ریشه‌های ناامنیهای بدخشان از کجا آب می‌خورند؟

 نا امنی‌های بدخشان اگر پاره ای از ستراتیژی کلان انتقال جغرافیای جنگ  از جنوب به‌شمال و بعداً آسیای میانه باشد؛همان‌ گونه که لطیف پدرام نمایندۀ مردم بدخشان در پارلمان ادعا می‌کند، این مسأله نمی‌توانست از چشم تیز بین رقیبان منطقه‌یی امریکا بدور وبدون عکس‌العمل باقی بماند. این دیدگاۀ آقای پدرام نه‌تنها مرغوب واقع نشد بل‌که عکس‌العمل های را نیز برانگیخت وجوانان دیگاۀ ایشان را نوعی مسوولیت گریزی پنداشتند. قبل از این‌که به انگیزه‌های ناامنی‌های آخر بدخشان بپردازم، لازم می دانم برای گشایش بهتر بحث به چند نکتۀ دیگر نیز اشارات مختصری داشته باشم.  همه گان این را در خزینۀ خاطر شان دارند که بدخشان در آن روزهای که طالبان با هجوم گسترده که از حمایت مستقیم نیروهای مسلح پاکستان وسازمان‌های  تروریستی جهان نیز برخوردار بود، نه‌تنها سقوط نکرد بل‌که به عقب جبهۀ مطمئن برای نیروهای مقاومت نیز مبدل گردید.

چرابدخشان در کام نحس طالبان در آن زمان فرو نرفت؟:

1-   حضور سنگین جمعیت اسلامی افغانستان: تحت رهبری استاد برهان الدین ربانی و بعد از سال‌های حاکمیت در کابل فرماندهان جمعیت اسلامی به چهره‌های با امکانات و با نفوذی دربدخشان تبدیل شده بودند، به‌ویژه فرماندۀ خردمند وبا شهامت جمعیت اسلامی سید نجم الدین واثق که رهبری نیروهای مقاومت را در جنگ‌های جنوب شرق بدخشان(توپ خانه)علیۀ طالبان به عهده داشتند. به قول آقای سردارخان،  یکی از برجسته ترین فرماندهان مرحوم واثق که سمت معاونیت ایشان را نیز داشتند: "طالبان در فصل تابستان به منطقه یورش بردند، ولی نجم الدین واثق زیرکانه وهوشمندانه دشمن را مصروف ساخت، گاهی مذاکره و گهی هم عقب نشینی‌های تکتیکی تا این‌که برف کوه‌های چترال را پوشاند و یگانه مسیر اکمالاتی دشمن مسدود گردید و در یک حملۀ از قبل پلان شده کار چندین هزار اشغالگر را یکسره کرد. این ظفر یک نقطۀعطف در روند مقاومت گردید و باعث زنده شدن روحیه ومورال  از دست رفتۀنیروهای مقاومت پس ازدست دادن کابل و شهرهای بزرگ دیگرشد و این حادثه به بزنگاهی  مقاومت و دفاع از بدخشان و سهم بارز مجاهدین بدخشان در مقاومت مبدل شد".

2-   ترکیب قومی نفوس بدخشان: اگر چندی که ما نه در سطح کشور احصئیهء دقیق نفوس داریم و نه در سطح ولایات ولی با آنهم طور تخمینی حدود 85% نفوس آین ولایت راتاجیک ها (که از جمله بیشتر از 15% آن پیرو مذهب اسماعلیه اند) تشکیل می دهند، بیشتر از 11% ازبک ها و متباقی%5 دیگر آن پشتون و قرغیزهستند. سیاست های سخت گیرانه و بنیادگیرانه طالبان نسبت به سایر مذاهب باعث آن گردید که اقوام اسماعلیه زمینه های زنده گی با همی را برای خود نا ممکن بپندارند و این انگیزه،  احساس بدبینی هر چه بیشتر را نسبت به طالبان بر انگیخت، در نتیجه  جوانان اسماعلیه مذهب بصورت بسیار گسترده و آگاهانه در جنگ های ضد طالبان حصه گرفتند.

هرچند در آغاز حرکت طالبان، بدخشانی‌های آموزش دیدۀ مدارس پاکستان حضور چشم‌گیر داشتند. اما بااشغال کابل و سایر شهرهای مهم افغانستان، آن هویت و نیات ذاتی و آن خشم پنهان نمودارتر گردید،  حوادث خونین و جانکاۀ، یکاولنگ، شمالی، تخار، مزارشریف ، دیگر آن رویپوش فریبنده  را از رخ طالبان زدوده بود. بدخشانی‌های‌که هنوز در جنگ‌های شمالی و کندز در ترکیب طالبان بودند یکی پی دیگر به نیروهای مقاومت پیوستند.

3-   موقعيت سوق الجيشي و جغرافياي پيچيدۀ بدخشان: داشتن مرز مشترک باجمهوری تاجکستان، جمهوری مردم چین و پاکستان و هم‌چنان جغرافیای پیچیده و صعب العبور، این ولایت را هم برای دوستان و هم‌چنان برای دشمنان حایز اهمیت ویژۀ اقتصادی-سیاسی و نظامی ساخته است. شاید عنصر پیچیدگی جغرافیای بدخشان بارزترین فاکتور در پیروزی نیروهای مقاومت بوده باشد.

 

به‌قول برخی از سیاست‌گران غرب، طالبان بعداز سال‌های 2005-2006 بسیار تلاش کردند تا در میان نسل جوان اقوام غیر پشتون رسوخ کنند و به جریان طالبان که جنبش پشتون محور بود یک روی کرد کثیرالقومی بدهند و در این برنامه با حزب التحریر و حزب اسلامی مساعی مشترک داشتند. همین حالا زیر نام کورس‌های آموزشی: انگلسی، ریاضی.... در شهر فیض آباد و سایر شهرستان‌های این ولایت فعالیت گسترده دارند. یعنی روند طالبانیزه کردن بدخشان از مدت‌ها پیش در اولویت‌های کاری طالبان و متحدین شان قرار داشت که متاسفانه اقدامات مقتضی و لازم از جانب جریان‌های‌که به اسم مخالفین طالبان معروف هستند، اتخاذ نشد و این بستر سازی‌ها که سال‌ها پیش آغاز شده بود حالا دارد از فعل به‌عمل در می‌آید.  من شخصآ تردید دارم که دولت بتواند بدخشان را بدین سادگی از کام طالبان بیرون دربیآرد. تصرف دوبارۀ کران و منجان و تصفیۀ نسبی وردوج چیزی ناممکن نیست. اما تفکر طالبانیزم را نمی‌شود بدین زودی‌ها ازاذهان نسل جوان رُوفت.

طالبان بدخشانی که در همان سال‌های مقاومت از جنگ در کنار طالبان دست کشیده و دوباره به زندگی عادی بر گشته بودند، در اثربی التفاتی،بد رفتاری و برخوردهای ناشیانۀ مسئوولین اموردوباره به گذشتۀخود برگشتند.مسوولین دولتی در بدخشان نتوانستد یک ظرفیت کلان را برای پذیرش، دل آسایی وادغام این نیروها در منطقه ایجاد کنند.

انگیزه‌های ممکن بیرونی ناامنی های بدخشان را می‌توان بدین‌گونه برشمرد:

·     تعدادی بدین باورند که مخالفین دولت تاجکستان از جانب دولت ازبکستان تمویل و تسلح می‌شوند و این کمک‌ها از جانب مسئوولین حزب جنبش اسلامی بدان‌ها رسانیده می‌شود  که در چنین حالتی بدخشان و تخار حیثیت تختۀ خیز را برای مخالفین جمهوری تاجکستان حاصل می‌کنند.(در چند سال پسین، ما شاهد دستگیری اتباع ازبک، قرغیز در مربوطات ولایت بدخشان بودیم)، گفته می‌شود که سفیر جمهوری تاجکستان از مسوولین وزارت داخلۀ افغانستان خواسته است تا از گماشتن افراد نزدیک به حزب جنبش ملی در سرحدات ابا ورزند. 

·     کشانیدن پای رقابت‌های اقتصادی هند و پاکستان می‌تواند تبعات منفی و ناگواری را برای افغانستان و آسیای میانه در کل ببار بیاورد.

·     در سفر آخر ریس‌جمهوربه چین بر موضوع  احیای خط تاریخی - اقتصادی " راه ابریشم" تاکید مکرر صورت گرفت، که این برنامه در دراز مدت می‌تواند بازار اموال پاکستان را در افغانستان و آسیای میانه، صدمه بزند، چنانیکه پیداست " راه ابریشم" از دل دره‌های بدخشان عبور می‌کند که شهرستان نا امن وردوج دقیقآ در همین مسیر قرار دارد.

فاکتورهای محلی ناامنی های بدخشان:

شهرستان کران ومنجان هم به علت جادادن معدن لاجورد در سینۀ سخره‌های آسمان بوس خویش وهم به دلیل هم‌جوار بودنش باپنجشیر و نورستان از اهمیت  اقتصادی – سیاسی ونظامی ویژۀ برخوردار است. همین سه فاکتوری‌که اهمیت این شهرستان را ارتقا داده در عین حال مایۀ نا آرامی‌های زیادی هم برای این شهرستان شده است. از مدت هاست که اسدالله‌خان برادر زلمی مجددی وکیل ولایت بدخشان در پارلمان  مسوول قطعۀامنیتی معدن لاجورد است و تداوم اخراج غير قانوني لاجورد  طمع و حرص سایر زورمندان آن دیار را نیز بر انگیخته است. سال‌هاپیش اسدالله خان بدین سمت گماشته شد وهمزمان بدان ملک‌خان یکی از فرماندهان برجستۀ مرحوم نجم الدین خان بحیث قوماندان امنیه شهرستان کران و منجان وارد منطقه گردید، از گذشته‌های دور این دوفرمانده، میانه نیک نداشتند، اما این رقابت‌ها بر سر کنترول و استفاده از معدن لاجوردوارد مرحلۀ جدید شد وهرازگاهی این رقابت‌ها به برخوردهای مسلحانه نیز منجر می‌شود، و حس حاکمیت و سو استفاده از معدن لاجورد سال‌هاست این حوزه  را ملتهیب و نا امن ساخته، که در نتیجه این شهرستان از پروژه‌های عمرانی و بازسازی محروم ساخته شده است، به‌دلایل ناامنی هیچ نهادی نمی‌خواهد وارد کران و منجان شود و هیچ دری هم نمانده که بزرگان و موی سفیدان محل دق الباب نکرده باشند. در اثر فشارهای مردمی و دریک اقدام سودمند هیات رهبری بدخشان هر دوی این فرماندهان را از ماموریت‌های شان عزل و به‌جا‌های دیگری گماشته شدند.  اما دیری نگذشت که اسد الله خان با حمایت برادرش "زلمی مجددی" دوباره به‌حیث فرماندۀ قطعۀ امنیتی معدن لاجورد برگشت، انگارکه دیگر ایشان نمی توانند از این سخره های زیبا و پر بها دل بکنند،  آقای مجددی حق دارند که از وضیعت بدخشان ابراز نگرانی کنند، چون رگه های ضخیم لاژورد بدخشان با رشته خون خانوادهّ مجددی پیوند خورده اند. ( دور نگه‌داشتن این افراد برای بهبود وضع امنیت بدخشان می‌تواند هنوز هم یک اقدام سودمند محسوب شود).

درسال‌های پسین ولایت نورستان وبه‌ویژه برگ‌متال به‌ دلیل هم‌جواریش با چترال به یکی از کانون‌های مستحکم مخالفین دولت مبدل شده و در عین حال  این شهرستان به بندر صدور و قاچاق اسلحه، موادمخدر وهم‌چنان به  پرشگاۀ برای طالبان به بدخشان  نیز تبدیل شده است و در یکی دو سال آخر طالبان به‌صورت مستمرو هویدا می‌کوشند تا شرید جنگی برگ‌متال را به‌کران‌ومنجان و متعاقباً به‌وردوج  وصل کنند.

 

مواد مخدر و ناامنی‌های بدخشان

بدخشان به‌صورت غم انگیزی از مواد مخدر رنج می‌کشد وبسیاری‌ها بدین باورند که ریشه‌ای ناامنی به ریشه‌های کوکنار در بدخشان گره خورده است. عدم موجودیت یک ستراتیژی مدون و رویکرد ملموس دولت افغانستان و جامعۀ جهانی برای مبارزه بامواد مخدر  باعث آن شد  که روند رو به زول  زرع وکشت مواد مخدردر سال‌های آخر جان دوباره بگیرد.

موادمخدر یکی از منابع مهم تمویل کننده بنیه‌های مالی طالبان در جنگ با ناتو و دولت افغانستان است و آن‌ها را مقدور ساخته تا ماشین این جنگ پر هزینه را متحرکتر حفظ کنند، چیزی‌که نیروهای ناتو را تا مرزهای شکست قطعی به عقب زده است. طالبان با آزاد گذاشتن دهاقین در کشت موادمخدر توانسته‌اند یک رابطه فشرده برمحور منافع اقتصادی مشترک را بابخش عمدۀ از ده نشینان افغانستان واز جمله بدخشان ایجاد کنند.

سالانه هزاران تن تریاک از شهرستان‌های مختلف بدخشان وهم‌چنان از ولایات هم‌جوار جمع‌آوری و در بیش‌تر از هشت فابری‌که که در وردوج عملاً فعالیت دارد به هیروین مبدل می‌شوند و از آنجا به تاجکستان و سرانجام وارد بازارهای روسیه و اروپا می‌گردد. گفته می‌شود در درآمد سر شار این مواد مخدر نه‌تنها مسوولین محلی بدخشان شریک‌ اند بل افراد و اشخاصی از اراکین بلند پایۀ کابل نیز سود می‌برند و به همین دلیل هم هربار عملیات‌های تصفیوی  وردوج جز شهادت فرزندان بی‌گناه بدخشان هیچ ره آورد  دیگری ندارد.

به اساس آماری‌که از جانب وزیر موادمخدر روسیه درجریان ملاقات با بسم الله محمدی وزیر داخلۀ وقت افشا شد، حدود 30 فیصد مواد مخدر افغانستان از طرق بدخشان وارد بازارهای آسیای میانه می‌گردد.این مقدار مواد مخدر نمی‌تواند تنها محصول کشت دهاقین بدخشان باشد، مگر این‌که از ولایات هم‌جوار از جمله نورستان وپنجشیر وارد نگردد، حالا دیگر معدن لاجورد تنها چیزی نیست که توجه شورشیان و زورمندان  را در شهرستان کران و منجان بخود جلب کرده باشد.

 زارعین دوباره به کشت کوکنار می‌پردازند و تراژدی بدتر از آن این‌که، هر روز بر ردیف معتادین مواد مخدر در بدخشان افزوده می‌شود وشما عملاً بعد از تیره شدن هوا در کوچه و پس کوچه‌های شهر کهنه از دست این معتادین احساس ناامنی می‌کنید و مسوولین دولتی و نهادهای همکار در بسیاری این موارد چیزی بیش‌تر از حیثیت تماشاچی را ندارند.

 راه یافتن صفی الله مصلح به پارلمان کشور باز گو کنندۀ دو حقیقت تلخ در بدخشان است؛ یک اینکه پرداختن به مواد مخدر دیگرمشروعیت اجتماعی حاصل کرده، واین آقای وکیل اعتبار نامۀ ورود به خانه ملت را از جا افتادن خویش در محیط اجتماعی به حیث یک قاچاقبر ودوی دیگر تعلق این آقای مصلح به یک خانوادۀ روحانی،کمایی می کند. در غیر آن مگر در میان ازبیک های بدخشان چهره های نخبه و آگاه کم است؟ بدخشان در کل و قوم با عزت ازبیک بصورت خاص باید بدانند که، که خانه ملت جای قاچاقبران نیست.

سیاست گذاری‌های ناسالم روند مصالحه ملی، ارایه نا سالم و غیر عادلانه پروژه‌های انکشافی به آن عده از شهرستان‌های که افراد و گروه‌های به‌نام ادغام مجدد ومصالحه می‌پیوندند انگیزۀ دیگری گردید برای طغیان‌های تکتیکی و مقطعی برای اخذ پروژه‌های عمرانی به شهرستان‌های مربوطۀ ایشان. شهر بزرگ، کران ومنجان، تشکان و ارغنجخواه از جمله شهرستان‌اند که به‌دلایل نداشتن نماینده در پارلمان، شورای ولایتی وعدم حضور نماینده‌های شان در ترکیب هیت رهبری بدخشان از پروژه‌های انکشافی به‌شدت محروم نگه‌داشته شده‌اند و عدم حضور دولت و جامعۀ جهانی در دهات و هم‌چنان عدم انکشاف متوازن شهرستان‌ها باعث گردیده تا مردم از دولت هرچه بیش‌تر فاصله بگیرند، بدون تردید این خلآ  از جانب شورشیان و قاچاق‌بران فرصت طلب مواد مخدر ُپر می‌شوند.

وضع در بدخشان یک شبه تغیر نخواهد کرد، اما مسولیت پذیری نسل جوان، روشنفکران، بدخشانی های دلسوز و دوست داران بدخشان در قبال حوادث و رخداد های آخر و بصورت کل نسبت به بدخشان را می توان به یک گرایش جمعی سامانمند وخرد گرا مبدل کرد واین روند می تواند ما را به یک چشم انداز درخشان به بدخشان امیدوار کند.

 

نویسنده: سام

 

 


بالا
 
بازگشت