نورالله وثوق
همصدا باهمه مظلومان از همه تبارها وهمه مذاهب به ویژه عروس ودامادی که به نام
هزاره تیرباران شدند
جهل مرکّب
زند بر ساز این وآن نقاره
هواخواه جنونِ بی شماره
گهی در پکتبا وگه به غورات
گهی راهی شهرِ قندهاره
گهی آتش زند برقلب بغداد
گهی برجان سومالی شراره
بهشتِ زندگی از او جهنم
علیه رویشِ فکرِ بهاره
بلای جان پیرانِ کهنسال
عذابِ کودکانِ بی شماره
نداردجز سرِ ویرانی دل
به آن عهدی که بسته استواره
نه اینجا حرف پشتون است واُزبک
نه اینجا حرف تاجیک وهزاره
برای محوگلشن گشته مأمور
تبردردست او مستِ اشاره
کمربسته به قتلِ عشق وایمان
گمان کرده که مردِ حق مداره
نبرده بویی از فرقانِ احمد
جدا از فکرِ اصحابِ کباره
رفیق وهمدمِ جهلِ مرکب
انیسِ رنگ وبوی شامِ تاره
ازو اندیشه مندی محبت
به دورِ ازحدُّ ومرزِ انتظاره
شب است وبوی واویلا به هرسو
کسی برمرکب ظلمت سواره
خلاصه اینکه دربازارِ وحشت
صدای لحظه لحظه انفجاره
سَری داردوسِرّی با اجانب
اگر طالب اگر داعش تباره
سرِ نخ دست صهیونزم نفرت
نمادش غزّه ی خونین دیاره
....
نورالله وثوق
..
شنبه چهارم مرداد هزار وسه صدونود وسه خورشیدی