود. حالانکه همه امکانات برای مساعدتهای نطامی واقتصادی شوروی به دولت پوشالی باز گذاشته شده بود. البته این ماده برای مردم افغانستان قابل پذیرش نبود. به تأسی ازهمین ماده متخصصین ک.گ.ب، تیمهای متخصصین نظامی وزارتهای دفاع وداخله نظیر تیم قارییف بعد ازخروج نظامیان قول اردوی چهلم نیز، کماکان در افغانستان فعال ماندند وملیونها تن ضروریات نظامی دولت پوشالی از طریق پل هوایی و ترانسپورت زمینی ازجانب روسها به دولت پوشالی تحویل داده میشد.
- توافقنامهٔ دوم که وقف (بازگشت رضاکارانه پناهجویان) افغان گردیده بود، با وصف صحبت از رضا کارانه بودن بازگشت، پیش بینی نموده که بازگشت تمام مهاجرین افغان ازپاکستان باید الی یک ونیم سال بعد ازنافذ شدن توافقنامه تکمیل گردد. در توافقنامه هیچ اشاره ای به سرنوشت مهاجرینی که حاضر نباشند رضاکارانه به افغانستان برگردند، نشده بود. در واقع دولت پوشالی به پاکستان در معاوضه با امتیازات داده شده توسط پاکستان به بازگرداندن اجباری هفت میلیون پناهجو ومهاجر افغان در ظرف یک ونیم سال توافق نموده بود. معلوم نیست در شرایطیکه در داخل افغانستان قحطی وقیمتی بیداد میکرد ودو میلیون باشندهٔ شهر کابل با چوب خطها در برابر نانوایی ها وبا گیلنه ها در برابر تانکهای تیل در صفهای طولانی ایستاد میشدند و حتی به نیمی از قطار نان وتیل نمیرسید، دولت پوشالی چگونه میتوانست ضروریات اولیهٔ هفت میلیون مهاجربرگردانده شده از پاکستان را تأمین کند؟
- درپاراگراف پنجم توافقنامه چهارم که به امضای دو ابرقدرت نیز رسیده بود، از خروج تدریجی قوای نظامی خارجی از افغانستان طی نه ماه بعد از انفاذ صحبت شده بود. طبق پیشبینی همین پاراگراف، نصف عساکرخارجی بایست تا ۱۵ اګست ۱۹۸۸ از افغانستان خارج شده میبود. تنها همین پاراگراف مورد دلچسپی مردم افغانستان بود. زیرا مردم برای رسیدن به این هدف قربانی بی حد ومرز داده بودند.
- فقدان یک میکانیزم معین برای تطبیق وکنترول ازتطبیق مواد توافقنامه گواه برخورد بیباکانه جانب پاکستان وامریکا به این توافقات بود. صرف در یک ضمیمهٔ امضا نشده از دوگروپ پنج نفری مؤسسهٔ ملل متحد در کابل واسلام آبادبرای نظارت از تطبیق موافقتنامه ها تذکر داده شده بود. بنا به موجودیت خلا های فوق الذکر اختلاف روی تفسیرموافقتنامه ها روز افزون بود.
یکجانبه بودن محتوی توافقنامه ها ونادیده گرفتن منافع ملتی که بیشتر از ده سال برای استقلال سیاسی کامل خود جنگیده بود، باعث آن شد که به جز (خروج تدریجی نظامیان خارجی) سایر مواد توافقنامه ها از تطبیق بازماند. جنگ ادامه یافت.
بخش سوم: اوضاع افغانستان بعد ازتکمیل خروج قول اردوی چهلم شوروی
فیصله نامهٔ مارچ ۱۹۸۸ مجلس سنای امریکا مبنی برقطع صدوراسلحه ازجانب امریکا به نیروهای مقاومت نیز نتوانست مانع ادامهٔ جنگ علیه دولت پوشالی شود. تکمیل خروج نیروهای ارتش چهلم در ۱۵ فبروری ۱۹۸۹ باعث ایجاد امیدواری ضعیف برای صلح شد. مردم از سیاسیونیکه رهبری هردو جناح جنگ را بعهده داشته و هیچیک نیروی غلبه کامل بر حریف را نداشت، انتظار داشتند که اکنون، درغیاب قول اردوی چهلم ارتش شوروی که بدنه اصلی قوای نظامی اشغالی را تشکیل میداد، با طرحهای واقعیبینانه برای صلح وانتقال حاکمیت به مالک اصلی اش یعنی مردم افغانستان بیاندیشند. با تأسف هردو طرف به همان شیوه های ناکام قبلی خود ادامه دادند.
روسها ودولت پوشالی در آغازامیدواری زیاد به بقای رژیم نجیب الله نداشتند. نجیب الله طی فرمان مؤرخ ۱۸ فبروری ۱۹۸۹ حالت اضطراری را درکشور اعلان کرد. قارییف مینویسد: "با آغاز بازگشت سپاهیان شوروی از افغانستان برای ارگانهای دولتی وارتش افغانستان وضع دشواری پیش آمد. مهمترین موضوع این بود که اطمینانی وجود نداشت که رفتار ارتش ودیگر ساختارهای نظامی چگونه خواهد بود. برای پیشگیری ازپیشامد های غیرمترقبه، رییس جمهورواعضای حکومت به فرودگاه کابل آمدند تا آماده باشند، در صورت لزوم بیدرنگ کشور را ترک کنند" (صفحه ۵۶). ".در ارتش افغانستان موارد گریزروبه افزایش بود. بسیاری از کارمندان ارگانهای دولتی از رفتن سرکارهای خود داری میورزیدند و با شتاب در پی برپایی تماسها با مجاهدان گردیدند. در آستانهٔ بازگشت سپاهیان شوروی ایالات متحده امریکا، بریتانیا ودیگرکشورهای غربی، که چشم براه سرنگونی رژیم نجیب الله بودند، نمایندگان دیپلماتیک خود را از افغانستان بازخواندند"(صفحه ۵۷). انتظارات روسها هم طوری بود که برای بقای رژیم پوشالی چانس کم میدیدند. دورهٔ کاری قارییف که برای تزئید این چانس بکابل فرستاده شده بود، درقدم اول سه الی چهارماه تعین گردیده بود. هیأت متخصصین تحت رهبری اش که بتاریخ ۶ فبروری ۱۹۸۹ بکابل رسید، بعد از ملاقات با رهبران دولت دست نشانده ومطالعهٔ اوضاع گزارشی به مسکو نوشت که در آن میخوانیم: "هم اکنون بخش بزرگ قلمرو افغانستان در دست نیروهای مخالف است… در نتیجه اپوزیسیون به پایگاه اجتماعی-سیاسی واقتصادی خود را به میزان زیادی گسترش داده است… تکیهٔ اصلی نیروهای مخالف بر فروپاشی دستگاه دولتی از درون، کشانیدن مردم وپرسونل نیروهای مسلح بسوی خود است… همزمان با آن هرگاه اقدامات خرابکارانهٔ جبههٔ مخالف به ناکامی بیانجامد، در آنصورت در نظر دارند از راه نظامی وارد عمل گردیده ومساعی خود را برای تصرف جلال آباد وکابل … متمرکز گردانند. اوضاع اقتصادی بس نابسامان وناهنجار است. کمبود شدید خواروبار وموادنفتی میتواند به انفجار نا رضایتی های اجتماعی بیانجامد. تنشهای سیاسی در درون حزب ودستگاه دولت ادامه دارد… تنها از ارتش ۲۲۲۱۵ نفرکه ۳۰۰۰ آن افسران اند، گریخته اند. معمولأ فراریان با سلاحهای دست داشتهٔ خود به مجاهدان میپیوندند. مدارکی در دست است که لوای ۵ و۷ سرحدی بصورت منظم سلاحهای خود را به مجاهدان میفروشند. موارد زد وبند آشکار ونهان با شورشیان وپیوستن به آنان ازجمله در نیروی هوایی فراوان است. به گونهٔ مثال بتاریخ ۸ فبروری ۱۹۸۹ دوفروند هیلیکوپترجنگی از پایگاه هوایی بگرام به احمدشاه مسعود پیوستند… حقوق بلند در گارد وشرایط نسبتأ مساعد خدمت در وزارت داخله به آن انجامیده است که برنامهٔ سربازگیری در ارتش در ماه های اخیرتنها ۱۸٪ تحقق یابد… حتی در صورت تحولات مساعد نظامی ادامهٔ درگیریهای مسلحانه درشرایط فروپاشیدگی کامل اقتصاد، تنها به یاری تحویل های شوروی ممکن است. پس از یک ونیم الی دوماه دیگر به تحویلدهی های بزرگ مهمات، سوخت و خواروبار نه تنها برای نیروهای مسلح، بلکه برای مردم نیزنیاز است، که انجام اینکاربرای شوروی بار سنگینی خواهد بود. ازینرو با اتخاذ تدبیرهای بایستهٔ نظامی، سودمند است توجه اصلی به جستجوی راه های سیاسی مسٔله افغانستان مبذول گردد" (صفحات ۵۷ الی ۶۱). روسها با وصف آنکه از لحاظ اقتصادی در وضعی نبودند که بار اقتصادی یک کشور دیگررا بدوش کشند، بعد ازمطمٔن شدن از اینکه رژیم نجیب الله بطور فوری سقوط نکرد، به بررسی سناریوهای مختلف پرداختند و "با درنظرداشت همهٔ ملاحظات وباریکیها وبررسی همه جانبهٔ رخدادهای روان در افغانستان، نتیجه ګیری زیر صورت ګرفت:"حفظ رژیم کنونی حتی بشکل استحاله شده با منافع دولتی ما سازگار است" (صفحه ۶۳ )
در مورد علل عدم سقوط فوری رژیم دلایل ذیل ارایه شده میتوانند:
الف: مردم افغانستان ازستمگری مفرط رژیم و کشته شدن فرزندان شان درجنگی که برای حفظ رژیم دست نشانده صورت میگرفت، به ستوه آمده بودند. اما الترناتیفی که در برابررژیم نجیب الله قرار داشت، برای بخش زیادی از مردم که خواستاراستقلال و ترقی اجتماعی بودند، انتخاب ایده آل نبود. زیرا تنظیمها نیز در وابستگی به چند کشورخارجی بخصوص پاکستان بسرمیبردندو با برداشت متحجری که از اسلام داشتند بیم آن میرفت که به صلب آزادیها دست بزنند.
ب: علاوتأ احتمال درگیری جنگ داخلی با درنظرداشت چند دستگی حاکم بین تنظیهمای جهادی کابوسی بود که مردم افغانستان نمیخواستند به آن مواجه شوند. بعبارهٔ دیگرمردم با وصف آنکه سالهای طولانی برای پیروزی مقاومت ضدروسی انتظارکشیده وقربانی داده بودند، نخواستند دست به قیام زده وسقوط دولت پوشالی را تسریع کنند.
ب: عده ای ازمجاهدین غیر وابسته به تنظیمها بعد از خروج قول اردوی چهلم فکر میکردند همه نیروهای روسی خارج شده اند، حالا باید صلح برهردو طرف تحمیل گردد ودیگر نباید به نفع طرفین جنگ اسلحه گرفت.
ج: سیستم اجیرکردن سپاهیان در وزارتهای داخله وامنیت دولتی این سپاهیان وخانواده های شان را از لحاظ اقتصادی وابسته به رژیم پوشالی ساخته بود. بخصوص سربازان، ضابطان وافسران گارد وقطعات خاد ازامحروم شدن از امتیازات خویش هراس داشتند وتا آخر در کنار دولت پوشالی ماندند. همین نیروها در جنگ جلال آباد سر سپردگی نشان دادند وبعد ازپیروزی در جلال آباد مورال دولت پوشالی و روسها بالا رفت.
د: روسها با تمام قوا به کمک رژیم شتافتند. ادوارد شواردنادزه وزیر خارجه دردیدار قبل از حرکت به قارییف ګفت: "ما باید به هر بهایی که شده کشور دوست افغانستان را سر پا نگهداریم" (صفحه ۵۳). این حیاتی ترین مسٔله در بقای رژیم پوشالی بود. به مجردقطع شریان کمکها در جنوری سال ۱۹۹۲، رژیم نجیب الله صرف یکماه توانست نفس بکشد.
ماموریت جنرال قارییف در افغانستان سالهای ۱۹۸۹ و۱۹۹۰را احتوا میکرد وکتابش هم محدود به رویدادهای همین سالهاست. سایر نکات جالب این کتاب را ذیلأ خلاصه میکنیم:
الف: آنچنانیکه نجیب الله در نامه خود به گرباچف نوشت؛ طرح نجیب الله این بود که فرمول نیکاراگوا در افغانستان هم تطبیق گردد. یعنی درحالیکه ادارهٔ نیروهای مسلح ووزارتهای کلیدی در دست حزب حاکم باقیماند، اپوزسیون را با دادن چند وزارت کم اهمیت درحکومت مؤقت شریک سازد وانتخابات را در همچو شرایط بنفع خود برگزارکند. این آرزو نمیتوانست به واقعیت بپیوندد. طرح آشتی ملی نجیب الله در واقع یک نیرنگ سیاسی بود که توسط مخالفین مسلح پذیرفته نشد. در داخل حزب هم این مشی مخالفین زیاد داشت. قارییف مینویسد: "بسیاری از حزبی ها وکارمندان دستگاه دولت طرح آشتی ملی را به عنوان الترناتیف ادامهٔ خونریزی نشمرده وآنرا پوچ میدانستند"(صفحهٔ ۶۵). درهمین دوران که ازمصالحۀ ملی صحبت میشد در جنگ خوست "روزانه از ۳۰۰ الی ۵۰۰ بم پرتاب میگردید" (صفحه ۱۲۱)
ب: وضعیت اقتصادی افغانستان: قارییف در صفحه ۶۶ از کنفرانس مطبوعاتی سلطانعلی کشتند بتاریخ ۳ فبروری ۱۹۹۰ یاد آوری میکند. قارییف حکایت میکند که کشتمند درین کنفرانس از پیشرفتهای زیاد اقتصادی در زراعت، صنعت وتجارت صحبت نمود و وضع اقتصادی افغانستان را دلخواه جلوه داد. متعاقبأ قارییف می افزاید: "و اما در واقع وضعیت اقتصادی کشور البته بس ناهنجار بود. صنایع از پا در آمده بود. محصولات زراعتی روبه اُفت داشت. دارایی های کشوربربادرفته بود. بانکنوتهای افغانی در شوروی به چاپ میرسید وبا طیاره به کابل آورده میشد که در نتیجه تورم ابعاد عظیمی میگرفت… بیشتر مردم ازناداری، تهیدستی، سیه روزی ومستمندی زندگی اندوهباری را به پیش میبردند. با نبود سوخت وخواروبار بخصوص آرد، زمستانهای سرد کابل به برزخی واقعی مبدل میگردید. بسیاری از خانواده ها سردچار گرسنگی به مفهوم واقعی کلمه بودند"(صفحه ۶۶)
ج: کوشش نجیب الله برای دوباره کشانیدن پای نیروهای جنگی اتحاد شوروی به افغانستان: بر اساس نوشته های قارییف نجیب الله میکوشید دوباره پای نیروهای جنگی اتحاد شوروی را به افغانستان بکشاند. بطور مثال: "دریکی از لحظات بسیار بحرانی جنگ جلال آباد، نجیب الله به رهبر شوروی پیام خاص فرستادو خواستار آن شد که با وارد آوردن ضربات هوایی از قلمرو اتحاد شوروی برروی نقاط تجمع مجاهدان درجلال آباد، کمک عاجلی به جمهوری افغانستان ارایه نماید… در پیام نجیب الله آمده بود: "ما بازتاب منفی سیاسی کابرد نیروی هوایی شوروی در جلال آباد را درک میکنیم؛ مگر باید در انتظار زیان سیاسی بزرگتری در صورت سقوط جلال آباد وحملهٔ حریف به کابل بود." … مگر رهبران نظامی وسیاسی شوروی به او پاسخ مثبت ندادند"(صفحه ۱۳۷)
د: ارقام در مورد کمک نظامی فزایندهٔ روسها به دولت پوشالی: محمود قارییف در صفحهٔ ۱۶۷ کتابش مینویسد: "رویهمرفته خواسته ها وخواهشهای رهبران افغان در بارهٔ تحویل های نظامی همیشه بار ها بیشتر از آن بود که اتحاد شوروی عملأ میتوانست آنرا انجام دهد. به بیان پولی، حجم تحویلدهی فی سال قرار ذیل بود… سال ۱۹۸۰ ۲۶۷،۶ میلیون روبل… سال ۱۹۸۵ مبلغ ۵۱۶،۳ میلیون روبل… سال ۱۹۸۷ مبلغ ۱۰۶۳،۲ میلیون روبل، سال ۱۹۸۸ مبلغ ۱۶۲۹ میلیون روبل وسال ۱۹۸۹ مبلغ ۳۹۷۲ میلیون روبل". این ارقام نشان میدهد که کمک نظامی روسها به دولت دست نشاندهٔ نجیب الله بعد از خروج قول اردوی چهلم بصورت فزاینده چند صد فیصد افزایش یافت.
سخن آخر:
در دوران حاکمیت ۱۴ سالهٔ حزب دموکذاتیک خلق افغانستان آزادی رسانه وآزادی بیان وجود نداشت. به ژورنالیستهای خارجی هم اجازهٔ ورود و تهیه آزادانهٔ گزارش داده نمیشد. رژیم میخواست بدین شیوه از افشا شدن مظالمی که درحق مردم افغانستان روا میداشت، جلو گیری کند. رهبران ملکی ونظامی رژیم تحت رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان به همین شیوه عادت کرده اند وبا وصف ګذشت ۲۳ سال از سقوط رژیم شان نمیخواهند واقعیتهای دوران حاکمیت خود را انتشار دهند. عدهٔ کمی که قلم برداشته اند وچیزی نوشته اند هم از نوشتن واقعیتها درمورد دوران وارگان ذیربط خود طفره رفته وبا برائت دادن خود گناه ومسؤلیت همه چیز را بدوش دیگران انداخته اند. این وضع حالتی را بوجود آورده است که برای بررسی وضع آن چهارده سال باید به منابع خارجی رو آوریم. محمود قارییف شاهد عینی تحولات ۱۹۸۹ و۱۹۹۰ افغانستان بوده وبا داشتن دسترسی به همه اسناد نظامی وسیاسی رژیم های کابل ومسکو معلومات قابل توجه ومستندی را به علاقمندان تاریخ آن سالها تقدیم کرده است. البته بحیث جنرال روسی قضاوتهایش در مورد اهداف واعمال روسیه خالی ازجانبداری سیاسی نیست. ولی نامه ها، اسناد وارقام ارایه شده از طرف قارییف قابل اتکا میباشند. خواستیم بمناسبت سالروز خروج قول اردوی چهلم اتحاد شوروی یافته های خود ازین کتاب را با خوانندگان شریک سازیم. ما اصطلاح خروج نظامیان شوروی را استعمال نمیکنیم زیرا مطابق به آنچه در فوق نوشتیم، بعد از ۱۵ فبروری ۱۹۸۹ هم عده ای از نظامیان بلند رتبهٔ شوروی برای رهبری نظامیان افغان وتحویلدهی اسلحه ومهمات در افغانستان باقیماندند.
کمیته حقوق بشرفارو