مهرالدین مشید
کسی خبر نشوه... مره بدنام کدند... مه چطو زندگی کنم؟
شهرما جنگل وحش است که در پیچ و خم اش
پشت هر کفتر کوچک ، دو سه کفتاری هست
این واژهها دیگر برای هیچ افغانی ناشناخته نیست و کلمه های آشنایی هستند که حکایت از یک فاجعۀ دردبار ناموسی در کشور دارند. آری این اولین و آخرین فریاد ها و ناله و زاری های یک زن با شرف است که حالا مانند جرقه یی در آسمان کشور جاری و در گوش های مردان و زنان این کشور طنین انداز هستند.
خواهر این کلمات تو دیگر حرف های بی روح و مرده نستند؛ بلکه هرحرف و واژۀ آن حامل بزرگترین پیام شرافت پاسداری و نجابت پروری است که با شریفانه ترین زبان ادا شده اند. خواهر امروز میلیون ها مرد و زن افغان بر تو تحسین می گویند و در غم بزرگ تو خود را شریک می دانند. خواهراین واژهها امروز به قدرت بازدارنده یی مبدل شده اند که صفحۀ تاریخ را به گونۀ دیگری ورق زده اند و فصل جدیدی را در کشور گشوده اند. بنا بر این از گفتن آنها خود داری نکن و دست ها را در گوش بگذار و با قوت تمام بر فرق سیاه دلان جنایت پیشه و کوردلان تاریخ فریاد بزن تا باشد که فریاد های مظلومانۀ تو طلسم وحشت و بربریت را در کشور ما بشکند و گرزی گرانسنگی شود بر فرق کوردلان وحشی و حامیان کثیف آنان. چنانکه گزارش هایی حاکی از آن است که در هنگام تجاوز سرگ عمومی پغمان برای دو ساعت مسدود بود و دو میل کلاشنیکوف بدست آمده به نام یکی از تیکه داران کذایی اسلام راجستر شده است و موتر جنایتکاران از یک مقام دولتی بوده است.
خواهر فریاد بزن تا صدای مظلومانۀ تو از فرش تا عرش طنین انداز شود و گوش ملایک و آسمانیان را پر کند و زمامدارن و حاکمان را تنبه نماید که چگونه در برابر این وحشت و جنایت به تماشا نشسته اند و هرگاه به ندای"کسی خبر نشوه" تو وقعی نه نمایند و به زار نالییدن های "مره بدنام کدند" تو پاسخ روشن ندهند؛ در این صورت جفایی بزرگتر از آن نخواهد بود و چه رسد به این که به ندای دردناک و آتشین تو "مه چطور زنده گی کنم" پاسخ روشن ارایه کنند. خواهر هرچند با زبانی شرم آلود این کلمات را به زبان آوردی و حتا به داکتر التماس کردی تا حرف هایت را مخفی نگهدارد و گویی آنها را به گونۀ امانت بر او ارایه نمودی و اما نمی دانستی که این کلمات تو چون بمبی در فضای کشور منفجر می گردند و به شعلۀ جاودانی مبدل می شوند و سر تا پای "ابی لهبان" سیاه دل را فرا می گیرند و از نهیب آن حتا تمامی تباهکاران جنایی و سیاسی به لرزه می آیند. خواهر دستان نازنین تو نه تنها دستان زمخت و زشت جنایتکاران را شکست؛ بلکه به گونۀ ضرب تبر بیخ درخت جنایتکاری ها و راهزنی ها را به لرزه درآورد و برگ و بار جنایت ها را رو به خشکانیدن گرفت.
ای خواهر تو فکر نکن که قربانی تجاوز جنسی بیرحمانۀ انسان های کثیف و زبونی شده یی که از سر تا پای شان زبونی و کثافت فوران می کند و خویش را در برابر این عمل نامردانه و ضد ناموسی این سیاه دلان جنایتکار شرمنده احسای می کنی؛ در حالی که چنین نیست تو امروز قهرمان بزرگترین معرکۀ نجات و رستگاری هزاران و میلیون ها زن افغان هستی که فردا ها شاید طعمۀ تجاوز این وحشیان انسان نما می گردیدند. خواهر در واقع تو با این قربانی ات صد ها زن افغان را نجات دادی و غرور و افتخار را بر زنان افغان بازگرداندی . هرگز احساس مایوسی و شرم نکن؛زیرا تو امروز قهرمان نبرد خیر بر ضد شر و پاکی بر زشتی هستی . تو پیام آور انقلاب عصمت وعفت و علم بردار نجابت برای تمامی زنان افغان چه که برای تمامی زنان جهان هستی .هر گز احساس شرم نکن و از ادای کلمات با وقار و پرغرورت خود داری نکن؛ زیرا این کلمات تو گرز آهنینی را ماند که بر فرق مجرمان و متجاوزان وارد می شود و ندای ملکوتی را ماند که سروش گونه از پردۀ غیب نازل شده و با عبور از آسمان الهی به مقام شهود رسیده اند. ای خواهر این فریاد های نازنین تو برای همیش ورد زبان فرشته های انسی و جنسی خواهد بود. بعد از این ورد خوانان باید این کلمات را به تکرار بخوانند و با بدرود گفتن بر رسم اوراد خوانی های گذشته رسم تازۀ ورد خوانی را در جهان بوجود آورند و کتاب مقدس نگاههای مظلومانۀ تو را با چشمان باز بازخوانی کنند و آیت های خدا را در فریاد های انسانی تو با گوش جان بشنوند و ندای ملکوتی تو را در زمزمۀ فرشته های آسمانی به تماشا بنشینند.
آری خواهر تو فراتر از ملالی ها قهرمان معرکۀ نبرد حق علیه باطل هستی و در رویارویی های داد بر ضد بیداد در صف اول قرار گرفته یی . تو امروز علمبردار راستین شرافت و نجابت در کشور شده یی و میلیون ها افغان با زبان رسا و قلب باورمند بر نجابت و پاکی تو گواهی می دهند و از پارچه پارچه لباس تو ندای عفت و عصمت بلند است و بر پاکدامنی تو گواهی می دهند. نه تنها لباس های تو؛ بلکه آن زمین و آن محل همه گواه بر پاکدامنی تو اند و فریاد های مظلومانۀ تو را شنیده اند و گواه بودند که چگونه وحشیانی انسان نمایی به رغم مقاومت قهرمانانۀ تو، از خدا نترسیدند و از انسانیت شرم نکردند و دست به جنایتی زدند که بزرگتر از جنایت قرن و کلانتراز فاجعۀ عصر ما است. خواهر هرگز تشویش نداشته باش و ای کاش می دانستی که چه قیامتی را برپا کرده یی و درخت شرافت و نجابت را آبیاری کرده یی و عزت و شرافت را در کشورت به بار و برگ تازه یی نشانده یی. خواهر زره یی بر دل ات وسوسه را راه نده و فریادهایت را بلند و بی هراس و باغرور از سینه بیرون کن؛ زیرا فریاد های در گلو شکستۀ تو، امروز به نماد غرور و ناموسداری در کشور ما مبدل شده اند. وابستگان و هموطنانت نه تنها که قهرمانی تو را می ستایند و مرگ با شهامت تو را تقدیر می نمایند؛ بلکه تو برای شان به الگو مقاومت مبدل شده یی؛ البته مقاومتی که از نبرد انسانی و خیلی مظلومانۀ تو در برابر وحشی ترین انسانهای مسلح پرده برمی دارد. خواهر راستی که تو در برابر دزدان حماسه آفریدی و شکوۀ انسانی را با مقاومت فخر آفرین خویش با آب شرافت آبیاری کردی. آری خواهر هرچند دستان نازک و نحیف تو جلو وحشت آفرینی های رهزنان وحشی را نگرفت و اما بازهم توانستی، رسم رادزنی ها را دوباره زنده کنی و رادزنی ها را در رکاب رادزنان گیتی هرچه بیشتر برای نسل کنونی و نسل های آینده بیاموزی . بدون تردید کارنامۀ شجاعانۀ تو دفتر زمانه ها را با خط درشت پر خواهد کرد و مثنوی "هفت منی"وقار و شرافت را از خود به یادگا رماندی و رفتی، هرچند کالبد نحیف ات فرش زمین شد و فریاد های ملکوتی ات به ابدیت پیوست؛ اما شکوۀ نجابت و شهامت تو به مثابۀ درخت تنومند در قلۀ گیتی برای همیش در اهتزاز خواهد بود و الگوی راستین مبارزۀ پاکی در برابر زشتی و وقار در برابر بی عزتی و شرافت در برابر بی غیرتی خواهد بود.
خواهر هرچند دستان نازک و ابریشمن تو نتوانست، مانع تجاوز شود و اما با مقاومت انسانی خود توانستی تا به گونۀ دیگری غلبۀ عزت وشرافت و پاکدامنی را بر بی عزتی، بی غیرتی و بی ناموسی صادقانه و با وقار برجای بگذاری و بحیث یگانه درفشدار شرافت پروری و عزت پاسداری رخ نمایی و در آسمان غرور و وقار هرچه با شکوه و پرجلال بدرخشی.
خواهر امروز هر افغان به تو می بالند و از خشم انسانی تو بسا چیز ها را آموخته اند و درس بزرگ زنده گی را از آن سرمشق گرفته اند. مقاومت تو دیگر نصب العین هر زن افغان است و تو به بهای بزرگی رسم تازۀ پاسداری از عزت و شرافت را برای زنان افغان آموختی. خواهر اکنون هر افغان از نفرت بدون بازگشت تو در برابر مجرمان متجاوز درس کلان زنده گی را آموختند و به آن بسا افتخار می کنند و آنرا می ستایند. خواهر هرچند این جنایت دامان پاک تو را گرفت و تو را به قربانی خود پذیرا شد؛ اما مطمین باش که انشاالله به زود دامن این جنایت بر عاملین آن نیز سایه خواهد افگند و آنان را در آتش سوزان آن خواهد سوخت. گفتنی است که چنین جنایت آفتابی در کشور کم سابقه بوده است. در این شکی نیست که چنین جنایت ها و حتا بدتر و زشت تر از آن بعد از دهۀ هفتاد در زمان جنگ های تنظیمی در افغانستان اتفاق افتاده باشند؛ اما چنین جنایت آفتابی و رخداد تکان دهنده آنهم در سایۀ نظام جمهوری اسلامی افغانستان در چند قدمی ارگ امری خلاف تصور است. اتفاقی که از وحشت آن موی بر اندام انسان راست می شود و وجدان آدمی را تکان می دهد.
حالا که شماری از این جنایتکاران به پنجۀ قانون افتاده اند و انشاالله زود است که به جزای اعمال شان برسند. هرچند چنین توقعی از حکومت آلوده به فساد و غداری کابل بعید به نظر می رسد و چنین توقعی از آن حتا خیال و و جنون به شمار می رود؛ زیرا آقای کرزی طی سیزده سال حکومت خود کوشش کرده تا از اعدام خود داری نماید. تنها این نیست، بلکه ماهیت مصلحتی حکومت کنونی و ویژه گی سهامی مشترک المنافع آن سبب شده تا ادارههای عدلی و قضایی کشور در برابر مجرمان معامله کند و با اخذ رشوت به رهایی آنان بپردازد؛ زیرا به قول سعدی بزرگ :
شهرما جنگل وحش است که در پیچ و خم اش پشت هر کفتر کوچک ، دو سه کفتاری هست
فکر کن کابل و شیراز و سمرقند یکی است هر کجا دست و دلی هست دل آزاری هست
از همین رو است که بیشرین مجرمان در این حکومت به جزای اعمال شان نرسیده اند و اگر رسیده اند، باز هم با سپری نمودن کمترین میعاد حبس دوباره از زندان آزاد شده اند. دموکراسی امریکای در افغانستان در واقع روپوش نازکی برای رهایی و مصؤونیت تمامی جنایت کاران از چنگال قانون گردیده است. این دموکراسی معجون قبیله یی بجای خدمت به مردم افغانستان بیشتر عامل خیانت و جنایت در این کشور گردیده است؛ اما اکنون فشار افکار عامه آقای کرزی را ناگزیر به توشیح اعدام این جنایتکاران خواهد نمود. آنهم در صورتی که تا زمان فیصلۀ دوسیۀ این جنایت کاران در قدرت باقی بماند. یاهو