فضل الرحیم رحیم
گل لالا ترک وطن می کند !!!
طنز
از قلم فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد
دیروز گل لالا ، در محفلی که به مناسبت دفاع مستقلا نه و بدون مشارکت خارجی ها برای افسران بلند رتبه تا پایئن رتبه در یکی از تالار های مجلل و مفشن شهر دایر شده بود با کشششششششششششششششششش و فشششششششششششش اشتراک نموده بود . راستی گل لالا، کیست ؟ یادم رفت که برایتان بگویم که گل لالا ، اگر تصور کنیم که نفر اول ، کشور دو دست دارد باز گل لالا ، دست راست نفر اول است . باز اگر تصور کنیم که نفر اول صاحب دماغ است گل لالا ، دماغ اکبر نفر اول است . و باز هم اگر تصور کنیم که نفر اول ، مالک دو گرده ء فعال است ، و گل لالا ، گرده راست نفر اول است ، همین طور هر آنچه در وجود جناب نفر اول دو تا هست بپذیرید که گل لالا ، همان راست از آن دو است . امید وارم که با این معرفی مختصر با شخصیت شخیص گل لالا ، اندکی آشنا شده باشید . می آیم سر اصل گپ که گزارش از محفل به مناسبت دفاع مستقلانه و بدون مشارکت خاجی ها برای افسران بلند رتبه و تا پایئن رتبه دریکی ار تالار های مجلل و مفشششششششششششششششن شهر دایر شده بود . خلاصه که بعد از رسم و رواج معمول در محافل با نهایت احتیاط ، امانت داری ، حرمت و احترام گرداننده محفل از گل لالا ، خواهش به عمل آورد تا پیرامون دفاع مستقلانه و بدون مشارکت خارجی ها سخن دوانی نماید . گل لالا ، پشت میز خطابه تشریف آورد و سخن دوانی خود را چنین آغاز نمود: " برادران قوی و زور دار وپهلوان ، اینه سال دوهزار چهارده با گذشت هر روز نزدیک شده می رود و قرار است دوستان قدرت مند بین المللی ما از کنار ما بروند و ما می مانیم و همین جا ، شاعر چی خوب فرموده ( عاصی ماند و دوزخ) ، باید که ما با تمام قدرت ، قوت ، زور و توان خود هم به دوستان و هم به دشمنان ما نشان بدهیم که صلاحیت تقسیم کردن دو تا جو را یکان دفعه داریم . در حالیکه احساسات گل لالا ، لحظه به لحظه اوج می گرفت به صحبت فشانی چنین ادامه داد این ها چی فکر کرده اند ما می فهمین که ما زن پدر شان هستیم . گرداننده ء محفل با عجله خود را بغل گوش گل لالا ، رساند و چیزی در گوش وی پوف کرد .گل لالا ، با وارخطای معذرت خواست گفت ببخشین که در همین روز ها بسیار در مورد زن ها در میدیا و مطبوعات قصه ها گرم است من هم اشتباهاً گفتم که زن پدر شان هستیم معذرت می خواهم من می خواستم بگویم که شوی پدر ( شوهرپدر) هستیم . در همین لحظه صدای زنگ تلیفون گل لالا، بلند شد . گل لالا ، بدون توجه به اینکه در مقابل مایک روشن قرارد دارد . تلیفون را از جیب کین پیراهنش کشید و گفت بلی گل لالا ، هستم . نفر مقابل گفت صاحب نوکر تان قند آغا از دوبی مزاحم حال و احوال مبارک تان می شوم . گل لالا ، گفت بگو قند آغا ، چی کردی حساب خانه ره و ویزه اقامت دایمی ما ره کارشه به کجا رساندی . قند آغا ، گفت قربان تان شوم کل گپها جور است فقط یک ماه بعد میشه خانه ها و موتر ها و هوتلهای تانرا در کابل بفروشید و پول آنرا در بکس دیپلومات جابجا کرده بدست کُرۀ آغا ، به این جا بفرستید من آنرا تسلیم می شوم . گل لالا ، چهره جدی به خود گرفت و گفت : نی ، نی پولها را هر وقت که من مع الخیر ترک وطن می کردم با خود می آورم . وقت بسیار ذیق است ایره بگو چی وقت بکنیم ، قند آغا با تعجب پرسید چی صاحب بکنید ؟ گل لالا ، با غضب گفت او لوده ، بار و بستره چی وقت بکنیم . قند آغا گفت : اینه یک ماه بعد کل کاره جور میشه بخیر مه شما ره در جریان می گزارم . گل لالا ، تاکیداً گفت او بچه تو یک کمی لوده هستی فکر ات باشه که کسی خبر نشه کل کارها مخفی و سرپوشیده انجام شود . قند آغا ، گفت صاحب مطمین باش شما اولین مشتری ما نیسین در شمارمقامات عالی قدر شما نفر نود نهم هستید تشویش نکنید صاحب نشنیده اید که می گویند راز مقامات پیش قاچاقبران . در همین لحظه حاضرین در تالار به دو پا ایستاده شده چنان کف های محکم ،محکم زدند که صدای کف زدن ها باعث درز شدن خبرترک وطن کردن گل لالا ، به رسانه ها راه یافت و روز نامه ها فردای آنروز با عنوان درُشت نوشتن " اگر گل لالا ، ترک وطن نماید هر آنچه به طرف راست بدن نفر اول قرار دار فلج خواهد شد ."
08/06/2013