دكتر نبي هيكل
کلمات بار- دارد
کلمات فاقد بار ممکن است خیلی اندک باشند زیرا هر کلمه ای که میشناسیم بار - دار است. منظور نگارنده از بارداری کلمات بصورت کل معنا دار بودن آنها میباشد، در این مقاله بر بار و معنای تعدادی از آنها توجه خواهیم کرد که در این اواخر در محراق بحث ها قرار داشته اند. بر آن عده کلماتی توجه میشود که به بار و معنای آنها کمتر و یا هیچ توجه نگردیده است. با کلمات باردار مانند ملت،ملیت، طایفه، قوم و قبیله، عشیره سروکار خواهیم داشت. اینها واقعآ از نظر ماده و معنا باردار اند. این کلمات باهم چه مشترکاتی دارند و چه مشخصاتی آنها را از هم متمایز میسازند؟ مقام آنها در سلسله مراتب ساختاری در کجا قرار دارد؟ نگارنده در شرایطی قرارندارد تا مساعی انجام شده بوسیله دیگران را رهنمای کار قراردهد و بنابرآن بحیث یک تلاش مستقلانه درنظر دارد تا توجه سایرین را به این بحث برگرداند. آنانی که به کار ترجمه میپردازند با دشواریهای ناشی از معادل یابی و معادل سازی آشنا اند. این بحث مختصر این دشواری را نیز متبارز خواهد ساخت. رد یابی ریشه و معانی این کلمات بیشتر کار زبان شناسان خواهد بود. معنای کلمات در درازای تاریخ تغییر مینماید و این کار دشواری دیگری را در برابر ما ممکن است قرار دهد. در این مقاله بیشتر از دید معادل سازی به معانی این کلمات توجه میشود زیرا اینکار صراحت در کاربرد کلمات و اصطلاحات را موجب میگردد. اساس کار ما را آیه 13 سوراه الحجرات تشکیل میدهد که الله تعالی (ج) فرمورده است: " ما شما را از مرد وزن آفریدیم و شما را شعب و قبایل ساختیم تا همدیگر را بشناسید مقربترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شما اند. خداوند بر همه چیز دانا و از همه چیز آگاه است"(ترجمه انگلیسی هلالی و خان).
هلالی و خان شعب و قبایل را به ترتیب ملتها (nations) و قبایل (tribes) ترجمه کرده اند. در دو ترجمه دیگر نیز شعب بحیث ملتها و قبایل (tribe) ترجمه شده اند. در ترجمه مودودی نیز چنین آمده اند.
در ترجمه انگلیسی قران کریم توسط شاکر شعب و قبایل به ترتیب تقدم و تاخر به قبایل (tribes) و فامیلها(families) ترجمه شده اند.
از ترجمه های یاد شده میتوان دو نتیجه گیری بدست آورد: نخست در مورد معادل های شعب و قبایل توافق نظر وجود ندارد و دوم اکثریت مترجمان شعب ( جمع شعبه) را ملتها ترجمه کرده اند و بدین ترتیب در سلسله مراتب برتر از قبایل قرار داده اند. آیه مبارکه بدین ترتیب از تنوع در بزرگی جمعیتها ( شعب و قبایل) حکایت میکند.
در یک مقاله جداگانه در مورد ملت بحث صورت گرفته است. بحث متذکره را در سایت گذار و سایت آریایی میتوان باز یافت. در مقاله متذکره در مورد ملت میخوانیم که در قران کریم دو کلمه وجود دارد که کم و بیش به معنای ملت اند که در 15 آیه 17 مراتبه ذکر گردیده (رهنمایی، سید احمد 2010: 118 ).
آیه مبارکه 143 ، پاره دوم، سوه البقره میفرماید که:" ما شما را امت وسط گردانیدیم . . ." هلال و خان ، شاکر ، قریب الله و درویش امت را ملت (nation) ترجمه کرده اند.مودودی و دریابادی آن را مجتمع (community) ترجمه کرده اند،
ما در واقعیت امر در مورد بزرگی و کوچکی اجتماعات و سلسله مراتب آنها بحث مینماییم. چگونه میتوان دانست که شعبه بزرگتر از قبیله میباشد یا برعکس آن؟
جامعه بشری به مجتمعات متعدد منقسم گردیده. تعدادی از ین مجتمعات جهانی تعدادی منطقوی و فرا ملی و فرا مرزی اند، در حالیکه تعداد زیاد آنها دارای مرزهای حاکمیت اند. شکل آتی این سلسله مراتب را بیان میدارد.
سازمان ملل متحد یک مجتمع جهانی و بین المللی میباشد زیرا حدود 200 دولت دارای حاکمیت در آن عضویت دارند. اتحادیه اروپا مجتمع دولتهای اروپایی میباشد. اتحادیه اروپا یک سازمان فوق ملی (supranational) میباشد. با این بحث کاری نداریم زیرا هدف ما این است تا جایگاه شعب و قبایل و اقوام را در سلسله مراتب فوق دریابیم.
ابهام اساسی از تعریف و شناسایی ملت و آنچه ملت را میسازد منشآ میگیرد، زیرا چهارچوب فکری ما تعریف ملت و . . . را تعیین مینماید. به عبارت دیگر چه انگیزه هایی ما را وامیدارد تا بر قوم و قبیله بحث نماییم، کیها را شامل ملت و کیها را بیرون ویا مجزا قرار دهیم.
تعریف انتونی سمیت (A. Smith) از ملت بحیث " یک جمعیت انسانی دارای اسم ، قلمرو تاریخی مشترک، خاطرات و افسانه های تاریخی مشترک، فرهنگ مشترک، اقتصاد مشترک و حقوق و وجایب قانونی مشترک " (Smith 1991:14). مونتسیرات گویبرناو (Montserrat Guibernau) در نقدی از تعریف سمیت از اتنیها (ethnies) به نقل از (Smith 1986: 32) بحیث " مجتمعات انسانی دارای اسم با قرابت خونی . تاریخ و خاطرات و فرهنگ های مشترک که قلمرو معیین و نوعی از احساس همبستگی دارند" یاد میکند .
مقایسه این دو تعریف یک تفاوت را بازتاب میدهد: قرابت خونی. این اتنی ها (ethnies) میتوانند شعب باشند یا قبایل. بحث در مورد اتنی -سیتی را نیز در سایت گذار میتوان بازیافت.
بزرگترین فامیل جهان با 181 عضو ( 39 خانم،94 طفل، 14 خانم پسران و 33 نوه)در هند زندگی دارد. فرض نمایید که هر سال طی ده سال آینده 181 تن بر این تعداد افزون گردد وتعداد این خانواده به 1810 بالغ گرددو پس از یکصد سال به یک ملت دارای حاکمت ملی مبدل گردد. آنها دارای مشترکات، رابطه خونی و . . . میباشند درحالیکه دارای یک پدر واحد است و یک شعبه را میسازد،متشکل از دسته هایی میباشدکه میتوانند به اسمای دیگر مسما باشند. در راس فامیل زیونا 67 ساله قراردارد و از باشندگان میزورام است. 14 فرزند وی میتوانند مانند زی – ها در افغانستان دسته بندی گردند. بدینترتیب شعبه بزرگ به قبایل تقسیم میگردد. اگر این دسته بندی را بپذیریم شعبه را یا باید ملت بدانیم و یا ملت را مجتمعی از شعب. سلسله مراتب بالا که در شکل نشان داده شده مدارج نزولی را نشان میدهد. در ردیف بندی نوع دیگر برعکس آن را میتوان شاهد بود.
ما میتوانیم ملت را ترکیبی از طوایف / اقوام بدانیم و یا ترکیبی از اقوام و قبایل و در چنین حالت ساختارهای میسو را بحیث ترکیب ماکرو درنظر میگیریم.اما به یاد باید داشت که طایفه مفهوم گسترده تر را افاده مینماید، زیرا به یک طیف یا مجموعه ای از گروپهای فرعی متعدد اشاره دارد مانند سامانیان، ابدالی ها، کوشانیان.
نتیجه گیری: ملت بحیث یک ساختار اجتماعی - سیاسی ماکرو در نتیجه مشترکات و احساس همبستگی و هویت واحد ( ملت . . .) شکل میگیرد . با در نظرداشت ماده چهارم قانون اساسی میتوان ملت افغان را متشکل از اقوام و قبایل متعدد و مختلف دانست. در این حالت نیز ما نمیتوانیم قوم یا قبیله را مترادف یا معادل ملت قراردهیم.
در کشور ما یک غلط فهمی در مورد ملیت وجود دارد. در برخی از نوشته ها از ملیتها و اقوام ساکن سخن گفته میشود در حالکیه ملیت معادل (nationality) و تابعیت است نه کدام ساختار اتنیکی یا اجتماعی مانند قوم و قبیله.
ترکیبات عصب و عصبانیت، تابع، تابعیت، کم، کمیت، کیف و کیفیت بیانگر چنین موارد اند.
باید خاطر نشان کرد اینهمه مسایل مستلزم تحقیات علمی بیشتر اند، و امیدوارم تلاش کنونی انگیزه ای برای کار علمی فراهم آورد.
پایان