محمد الله وطندوست
جناب حامد کرزی که امروز از برکت کلاه قره قل و چپن ابریشمین شهرت جهانی دارد و زمانی شیک پوش ترین رهبر در میان رهبران جهان شناخته شده بود، درین روز ها با ارشادات عالمانه و نظریات داهیانه توجه رسانه ها را بر خود جلب نموده در سرخط روزنامه ها,جراید، رادیو ها و تلویزیون ها قرار دارد.
جناب شان اخیراً فرموده اند که " از جنگ دوازده ساله امریکایی ها در افغانستان خسته شده اند." یقیناًکه جنگ طولانی امریکایی ها در افغانستان نه تنها جناب کرزی را خسته نموده بلکه فرد، فرد باشنده گان افغانستان ازین جنگ خسته و بیزار اند و به عاملین آن نفرین و لعنت می فرستند. اما مردم بخوبی می دانند که اگر یک طرف جنگ امریکا و متحدین غربی آن است، جانب دیگر توطیه ها و دسایس استخبارات پاکستان توسط مزدوران زر خرید آنان یعنی طالبان و القاعده است که با کشتار مردم بی گناه کشور و ایجاد وحشت و دهشت این جنگ را طولانی نموده اند. میتوان امریکا و متحدین امریکا را نسبت عدم قاطعیت در برابر طالبان و القاعده مورد سوال قرار داد. اما سکاندار ارگ کابل نیز با برادر خواندن طالبان و رهایی جانیان طالبی از زندان ها و اظهار همدردی با آنان به تداوم این جنگ نقش داشته و باعث طولانی شدن جنگ گردیده است.
رهبر کشوری که در برابر شهادت بیست و یک نفر جوانان رزمنده توسط طالبان حتی از ارسال پیام همدردی دو سطری ابا ورزیده، اما یکی از رهبران طالبان را که در اختلافات ذات البینی ترور شده است شهید راه صلح می خواند چگونه می تواند توقع داشته باشد که این جنگ ختم شود و صلح در کشور تامین گردد. آیا رئیس جمهور اسلامی افغانستان گاهی فکر کرده است که طالبان با تضرع هیچگاه سلاح بر زمین نمی گذارد و با برادر خواندن از کشتار بی گناهان دست نمی کشد؟
شاید جناب رئیس جمهور معتقد شده است که با کمک برادران ناراض می توان خارجی ها را از صحنه خارج نمود و صلح یک جانبه را تامین کرد و یا هم سیطره شوم طالبان را در سراسر کشور گسترش داد؟
حرکات اخیر جناب کرزی دال بر آنست که به کمک برادران ناراض می خواهند که امارت اسلامی طالبان را در کشور مستقر نموده جناب شان در امارت اسلامی منحیث مشاور ارشد نقش تاریخی خود را ایفا نمایند. اما جناب شان غافل از آنند که مردم افغانستان حاکمیت قرون وسطایی طالبان را قبلاً با گوشت و پوست خود لمس نموده اند و جداً از چنین حاکمیت بیزار و متنفر اند.
جناب رئیس جمهور در مصاحبه یی درفشانی نموده اند که "تداوم جنگ با منافع کشورم در تضاد است.مردم افغانستان در جنگی که متعلق به آنها نیست، جان خود را از دست می دهند. " جناب کرزی باید به حافظه تاریخی خود مراجعه نمایند تا بدانند که این مطلب بار اول از جانب زنده یاد ببرک کارمل گفته شده و شهید دکتور نجیب الله نیز بار ها در صحبت های خود با مردم به این مطلب اشاره نموده است. رئیس جمهور فقید کشور دکتور نجیب الله خطاب به رهبران به اصطلاح جهادی افغانستان بار ها خاطر نشان نموده بود که بعد از خروج قطعات نظامی شوروی دیگر دلیلی برای ادامه جنگ وجود ندارد. و ادامه دهنده گان جنگ جز ویرانی کشور و بربادی مردم دستآوردی نمیتوانند داشته باشند و ادامه جنگ فقط و فقط به نفع بیگانگان است و بس.
حال از جناب حامد کرزی باید پرسیده شود که آیا این مطالب را در زمان حاکمیت به اصطلاح مجاهدین متوجه نشده اند و آیا در روز های که از جانب امریکاییان بر اریکه قدرت تکیه زدند نمی دانستند که جنگ در افغانستان جنگ قدرت های بزرگ است و آنان بخاطر منافع استراتژیک خود وارد افغانستان شده اند نه بخاطر نجات مردم افغانستان از حاکمیت قرون وسطایی طالبان؟
حال که روز های محدودی به ختم حاکمیت جناب کرزی باقی مانده متوجه این حقیقت آفتابی شده اند که جنگ افغانستان متعلق به آنها نیست و عده یی انسانهای خود فروخته و کودنی که حتی به حیات و زنده گی خود نیز ارزشی قائل نیستند به دستور استخبارات پاکستان به چنین جنایات دست می یازند و باعث قتل و کشتار هموطنان بی گناه ما می شوند.
درک چنین حقیقت روشن امروز بار گناهان جناب کرزی را بهیچ صورت کم نمی سازد. نام جناب شان با فساد اداری، مافیای مواد مخدر و مافیای زمین چنان گره خورده که هیچگاهی چهره زنگار آلود شان با اظهار جملات و کلمات عاریتی نمی تواند پاک گردد.
جناب کرزی باز هم در جایی فرموده اند: " شبه نظامی القاعده افسانه ایست که توسط امریکایی ها ساخته و پرداخته شده است."
اینکه امریکایی ها به ایجاد القاعده نقش داشته و اسامه بن لادن رهبر این سازمان جهنمی ساخته و پرداخته سی.آی.ای است شکی وجود ندارد. اما اینکه موجودیت شبه نظامی القاعده افسانه باشد جای سوال است. این چگونه افسانه ایست که از سی سال بدین طرف در افغانستان آتش جنگ را شعله ور ساخته و در استقرار حاکمیت قرون وسطایی به اصطلاح امارت اسلامی افغانستان نقش مهمی ایفا نموده است. چگونه می توان فرو ریختن تعمیر های دوگانه مرکز تجارتی نیویارک را شاهد بود و باز هم عاملین آن را افسانه دانست؟ چگونه می توان قبول کرد که این همه قتل و غارت و آدم کشی در عراق، سوریه،یمن, سومالیا ,افغانستان و پاکستان افسانه ایست ساخته و پرداخته امریکا؟ عقل و وجدان بشری حکم می کند که در برابر واقعیت موجودیت القاعده و مولود وی طالبان شک و تردیدی نداشته باشیم و برای محو و نابودی این پدیده شوم قرون وسطایی مبارزه بی امان نماییم.
فرموده جالب دیگر جناب رئیس جمهور افغانستان را می خوانیم:" شماری خواسته اند که همچنان در قدرت باقی بمانم. ولی من هیچ کدام از چنین خواست ها را قبول نکردم چون فکر می کنم به حد کافی کار کرده ام و حالا زمانی است که باید کنار
بروم." درین ارشادات عالیجنابانه متوجه می شوید که جناب شان نه به خواست و حکم قانون اساسی کشوربلکه
به فکر خودشان که گویا به حد کافی کار کرده اند می خواهند کنار بروند. از این اظهارات بکلی می توان درک کرد که جناب شان به قانون اساسی کشور هیچ گونه اعتقاد و باور ندارند و اینکه مکلف اند منحیث رئیس جمهور از تطبیق دقیق قانون اساسی مواظبت نمایند وقعی نمی گذارند. باید به جناب شان گفته شود که از برکت کارهای شما کشور ما افغانستان در فساد اداری و قاچاق مواد مخدر مقام اول را در دنیا بدست آورده، نا امنی، بی کاری و فقر کشنده بید اد می کند. بی عدالتی،تبعیض، عدم توازن در انکشاف مناطق، چور و چپاول دارایی های عامه و تسلط زورگویان به منابع اقتصادی نتیجه کارهای بلا وقفه شما در مقام ریاست جمهوریست.
اگر این همه ارشادات عالمانه و شاهانه جناب رئیس جمهور را که در این روز ها ارشاد فرموده اند، در نظر بگیریم به این نتیجه می رسیم که جناب رئیس جمهور اسلامی افغانستان در آخرین روز های حاکمیت دوازده ساله خود می خواهد با تغیر جهت دادن و رو گرداندن از ولی نعمت امریکاییش برای خود اعتبار و حیثیتی کمای نموده بنام شاه شجاع قرن بیست و یکم افغانستان شناخته نشود.
یقیناً این همه داد و واویلا آن هم بعد از دوازده سال حکمروایی با کارنامه سیاه طالب خواهی و گسترش بی سابقه فساد ره به جایی نمی برد مردم در مورد چنین چهره ها قضاوت خود را قبلاً انجام داده و تاریخ چنین انسانها را عادلانه در جایگاه اصلی شان قرار می دهد.