محمد الله وطندوست

   

سال ۲۰۱۴، انتخابات و پیمان استراتژیک نظامی

بحش سوم 

 

در مورد انتخابات ریاست جمهوری افغانستان که ماشالله بیست و شش و یا بیست و هفت کاندید ( کمیسیون انتخابات اعلام داشت که عدد بیست و هفت درست نیست بعد از بررسی معلوم شده که بیست و شش نفر کاندید مقام ریاست جمهوری اند؟  وارد کارزار رقابت شده اند. باید متذکر شد که این کاندیدان عمدتا متشکل از جهادیان، تکنوکرات ها ،روشنفکران غرب زده، سرمایه داران تازه به دوران رسیده، بزرگان و متنذین قومی و استثنا یکی دو چهره روشنفکر خوش نام اند. ترکیب  کاندیدان و معاونین شان اکثرا نه بر اساس درک و نظر مشترک در مورد کشور و آینده آن بلکه بر اساس روابط شخصی و منافع مشترک گروپی و شخصی بنا یافته و اکثرا شکننده است. اصولا سیاست بازان کشور ما هیچگاهی نتوانسته اند ثابت کنند که آنان به عهد و قول خود وفا دارند و اتحاد های ایجاد شده را حتی در مرحله نهایت کوتاه حفظ می نمایند. جبهات به اصطلاح ملی ایجاد شده در دوره گذشته ریاست جمهوری و در دوره فعلی انتخابات قبل از نسج یابی از هم متلاشی شدند و چهره های تشکیل دهنده این جبهات علیه یکدیگر قرار گرفتند. گروپ ها ویا اتحاد های انتخاباتی نیز قبل از توافق به کاندید مشخص با معرفی کاندید های مختلف از هم متلاشی شده اند.

این وضع اسفبار از کجا ناشی می شود؟

به نظر می آید که عدم صداقت سیاست بازان (نه سیاست مداران) در برابر همدیگر، تمرکز بر منافع شخصی و گروپی که با تبلیغات منافع قومی همراه است، عدم موجودیت پلان و پرگرام کار در مورد آینده، عدم توجه به منافع مردم، عدم روشن بینی و بصیرت سیاسی، آلودگی با فساد، انقیاد از دستور بیگانگان و وابستگی به کشور های بیگانه عواملی اند که اتحاد ها را شکنند و تعهد ها را بی اعتبار می سازد

مسله قومیت نیز یکی از مسایلی است که منحیث قطعه بازی در میدان سیاست افغانستان انداخته شده و هرکس مطابق نیاز و توان خود از آن استفاده می کند ورنه کیست که نداند جریان های فعلی که ادعای دفاع و وکالت اقوام افغانستان را بدوش می کشند زیاد ترین ضربه را به قوم مورد نظر خود وارد می نمایند و رقبای موجود و احتمالی خود را بی رحمانه از میدان سیاست بیرون می کنند.

جهاد نیز متاسفانه به چنین سرنوشتی دچار شده است. چند چهره مشخص بنام تیکه داران جهاد و دین در صحنه سیاسی افغانستان از سالیان متمادی خود را تحمیل نموده هرگونه جنایتی را بنام جهاد و دین مرتکب می شوند. اگر از اعمال ننگین و فاجعه بار این چهره ها  در زمان حاکمیت جهاد در دهه نود بگذریم، در ده سال حاکمیت به اصطلاح دموکراسی وارداتی نیز این چهره ها صدر نشین حاکمیت تشریف داشتند و بر اشغال وطن توسط چهل و شش کشور جهان مهر تایید گذاشتند. این جنابان در حالیکه بر ضد شوروی که بنابه خواست حاکمیت قانونی افغانستان به کشور آمده بود گویا جهاد می کردند و به زعم خود شان باعث نابودی کمونسیم شده اند,اما ده سال قبل تجاوز چهل و شش کشور غربی را پذیرا شدند و فتوا صادر کردند که این اشغال از ان اشغال فرق دارد و این کفاراز آن کفار جدا اند. چون اینجا به جای یک کشور چهل و چند کشور یورش آورده آنهم نه بنابر اراده کدام مرجع افغانی بلکه به دستور امریکا این سر دمدار جهانی صورت گرفته است، می توان مورد تایید قرار داد. الحق که از برکت این حاکمیت مافیایی هر کدام این رهبران جهادی به ثروت های افسانوی دست یافته اند و در خوان سیاست افغانستان صدر نشین شده اند  ورنه مردم افغانستان اگر حاکمیت خود را بنابه اراده آزاد خود ایجاد می کردند جای این جنابان با آن همه فجایع غیر انسانی بر بالای دار می بود و جایگاه همیشگی شان نیز قعر جهنم. از حلقه دار فعلا گریخته اند اما از قعر جهنم فکر نمی کنم راه نجاتی بیابند؟!

خلاصه در میدان کارزار انتخابات مسله قومیت و مذهب همچون دو دوره گذشته باز هم نقش خود را بازی خواهند کرد و دلالان این دو عرصه نیز به نتایج مطلوب و دلخواه خواهند رسید

یقینا با نزدیک شدن روزهای انتخابات تعداد کاندیدان تقلیل می یابد و امتیاز گیری ها و امتیاز دهی ها میان کاندیدان عملی خواهد شد و بلاخره از دو سه کاندید مطرح کاندید مورد نظر امریکا سر برون خواهد کرد.

زیرا گفته اند آهنگ به اراده کسی نواخته می شود که فرمایش داده است. چون انتخابات و فرمایش انتخابات ریاست جمهوری از جانب سرمدران امریکایی فرمایش داده شده بنابه تصمیم آنان نیز به نتیجه خواهد رسید.

لهذا انتظار معجزه از صندوق های انتخاباتی بیهوده است. مردم ما فقط می توانند در میان بدتر و بد به انتخاب بد تن دهند و به امید آینده های درخشان و نهادینه شدن  پروسه انتخابات به پای صندوق های رای حاضر شوند و رای خود را اگر ممکن باشد بدون وابستگی به اشخاص و افراد به اراده آزاد خود به صندوق مورد نظر بریزند.

لازم است از غیابت نیروهای ملی، مترقی و دموکرات در عرصه انتخابات نیز تذکری بعمل آید.

در انتخابات گذشته چندین چهره از میان نیروهای ملی، مترقی و دموکرات بصورت جداگانه و بدون ارتباط باهم و در رقابت با هم در کارزار انتخاباتی وارد شده بودند که متاسفانه هیچ کدام رای قبل ملاحظه مردم را نتوانستند بدست آورند. اینکه این چهره ها رای قابل توجه را نتوانستند بدست آورند از یک طرف تسلط کاندیدان غیر دموکراتیک و تسلط زوروزر در انتخابات مطرح بود و از جانبی پراگندگی این نیرو ها و حتی جانب داری بخشی از این نیرو ها از نیروهای واپس گرا باعث تضعیف این چهره ها گردیده بود

اما در انتخابات موجود، نیرو های ملی، مترقی و دموکرات بجای خالی گذاشتن صحنه به واپسگرایان می توانستند تحت شعارهای معین وپلت فرم معین انتخاباتی با پیش کشیدن چهره یی مورد قبول این نیرو ها وارد کارزار انتخاباتی می گردیدند و از نظر تبلیغاتی حداقل با افشای چهره های ارتجاعی و ضد مردمی در بیداری اذهان مردم نقش خود را ایفا می کردند و در توسعه و نهادیه شدن پروسه انتخابات که از اجزای تفکیک نا پذیر دموکراسی است رسالت خود را انجام می دادند. متاسفانه بنابر پراکندگی ها، خودخواهی ها، شخصیت طلبی ها، فقدان بصیرت سیاسی و عدم مسولیت پذیری در برابر مردم و تاریخ در چنین مقطع زمانی که همه ذهن، عقل، توجه و شعور جامعه به انتخابات و پیمان استراتژیک نظامی و خروج نیرو های ناتو از کشور کشانیده می شود، نیرو های ملی، دموکرات و مترقی خاموش اند. گویا این حوادث وجریان ها به آنان هیچگونه ارتباطی ندارد. آنان در فردای درخشان کشور که گویا خود بخود مساعد می گردد حاضر صحنه خواهند شد و نقش خود را ایفا خواهند کرد. غافل از اینکه فردا ادامه امروز است و بی توجهی امروز و عدم ایفای رسالت تاریخی، فردا شرمساری جبران ناپذیری را در قبال خواهد داشت. اگر حرفی در مورد جوانان به ارتباط مسایل ذکر شده گفته نشود فکر می کنم واقعیت جامعه در نظر گرفته نمی شود.

باید متذکر شد که افغانستان یکی از کشور هایست که بیشترین نفوس آنرا جوانان تشکیل می دهد. لهذا سرنوشت هرگونه انتخابات و هرگونه تصمیم گیری در سطح ملی به جوانان مربوط می شود. امروزاگردر موسئات فرهنگی، تعلیمی و تحصیلی, اداری، مزرعه، کار خانه و بازار نظر اندازی شود در همه جا حضور جوانان پر رنگ است. بدون موجودیت جوانان حتی تصور حرکت چرخ اجتماع میسر نیست. آیا این جوانان بتناسب شعاع وجودی و نقش شان در اقتصاد و فرهنگ از جایگاه لازم در جامعه برخوردار هستند؟ آیا جامعه در قبال این همه مفدیت و کار آیی جوانان در رفاه و بهبود وضع آنان توجه لازم مبذول می دارد؟ آیا این جوانان در عرصه سیاسی نیز فعال اند؟ 

متاسفانه به تناسب شعاع وجودی شان در سیاست نقش شان خیلی ضعیف است. در شورا به استثنای عده محدودی از جوانان اعم از مردان و زنان عمدتا چهره های جهادی_ مذهبی تسلط دارند وسنای کشور عام و تام در انحصار بزرگان قومی و مذهبی قرار دارد. در میان چهره های کاندید ریاست جمهوری به استثنای داود سلطان زوی و تیم وی و یکی دو کاندید دیگر غالبا چهره های میانه سال و سالمند با افکار نه چندان دموکراتیک غالب اند. طبعیست  که در صورت موفقیت چهره های یاد شده در ریاست جمهوری، جوانان باز هم در سیاست کشور نمی توانند نقش شایسته خود را ایفا نمایند. در حالیکه جوانان از امکانات بالقوه فراوان برای تعین نتایج انتخابات برخوردار اند. تغیراتیکه در کشور های عربی در سال های اخیر رخداد صرف نظر از نتایج آن عمدتا به ابتکار جوانان صورت گرفت. جوانان همانطوریکه در سراسر جهان با استفاده از تکنالوژی امروزمخابراتی در تشکل و برپایی نهضت ها نقش ایفا کرده می توانند ، در افغانستان نیز می توانند بزرگترین تغیرات را وارد نمایند. فکر کنید اگر کارمندان جوان همه موسسات نشراتی کشور با شعار معین انتخاباتی در کارزار انتخابات سهم بگیرند و وسایل نشراتی خود را به نفع کاندید مورد اعتماد جوانان بسیج نمایند به چه نتایج بزرگی منجر می گردد و یا جوانان شهر ها و به اصطلاح بازاریان یکروز بازار را به نفع کاندید معینی تعطیل نمایند و همه یکجا از یک کاندید پشتیبانی نمایند چه کار بزرگی را می توانند انجام دهند. یا جوانان روشنفکر اعم از محصلان ، موسسات تحصیلی و تعلیمی، کارمندان عرصه روشنفکری، معلمان و استادان، مامورین جوان دولتی همگام با هم در پشتبانی کاندیدی اقدام نمایند می توانند نتایج انتخابات را و رای پیش بینی سیاستبازان رقم زنند و به نتایج غیر قابل پیش بینین برسانند. به جوانان عزیز مشوره داده می شود که با استفاده از تجارب کار و فعالیت جوانان دهه دموکراسی ظاهر شاهی از حربه قانونی اعتصاب، مظاهره، تشکل و اتحاد ها بهره جویند و نقش تاریخی خود را به شایستگی ایفا نمایند

علی الرغم فضای تیره و تار کنونی، با وجود تسلط حاکمیت مافیایی، فساد و دفاع سرمایه جهانی ازین حاکمیت, آینده از جوانان است و سازنده واقعی وطن نسل جوان است و بس.

بگذار نیروهای واپس گرا، ارتجاعی، معامله گر و وابسته به اجانب به نیروی جوانان کم بها دهند و نیروی آنان را جدی نگیرند اما تاریخ ثابت خواهد کرد که این همه نابکاری ها و این همه فساد و تباهی بدست جوانان رشید کشور نابود خواهد شد و به همت جوانان وطن فردای درخشان نصیب مردم ستمدیده ما خواهد شد. به امید چنین فردا باید امروز گام گذاشت و رسالت خود را ایفا باید کرد

 

 

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

بحش دوم

  در مورد انتخابات ریاست جمهوری افغانستان که ماشالله بیست و شش و یا بیست و هفت کاندید ( کمیسیون انتخابات اعلام  داشت که عدد بیست و هفت درست نیست بعد از بررسی معلوم شده که بیست و شش نفر کاندید مقام ریاست جمهوری اند؟ 

وارد کارزار رقابت شده اند. باید متذکر شد که این کاندیدان عمدتا متشکل از جهادیان، تکنوکرات ها ،روشنفکران غرب زده، سرمایه داران تازه به دوران رسیده، بزرگان و متنذین قومی و استثنا یکی دو چهره روشنفکر خوش نام اند. ترکیب  کاندیدان و معاونین شان اکثرا نه بر اساس درک و نظر مشترک در مورد کشور و آینده آن بلکه بر اساس روابط شخصی و منافع مشترک گروپی و شخصی بنا یافته و اکثرا شکننده است. اصولا سیاست بازان کشور ما هیچگاهی نتوانسته اند ثابت کنند که آنان به عهد و قول خود وفا دارند و اتحاد های ایجاد شده را حتی در مرحله نهایت کوتاه حفظ می نمایند. جبهات به اصطلاح ملی ایجاد شده در دوره گذشته ریاست جمهوری و در دوره فعلی انتخابات قبل از نسج یابی از هم متلاشی شدند و چهره های تشکیل دهنده این جبهات علیه یکدیگر قرار گرفتند. گروپ ها ویا اتحاد های انتخاباتی نیز قبل از توافق به کاندید مشخص با معرفی کاندید های مختلف از هم متلاشی شده اند.

این وضع اسفبار از کجا ناشی می شود؟

به نظر می آید که عدم صداقت سیاست بازان (نه سیاست مداران) در برابر همدیگر، تمرکز بر منافع شخصی و گروپی که با تبلیغات منافع قومی همراه است، عدم موجودیت پلان و پرگرام کار در مورد آینده، عدم توجه به منافع مردم، عدم روشن بینی و بصیرت سیاسی، آلودگی با فساد، انقیاد از دستور بیگانگان و وابستگی به کشور های بیگانه عواملی اند که اتحاد ها را شکنند و تعهد ها را بی اعتبار می سازد

مسله قومیت نیز یکی از مسایلی است که منحیث قطعه بازی در میدان سیاست افغانستان انداخته شده و هرکس مطابق نیاز و توان خود از آن استفاده می کند ورنه کیست که نداند جریان های فعلی که ادعای دفاع و وکالت اقوام افغانستان را بدوش می کشند زیاد ترین ضربه را به قوم مورد نظر خود وارد می نمایند و رقبای موجود و احتمالی خود را بی رحمانه از میدان سیاست بیرون می کنند.

جهاد نیز متاسفانه به چنین سرنوشتی دچار شده است. چند چهره مشخص بنام تیکه داران جهاد و دین در صحنه سیاسی افغانستان از سالیان متمادی خود را تحمیل نموده هرگونه جنایتی را بنام جهاد و دین مرتکب می شوند. اگر از اعمال ننگین و فاجعه بار این چهره ها  در زمان حاکمیت جهاد در دهه نود بگذریم، در ده سال حاکمیت به اصطلاح دموکراسی وارداتی نیز این چهره ها صدر نشین حاکمیت تشریف داشتند و بر اشغال وطن توسط چهل و شش کشور جهان مهر تایید گذاشتند. این جنابان در حالیکه بر ضد شوروی که بنابه خواست حاکمیت قانونی افغانستان به کشور آمده بود گویا جهاد می کردند و به زعم خود شان باعث نابودی کمونسیم شده اند,اما ده سال قبل تجاوز چهل و شش کشور غربی را پذیرا شدند و فتوا صادر کردند که این اشغال از ان اشغال فرق دارد و این کفاراز آن کفار جدا اند. چون اینجا به جای یک کشور چهل و چند کشور یورش آورده آنهم نه بنابر اراده کدام مرجع افغانی بلکه به دستور امریکا این سر دمدار جهانی صورت گرفته است، می توان مورد تایید قرار داد. الحق که از برکت این حاکمیت مافیایی هر کدام این رهبران جهادی به ثروت های افسانوی دست یافته اند و در خوان سیاست افغانستان صدر نشین شده اند  ورنه مردم افغانستان اگر حاکمیت خود را بنابه اراده آزاد خود ایجاد می کردند جای این جنابان با آن همه فجایع غیر انسانی بر بالای دار می بود و جایگاه همیشگی شان نیز قعر جهنم. از حلقه دار فعلا گریخته اند اما از قعر جهنم فکر نمی کنم راه نجاتی بیابند؟!

خلاصه در میدان کارزار انتخابات مسله قومیت و مذهب همچون دو دوره گذشته باز هم نقش خود را بازی خواهند کرد و دلالان این دو عرصه نیز به نتایج مطلوب و دلخواه خواهند رسید

یقینا با نزدیک شدن روزهای انتخابات تعداد کاندیدان تقلیل می یابد و امتیاز گیری ها و امتیاز دهی ها میان کاندیدان عملی خواهد شد و بلاخره از دو سه کاندید مطرح کاندید مورد نظر امریکا سر برون خواهد کرد.

زیرا گفته اند آهنگ به اراده کسی نواخته می شود که فرمایش داده است. چون انتخابات و فرمایش انتخابات ریاست جمهوری از جانب سرمدران امریکایی فرمایش داده شده بنابه تصمیم آنان نیز به نتیجه خواهد رسید.

لهذا انتظار معجزه از صندوق های انتخاباتی بیهوده است. مردم ما فقط می توانند در میان بدتر و بد به انتخاب بد تن دهند و به امید آینده های درخشان و نهادینه شدن  پروسه انتخابات به پای صندوق های رای حاضر شوند و رای خود را اگر ممکن باشد بدون وابستگی به اشخاص و افراد به اراده آزاد خود به صندوق مورد نظر بریزند.

لازم است از غیابت نیروهای ملی، مترقی و دموکرات در عرصه انتخابات نیز تذکری بعمل آید.

در انتخابات گذشته چندین چهره از میان نیروهای ملی، مترقی و دموکرات بصورت جداگانه و بدون ارتباط باهم و در رقابت با هم در کارزار انتخاباتی وارد شده بودند که متاسفانه هیچ کدام رای قبل ملاحظه مردم را نتوانستند بدست آورند. اینکه این چهره ها رای قابل توجه را نتوانستند بدست آورند از یک طرف تسلط کاندیدان غیر دموکراتیک و تسلط زوروزر در انتخابات مطرح بود و از جانبی پراگندگی این نیرو ها و حتی جانب داری بخشی از این نیرو ها از نیروهای واپس گرا باعث تضعیف این چهره ها گردیده بود

اما در انتخابات موجود، نیرو های ملی، مترقی و دموکرات بجای خالی گذاشتن صحنه به واپسگرایان می توانستند تحت شعارهای معین وپلت فرم معین انتخاباتی با پیش کشیدن چهره یی مورد قبول این نیرو ها وارد کارزار انتخاباتی می گردیدند و از نظر تبلیغاتی حداقل با افشای چهره های ارتجاعی و ضد مردمی در بیداری اذهان مردم نقش خود را ایفا می کردند و در توسعه و نهادیه شدن پروسه انتخابات که از اجزای تفکیک نا پذیر دموکراسی است رسالت خود را انجام می دادند. متاسفانه بنابر پراکندگی ها، خودخواهی ها، شخصیت طلبی ها، فقدان بصیرت سیاسی و عدم مسولیت پذیری در برابر مردم و تاریخ در چنین مقطع زمانی که همه ذهن، عقل، توجه و شعور جامعه به انتخابات و پیمان استراتژیک نظامی و خروج نیرو های ناتو از کشور کشانیده می شود، نیرو های ملی، دموکرات و مترقی خاموش اند. گویا این حوادث وجریان ها به آنان هیچگونه ارتباطی ندارد. آنان در فردای درخشان کشور که گویا خود بخود مساعد می گردد حاضر صحنه خواهند شد و نقش خود را ایفا خواهند کرد. غافل از اینکه فردا ادامه امروز است و بی توجهی امروز و عدم ایفای رسالت تاریخی، فردا شرمساری جبران ناپذیری را در قبال خواهد داشت. اگر حرفی در مورد جوانان به ارتباط مسایل ذکر شده گفته نشود فکر می کنم واقعیت جامعه در نظر گرفته نمی شود.

باید متذکر شد که افغانستان یکی از کشور هایست که بیشترین نفوس آنرا جوانان تشکیل می دهد. لهذا سرنوشت هرگونه انتخابات و هرگونه تصمیم گیری در سطح ملی به جوانان مربوط می شود. امروزاگردر موسئات فرهنگی، تعلیمی و تحصیلی, اداری، مزرعه، کار خانه و بازار نظر اندازی شود در همه جا حضور جوانان پر رنگ است. بدون موجودیت جوانان حتی تصور حرکت چرخ اجتماع میسر نیست. آیا این جوانان بتناسب شعاع وجودی و نقش شان در اقتصاد و فرهنگ از جایگاه لازم در جامعه برخوردار هستند؟ آیا جامعه در قبال این همه مفدیت و کار آیی جوانان در رفاه و بهبود وضع آنان توجه لازم مبذول می دارد؟ آیا این جوانان در عرصه سیاسی نیز فعال اند؟ 

متاسفانه به تناسب شعاع وجودی شان در سیاست نقش شان خیلی ضعیف است. در شورا به استثنای عده محدودی از جوانان اعم از مردان و زنان عمدتا چهره های جهادی_ مذهبی تسلط دارند وسنای کشور عام و تام در انحصار بزرگان قومی و مذهبی قرار دارد. در میان چهره های کاندید ریاست جمهوری به استثنای داود سلطان زوی و تیم وی و یکی دو کاندید دیگر غالبا چهره های میانه سال و سالمند با افکار نه چندان دموکراتیک غالب اند. طبعیست  که در صورت موفقیت چهره های یاد شده در ریاست جمهوری، جوانان باز هم در سیاست کشور نمی توانند نقش شایسته خود را ایفا نمایند. در حالیکه جوانان از امکانات بالقوه فراوان برای تعین نتایج انتخابات برخوردار اند. تغیراتیکه در کشور های عربی در سال های اخیر رخداد صرف نظر از نتایج آن عمدتا به ابتکار جوانان صورت گرفت. جوانان همانطوریکه در سراسر جهان با استفاده از تکنالوژی امروزمخابراتی در تشکل و برپایی نهضت ها نقش ایفا کرده می توانند ، در افغانستان نیز می توانند بزرگترین تغیرات را وارد نمایند. فکر کنید اگر کارمندان جوان همه موسسات نشراتی کشور با شعار معین انتخاباتی در کارزار انتخابات سهم بگیرند و وسایل نشراتی خود را به نفع کاندید مورد اعتماد جوانان بسیج نمایند به چه نتایج بزرگی منجر می گردد و یا جوانان شهر ها و به اصطلاح بازاریان یکروز بازار را به نفع کاندید معینی تعطیل نمایند و همه یکجا از یک کاندید پشتیبانی نمایند چه کار بزرگی را می توانند انجام دهند. یا جوانان روشنفکر اعم از محصلان ، موسسات تحصیلی و تعلیمی، کارمندان عرصه روشنفکری، معلمان و استادان، مامورین جوان دولتی همگام با هم در پشتبانی کاندیدی اقدام نمایند می توانند نتایج انتخابات را و رای پیش بینی سیاستبازان رقم زنند و به نتایج غیر قابل پیش بینین برسانند. به جوانان عزیز مشوره داده می شود که با استفاده از تجارب کار و فعالیت جوانان دهه دموکراسی ظاهر شاهی از حربه قانونی اعتصاب، مظاهره، تشکل و اتحاد ها بهره جویند و نقش تاریخی خود را به شایستگی ایفا نمایند

علی الرغم فضای تیره و تار کنونی، با وجود تسلط حاکمیت مافیایی، فساد و دفاع سرمایه جهانی ازین حاکمیت, آینده از جوانان است و سازنده واقعی وطن نسل جوان است و بس.

بگذار نیروهای واپس گرا، ارتجاعی، معامله گر و وابسته به اجانب به نیروی جوانان کم بها دهند و نیروی آنان را جدی نگیرند اما تاریخ ثابت خواهد کرد که این همه نابکاری ها و این همه فساد و تباهی بدست جوانان رشید کشور نابود خواهد شد و به همت جوانان وطن فردای درخشان نصیب مردم ستمدیده ما خواهد شد. به امید چنین فردا باید امروز گام گذاشت و رسالت خود را ایفا باید کرد

 

+++++++++++++++++++++

 

در محافل سیاسی، اجتماعی، مذهبی، تعلیمی و تحصیلی، در رادیو ها و تلویزیون ها و در سایت ها و صفحات اینترنتی مربوط افغانستان، خلاصه در همه جا مسله خروج نیروهای نظامی ناتو در سال ۲۰۱۴،انتخابات ریاست جمهوری و امضای پیمان استراتژیک نظامی افغانستان و ایالت متحده آمریکا مورد بحث است و همه مردم اعم از روشنفکران، دانشگاهیان، نظامیان،روحانیون، دولت مداران، سرمایه داران، بازاریان، دهقانان، کارگران و اهل کسبه در موارد یاد شده ابراز نظر می نمایند و با پیش بینی هایی توام با خوش بینی و بد بینی و صدور حکم در موارد یاد شده تمایلات، آرزو ها و منافع خود را انعکاس می دهند

بازار بحث چنان گرم داغ است که هیچ مسله یی در کشور بدون ارتباط به مسایل یاد شده مورد بحث قرار نمی گیرد و طبق گفته نویسنده خوب ما حلیم یارقین، حتی مسله عروسی و نامزدی و کشت و کار و خرید و فروش روز مره هم به سال ۲۰۱۴ گره خورده است

آیا مسایل یاد شده واقعا چنان بحث انگیز، قابل تامل و با اهمیت است که بایست مجموع حیات کشور به آن وابسته گردد و همه ذهنیت ها بدان معطوف گردد؟

یقینا که مسایل سه گانه حایز اهمیت جدی بوده، سال ۲۰۱۴ می تواند سال سرنوشت ساز تلقی گردد اما اینکه مجموع روابط و مناسبات اجتماعی و جریان عادی و نورمال زنده گی روزمره هم وابسته به مسایل یاد شده تلقی گردد تا حدی مبالغه آمیز است. سیاست مداران اعم از دولتیان و اپوزسیون که متاسفانه آن ها هم در ماهیت دولتی اند، بازار بحث را گرم و گرمتر می سازند تا مردم از مشکلات روز مره، از فساد گسترده اداری، از بیکاری روز افزون، از فقر کشنده، از بی عدالتی استخوان سوز، از عمق دره ایجاد شده طبقاتی، از ظلم و جنایات سازماند داده  شده، از تجاوز عریان بیگانگان، ازقلدری نظامیان امریکایی و انگلیس، از استبداد خشن مذهبی و تجاوزبر حقوق زنان و غیره صحبت نکنند و حکمرانان بتوانند فارغ از دغدغه به حاکمیت ننگین خود ادامه دهند.ورنه با اندک فکر می توان پی برد که تصمیم در مورد خروج نیروهای نظامی از افغانستان، امضای پیمان استراتژیک نظامی و حتی نتیجه انتخابات ریاست جمهوری قبلا اتخاذ گردیده، آنهم نه در افغانستان بلکه در پایتخت کشور های دیگر

خروج نیرو های نظامی ناتوقبلا قطعی گردیده، این نیرو ها همین حالا در حال ترک افغانستان اند و در سال ۲۰۱۴ این پروسه خاتمه می پذیرد. بحث درین مورد هیچ مسلی یی را تغیر نمی دهد. اینکه بعد از خروج نیرو های ناتو، مخالفین مسلح دولت چگونه عمل خواهند کرد از همین حالا معلوم است. طالبان و حزب اسلامی حکمتیار با تمام نیرو و توان و با پشتبانی بی دریغ آی اس آی پاکستان به عملیات تخریب کارانه خود شدت خواهند داد و بخش های آسیب پذیر را تحت تسلط خود قرار خواهند داد. اپوزسیون مسلح که از برکت برادر خوانده گی جناب کرزی به نیروی قابل توجه تبدیل شده و از آغاز به اصطلاح مبارزه با تروریزم تا امروز به نیرو مندی شان افزوده شده و حتی امروز به نیرویی تبدیل شده که هم دولت افغانستان و هم امریکا برای کشاندن آنان به میز مذاکره با هم به رقابت می پردازند، بهیچ صورت حاظر نیست سلاح به زمین گذاشته و به حاکمیت فاسد و بی کفایت امروزه اشتراک ورزد. اپوزسیون مسلح مخصوصا طالبان امیدوارند با خروج نیروهای ناتو در قسمت عمده کشور حاکمیت قرون وسطایی را تامین و شریعت خود ساخته شان را جاری سازند. حاکمیت موجود با بزرگ نمایی طالبان و با سیاست  برادر خوانده گی و با فراهم نمودن زمینه گسترش افکار طالبانی در سراسر کشور، امکان تسلط مجدد آنان را مساعد نموده است. در دهات و قرا و ولسوالی ها و حتی در مراکز ولایات همین حالا ده ها و صد ها گروپ تبلیغاتی طالبی بدون هیچ ممانعتی به پخش افکار طالبانی می پردازند و نیروهای دولتی نه تنها عکس العمی نشان نمی دهند بلکه عملا بااغماض از فعالیت این گروپ ها زمینه پیوستن جوانان را به صفوف طالبان و گروپ های تبلیغاتی شان روز تا روز بیشتر مساعد می سازند. چهار سال قبل در یادداشتی که از طریق سایت آریایی نشر شد، خاطر نشان نموده بودم که طالبان با فعالیت های گسترده تبلیغاتی که در شمال کشور براه انداخته اند زمینه نفوذ خود را روز تا روز مساعد تر می سازند. امروز عملا دیده می شود که در اکثریت ولسوالی های شمال گروپ های تبلیغاتی طالبان نتیجه مطلوب داشته افکار عمومی علیه آزادی زنان بسیج شده، عده یی خواهان محدودیت آزادی زنان می شوند و با تجاوز بر حقوق زنان و دختران از جانب مردان فامیل هرروز فاجعه بوجود می آید

می خواهم متذکر شوم که تسلط طالبان این بار نه صرف با زور اسلحه بلکه با استفاده از تبلیغات و تغیر ذهنیت هموطنان ساده ما امکان پذیر است و چنین زمینه را سیاست برادر خوانده گی ریئس جمهور موجود مساعد نموده است

در مورد امضای پیمان استراتژیک نظامی افغانستان و امریکا غوغای تبلیغاتی موجود صرفا و صرفا مصرف داخلی دارد و تیم حاکم ارگ نشین در راس ریئس جمهور از این غوغای تبلیغاتی بخاطر بقای خود و ادامه حاکمیت فاسد کنونی سود می برند و بس.

جناب حامد کرزی که بر بال هلی کوپتر امریکایی به ارزگان و از آنجا به ارگ کابل انتقال داده شد و همین حالا هم به کمک نظامیان آمریکایی امنیت خود را تامین می کند بهیچ وجه نمی تواند در برابر اراده کاخ سفید ایستادگی نشان دهد. او ملزم به امضای این پیمان است و با تدویر لویه جرگه فرمایشی می خواهد بار سنگین و ننگین این پیمان را بردوش یک عده متنفذین قومی و قبیلوی بی خبر از همه جا بگذارد و گویا خود را برات دهد. در حالیکه حاکم مزدور و معاش گیر ارگ نشین به هیچ صورت صلاحیت و امکان مخالفت با خواست و اراده کاخ سفید را ندارد. می خواهد به مردم وا نمود کند که او عنصر ملی و مستقلی است که حتی با ولی نعمت خود، با نیرویی که زمامداری کشور را به وی تحفه داده است مقابله می نماید؟! این ترفند تبلیغاتی می تواند عده محدودی را فریب دهد اما اکثریت عظیم مردم ما چهره واقعی این روباه جنگل را بخوبی تشخیص داده اند و نیات او را بخوبی درک می کنند

پیمان استراتژیک نظامی که زمینه امضای آن مساعد گردیده است، متاسفانه یکی از پیمان های اسارتباریست که سالهای طولانی پاشنه آهنین نظامیان امریکایی را بر گرده مردمان ما تحمیل خواهند کرد و قدرتمندان امریکایی را بر جان و مال و ناموس افغان ها مسلط خواهد ساخت. موجودیت نظامیان خارجی همانطوریکه در طول ده سال در قلع و قمع طالبان و دیگر تروریستان منجر نشد، در آینده نیز این نیرو ها به نابودی طالبان کمکی نخواهند کرد. بلکه بر عکس مردم آزاده کشور ما لگد مال پاشنه آهنین آنان خواهند بود و حاکمیت های فاسد و مردم ستیز با اتکا به این نظامیان در کشور مسلط خواهند بود.

پایگاه های  مظامی امریکا در هر نقطه یی از جهان باعث تشنج و بحران بوده از شمال افریقا تا شرق میانه، از غرب آسیا تا جنوب شرق آسیا خلاصه در هر جاییکه نا آرامی، بحران، نا امنی و جنگ های به ظاهر داخلی شعله ور شده پای نظامیان آمریکایی در میان بوده پایگاه های نظامی امریکایی نقش تشدید کننده بحران را بازی نموده اند

پایگاه های نظامی امریکایی در افغانستان نیز نمی تواند مستثنی باشد و به صلح و آرامش خدمت نماید. برعکس این پایگاه ها باعث افزایش جنگ های داخلی و مداخلات بیشتر همسایه گان خواهد شد و بحران منطقوی را عمق بیشتر خواهد بخشید. اگر امریکا خواهان تامین صلح پایدار در کشور افغانستان باشد و بخواهد لانه های ترور را در منطقه بکلی نابود کند که در ده سال گذشته با موجودیت یک صد و پنجاه تا دو صد هزار نیروی خا رجی این امر میسر نشد، می تواند موجودیت نیروهای ناتو را از طریق ملل متحد برای دو سه سال آینده تمدید بخشد و نابودی قطعی تروریزم را در سر لوحه وظیفه این نیرو ها قرار دهد. در چنین صورتی نه تنها افغانستان بلکه پاکستان و منطقه نیز از شر تروریزم نجات خواهد یافت و هدف آمدن ناتو در افغانستان نیز برآورده خواهد شد و در آمریکا و دیگر نقاط دنیا نیز فاجعه ۱۱ سپتامبر تکرار نخواهد شد. اما از آنجائیکه سرمایه  داران آمریکایی مخصوصا شرکت های بزرگ اسلحه سازی آمریکایی و اروپایی از افزایش تشنج، بحران و جنگ نفع می برند و فروش اسلحه در سایه ادامه جنگ در نقاط مختلف جهان میسر است هیچگاهی آرزو ندارند بحران افغانستان نقطه پایان یابد و بازار فروش اسلحه در منطقه ما کساد پذیرد. از جانبی کشوری که از پیروزی انقلاب اکتوبر در روسیه تا امروز آرزوی تسلط بر منطقه ما را بر سر می پروارانید، امروز به رایگان در منطقه داخل شده و حاکمیت دست نشانده یی را در افغانستان مستقر ساخته است با چه منطقی آماده خواهد شد که از این همه امکانات مساعد چشم بپوشد و منطقه را بر رقیبان واگذارد. لهذا امضای پیمان استراتژیک نظامی افغانستان_ آمریکا قطعی و مسلم است. چانه زنی ها و ملاقات های فشرده یی مقامات دو کشور، مخالفت های ظاهری ارگ نشینان همه و همه بخاطر فریب اذهان عامه مردم جهان مخصوصا اذهان ساده و بی غل و غش افغان ها است و بس. اما عواقب این پیمان در دراز مدت به هیچ صورت به نفع افغانستان نبوده رنج و درد مضاعف را نسل امروز و فردای کشور متحمل خواهد شد و چهره شاه شجاع های گذشته در برابر چهره سیاه حامد کرزی سفید خواهد گردید.

ادامه دارد...

 

 


بالا
 
بازگشت