پیام ابوذر صغیر به کرزی کبیر


کرزی کبیر!
من کوچکترین بازمانده خانواده سردار فقید, داد خواهی میکنم.
کرزی کبیر من خیلی خسته ام پنج گلوله درسرسینه و پاهم اثابت کرده, که من گاهی نمیخواهم خاری به پای میرویس پسرت فرو رود. انگار برادران ناراضی شما به قتل عام خانواده من و به گلوله بستن جسم کوچک من راضی شدند...
یکبار از برای خدا به حال من و درد من فکر کن...
بعد از این به کی بگویم مادر من در خوابم ترسیدم و مرا ...
بعد از این به بازوی کی اعتماد کنم و بگویم پدر تو قوی ترین مرد زندگی من استی...
به کی بگویم خواهر سخت سرم ازدرد میترکد به من رسیدگی کن...
به کی گویم برادر دستم را بگیر تا به پایم استاده شوم..
کرزی کبیر! تو از برادرانت پرسیدی ابوذر بسیار کوچک است چرا مادر و پدرش را با برادر و خواهرش از پیشش گرفتی و در این سفر بی بازگشت تنها یش گذاشتی گناه اش چی بود؟
کرزی کبیر! یک بار خود را به جای من فکر کن, گیرم من بزرگ شوم درد کابوس شب اول سال نو که جرمم خوردن غذا با خانواده ام بود همه را برگلوله بستن...
کرزی کبیر در داد گاهی الهی از تو و برادرانت داد خواهی میکنم
و...

همایون سیدی

بلاخره ابوذر صغیر به بهشت با خانواده خود پیوست و مطمین استم به داد گاهی الهی داد خواهی میکند از کرزی و برداران ناراضی کرزی . کرزی کبیر بخاطر ملالی یوسفزی سه روز اشک ریخت ولی به حال ابوذر صغیر هیچ تاسف نداشت.

 

Marwa Sobhan

March 25 near Notting Hill, United Kingdom

 

به ابوذر معصوم !

 

خواب دیدم که باز "نیلوفر"
با صدای که رنگ دریا بود
با چه شوری للو للو می خواند
به "ابوذر " که خیلی تنها بود

باز هم روزی دیگری آمد
باز هم آرزوی تکراری
دست های تو نیست در دستم
اشک بر روی گونه ام جاری

در گلو مانده حرف حرف دلم
طعم حسرت چشیده ام آری
روز های نبودنت را من
درد بیحد کشیده ام آری

روز ها شد دلم پر از خون است
دلخوشی های من فراوان نیست
لحظه های که بیتو سر کردم
خالی از ابر و باد و باران نیست

از "عمرجان" و مادرش می گفت
به "ابوذر " که خیلی غمگین است
از پدر گفت و از "سرینا" که
بعد از این تا همیشه رنگین است

به افق خیره می شود شاید
نور امید باز سر بزند
در دل آسمان تیره و تار
جیل مرغان عشق پر بزند

باز با هم قرار می مانند
با بهاری که پشت پنجره است
نرگس و سنبل و بنفشه و بید
شاهد شان در این مناظره است

به "ابوذر " کمی تبسم کرد
صورتش را به ناز تا بوسید
برکه ای اشک بود در چشمش
گلی نیلوفر ِ دگر رویید

مروه سبحان
مارچ ٢٠١٤
لندن

Top of Form

Bottom of Form

با درود  دوستان  عزیز!

مدتیست یعنی از سال 1387 به اینطرف مصروف  نوشتن  تاریخ  وطنم هستم . وطنی که  هر از گاه  آماج و مورد  هجوم  دشمنان بی رحم و مروت  قرار گرفته است . ولی حوادث  اخیر که هنوز  دست  تاریخ  نویسان  و  ذهن شان در جا بجایی  آن  بالخصوص چون  منی  علیل و بیچاره  نتوانسته  است  این  مسایل  را  که  از دوازده  سال به  این طرف زبان و ذهنم را مشحون ساخته  است همه را در لای کتابی  که  عبرت  آیندگان باشد  جاه دهد  که انشاالله  اگر حیات با من باشد  این کار را آنجام  میدهم .

وطن من و  مردم  من  بعد از خلع  و قم طالبان  ببخشید ظالمان  طرح  یک  کشوری که مردم  آرزوی دیموکراسی و شجاعت و آزادی را داشت  در نشست بن و از آنجا طرح مدرن  ترین قانون  اساسی را در معرض همه  پرسی در مجلس بزرگ  ملی گذارده و آن را به  تصویب رسانید . در  این  حین  خفاشی بنام  کرزی از کنار  بیرون  شد و خود را  در برابر  ایینه  ودور بین  عکاسان  و آژانسهای بین  المللی  مطرح و با ترفند و نیرنگ توانست  در حکومت  موقت  برای خودش  جا باز کند وخودش را زعیم بتراشد . بخاطریکه هنوز  خاطرات بعد  جنگ سرد ادامه  داشت  چختونهای ما  بدون  اینکه  اصل وحدت و یکپارچه  گی  ملی و وفاق ملی را در نظر داشته باشند  کاه  های کهنه را به  این  ادرس باد  کردند  و بگو  مگو  های  جدید ی را بین  مردم  به  محاوره و دیالوگ  گذاشتند که فلان قوم  که رئیس جمهمور از آنها بود  تمام اراکین  دولتش  مثلاً  از پنچشیری  ها بود  و یا از تاچک ها  واز دوستم  ازبک  ها بود  ،و از هزاره  ها  عبدالعلی مزاری مثلاً  گفتند  که این  ها منابع و دارایی  های  عامه را تلف  کردند  و امثال  آنها صد  ها گپ.

بایداذعان داشت  که  پروفیسور  ربانی مرحوم در ختم یک  جنگ بیست ساله  که ده سال اول  آن  مستقیماً با  اردوی سرخ در  گیر بود  و ده سال دیگر فقط  خرابه  های ناشی از جنگ را پاسبانی کرد مجال این  پیدا نشد  که کشور به  تولیدات  ابتدایی کشاورزی خود شروع  کند  که  طالبان  با قدرت  اردو و استخبارات  پاکستان و موساد وایادی شان از داخل کشور همه  چیز را نابود  و واژگون  کردند.

 اما اصل سخن در این  است  که در نشست بن  همه  گروهها دور هم  نشستند  وبا هم توافق کردند  که برادر وار باهم با صمیمیت  زندگی  می کنند و  دولت  وفاق ملی را  بنام دیموکراسی در سایه قانون  اساسی  کشور عملی  میسازند و  نیرو  های بین  المللی و  ملل متحد  وعده سپرد  که نا همواری  های برخاسته  ازدوره  اشغال  عمال  پاکستانی  ها بنام  گروه طالبان را   در  کشور ریشه کن  می کنند و چنان  هم شد  و در هفته  های اول  همه شان ریشه  کن شدند و این کشور از وجود آنها ستره شد.

ما یک  کشور آزاد   با امنیت را به  آقای کرزی  سپردیم  . در هیچ  گوشه  این سرزمین  نا آرامی و عنصری بنام طالبان  وجود نداشت در دوره  انتقالی و بعداً در دوره انتخابی  این برادران  نا راضی هر روز زیاد تر شدند  و مشکل در قریه  جات و قصبات  ایجاد  میکردند . در دور دوم ریاست  جمهوری کرزی که  با تقلب به قدرت  دست یافت این برادران  ناراضی  تشویق  شدند  چنانچه بعضی  از  این هراس افگن  ها  که  دستگیر شدند و خورد سال بودند با  پول زیاد  واپس   از جانب رئیس جمهور  به  خانواده  هایشان  تسلیم داده  شد . کشت  تریاک وقاچاق آن  عام شد و کشور از این درک  در صدر تولید  کنندگان تریاک  قرار گرفت . از  این  پس  هر روز  کابل و شهر  های  بزرگ  کشور مورد  هراس افگنی  طالبان  میشد  و امنیت  ملی و  نیرو  های پولیس هزاران  از آنها را  دستگیر ولی به  پنجه قانون سپاریده  نشدند و قانون در قسمت  آنها اجرا  نشد  چرا که  اجرای عدالت  خودش به  زعم دولت  مردان بفساد  آغشته  موجوده کاخ ریاست جمهوری یک نوع دهشت و از بین بردن  جانها میگردید  آنها را به  ذخیره  خانه  ها نگاه  کردند و در مواقع  مناسب زمینه  های آزادی شان را فراهم ساختند . جمعی در عید  وبرات  نجات یافت و رها شد . جمعی خود شان  از اثر ظاهراً سهل انگاری محافظان زندانها را نقب زدند و فرار کردند و آخرین  گروه  که  از خطر ناک  ترین  آن بود و در زندان بگرام  نگهداری می شد با تحویلی زندان بگرام  از جانب  امریکائیان به  دولت افغانستان  توسط یک  کمسیونی که  کرزی ساخته بود بدون  محاکمه و اجرای  حکم  محکمه و عدالت  از زندان  آزاد شدند  وباعث وقوع صد ها واقعه  جان  خراش از جمله   وقایع دره  غور بند ، ننگر ها ر ، قندهار ، کنر ، فاریاب و سایر شهر  های افغانستان شدند.

حرف سر این  است  که  این  رئیس  جمهور بی کفایت و بی عرضه تمام نهاد  های  کشور را  همرا ه تیم  غاصب ، خیانت  کار ، بی کاره و تنبل در امور  کشوری و فعال در دسیسه  وفساد و ساختن زندگی  های مجلل فردی ماهر تمام پولهای بباد  آورده را که در این  کشور سرازیز شده بود  حیف و میل نمودند و از گاو غدود هم به  این  کشور خرچ  نشد

و حاصلی که  کشور بدست  آورد  این  است

  1. حکومت ضعیف
  2. دست اندازی  غاصبین زمین  های بزرگ  دولتی
  3. تشکل  جال  های گروپی ، و تیم  های اغشته بفساد  از طرفداران  آقای کرزی در کرسی  های دولتی
  4. ایجاد پراگنگی ملی بعوض وفاق ملی
  5.  تاراج بیت المال و دارایی  های عامه  از طریق  بودجه  های عظیم در وزارت خانه  ها
  6. دست برد به  تعرفه  های گمرکی و بالارفت  پول بیت  المال
  7.  تاراج  کابل بانک
  8. بی امنیتی عام و تام  در کشور مخصوصاٌ در کابل
  9. دامن زدن به  تشنجات قومی ، زبانی ، ملیتی و قومی حتی از طریق  تلویزیونهای معلوم  الحال و اشخاصی که  همه  اوشان را می شناسند.

حال در  آخرین روز  های  این  حکومت ظاهراً دیموکرراتیک و باطناً استبدات پیشه   بخاطر اینکه ملت و میهن را  در حالت بی کاری  بی باوری ، و زیر خط فقر نگاه داشته است .این در حالست که صد  ها  هزار نفر از جارجیان در اینجا صاحب شعل شدند  و توبره  های خود را پر کردند و رفتند . حال  این رئیس  در آخرین روز  های عمر سیاسی خود  میخواهد  آب را خت  کند و ماهی بگیرد .

وگرنه به یک رئیس  جمهور می آید  که  هراس افگنان را بگوید شما برادران  ما  هستید و ما با شما به  توافق  می رسیم و صلح  میکنیم .

 اخیراً  حادثه سرینا  آنهم در شب اول سال  نو  در یک سالن  غذا خوری که به  سختی از آن  محافظت  میشد  و زیر چتر امنیتی قرارداشت و  کشتن  و قتل عام یک  خانواده  ای که با کوچکترین  عضو  آن  که بیش  از دو سال نداشته . شاید  در تاریخ  پر از رنج و مهنت این  میهن زیاد  واقع  شده باشد وحتی در یکماه قبل نیز در هوتل لبنانی نیز عین واقع  رخ داد،  ولی در لفافه  دیموکراسی و یک  حکومتی که  دم  از قانون  میزند آیا بجز  سر شکستگی و  حقارت آقای کرزی و بی کفایت  ترین شخصیت در تاریخ ملت  های جهان   چه  چیزی میتواند باشد  و این حالت چه چیز را توجیه  کند؟

 

 


بالا
 
بازگشت