سرورمنگل

   

   افغانستان درآستانۀ یک تحول دیگر! 

 

 مردم افغانستان تاریخی پس ازیک انزوای طولانی ازقرن 18 به 19 م. ودرگیرجنگها وتجزیه های خونین بین دولتهای مهاجم واقتدار گرایان داخلی، دولت مستقل ابدالی را تشکیل داد. درهمین دوران است که تحولات صنعتی دراروپا بسط می یابد ودولت بورژوازی را برارکۀ قدرت می رساند.مناسبات سودجوئی واضافه طلبی بورژوازی عامل ظهوراستثمارواستعمارغارتگرو چپاولگرشدودولتهای غربی به ثروتهای افسانوی هندوستان روی آوردند. افغانستان که پس ازسالها انزوای بین المللی وتجاری وازکشاکش قدرتهای محلی خودی وبیگانه به تشکیل دولت ابدالی موفق شد ونزدیک به نیم قرن درکار بود تا دولت مرکزی ازدرون جنگها باحفظ سیستم قبیله ئی وفئودالی درقلمروهای طبیعی افغانستان سازمان یافت، اما نظام اقتصادی ،مالی ، عسکری ، اجتماعی وحقوقی آن شکل نگرفت وبیشتریک دولت سنتی قبیلوی وخانوادگی باقی ماندواز اصلاحات اقتصادی ، اجتماعی وسیاسی نیزبهره نداشت، امابا استعمارودولت بورژوازی همسرحد شد.

انگلیسها برسرمنافع استعماریشان درهندوستان ، افغانستان راگام بگام بحیث سرحد دفاعی هندوستان قرار دادندو درمنازعات بین سرداران وبرادران ابدالی ومحمد زائی وسدو زائی افغانستان نه تنها ازاستحکام نظام دولت وتمامیت ارضی بدورماند، بلکه به اصلاحات دولتی ، اقتصادی ،اجتماعی وتاسیس روابط سیاسی بادول جهان نیز محروم شدوبدتر ازآن استقلال وتمامیت ارضی خودرا درمحدودۀ دلبخواه استعمار ازدست داد. استعمارتوانست دولت زمانشاه را بوسیله برادران ازدرون بوسیلۀ وهمکاری دولت قاجاری ایران براندازد وشاه محمود بکمک ایران وپلان انگلیس بسلطنت کابل رسید، اما دیر نپائید که مردم از نالایقی اوبرحذر شدند وقیام کردند ووی را ازتخت بزیر آوردند وشجاع الدوله برادر تنی شاه زمان را برتخت کابل رساندند.به اثر اختلافات وجنگهای برادران ابدالی، ملوک الطوایفی وقدرت طلبی قبایلی دوباره احیا شد وسراسر افغانستان رابه تنوری ازآتش تبدیل کردودیگر آن دولت ابدالی که احمدشاه وبازماندانگانش برای آن تلاش ومساعی بخرچ داده بودند ازهرطرف ازداخل وخارج مورد تهاجم قرارگرفت وقدرت اصلی دردست ملوک الطوایف وسران قدرت مند آلت دست خارج بخصوص انگلیس وایران افتاد. دولت استعماری هند بریتانیوی وقاجاری ایران و بعدا دولت روسیه تزاری هرکدام بنوبۀ خود بحیث دولتهای تاج بخش ومقر برآوردن آرزوها وامیدهای شهزادگان وسرداران شدند ونزاعهارا درافغانستان تقویت کردند.

هنگامیکه انگلیسها از اتحاد ناپلیون وزارروسیه بقصد تسخیرهندوستان باخبرشدند. هیئت های سیاسی انگلیس برای پیشگیری چنین حملۀ احتمالی درپشاور، لاهور،ایران، سندوپنجاب مشغول عقد معاهدات شدند تا بدینوسیله بحمله آوران اروپائی راه دخول بهندوستان را دشوار سازند. همین وقت است که الفنستن معروف ازطریق  سند ودیره جات ،کوهات به پشاورمی رسدوهم هیئت سرهارد فورد به ایران می رود تا با حکومت قارجاری ایران، پنجاب وافغانستان عهدنامه ببندد که هیچ دولت اروپائی را ازطریق خود اجازه نخواهد دادواگردولت افغانستان بهند حمله نماید، دولت قاجاربرای دفاع ازهندوستان برافغانستان لشکر خواهد کشید( طبق سیاست گذشه زمان زمانشاه). شاه شجاع نیز با قبولی هدایائی هیئت سیاسی الفنستن را پذیرفت .الفنستن وهیئت همراهان خمیده ودعاگویان  امیررا درپشاورملاقات کردندواهداف خودرا درایران ، افغانستان وپنجاب بدست آوردند. شاه شجاع دراین معاهده بحیث نخستین شاه مستقل ومورد احتیاج انگلیس ویکطرف معاهده بود. اما قبل ازآن هنگامیکه ناپلیون بوسیلۀ نماینده اش از زمانشاه خواست تا بقشونهای فرانسه ومتحد آن روس اجازه دهد ازطریق سند وارد هندوستان گردند زمانشاه نپذیرفت، امادولت ایران بعدا در سال 1807 م. تن بمعاهده داد ونیز متعهد شد که شاه ایران سعی خواهد کردتا افغانها ومردم قندهاررا درحمله بمتصرفات انگلیس درهند باخود داشته باشد. 

 یاد آوری این مختصربخاطریست که فهمیده شودکه افغانستان ازهنگامیکه با دول خارجی رابطه برقرار کرده اهداف این دول کاملا استعماری وجنگی بوده بترتیبی که زمانشاه  دعوت ناپلیون را برای حمله بهندوستان از طریق افغانستان نپذیرفت، اما ایران وارد معاهده شدونیز تعهد کرد تا افغانها را نیز درجنگ برای تسخیرهندوستان برانگیزاند. هنوز مواد این معهده بافرانسه نخشکیده بودکه ایران وارد معاهده با انگلیسها علیه افغانستان شد، تا شاه زمان نتواندبکمک هندوستان برسد. دولت قاجاری تابع سیاستهای استعماری که عقبگاه دول مقتدراسلامی عثمانی را با اعلام های جهاد علیه سنیان عثمانی بخود مصروف میساختند،دکاملا طبق مقاولات وعهدنامه های با دولت انگلیس  بود ـ  تا پیشرویی انگلیس ها را در کشورهای اسلامی تسریع سازندودولتهای مقدم این پیشرویی راازسرراه شان بردارند یا حد اقل تضعیف نمایند.نقش دولت قاجاری ایران علیه ترکیه عثمانی که از قدرتهای اروپایی منحدم شد یکی ازعوامل مهم آن حملات ایران برعقبگاه ترکیه بود که مانع مقابله عثمانیها در خط پیشرویی دول استعماری انگلیس میشد، چنین جنگها وحملات نه تنها ترکیه  عثمانی را، بلکه دولت زمانشاه راهمواره معضوب کرد.

افغانستان ومردم اینکشور پس از حصول استقلال سال 1919م . وارد مناسبات جدید بین اللملی شدند.ازیکطرف مناسبات تابعیتی استعماری دولت انگلیس را دریک جنگ آزادیخواهانه برانداختند که درطی هجوم دوم انگلیس بحیث قشون غالب برافغانستان بنام  معاهدۀ تامین روابط «صلح ودوستی» ( معاهدۀ گندمک 26 می 1879م) برامیرمحمد یعقوب خان تحمیل شده بود که برپایه این معاهده امیر ازبخشی سرزمینهای تحت حاکمیت خود وحق حاکمیت برروابط با دول خارجی صرف نظر کرد وتامین مصونیت رفت وآمد نمایندگان دولت انگلیس ونیززمینه های تجارت آزاد را ضمانت میکرد وهم بریتانیا تعهد سپرده بود تا سالانه ششصد(600) هزارروپیه دربدل اجرای چنین تعهدات به امیربپردازد.

هنوز مفردات این معاهده وصدای فیر توپهای استقبالی امیردرمقدم ورود کیوناری به بالاحصار فرو نه نشسته وخشک نشده بود که «کیوناری » درزیرپای وآتش قیام کنندگان کابل وسپاه کابل له شد وبسوخت(3 سپتمبر1879م. ). (1) 

 هنگامیگه لندن ازاین تباهی آگاهی یافت برای تسخیر دوباره کابل ازهرطرف با قوای سنگین بطرف کابل پیش آمد.امیربرای جلب حمایت ودرخدمت انگلیس اردو را منحل ومبارزان را از سرراه اردوی متجاوزامرپراگنده شدن داد وخود به استقبال اردو متجاوزبه لوگررفت وعرایض خودرا بحضورجنرال رابرتس پیش کرد که شنیده نشد. اردوی سنگین انگلیس تاپنج (5) اکتوبر1879از لوگربه استقامت کابل پیش آمدوطی یکروزشش (6) اکتوبر1879م. داخل کابل شد. جنرال رابرتس که از ویرانی کابل وگردونواح وانهدام قلعه ها واشغال ارتفاعات وتهیه آذوقه وتصرف ذخایردولتی وخزاین مالی وهم ازاعدام عدۀ ازمبارزاان ملی وشکستن هرگونه مقاومت فکرمیکردفارغ شده است. حکومت نظامی را باتروروحشت باخیانت وفریب وتولید فساد ونفاق وتشدید خصومت بین اقوام ومذاهب دردستور کار خود قرارداد. روز یازده (11) اکتوبر 1879م. طی اعلامیۀ همه افسران، مامورین واهالی کابل را به بالاحصار کابل جمع کرد ورابرتس مغرورانه بمردم اعلام داشت که : جبه خانه ، خزاین وحکومت کابل دردست قوای نظامی انگلیس است. مردم مکلف هستند مالیات را به نمایندگان انگلیس وسلاحهارا دربدل پنج کلدار به انگلیسها تسلیم نمایند وگشت وگذار با سلاح درکابل  ممنوع وقابل مجازات دانسته می شود.حاکمان نظامی ، ملکی وقاضی نظامی کابل ازطرف رابرتس برمردم طی این اعلامیه گماشته شدند. 

 هیچ کس فکر نمیکرد این مردم آرام ،سربزیرومطیع که چندروز قبل بیرق ونمایندۀ انگلیس را دربالا حصار سوختانده بودندو اینک باردیگر با حوصله مندی و آرامی برای برافراشتن بیرق وبیانات مغرورانۀ نمایندگان باقدرت انگلیس رابرسریر تخت کابل می شنیدندوبا چشم میدیدند. 

  امیریعقوب خان باتمام خدمتگذاری وخواری ازاشتراک درمراسم  برافراشتن بیرق انگلیس دربالاحصار بحضور جنرال رابرتس نه تنها حاضرنشد، بلکه ازامارت خفت باردرپای انگلیس استعفا داد.جنرال رابرتس بالاحصار وعدۀ قلعه ها وعمارات کابل را ویران وعدۀ را بدارزد، اما مردم کابل هیچ کسی را بنام قاتل کیوناری به انگلیس نام ندادند. 

خلاصه قیام عمومی مردم برضد قوای اشغالگر انگلیس طی کمتر از دوماه بطوروسیع اما پراگنده دراطراف مبارزان ملی گرد آمد .مردم کابل ،کوهدامن، کوهستان، پغمان ، اوپیان، تگاو،نجراو ،لوگر،وردک ،غزنی ، زابل، جلال آباد وننگهاروجا های دیگردست به تشکل دسته جات دوا طلب به بغرض راندن قوای انگلیس زدندوبطرف کابل سرازیرشدند. دریک چشم بهم زدن در یک صبح کابل شهر کابل از همهمۀاهالی کابل پُربود وبربلندیهای کابل ونکات مهم سوق الجیشی وبرراه های داخل شدن وبیرون شدن ازهرطرف مبارزان احاطه داشتند. درپایان روز وشب دفاع انگلیس درتمام محازات برای کشودن محاصره ناکام ماند وحتی جنرال رابرتس شکست خورده در پناه یک خانه در دهمزنگ تا فرا رسیدن شب باقی ماندوشب درپناه تاریکی به شیرپور باسپاهش ازیک مرگ حتمی نجات یافت ودرپناه دیوارهای شیرپور قرار گرفت .(2) . الی پایان همین شب اول تمام سپاهیان انگلیسی برمبنای فرمان رابرتس از همه اطراف کابل وداخل شهرتخلیه وروبفراردرپناه حصار شیرپورقرارگرفتند. کابل واطراف آن  بدست سپاه ملی افتاد ومحاصره تنگتر شد. وماجرای مرگ مکنا تن والفستن که در36 سال قبل دربالاحصار کابل اتفاق افتاده بود وانگلیسها آنرا فراموش کرده بودند وحادثۀ سوختاندن کیوناری وانهدام گاردش را دردو ماه قبل  نیزرابرتس صرف یک تصادف تلقی کرده بود. اینک جنرال مغرور همه این حوادث خونباررا درپناه حصارشیرپوربیاد می آوردوبحال خودونجات از مرگ  حتمی تمام قدرت تفکرواستمداد خودرا از دربار انگلیس بکار گرفته بود . قشون انگلیسی  می فهمید که قوای الفنستن ومکناتن درسی وشش سال قبل وکیوناری وگاردش دوماه قبل  دربرابراین شجاعت واحساس آزادیخواهی وفدا کاری این مردم نتوانستند ازخود دفاع کنندوجان خودرا دربرابرعظمت انگلیس فدا کردند، دیگرملامت نبودند.رابرتس سران وسپاهیان قشون مهاجم انگلیس ازشجاعت وتشکل آزادیخواهانۀ سریع چنین مردمی فقیر، آرام وغیرمتجاوزوغیرمسلح درحیرت بودند.                                                                                                              رابرتس ودستگاه توانای نظامی وحیله گر انگلیس از گذشته دور از دوران سلطۀ استعمار دریائی پرتگالیها که با دور زدن دماغۀ امید جنوب افریقا را برای  یافتن راه نزدیک بسواحل هندوستان دور زده بودند بیاد می آورد. بیاد می آورد که استعمار پرتگالی بعدا هسپانیه وهالند ،فرانسه واینک انگلیس که جهان را ملک طلق خود میدانستند. قوای معظم جهان کشابا افتخارات جهان گشائی ملکه تاجداربرای دفاع از منافع استعماری آزمندانۀ وغارتگرانۀ تاج وتخت جوانان شجاع ودلیر را در سرزمین های بسیار دور وبیگانه از دست میدهد.

 بیاد می آورد هنگامی را درآواخرقرن پانزدهم وگذربه شانزدهم در فرصتی که قشونها وناوگانهای رزمی وجوانان شجاع امپراطوری پرتگال دربرابر قشونی مغلی دولت بابری هندوستان شکست خوردند وتار ومار، نابودواسیرشدند. این جنگهای طولانی استعمارکهن از پرتگال به هسپانیه هلند، فرانسه وبه انگلستان برسرتسخیر هندوستان بمیراث مانده بود ـ چه خونها وغارتگریها وتاراجهای وحشسیانۀ که نبود که بدست این سربازان علیه مردم بومی اجرا نشد ـ قتل عامها ، نژاد کشی وبرده سازی کار عادی وروزمرۀ این آقایان سفید بود. استعمار گران پرتگالی، هسپانیوی ، هالندی ، فرانسوی وبعدا انگلیسی  بتدریج متوجه شدند که بردولت معظم بابری هندوستان از طریق زور نمیتوانند غالب گردند ، بحیلۀ تجاری متوسل شدند. زیرا همه روزه دربنادر هندوستان کشتی های تجاری اروپائیان ونزاعها وجنگهای منظم در سواحل هندوستان  بین اروپائیان ادامه می یافت. به این ترتیب پرتگالیها اولین کسانی بودند که با هندوستان صلح کردند ودرپی آن هردو پادشاه تعهد کرد که کشتیها، اتباع وتجارشان بداخل شهرها وبازارها بطورآزادانه رفت وآمدوتجارت کنندوقید کردند که اگردرمعاملات روزمره اتباع مناقشات وتخلفات ازقوانین دولت سرزمینی خلاف ورزی شد، دردادگاهی که قاضی آن از اتباع دولت متخلف خواهدبودمحاکمه خواهد شد. این نخستین خدعه وفریب دولت قدرتمنداروپای استعماری (پرتگال) درهندوستان بودکه درظاهر امراتباع کشور بیگانه  براساس قوانین جاری وقضاوت دولت خودش درسرزمین دیگران محاکمه خواهد شد این  روش معروف بنام « کپیتولاسیون » استعماری دولت مقتدربا حق اقتدارقنسلی ومحاکمات تحت نظارت قاضی کشور خارجی درداخل یک کشور شرقی ( هندوستان ) اعمال میشد ، که براساس آن حق آزاد برای اتباع پرتگالی که درهند بوسعت ،اعمال قدرت و تجارت میکردند  از نظارت دولت هندوستان آزاد می شدند وبرعکس هندوستان در پرتگال اتباع ،تجارونظامیانی نداشتند تا این حق  را متقابل مورد استفاده قراردهند. به این ترتیب استعمار ازآواخر قرن پانزده بترتیب از طریق پرتگالیها ، هسپانیوی ها، فرانسویها وانگلیسها به این حق وجوهات متعدد دادندو بترتیب استفاده ازاین حق قنسولی تحت پیمانها ومعاهدات دولت وتجارت با عناوین رنگین صلح وسلم وهمکاری وکمک بسود کشورغالب ونیرومند توسعه یافت. هنگامیکه کمپنی انگلیسی برای نخستین بار درسواحل غربی هندوستان عرض وجود کرد ( 1600م.) یک قرن بعد (1700م.) کمپنیهای انگلیسی بنام «شرکت متحد هند شرقی» وارد بنگال شرقی شدوبا حیله تجاری وبتدریج بعضی مناطق وجاهارا ازراجاهای هند خریده، پیمانها وقرادادهای مختلفی با حاکمان محلی عقد کردند وتضمینات متعدد برحکمرانان هندی تحمیل شد که دولت مرکزی انگلستان با حکومات محلی طرف نبود.این مقاولات یکجانبه کمپنی ودولتهای محلی مسئولیت ومصونیت یک جانبه برای حکومت هند بار می آورد.به این ترتیب کمپنی توانست درزمان کوتاهی دست سایراستعمارچیان اروپائی را درهندوستان کوتاه سازد وبتدریج بنگال ، اوده روهیله ، میسور، مرته ،بنارس، دکن، کرناتک ،نیپال وبطرف قلمروهای شرقی افغانستان مثل سندوپنجاب پیش می آید.عامل جنگ اول افغان وانگلیس برای غضب اراضی افغانستان ، انگلیسها شاه شجاع شاه مخلوع را به بهانۀ  وارث تاج وتخت ازلاهوردرتحت معاهدۀ  سه جانبه بین گورنرانگلیس الفنستن، رنجیت سنگه وشاه شجاع فراری درهژده ماده ویک مقدمه بلند بالا والقاب شکوهمند به تخت کابل برداشتند. طی این معاهده دوطرف دریای سندوملحقات آن،ازتوابع پشاورتا خیبروملحقات آن، کشمیر ،ملتان با ملحقات  وتوابع آن از سرزمین افغانستان جداوبه پنجاب ملحق کردند. 

نتیجۀ آن جنگ اول افغان وانگلیس بود که هم شاه شجاع ومکناتن کشته شد وهم اردوی انگلیس بطورکامل تلف شد،به استثنای داکتر برایدن که نیم جان خودرا درجلال آباد به اردوی انگلیس رساند. 

انگلیسها درباردوم سی وشش سال بعدباردیگر به افغانستان لشکر کشیدندو تحت معاهدۀ گندمک شهرهای قندهار وجلال آباد را بطرف افغانی واگذاروکرم ،پشین، سیبی ،میچنی ،خیبرازپشاور تا جلال آبادرا بدست خود میگیرند که بعدا درمعاهدۀ دیورند بوسیله امیرعبدالرحمن خان خط سرحدی نامنهاد دیورند بین دولت مستعمره افغانستان ودولت مستعمره هندوستان با دول خارجی رسمیت یافت.

 ناگفته نباید گذاشت که کلمۀ «استعمار» اززبان عربی بفارسی که از مفهوم «کلونیالیسم» اروپائی بعنوان کلون بمعنی عمران وآبادانی وتحت مستعمره قرار دادن سرزمین ، ملت ومردمی رامفهوم است، که با مفهوم استعماردرامروز تلاقی کرده است که با سبک شدن ارزشهای این کلمات درمرور زمان جای خودرا بکلمات واصطلاحات حقوقی پیشرفته داده است که درامروز اشغال افغانستان درقید تصامیم شورای امنیت یا به اصطلاح کنوانسیونها،معاهدات وتوافقات بین المللی عام  در موازین بین دولتها وکشورهای عضوملل متحد  درقید اجرا قرار دارند که درراس پنج کشور شورای امنیت وجمع المان تصمیم گیرنده اندوهم ازحق ویتوبرخوردار اند. 

شورای امنیت ودولتهای مقتدروسلطه جو خودرا بهیچ مقاولۀ وقانونی اکثرا دربرابر منافع علیای کشور واتباع خود با دیگران متعهد نمی دانندوبا توجیهات وتفسیرهای مربوط بخود ومنافع حیاتی شان درقبال دولتها وسرنوشت مردمان تصمیم میگیرند، اردو می فرستند، بمبارمانها، کشتن وساقط ساختن رژیمها وزمامداران درحیطۀ دساتیر فرماندهی شان دردسترس شان است.جنگ ویتنام ، کوریا، افغانستان ، عراق، لبیا،سوریه وتغیر تبدیل خونین رژیمها ، دولتها از اقدامات خونین همین قدرتهای سلطه گرا نتیجه می شود .  قشون شوروی بنام وبنابردرخواست دولت دموکراتیک افغانستان ، مطابق موازین سازمان ملل، اردوهای محدود خودرا وارد افغانستان ساخت، اماتوافق ایالات متحده وشرکا را با خود نداشت وانتقام جنگ ویتنام در افغانستان درسمت معکوس آن علیه اتحاد شوروی ودولت افغانستان با اعمال شنیع ودور از تمام توافقات بین المللی برافغانستان تحمیل شد . اگر دیروز قشونهای محدودشوروی بعنوان کمک وطرد مداخله نظامی از خارج به افغانستان گسیل شدند، همانطوردولت نامنهاد مجاهدان وطالبان با سرهم بندی چند جنرال وسیاست بازازطریق پاکستان درافغانستان بقدرت رسیدند. 

 بفهم عام ،افغانستان امروز تحت هرگونه شرایط وموافقت بین المللی بنا بربازسازی یا دفع تروریسم وتجاوز، تحت اشغال اردوها ی متحدین غربی وامریکا قرارداشته، هرنوع قراردادومعاهدۀ ودولت انتخابی ولویه جرگۀ که برای توجیهی مشروعیت حقوقی نظام وحق تامین آزادیها ،اردوها درقلمروسرزمینی افغان تجاوزخوانده می شود وتوجیه دیگرندارد. مانندآستانۀ پایان جنگ دوم بین المللی که قوای سرخ شوروی بخشی بزرگی از اروپا شرقی وسرزمینهای تحت حاکمیت دولت شوروی را از اردوهای فاشیستی المان رها ساخته بود ، با عجله به اثر مساعی ستالین برای هرچه زودتر پایان دادن بجنگ وورود متفقین انگلستان وامریکا وشوروی وبعدا فرانسه در کنفرانس تهران وبعدا یالتا باهم گرد آمدند واصول بنیادی  تجدید تقسیمات استعماری دولتها وقاره ها رابا تجدید نظرازسرگذشتاند. المان نازی ومتحدین آن ایتالیا وجاپان که جنگ را باخته بودندوبه اثرتصامیم متفقین برندگان جنگ،بازندگان بین شان تقسیم شدند ودرتقسیم آلمان بشرقی وغربی وسایرکشورهای اروپای شرقی و اروپای غربی بشمول جاپان اردوهای کشورهای فاتح را با عقد پیمانها وگرفتن تعهدات ازدولتهای مغلوب درخود جا دادندوبا قیمومیت اردو های خارجی وارد مناسبات بین المللی وامنیتی شدند.دولت های تحت اشغال ناگزیر بودند برای ثبات واعمار مجدد خود پیمان ها وحضور اردوها را باشرایط دشوارتحت قیمومیت بپذیرندوازآن برای ثبات ومصالح رشد،عمران وبازسازی خود بهره گیرند. حضوراردوهای امریکائی، انگلیسی وفرانسوی درالمان غربی ، جاپان ، ایتالیا پیآمد جنگ دوم جهانی وشکست آنان درجنگ بود وبعدا تحت پیمان نظانمی اتلانتیک شمالی ببهانه مهارشوروی کشورهای بیشتری اروپای غربی وآسیائی را درزیرسلطۀ نظامی آمریکاآورد واتحاد شوروی نیزباحفظ قدرت نظامی خود درداخل المان شرق ودولتهای اروپای شرقی این توانائی را حفظ کرد ونتیجۀ چنین تقابل جنگ سرد بود که ابعاد آن جهانی ودرراس آن بلاک بندی نظامی ناتو وپیمان وارسابود.بروشنی باید گفت که تمام جنگهای ملی ، منطقوی، طبقاتی ، کودتا ها وسرنگونی دولتها ورژیمها وکشتارمردمان ومنازعات  داخلی کشور ومردمان درهر گوشۀ از جهان بطورمستقیم یا غیر مستقیم نتیجۀ زور آزمائیهادرقیدمنافع قدرت های بزرگ که تحت هرنامی که خواسته باشند از تفسیرمنافع حیاتی آنان ناشی میگردد که بنام استعمار،امپریالیسم ، دموکراسی ، حقوق بشروهرزهرمار دیگر بکشور های جهان سوم وچهارم تحمیل میگرددواینکشورها مکررمواجه به بی ثباتی وبحران وجنگ اندوبرای دفع چنان اوضاعی بطورمتداوم نیاز بخرید سلاح وغلطیدن درآغوش این دجالهای سود وغارتگری از رشد وتوسعه اقتصادی ،رفاه اجتماعی وصنعتی بازمانده اندوبالمواجه ازسلطه تاثیرمی پذیرندوبه سازمانها، شبکه ها اردوهای آنان  وحق اداره ونظارت آن خودرا محدود میسازندودولتهای سلطه گرا با استفاده از چنین ضعفها بوسیله عقد پیمانهای نظامی ، حقوقی نابرابربطورمستقیم سلطه را توسعه داده وامتیازات وضمانتهای حقوقی وقانونی برای خود فراهم میسازند. 

  پیمان استراتیژیک امریکا وافغانستان : 

 همانطوریکه پس ازفاجعه یازده سپتمبرسال 2011 م . اردوهای امریکا وناتو ودولتهای غربی درافغانستان رژیم طالبان رابرانداختندودولت حاضررا باعجله با تجویز ازبن بر سریردولت افغانستان برداشتند وهمان دولت تا امروزدرحمایت این نیروهاباتشدید جنگ وفساد، مواد مخدرو عملیاتهای تروریستی وهم حفرۀ عظیم فقروثروت که دریکطرف آن تمام جامعۀ افغانی ودرسر دیگر آن مشتی محدود زورمندان قدرت مند که به اثردعوی برسرتصاحب رهبری دولت برای شان هیچ چیزی ارزش ندارد بغیرازتصاحب سریع بخشی اعظمی ازثروت ملی ودارائیهای عامه بهرقیمتی ممکن. 

 نباید ازاصل موضوع دوررفت وباید عرض کرد که ؛ حقیقت پیمان استراتیژیک بین امریکا وافغانستان وهویت آن بجایی بازمیگردد از آن جائی که این دولت واساسات حضور نظامی، پلیسی و اقتصادی امریکا ومتحدین آن درافغانستان شکل گرفت یعنی عملیات تروریستی علیه امریکا در 11 سپتمبر2001 وکنفرانس بن وهم تحت منشورسازمان ملل وشورای امنیت این تصامیم وعملیات پیاده شد ودولت جمهوری اسلامی افغانستان ، قانون اساسی وآزادیهای مطرح ،اقتصاد وتاسیس روابط وسیع دپلوماتیک وتجاری بین کشورهای جهان واطراف افغانستان وارزشهای بازاروکار، اردو وپولیس( ساختار دولت) وامنیت، تعلیم وتربیه وغیره. هم درعکس آن دولت وحامیان آن معترف اند که فساد گسترده، قاچاق ، دزدی ،غارت منابع ، اعتیاد وفحشا، جنگ وبی اعتمادی وعدم مصونیت ازعواملی اند که جامعه وجوانان را روز تا روزاز زندگی مدرن بیگانه ساخته است. 

 باید توجه داشت که دوازده سال تمام وبیشتر ازآن اردوهای بین المللی ازچهل(40) کشور متمدن جهان درراس امریکا وناتومصروف بازی جنگی اندوهزاران کشته  از خود بجا گذاشته اند، اینکه از افغانها تحت نامهای القاعده وطالبان  ومردم بی گناه تحت بمباردمانهای وعملیاتهای سنگین نیروهای ائتلاف بین المللی ، ناتو وامریکا کشته می شوندشمارش آن درلوح محفوظ ، محفوظ است. اما من تعداد کشته شدگان افغانی را از روی لستهای اخباریکه روزانه نشر میگردداز ده الی پانزده نفر بطور متوسط روزانه کشته می شوند( که سالانه از 3650 تا 5475 ) بطور حد اقل ومتوسط کشته می شوند که شامل اطفال ، زنان وکهنسالان اند.معیوبین وزخمیها رااز آن می توان قیاس کرد.

 دربالاریشه های معاهدات وپیمانهای نابرابر ویکجانبه نظامی وامنیتی دولت های مقهوروشکست خورده درجنگهای فاتحان وکشورگشایان پس از دوران بورژوازی واستعمارکه عقلانیت وقانونمداری دراروپا جای وحشت وتروراشرافیت وروحانیت لجام گیسخته را گرفت. این امرتنها برای بورژوازی ودرحدی برای اتباع آن ، آنهم به اثر نبردهای بیباک توده ها وانقلابهای خونین توده ها وروشنفکران که درآن بخشی ازآزادیها ومصونیتها را برای خود دفاع و تصاحب کردند ودر قوانین اروپائی بتدریج مسجل شد. اما برای دولت آسیائی ، افریقائی، امریکای جنوبی ووسطی استعمارزده از چنین حقوقی راه درازمبارزه ومحرومیت هنوز درپیش است. این مقوله بجای خود درست است که ؛ « حق داده نمی شود ، گرفته می شود» افغانها هنوزاین حق را نگرفته اند ، اگر هم درجنگهای طولانی اکثرا حق را بزورشمشیر توده ها گرفته اند ، اما زمامداران وحاکمان مقتدر وسیاستمداران آنرا به آسانی فروخته یا باخته واز دست داده اند.

هنگامیکه سیستم استعماری با مبارزات استقلال طلبانه توده هاودولتهای آسیا ئی درهم شکسته شدوافغانستان یکی از پیشتازان این جنبش ضد استعماری ـ مقدم برهمه استعماروتجاوزانگلیس را در افغانستان  بارها درهم شکست ونابود کرد، اما بار ها نتیجه رادرسیاستهای کجدار ومریزبدست امیران وپادشاهان وسران باخت وازدست داد. 

 دولتهای بزرگ فاتح همانطوریکه گفته آمد ، پس از پایان جنگ جهانی دوم که تشدید تخاصمات جنگی ازیک جنگ بزرگ به جنگهای کوچک واشکال متعددی جنگهای منطقوی وکشوری وجنگ سرد انتقال یافت وبرای تعادل وجلوگیری ازجنگ بزرگ ، سازمان ملل وشورای امنیت را با رای ویتوی پنج قدرت جهانی وبعدا جمع یک کشور(المان) ، برای نظارت بر جهان شکل دادند. 

 امروز قدرت نظامی امریکا بدون توانائی متحدین وقدرت هم پیمانانش درپنج ساحۀ اصلی از زمینی ، دریائی ، هوائی ، تفنگداران دریائی ،نگهبانان ساحلی ، وهم نیروهای عملیات سریع که دربیشتراز151 کشورعضوسازمان ملل پایگاه های نظامی وایستگاهها وپایگاهای جاسوسی وعملیات سریع دارند. پایگاه های نظامی که قدرت جهانی امریکاو سلطۀ نظامی آنرا برجهان تامین میکند ازطریق 850 پایگاه نظامی که بطورعمده در المان ، جاپان ، کره جنوبی ، ایتالیا، هاوائی ، گوام ، انگستان ، پورتوریکو، عربستان صعودی وخلیج ، کشورهای پیمان اتلانتیک شمالی وغیره متمرکزاند وبطورا کثردرهرپایگاه  ازشصت هزار سرباز فعال با تجهیزات هوائی ، زمینی ، دریائی وتکنولوزی کشتارنظامی قوی ومدرن وکوچکترین پایگاه با حد اقل 1.5 هزارسرباز آمادۀ اجرای فرمان نظامی پنتاگون اند.قدرت نظامی امریکا نصف  توان نظامی جهان را میسازدوقدرت استخباراتی امروزبا افشای اسناد اداره مخفی جاسوسی توسط اسنودن، حتی قلمرو نظارت آن غیر قابل تصوراست. حتی توسط شبکه های استخباراتی آن مکالمات تیلفونی سادۀ افراد وموسسات دولتی شنوائی وذخیره میگردند. غولهای اطلاعاتی ورسانه ئی وماهواره ئی جهان که درهرثانیۀ از بیست وچهارساعت شبا روزی مردمان کرۀ ارض رابا خبرنگاه میدارنداکثرا درتحت نظارت پولیسی ونظامی امریکا متمرکز اندوبگونۀ که امریکا خواسته باشد اطلاعات داده می شود . 

 امریکا تحت نام منافع حیاتی وتحکیم سلطۀ نظامی واستخباراتی اش بطورمستقیم برجهان حکومت میکند وبرای چنین حکومت جهانی به پلیس، اردو واستخبارات جهانی نیازاست که ازطریق تشکیلات نظامی واستخباراتی با استفاده از پایگاه های سراسری جهانی این نیازها برآورده می شوند. امریکا به ده ها وصدها پیمان با کشورها، اتحادیه های بین المللی ، اقتصادی ، مالی ، نظامی وامنیتی وغیره پیوسته است، اما آنجا ئیکه سربازان وافسران نظامی وجاسوسی امریکا را درجهان بخطر مواجه میسازد،ازآن کنار گرفته است مثل سازمان پیگری ازجنایات جنگی، تحت پیگرد نقض حقوق بشروقوانین کشورها دولتهامستثنی اند، اما امریکا این سازمانها را ازبیرون و ازبالای سرآن نظارت میکندوحود درهیچ جائی مکلف بجواب گوئی ازاعمال ، گناهان وجنایات اتباع وموسسات آن نیست . 

امریکا با وسعت گستردۀ نظامی واستخباراتی درسراسر جهان بغرض سلطه گرائی نظامی وتامین اهداف ومنافع خود، به حفظ امنیت ،سلامت ومصونیت پایگاه ها ،افرادواجیران ووسایل وتجهیزات خود نیاز دارد ومصئونیت وامنیت شانراازطریق تمرکز پایگاه ها ، پکت ها وپیمانهای استراتیژیک و مقررات گذاری وگرفتن تعهدات ازکشورهای تحت سلطه آنرا تامین میکنند. پس ازسالهای پایان جنگ جهانی دوم که سربازان وپایگاه های امریگا بخصوص درکشورهای شکست خورده درجنگ جهانی مثل المان ، ایتالیا ، جاپان بعدا در جنگ کوریا وجاهای دیگرنیاز به امنیت قضائی وحقوقی داشتند وآنرا باقوانین داخلی امریکا تنظیم وبرعدۀ ازدولتها مورد اجرا قراردادند وحتی برالمان وانگلستان دراین سالهای اخیر2007پیمان تبادله اطلاعات وشنوائی مکلمات را نیز تحمیل کرده اند که بار ها درپارلمان المان وپارلمان اروپا مورد اعتراض عدۀ از نمایندگان قرارگرفته است. 

 پیمان استراتیژیک افغانستان وامریکا که به ادعای جناب کرزی درحمایت از منافع حیاتی افغانها عنوان شده ، هیچ بدیل وروا دیدی درامضا نکردن آن قابل دیدوپیشبینی دیده نمی شود، زیرا تا هنوز جمهوری اسلامی افغانستان که ازحمایت ائتلاف بین المللی تحت نظارت امریکا برای حفظ هویت، موقف بین المللی، استقرارنظامی ـ اقتصادی خود سود میبرد.هنوز نتوانسته برای انتظام نظام ـ امنیت وپایداری آن بردفاع مستقلانه باتکیه برنیروها وامکانات خود حساب بازپس دهد؟ دولت حاضرکه ازحضور نیروهای وتوانائیها خارجی سود برده اند هنوزبرای چنین دفاعی آماده نیستند یا بقول آقای نصیر احمد تره کی: « روادیدی افرادی که با آمدن نیروهای خارجی بقدرت رسیده اندوثروت اندوخته اند واز ایمن نیروهای خارجی بمقامات وتصمیم گیری های سرنوشت کشورارتقا نموده اند. هم این افراد ورجال برگشته از کارکردها، ازدستآوردهای خودشان نیز درهراس اند وآنها راوسایلی دردست دشمن تلقی میکنند ودر مبارزۀ پیگیر با دشمنان امنیت این کشورقبل ازقبل دست تسلیم بلند کرده اند.» ونیز سوال مطرح میسازند« ازچه میترسیم ؟» (3) را جواب می دهند.

 تبصره برمتن پیش نویس توافقنامۀ استراتیژیک افغانستان وامریکا که درحقیقت امریکا می خواهد با امضای این توافق نامۀ نه تنها زمینه ایجاد پایگاه های دایمی خود درافغانستان، بلکه استفاده ازامکانات دولتی ومصئونیت قضائی بیشتراز«کپیتالاسیون» استعماری برندگان جنگ راکه هنوز جنگ بپایان نرسیده بطوریکجانبه برافغانستان بقبولاند. روند واگذاری تامین امنیت افغانستان از نیروهای نظامی خارجی به نظامیان افغان پیش مقدمۀ خروج نظامیان خارجی تحت رهبری امریکا بود که درحدی گفته می شود بخوبی اجرا شده است وعملا دولت کرزی ازعملیاتهای دفاعی وامنیتی اردو،پلیس وامنیت داخلی خوشنود وراضی اند.( اگردروغ وفریب نباشد ) توافق نامه استراتیژیک که بعدا نام آن به پیمان استراتیژیک ارتقا یافت بیشتر از دوسال به اینطرف درمقامات عالیرتبۀ امریکا وافغانستان بشمول روسای جمهوردوکشور ولویه جرگه مشورتی افغانستان دراین آواخر به تائید رسیدوازرئیس جمهورکرزی تقاضا شد تا هرچه زودترآنرا امضا وپیش ازخروج اردوهای کشورهای ائتلاف دولت افغانستان طبق این پیمان مکلف میگردد که بخشی ازجاها راکه مربوط است بمناطق شیندند، شورابک، قندهار، بگرام وخوست برای پایگاهای دایمی ونیز طبق ضرورت پایگاه های موقت ودایمی دیگری نیزبمنظوردفع خطر وتهاجم از داخل ویا خارج درمتن این توافقنامه پیش بینی میگردد این پایگاه ها تحت نام موقت ودایمی آماده خواهندبود ـ ضمن اینکه پایگاه موقت است یا دایمی ، میتواند طبق ضرورت بصورت دایمی باشند. 

 هدف ازتوافقنامه درماده اول چنین تعین میگردد:«اصول ونیازهای اساسی راکه تبین کنندۀ حضوردرازمدت، فعالیتهاوهمآهنگیهای نیروهای امریکائی درافغانستان است را مشخص میکند.»              «ماده دوم ـــ کلیه موسسات وامکلاک موجوددرخاک افغانستان( براساس فهرست تنظیمی ازسوی امریکا) طی دورۀ حضور نیروهای امریکائی براساس این توافقنامه دراختیار امریکا قرار میگیرند ونیروهای امریکائی از زمان اجرای توافقنامه حق استفاده از آنرا دارند.»  

متصل به این ماده تعریف ازنیروهای امریکائی ، شامل تمام نیروها اعم ازنظامی وغیر نظامی، تمام اموال ودارائیها، تجهیزات، افراد مربط به اردو ومربوطات آن ( مربوط دولت امریکا)، پیمان ناتو وکارکنان ساختمانی وخدماتی همچنان اجیران کشورهای بیگانه ، انبارها وذخیره گاه ها وراه ها.... ووضعیت وعلامات مشخصه وسایل نقلیه.... وخلاصه هرچه ازموروملخ بنام  ودرخدمت امریکا درافغانستان است بنا بر نظام ،اداره ، قانون ومقررات امریکائی تنظیم میگردند. 

 مادۀ سوم ـــ  نیروهای که دربالا تعریف شده هنگام انجام عملیات طبق قوانین امریکائی عمل کرده ووعده داده می شود تا قوانین وعرف افغانستان طی آن رعایت گردد . در ماده چهارم ،پنجم ،ششم،هفتم ،هشتم ،نهم  وآنچه درمفردات آنها است مانند مفردات مادۀ نهم که همه مسئولیت حقوقی وقضائی کلیه نیروهای امریکائی اعم از نظامی وغیر نظامی وشرکت های طرف قراردادوهمکاران آنهابرعهدۀ دولت امریکا است. حتی دربند شش این ماده قید میگردد که : الی «مادامیکه خطر تروریسم درافغانستان باقی است فرقی بین مسلح بودن یا غیر مسلح بودن، داشتن یونوفرم نظامی یا غیر نظامی برای مرتکبان جنائی از نیروهای امریکائی وجود ندارد.» یعنی هر امریکائی میتواند بکشد.  

 هم چنان این توافق نامه یا پیمان صلاحیت های را برای نیروهای امریکائی بغرض تسلط حریم هوائی ،زمینی وحتی پرواز طیارات ملکی طرف افغانی رادر اختیار نیروهای امریکائی قرار میدهد. نیروها امریکائی  براساس این پیمان مجاز به هرنوع اقدام ،تولید ، استفاده  ازآب ، برق، ارتباطات واراضی وامکانات دولتی اند ومالیه وکمرکات نمی پردازند هم ایجاد وطرح هرنوع زیر ساخت های ارتباطی توسط دولت افغانستان باید بتوافق امریکا رسانده شود.

ارزش این پیمان کپیتالاسیونی برای افغانستان هیچ نوع ازتعهد ،پی آمد وپیام مشخص  درقبال نیروهای امریکائی ودولت امریکا را تداعی نمیکند وپیمان کاملا یک جانبه برای امنیت ،مصونیت واستفاده قلمروفضائی وزمینی افغانستان برای اهداف نظامی وتوسعه طلبانۀ امریکا برافغانستان تحمیل میگردد.همانطوریکه دربالا گفته آمد اینچنین پیمانهای یکجانبه تا امروز بمنظور ثبات واستحکام وراضی نگهداشتن وخدمت به توسعه طلبی وسلطه جوئی زمینه های آماده دارند یعنی از«ناخن افگار» یا سیاستهای لب پرتگاه مورد استفاده است.

 نیروهای امریکائی  باحضور دربیش از 850 پایگاه درسراسر جهان ، چنین مقررات گذاری را تحت نام توافقنامه ها وپیمانها بردولتها تحمیل کرده اند، علاوه برپیمان نظامی ناتو وکشور های عضو ناتو ازحضوراین توانائیها سود میبرندوبودجه ها ومصارف نظامی متوازن با رشد اقتصادی ، بی ثباتی ، جنگ واختلافات ومنازعات جغرافیائی وتشتجات وبی ثباتی نظامها را زیر پوشش آن می پوشانند، اما افغانستان باحضوربیش ازچهل کشور قدرت مند ائتلاف واردوهای آن تا هنوز نتوانسته تا تروریسم را درآشیانۀ آن مهار کند. نیروهایکه به اثرتوافقات این پیمان بداخل کشورباقی میمانند بیشتر دیگر فعالیت رزمی نخواهند داشت ووزنۀ شان برای تعادل نظام تحت سلطه بکار گرفته خواهد شد وبه پاکستان وحمایت از ترانزیت راه آزادوزنه قابل تحرک خواهد بود. 

 طی این روزها سرو صداها وافشا گریهای شخص رئیس جمهورکه به امضای عاجل توافقنامه پاسخ عدم توافق وشرایط جدید ارایه داشتند، بهیچصورت اصول توافقنامه را صدمه نمی زندوموادی جدید برآن نمی افزاید، بلکه با توجه به اینکه افغانستان درشرایط واوضاعی حساسی قرار دارد ونمایندگان لویه جرگه مشورتی این حساسیت را درک کرده واز کرزی خواسته اند تا هرچه زودتر آنرا امضا نمایند. درحالیکه زیربنای قانون اساسی افغانستان برحق حاکمیت ملی، تمامیت ارضی واستقلال دولت درمناسبات بین المللی تکیه داردوتنظیم آنرا باحقوق برابربعهده رئیس جمهور وپارلمان بنمایندگان مردم میگذارد.که درمقدمۀ قانون اساسی بصراحت آمده است: یکی ازاهداف تصویب این قانون تحکیم وحدت ملی وحراست از استقلال، حاکمیت ملی وتمامیت ارضی افغانستان است ودرماده هشتم (8) قانون؛ دولت را مکلف به تنظیم سیاست خارجی برمبنای حفظ استقلال، عدم مداخله درامور داخلی ورعایت احترام متقابل کرده است ونیز قانون اساسی طی مواد متعددی شخصا رئیس جمهور ونمایندگان ملت را موظف به حفظ استقلال، حاکمیت ملی وتمامیت ارضی افغانستان دانسته است. درحالیکه آقای «سپنتا» بارهادربرابر مطبوعات وولسی جرگه از مفاد پیمان استراتیژیک با امریکا ستوده اند وهنگامیکه سوال حق حاکمیت واستقلال افغانستان بمیان آمده ، افزوده اند این حق با ید صدفیصد درمتن پیمان باید پذیرفته شود.( مسایل داشتن زندانها ، دستگیری وخا نه پالی وسایر موضوعات) در پیمان باید گنجانده شوند. بیکی ازسوالهای که به سپنتا درپارلمان راجع شد،عبارت ازمکلفیت امریکائیها درافغانستان چه خواهد بود؟ وی بازطرفه رفت وگفتند که مسئله همکاریها وبازسازی وهمکاری برای تجهیز اردو ونیروهای امنیتی وتعلیم وتربیه وباز سازی خواهد بود که تاهنوزآنرا درپیمان نپذیرفته اند.

ناگفته نباید گذاشت که متن مسوده قرارداداستراتیژیک بین امریکا وافغانستان چه از لحاظ حقوقی وتاریخی ناقض حق حاکمیت مردم واستقلال دولت است وهم باشئونات وغرور ملی وآزادی مردم درتضاد واقع است. پیمان که کاملا سلطه جوئی نظامی امریکا راتداعی میکند با خواست نیروها وگروه های سیاسی که درسایۀ طفیل امنیت وفیض وبرکت اردوها وتاراج ثروتها رشد وتوسعه یافته اند ، بهرقیمتی ازپیمان حمایت می نمایندزیرا بقا ودوام حیات آنان بآن بسته است وازآن سودمی برند.

 جنجالهای اخیرجناب کرزی رئیس جمهوراگر به احتمال بعدم امضای قرارداد منجر شود، نه تنها امریکا و متحدین آنرا ازتمام تعهداتشان درمورد افغانستان بازمیدارد، بلکه انقطاب وزخمی جدی درون دولت بین حکمداران دولتی ـ نظامی وقدرت طلبان محلی باز میکند که دولتهای همجوار بخصوص نظامیان وسیاستمداران پاکستانی وسایرکشورهاآمادۀ بهره برداری ازآن اند. اردو ونیروهای امنیتی افغان هنوز درحد آن توانائی کیفی نیستند تا توانائیهای متمرکزدولتی را بطور یکپارچه دفاع کنند. درهرصورت اینک افغانستان درراه یک تحول دیگرگام برمیدارد که سرنوشت خودرا نه بدست خود وکرزی، بلکه قصرسفید ازواشنگتن آزمایش میکند. 

 سرورمنگل 

  02 .01 .2014

  ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) ـــ کیوناری درحمایت 650 نفر گارد مسلح انگلیس باتوپ خانه سنگین ودرپناه حصار محکم بالا حصارکابل نتوانست دربرابر قیام کنندگان از جان وبیرق انگلیسی حمایت نماید. کیوناری با افرادش کشه شد.عمارت سفارت وبیروق انگلیس با اجساد سپاهیان گارد انگلیسی همه سوختانده شدند. 

 (2) ـــ مطالب بیشتردراینمورد ازعطا الله خان «دپشتنو تاریخ» وافغانستان درمسیر تاریخ ازغلام محمد غبار، آقای فرهنگ افغانستان درپنج قرن اخیروآثار معتبر تاریخی دیگر می توان بیشتر مطالعه کرد .                                                                                         (3) ـــ  بی بی سی . شنبه 21 دسمبر2013 . نصیر احمد تره کی.

 

 

 


بالا
 
بازگشت