جنـگ مـار و اژدهـار برسـر خـزانه دولـت
عمـــر زاخیـــلوال یک ملیـــون دالـــر از خـــزانه دولـــت به یغمـــا مـــی برد ولـــی خـــس دزان دیگـــر را برای یک بوجـــی آرد و دو قـــوطــی روغـــن رســـوا میکـــند
قرار گزارش آژانس خبررسانی بی بی چهل حدود یکسال پبش چار نفر از همین نمایندگان متهم به قاچاق آرد و روغن ملاقات با عمر زاخیلوال در مهمانخانه ایشان داشتند که بنا بود آقای زاخیلوال زمینه قاچاق بعض مواد از قبیل نفت ، آرد و مشروبات الکلی را برایشان فراهم ساخته و در منفعت شان سهیم گردد.
اما بعد از جر و بحث فراوان ایشان به توافق نرسیدند چون زاخیلوال کمتر از پجاه فیصد را قبول نداشت و نمایندگان ملت حاضر به پرداخت بیشتر از بیست فیصد نبودند که بالاخره آنها خشمگین منزل وزیر صاحب را ترک کردند.
چند ماه بعد از آن نشست آقای زاخیلوال به خزانه دولت دستبرد زده و مبلغ یک ملیون دالر امریکایی را به یغما برده و با تعهد پرداخت پنجاه فیصد آن به محمود کرزی رضایت و حمایت حامد کرزی را درین امر بدست آورد ولی از بخت بد هنگام انتقال پول بسوی زاخیل از طرف همان نمایندگان ملت به سرکردگی لالی حمید زی که در تعقیب او بوده اند با پشتاره دستگیر شده و از ترس رسوای دندان بر جگر نهاده به خواست آنها مبنی بر پرداخت پنجاه فیصد پول غنیمت تن در داد.
فردای آن روز محمود کرزی برای دریافت پول وعده شده نزد زاخیلوال مراجعه کرده و با شنیدن داستان بدماشی و باج گیری لالی از وزیر صاحب اظهار تاسف کرده ولی پولش را دقیق شمرده و مکمل بدست می آرد که از همان روز ببعد زاخیلوال صاحب برای مدت دو هفته بعلت اسهال خونی به وظیفه شان نرفته و در خانه بستر بودند.
بعد از کسب صحت و عافیت دوباره زاخیلوال در فکر انتقام شده وبرای اجرای آن پلان سنجیده همان چار نماینده را نزدش میخواهد.
آنها این بار دو وکیل دیگر را هم همرایشان آورده و همه با هم به پیشنهاد وزیر
صاحب گوش میدهند که آن انجام همان قاچاق نفت ، آرد و مشروبات الکلی و غیره از
ایران و پاکستان می باشد.
این بار نمایندگان ملت به سی فیصد با وزیر صاحب
توافق میکنند ولی غافل ازاینکه وزیر صاحب فقط در صدد تهیه مدارک و اسناد با
امضای شان بوده و در حقیقت این دامی بوده که او بگردن آنها انداخته است.
بعد در مجلس نمایندگان که در ابتدا اکثریت نمایندگان قصد استیضاح وی را بعلت اختلاس یک ملیونی او داشتند ولی با ارئه مدارک و اسناد خیانت و قاچاق آن شش نماینده نظر ها تغیر کرده و بجای او همان شش وکیل بد شانس و فریب خورده مورد اسهزا و ریشخند خاص و عام قرار گرفتند.
حالا آن وکلا در پی جمع آوری اسناد و مدارک برای رسوا سازی و انتقام از زاخیلوال هستند اما لالی حمیدزی که عمری را در سگ جنگی و بدماشی در قندهار سپری کرده به این چیز ها قانع نشده و برای گرفتن انتقام از زاخیلوال یک سگ جنگی آدم خوار از قندهار بکابل آورده و سوگند خورده که تا سامانهای عمر زاخیلوال را با دندانهای سگش از بیخ نکند دلش آرام نخواهد گرفت.
زاخیلوال با اطلاع ازین تصمیم لالی خیلی در هراس شده برایش از انگلستان یک نیکر زنجیر بافت طلب کرده و هر روز که منزل را ترک میکند آنرا پوشیده ، کمرش را قفل کرده یک کلیدش در خانه و کلید دیگرش را در ارگ ریاست جمهوری نگهمیدارد.
اما هر باریکه صدای سگ یا صدای شبیه به صدای لالی بگوشش میرسد از جایش تکان خورده و نیاز به تشناب رفتن پیدا میکند که این خود به مشکل بزرگ برای اهالی شهر کابل تبدیل شده چون هر روز چند بار جاده های میان وزارت مالیه و ارگ ریاست جمهوری بروی عابرین مسدود شده و وزیر صاحب برای رفع حاجت طرف ارگ در حرکت می باشند.
با
تقـــــــــديم حــــــــــــرمت
حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانی