دکتر عارف پژمان
در سوک استفان شاربونیه و یاران
قلم کجا برود، بی دیار و دفتر شد!
قلم کجا برود، بی دیار و دفتر شد
هنر چو کوزه شکست و نوشته، پرپر شد !
چه سیر کوچه که «تکبیریان»به تیر
زنند
چه جای داد که بوکو حرام، داور شد !
حماسه زاد چو شار بونیه ، ستاده
بمرد
صف مقاومت باغ ، بی صنوبر شد !
قلم که گوش به فتوای شب اندیش
نداد
سرش بریده ی سوداگران خنجرشد
اگرچه، نامه ء فردائیان به یغما
رفت
اگرچه خانهء آزادگی به خون ترشد
دوباره این شب دیجور را سحر سازیم
دوباره بینی که آبان برفت، آذر شد!