عبدالغفور امینی
امید وصال
هیچ حاصلم زعشق به جُز رنج وغم نشد
هرگز سرش به شانه ام از مهر خَم نشد
قلبم بسوخت زانکه نشد گَرد دامنش
از بهر مال و مَکنت و جاه و حَشم نشد
من سالها گریستم از دردِ دوری اش
ظاهر به چشم شوخ و قشنگش که نم نشد
وا حسرتا زعشق که گاهی نصیب من
جزرنج وغصه و غم ودرد و اَلم نشد
گل های بی شمار به پایش گذاشتم
هرگز قبولِ خاطر آن شاه صنم نشد
بختم بُلند بود که در طول عمر او
جای دیگر نرفت و به بیگانه ضم نشد
بر من هنوز است امید وصال او
گر طالعم مقابل تقدیر خَم نشد
درقلب هرکی جای گرفت آنکه نیک بود
با کار زِشت هیچ کسی محترم نشد
ظلمی که سالهاست به ملت روا شده
دورِ جهان به هیچ عرب یا عجم نشد
آنیکه ظلم بیش به مردم همی نمود
بیهوده رهسپار دیار عدم نشد
آن بوریا که کَلبه ی من را چو فرش بود
درسالهای سال عوض بر گِلم نشد
بسیار خوب شد که امینی به عمر خود
مایل به ناس وسگرت و دود چلم نشد
مارس۲۰۱۲سویدن
´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´
هفت ثور وهشت ثور
میهنِ ما شد خراب ازهفت ثور وهشت ثور
ملتم شد درعذاب ازهفت ثور وهشت ثور
گشته معلولین ومعیوبین بسی درچند سال
بی شمار وبی حساب ازهفت ثور وهشت ثور
شعله های جنگ شد روشن درست ازآن زمان
بی گناهان شد کباب ازهفت ثورو هشت ثور
ملتِ بیچاره شد با عالمی خوشباوری
سنگِ زیرِ آسیاب ازهفت ثور وهشت ثور
اینکه شد آغاز قتلِ بیگناهان دروطن
روشن هم چون آفتاب ازهفت ثور وهشت ثور
وعده ها بهرِ فریب وحرف های بی عمل
هردو بودی چون سَراب ازهفت ثور وهشت ثور
صلح بهرما زبس نیرنگ وحرفِ بی عمل
کی شدستی راهیاب ازهفت ثور وهشت ثور
آن یکی را وعده ی نان ولباس وخانه بود
آن دیگر نامِ حجاب ازهفت ثور وهشت ثور
هرکه آسیبی بِدید ازمردو زن پیر وجوان
بی حجاب وبا حجاب ازهفت ثور وهشت ثور
هردو را وارونه گشتی درعمل حرف وشعار
ملتم درمنجلاب ازهفت ثور وهشت ثور
گر نمایم هَجواز امروز وازپاروپِرار
بگذرد ازیک کتاب ازهفت ثور وهشت ثور
دولت موجود بشکستانده ریکاردِ همه
با عملکردِ خراب ازهفت ثور وهشت ثور
جوی خون وبوی باروت است دراین چند سال
ارمغان وبازتاب ازهفت ثور وهشت ثور
هفت ثور۱۳۹۲ سویدن