ظهوراللۀ ظهوری

 

تاج قلابی

مدتی مهتاب خرمن کرده بود

باغ ما گلها به دامن کرده بود

نوبهاران رقص شور انگیزداشت

غنچه ها آیینه بر تن کرده بود

گرگ ومیش یکجای میخوردند آب

دوستی ها مود وفیشن کرده بود

چون فراز آمد زمان یکدلی

کشت و ماتی را مزین کرده بود

بی خبر از چال و نیرنگ رقیب

تکیه بر معیار دشمن کرده بود

بار دیگر "صدر" غافلگیرشد

انتخابش مرد و هم زن کرده بود

یک دغلباز دیگر را سالهاست

"یَنکی" از اول نشیمن کرده بود

از تقلب عمرها میشد که او

شمع بزم خویش روشن کرده بود

باز در سودا به بازار ریا

این حریفش سخت مأمن کرده بود

در تبانی با کمسیون دغا

رأی ها دزدیده درجن کرده بود

چونکه آی،اس،آی فرماندار ماست

دال را این بار روغن کرده بود

مدتی کلمرغ با چنگال تیز

بر سر این لاش گردن کرده بود

تا حریف دیگری ناید به تخت

حیله و نیرنگ مخزن کرده بود

رهبری را در قبائل زنده کرد

آنچه استعمار مزمن کرده بود

انتخابات است نیرنگ و ریا

خاک برچشم توطبعن کرده بود

این دموکراسی دروغی بیش نیست

این طلسم ازپیش دشمن کرده بود

تا فریبد خلق را آن گرگ پیر

خوش لباس میش برتن کرده بود

بازهم گرگ است چوپان رمه

بر تو آن آرد که برمن کرده بود

حیف شد کاین بار هم بدرگ نشست

کله پز برخاست جایش سگ نشست

ظهوراللۀ "ظهوری"

 

  


بالا
 
بازگشت