شهلا لطيفی
مرز نور
باربار از مستی دل یاد شد
از بهار و سبزه ها و نسترن
از میان قصه پروانه ها
از زیبایی شگفت باغ ها
از هوای بستان دلفریب
از زلال ماه در قید امید
از پرستو، گل سیب، شاخ انار
از عندلیب مسرور و برقرار
از رز و یاسمن، نیلوفری
بادبان های خوشرنگ و فری
از غزالان، مستی پرستوها
از هوای خنک مست صباح
از طبیعت با همه ارشادش
از بهاران، این فصل دل ها
ای کاش این بهار
نخل صلح گل کند
بشکفد با رنگ ها، پیمان ها
گل های اتحاد شرق و غرب
با شمیم همدلی عطر گیرند
بید اصیل و نیکوی آدمی
از شمال تا به جنوب وصل گیرد
و درختان بلند سلحشور
برگ آزادی بریزند با سرور
مرغکان مست با راز خوشی
پر بگشایند سوی مرز نور
دهم مارس ۲۰۱۵م