پوهندوی شیما غفوری

 

ای مرد!

بازکن حلقه های پای مرا.                  

که با تولد دوبارۀ تو

این دو دست من است که دست ترا

گیرد و پا به پا به راه بَرد

کَی توان با رسن به دَور تنم

من برات تیز رفتن آموزم

من ملولم ز لرزش پایت

من هراسان ز ضعف اندامت

در جهانی که رو به پرواز است

می خَزی روی سینه، ای پسرم!             

گرچه پاهات ظاهراً باز است.

 

فرانکفورت  ۲۰۱۴

 

 


بالا
 
بازگشت