اهانت یک قلمزن بی پروا به فردوسی خراسانی
فرزام پور
اخیرا یک قلمزن مقیم تورنتوی کانادا، در یک رسانه انترنتی به بهانهء آزار و ظلم
ایرانیان بر افغانان مهاجر، فلمی پورن را از یوتیوب کاپی کرده، با لحن احساساتی
و همراه تصویر فردوسی، یکجا انتشار داده است!
تصویر و تجسم بیداد و بیرحمی قوای انتظامی ایران بر جامعهء مهاجر افغان ،
البته همواره کار شایسته ایست ، اما اهانت به بزرگترین شاعر زبان فارسی ، آن هم
شاعری از قرن ششم ، به این بهانه ، خلاف عقل و درایت است. فردوسی که از نظر
آزادگی، عفاف و اخلاق در بالا ترین پلهء سکوی تاریخ ادبیات قرار دارد و به حیث
نمونهء والای تربیت و اخلاق فردی و اجتماعی ، در نظر مستشرقین قلمداد میشود ،
به کدام دلیل باید، وجه المصالحه رویداد های سیاسی روز قرار گیرد!
جناب حسین زاهدی، دبیر تحریریهء یک صفحه انترنتی و یکی از روشنفکران ملیت
زحمتکش هزاره آیا با این نفرت پراکنی دور از منطق ، استخفاف فرهنگ فارسی و
جامعهء تاجک ، آیا میخواسته خود را و همتباران خویش را در چشم ودل اشرف غنی
وحلقهء فاشیستی ارگ، شیرین وخوشگوار جلوه دهد ؟
شاید چنین باشد؛اما آنان که خود به فارسی ، سخن میرانند، در کوی شرف چرا
سبکسارانند!
زاهدی که اسمش را با خط لاتین در گوشه ای از مطلب درج کرده ، عنوان نوشته اش را
چنین آورده:( هنر نزد ایرانیان است و بس!)
ایشان گویا میخواسته بگوید، با این همه خلاف ورزیها و تحقیر مهاجران بدبخت
افغان، آن هم درکشور امام زمان،دیگر چه هنری، چه اعتباری!
اما آقای حسین زاهدی همان دزد ناشی و نابلدی است که زده است بر کاهدان !
زاهدی خیال میکرده، فردوسی سمبل ایرانیان است و وقتی بردهان فردوسی مشت زد، به
حساب همه ایرانیان رسیده است ؛ اما عقلش نرسیده که دستگاه ولی فقیه که این
فجایع را انجام میدهد، از شاهنامه، الهام نمیگیرد؛ بلکه از بحارالا نوار مجلسی
و تهذیب الا حکام طوسی،تغذیه میشود!
با ابیاتی از حکیم فردوسی؛ سخن را خاتمه میدهم:
هران کس که دانش فرامش کند
زبان را به گفتار خامش کند
چوداری بدست اندرون ، خواسته
زر و سیم و اسبان آراسته
هزینه چنان کن که بایدت کرد
نشاید گشاد و نباید فشرد!
خردمند ، کز دشمنان دور گشت
تن دشمن ، او را چو مزدور گشت
چو داد تن خویشتن ، داد مرد
چنان دان که پیروز شد در نبرد
مگو آن سخن کاندرو سود نیست
کزان آتشت ، بهره جز دود نیست