خوشه چین
بازسازی چپ
توسط افرادوشخصیت های گوینده وعملگر
قسمت دوم
توسط افرادوشخصیت های گوینده وعملگر.
دربازسازی،چپ((پاسخ گوی نیاززمان))سطح آگاهی((درجهان انترنت))،حس آزادی خواهی،وانسان دوستی شرط اساسی است.
چراانترنت؟
بخاطریکه همه اختیارات وسایل اطلاعات،جمعی ازقبیل اخبار،جراید،روز نامه ها رادیووتلویزویون،سینماهارا،ازدست دولت مردان گرفته دراختیار مردم قرارداده است.انترنت،فیس بوک کنون به حیث پخش کنندۀ خواسته های برحق مظلومان بی دفاع درسراسر جهان است،بهترین معرفی کنندۀ چهره های کثیف،دشمنان بشریت روی زمین درجهان است.پس بدین مناسبت است که((گورکن گورخودرا خود بادستانش می کند))یکی ازین نمونه تناب(( سبز))است که درگردن کرملن تاب خورده بود،کنون،دارد که برلین،پاریس،لند وواشنگتن هم با این ذریعه حلق آویز گردند.
چپ فردا درافغانستان با این شعارقد برمی افرازد.
همه دست آوردهای علوم انسانی وبشری درخدمت انسان.
لعنت خدا برسرآنانی که ازماسکاوتا به واشنگتن((ریاض،تهران،قطر،اسلام آباد، قاهره،.........))برنامه های کاری خودرا بر بنیاد،فضیلت ها،طرح نموده بودند ومی نمایند، وبرای تطبیق آن،پلان گذاری ها کرده بودند ومینمایند.بعد ازان،پلان های رذیلانۀ خویش را طبق پلان ازقبل تنظیم کرده بودند وکنون دنبال می نمایند.
انسان به کسی گفته میشود که خودرا به حیث انسان((دارای قدرسا،سرشارازغروروآزادی))شناخته ودردفاع ازمقام انسان کمرهمت بسته است.
بازسازی چپ((حاکمیت انسان))مسؤلیتش به دوش خلیفۀ روی زمین،این انسان افزارسازاست،انسان ایجادگروخلاق است،این انسان هنرآفرین وزیبا پسند است،خداوند بی نیاز،برای فرد،فرد،انسان استعداد بخصوص داده است،تااستعداد خودرابرای شگوفایی بکارگیرد،درهرگونه آفرینش ونوع آوری خویش،جهان پیرامون خودرااز گزندهای گونا گون،خشونت وحشت درامن نگه دارد.
حرف افلاطون است که میگوید:کم بگو،کم بخور،کم بخواب،یعنی که اگر اضافه بخوری،چاق وگنده میشوی،درهرمحفلی که بشینی،بوی میدهی،شرمنده میشوی،اگرپرحرفی کنی درعمل هیچ کاری انجام ندهی،صدایت تبدیل میگرددبه((صدای غیرقابل شنیدن))درقسمت کم بخواب حرفی وجود دارد.((هرکه نا وقت خوابید،وقت بیدارشد،درمیدان کاروبار زنده گی،ازکاروان عقب نمی ماند)).
وضعیت سیاسی ونظامی موجود افغانستان همه را فرا می خواند می گوید که من چه میگویم دنبوره ام چه میگوید.اگرفهمیده اید به نافهمان بفهما نید،اگرنفهمیده اید،پس پرگویی من چه فایده دارد،نتیجه به این خلاصه میشود که درطی سیزده سال جنگ با مصرف یک تریلیون دلار ملیونها تریون دلار ارزش های تاریخی مادی معنوی جامعۀ ما برباد رفته است.
همه دانند که دشمن خلق هـــــای جهــان زور دارد
این رانگویند که مردم گوش کـــــــرچشم کـــــوردارد
درمیدان بازی،هرکی به زعم خودش،سانقۀ خویش را
کسی ازراست،افغانستان میدان،کسی ازچپ لـــوردارد
چرا؟ببین قلعۀ ثبات را ببین،باضرب زبان شکسته ببین
کندواله جای پیش آب گشته،نه دروازدارد ،نه دور دارد
خود شکستن وآئینه شکستن ونمکدان شکستن خطا است
کوهاییش آبهای منرالی داده اند به توتالقان نمک شوردارد
بلی! بازسازی چپ:ازشعاربه عمل،ره می برد به مضمون وشکل،ازانسا ن،آغازتابه ارگان سیاسی،یعنی نخست انسان دارای مضمون((وجدان،صد اقت،شرافت،تقوی،پرهیزگاری،آزادی وآگاهی..همه صفات نیک انسانی)) معرف((شکل))شخصیت فردی است.وبعد مجموع ازافرادی که دارای عین صفت اندبه حیث مضمون درمعرفی شکل ارگان((چپ سیاسی))نقش بازی مینماید.
معلم چپ نمی گوید:
تاکه نباشد چوب تر فرمان نبرد گاوخر
شاگرد مکتب گریز،باشنیدن مطالب سود مند،اززبان معلم مکتب چپ،میشنود،حل مسایل را که محبت آمیز توضح میدهد.روز،رخصتی به مکتب میرود.
ازمکتب چپ،یاد می گیرد،ومی شناسد،وطن را،ارزش اورا،نام اورا معنی اورا،ومی خواند.
دوست دارم این وطن را
دوست دارم این وطن را
دوست دارم سنگ او را، کوه او را
دوست دارم قلب خود را، خانه اندوه او را
دوست دارم این وطن را
خاک او را
ابرهای مست و هیبت ناک او را
دشتهای خشک گرما گشته و بی آب او را
دوست دارم این وطن را
برفراز کوهساران آسمان پاک او را
دوست دارم این وطن را
لانه ویران او را
خانه دهقان او را
در بر آزاده کوهستان غریو هی هی چوپان او را
بهمن و طوفان او را
غرش و عصیان او را
دوست دارم این وطن را
وادی شاداب او را
آمو و مرغاب او را
باد او را، ابر او را، آب او را
رستخیز موج از خود رفته و گرداب او را
لحظه های تنگ او را
چهره خشمیده و آژنگ او را
صلح او را، جنگ او را
سرگذشت زنده جاوید و با فرهنگ او را
دوست دارم این وطن را
باز گردون تاز او را
در نبرد قهر و طوفان آیت اعجاز او را
بر فراز دور دست آسمان، پرواز او را
بال بی آواز او را
دوست دارم این وطن را
ظلمت شبهای او را
در نبرد زندگانی جاده غمهای او را
در افقهای زمان استاره فردای او را
رزم او را، فتح او را، آینده زیبای او را
دوست دارم این مکتب را
سلیمان لایق
´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´
بازسازی چپ درقرن بیست ویک که دردریای عیاری غسل تعمیدکرده باشد،به خاطریکه دریای خروشان،عیاری مرکب ازمنرالهای((وجدان،شرافت،تقوای،پرهیزگاری،آزاد منشی،راستی وصداقت،وفاداری،امانت داری،ناموس داری،وناموس پرستی،کرم،سخاوت،بخشش،عفوه،امتناع ازدروغ وریا))میباشد.چپ نه به معنی،تنها تفنگ به دستان،بلکه،رسالت مندان مسؤلیت پذیر اندیشه وران انسان دوست،آزاده گان،خردآفرین،ایجاد گران،نوآفرین،وطن پرستان حقیقی،مدافعان برحق مظلومان واقشا رزحمت کش درمقابل زورمندان،این نوکران زرخرید اجانب،این دشمنان سعا دت وخوشبختی انسان میباشد.
خداوند متعال حیوانات چهارپارا وطیوررا،خمیده خلق کرده است تاکه بدوند،بپرند.حرکت کنند،به دنبال طعمۀ که زنده بمانند،علف خوران علف می خورند،گوشت خوران،گوشت میخورند.مگرانسان خمیده خلق نشده است. که صرف به دنبال،طعمه بدود.خداوند انسان را سازنده خلق کرده،تا افزاربسازد،ازتسلسل افزار است که امروزه روز،انسان توانسته است به آنچه که نمی دانست،دانسته است،خودرا دانا بسازد،آزاد وتوانا،این سعی وتلاش ازطرف رسالت مندان،هنوزادامه دارد تا که به موهومات وخرافات،نقطۀ پایان گذاشته شود.موهمات وخرافاتی که انسان را((چون شیربسته درزنجیر))ازحرکت بازنگاه داشته است
بلی!قامت رسای انسان نماینده گی ازآزادی اواست،حرکت انسان جهت خم شدن برای برداشت شی اززمین وانتقال جسم ازمحلی به محلی،ارزش انسان را،به منظور،درک وفهم،ازموقف ومقام انسان،صد چندان میسازد. یعنی که انسان کاری انجام داده است.اما خم شدن انسان به منظور بوسیدن دست ارباب قدرت به ارزش انسان صدمه وارد میبنماید.
ورنه می شد زانوی انسان مانند زانوی سائرحیوانات وپرندها،درعقب پاقرارمیداشت. بدینحساب گفته میتوانیم که خم وچم شدن انسان،به منظوردست بوسی ارباب قدرت به معنی حیوا نیت اواست.دعا کنید که پیش آهنگ مردم انسان حقیقی باشد.
انسـان درخدمـــــت انسـان است
فارغ ازین اندیشه حیــــوان است
انسان
بالی به پروازندارد،چنگی به گرفتار
لغزنده روی زمین خیلی ناتـوان است
انسان
آن چه درسردارد سائرمخلوقات نه
مغزسرد درمیان کاسه پرتوان است
شعاری که
پندارنیـــک،گفتـــارنیک،کردارنیـک
قلب گرم دستان پاک ورد زبان است
تنها
صاحب این امتیازدرمیـــــان مخلوقات
فرزند آدم وحواء،فقط وفقط انسان است
هموطنان نجیب وشریف :عرض دارم به شما،خدارا دروجود خود درک می کنم،هیچ گاهی تنها نبوده ام ونیستم،ازهمه اعمال نیک وبدم باخبر است،همیش به کارهای خیریاری ام داده است که به آن دست بزنم،وجدانم رابه حیث قاضی معرفی کرده است که ازعدالت عدول نورزم.
دست خودرا ای مــــرد آزاده بـــــوسه بکن
به بیگانه ناموس نفروش،مردمه دوپه مکن
سفــــری درپیش داری بــــــــه سوی آینده
جوان مردی وخردورزی را باخود توشه بکن
کاروان وحشت ودهشت آمده به قهروغضب
بی خبران را،ازمسیربرای همیش گوشه بکن
ناکام دوساله را ازمکتب می کشند چه رسد به بیست
معلومات علت را ازعبد الشکور معلم خوشه بکــــن
بلی!
اودرسیاست ناکـــــــــــــــام مانده است
ازدیدارخویش وقـــــــام خود مانده است
گوشش کـــــــــــــــرشده،چشمش کــــور
عصادردست تا ابد بد نـــــام مانده است
نه خورده ازآشش،کورشده است ازدودش
ثبت تاریخ به حیث خون آشام مانده است
این پهلوان سنگ حق جوان است که برمیــــــدارد
به زمین بگذار،اقرارشرف است،سنگ رابوسه بکن
بگو:
بعد ازرفع خستگی،بازهم حرکتی درپیش است.این بارحرکت،حرکت بازسازی است.((بازسازی چپ))حرکتی است حرکت هضم واحتیات نه حرکت پیشتازی((هرکه قاپید ازهمان است))درین حرکت گفته میشودکه امروزما،پل ارتباطی است،بین دیروزکهن وفردای جوان،فردای که جوهرانسان((درآز ادی))را مرکزتوجه خویش قرارمیدهد.
تنها گفتن برای معرفت انسان شرط نیست،آنچه که انسان را به حیث بهترین موجودات روی زمین معرفی میدارد همانا پیاده نمودن،پندارو گفتاربوجه بهترش درعمل است.
گذشتگان ما،با سپری نمودن سالهای طولانی،طریق پستی وبلندی،دره های تنگ وتاریک وادیهای سرسبز ودشتهای خشک وسوزان رابا هزار یک نوع خطر،قهر،طبعیت،ازقبیل،سردی وگرمی،سیلاب ها وزلزله ها،هجوم وحملات قبیله نشینها وامراتوران زمان،قحطی،گرسنگی دست به گریبان،بودند به مشکل این راه را پیمودند.زحمت کشیدند،ایجاد گری ها کردند،حیوانات وحشی را رام،کوهها ودریا هارا،ازذره تا به کیهان،تسخیرکردند،جهان پهناوررا به منزلۀ کف دست،کوچک ساختند.کوشش کردند تا به نسلهای بعدی ازتجارب واندوخته های علمی شان ،پل پای به جا بگذارند که نسل های بعدی دیگربه چنان مشکل درگیرنشوند،مشکل که ((لشکرکشیهای بیگانگان تحت عناوین مختلف))گذشتگان درآن نیات ((کمک های بشرخواهانه،ووووووووو)) درگیرشده بودند. پل ها دربالای جوی های عریض اعمار نمودند،تاضرورتی برای کشیدن پا پوش جهت عبوراز آب نباشد.نهال های زینتی ومیوه داررا درکنار،آب های روان غرس نمودند که هنگام سفر ازمحلی به محل دیگری درهو ای گرم وسوزان،ازمیوه هایش استفاده نموده ودرزیرسایۀ سردش،جهت رفع خستگی دمی راحت بخوابند.
با تذکرازین مطلب،اگررهبری کودتای ثورازمواضع قدرت به تحقیرو توهین مردم اقدام نمی کرد.درسرفصل پروگرامش این می بود که،((تغیر نظام کهن مطابق خواست ونیازامروزحتمی بود که صورت گرفت،دشمن اساسی که باقی مانده است همانا عقب مانی جامعه است.بناً ازتمامی وطن دوستان وطن پرستان وآزادیخواهان،تحول طلبان دعوت بعمل می آیدبرای آبادانی کشورپلتفورم مشترک خویش رابرای کارمشترک بریز ید))مراحل تربیتی به تربیه گی مبدل گظت.ازین خاطر،به همان اندازۀ که پذیرش گویا! انقلاب ثور به جای اصلاحات ارضی برای مالکان زمین بایدکه تهیۀ ماشین های قلبه رادردستورکارقرارمیداد یعنی که زراعت میکا نیزه می گردید.به ارزشهای سنتی که باید تغیر می یافت،ازقبیل تویانه،گروی سود وسلم،وغیره ایجاب میکردکه به ملاها ومعززین محل مراجعه صورت میگرفت،تبلیغات دربارۀ مطالب ومسایل فوق درمساجد وتکایا تنها تبلیغش اجازه داده میشد تا که ذهنیت ها برای پذیرش آماده می گردید.نه با زور اسلحه
آب اگـــــــرازمنبــع اصلی خـــت آید
ماهی گرفتـن راازآب گل آلود شاید
محــــــــاسبه یک علم ثابت است
اندکتـــــــــــرین اشتباه مثبت ناید
معلم چپ جامعه شناس جامعۀ افغانی را عکس برداری مینماید علت ومعلول هارا به بررسی می گیرد.برای چراهای که پیدا میشود.همه را دراختیارمعلم ریاضی می گذارد.معلم ریاضی تخته را پاک میکند،برای حل مسئله ها صحبت های بیباک میکند،چشم نابینارا،ذریعۀ تباشیرسفید درتختۀ سیاه چاک میکند،بیخبران را،از قصه های خون خواری،سفاک آگاه وازماجراغمناک میکند.می گوید که بازنگری برای ایجاد ارگان چپ،نیاززمان است،بخاطریکه درحضوروحشت قرن،خلق بی دفاع،بی امان است،دردش بی درمان است،یتیم چشم به گریان،حیران وپریشان است.ارگان چپ یک مکتب بود واست،مکتب علم ادب بود واست،اندیشه اش،اندیشۀ محو،ریا وکذب بودواست،درین مکتب پذیرفتن مسؤلیت دربرابرمردم وجامعۀ بود واست،اندیشۀ حافظ منافع کشوربود ومیباشد،اندیشۀ بود واست که چون شعاع آفتاب،درخانۀ تاریک تابید ومی تابد،آهنگی بود که درگوش شنونده،نوازش می داد ومی دهد.نوازش می داد آیندۀ با معنی را،آیندۀ را که انسان درآن معنی،خودرا با معنی درک می کرد ومیکند.بد بختانه که کاروان خوش بختی مردم ازمسیردرست بر مسیرغلط رهنمون گردید.کنون با درنظرداشت وضع،وبا استفاده از اشتباهات وخطای دیروز،به صراحت تمام گفته میتوانیم که ایجاد،ارگان چپ،درپروسه روی تمامی،افتراقات((ملی،مذهبی،قومی،سمتی،لسانی))خط بطلان کشیده همه را،برمحور((انسان عالی ترین موجود هستی است))می چرخاند وازارزشها وخواستهای انسان ازجمله انسان زحمت کش دفاع مینماید.