دکتر عارف پژمان
طاعون داعش و دروغی که جورج بوش گفت !
تاوان این طاعون تابستانی بغداد را چه کسی باید بپردازد، جز آقای بوش ( پسر)
که بر دجله نشینان ، در پی اشغال کابل، یورش برد؛ صدام را سر به نیست کرد؛
موازنه ء قوا را در منطقه ،در هم ریخت و از همه بد تر این که اهالی بین
النهرین را وعدهء بهشت دماکراسی وداد و دهش داد و فرمود« جهان بدون صدام، جهانی
است امن تر و زیباتر»؛ و اینک پس ازچندین سال و ماه، همان آب که بر دجله
میرفت، بازهم میرود اما یکسر آلوده به خون!
سقوط جورج بوش پسر، یعنی پایان زمامداری نکبت بار او، برای نگارنده، و شاید
برای بسیاری آدم ها، یک مطلع الفجربوده است که گویا شعر« پایان دود و دودمان نفرت»یادگار
همان دوران است ، گوشه ای ازان شعر را دوباره با هم میخوانیم و اما در بارهء
فاجعه ای که در راه است ، اگرعمری بود، در آینده، سخن خواهیم گفت.
کجاست بوش پسر ،
سایهء شقاوت قرن!
مردی که سالهای سترون،
ستاره هارا کشت٬
و بام کاخ سفید، از نفرتی سیاه انباشت!
کو آن پیامبر ویرانی،
رسواترین مهاجم تاریخ:
مردی که دجله دجله، شرف را به خاک کرد!
***
مردی که شحنهء شب بود؛
غروبی غریب داشت!
از آسمان فتاد؛
چونان کتاب مندرس قرن!
مردی که جغد واره سفر کرد ٬
در انحنای شب؛
در دست، سکه های تقلب:
دماکراسی نو !
***
اینک ترانهء پیروزی است
بر بام های شهر
از غزه تا فرات ؛
جنگل، به خواب ندیدست ٬
چندی، شکستن دندان یک گراز!
گویا که شب شکست.....