یوسف صفا
ویرجینیا/ اضلاح متحدۀ امریکا
در ارتباط به علت استعفای داکتر یوسف خان
نوشته هایی را درارتباط به وقایع ناگوارسوم عقرب (1344 شمسی) که درنتیجۀ آن مرحوم داکتر محمد یوسف خان ازعهدۀ صدارت ظاهرا استعفا نمود؛ از خامۀ محقق ومؤرخ گرانقدر،جناب نصیرمهرین مطالعه نمودم. مطالعۀ آن مطالب، توجه مرا به آن جریانات جلب نمود. با آن که در زمان وقوع آن حوادث، بنده هنوز متعلم صنف نُــهم مکتب بودم، ولی به دلیل اینکه با چند تن از اقارب بسیار نزدیک مرحوم داکتر یوسف روابط صمیمانه یی داشتم وگاه گاهی از جریانات صحبت هایی را میشنیدم، بعد از مطالعۀ مطالب نوشته شده توسط آقای مهرین، موضوعاتی کم،کم در ذهنم جان گرفت که اینک آنرا جهت آگاهی و به امید اینکه بتواند گرهی را بگشاید با علاقه مندان و مطالعین در میان می گذارم.
پیشتر ازروابط صمیمانه با اقارب مرحوم داکتر محمد یوسف خان گفتم، باید یاد آورشوم که به دلیل همین ارتباط بود که بنده چند باری با مرحوم داکتر یوسف خان هم صحبت شدم و او را مردی نهایت مهربان و ظریفی یافتم .
بعد از این مقدمه، برمیگردم به اصل مطلب وآنچه را که از آن صحبت ها به خاطر دارم و از آنانی شنیده ام که نزدیک ترین اقارب مرحوم یوسف خان اند و به فضل خداوند همه در قید حیات می باشند.
بعد از توشیح قانون اساسی و تشکیل شورای ملی ، هر چند مرحوم یوسف خان دوباره مامور تشکیل کابینه گردید، اما آنچه که از نزدیکان مرحوم داکتر یوسف خان شنیده ام و مرحوم سید شمس الدین مجروح در اثرشان به نام «سرگذشت من»نیز اظهار میدارند، محمد ظاهرشاه با آن که یوسف خان رامأمور تشکیل کابینه ساخت، اما به دلایلی تمایل زیادی به ادامۀ کارمحمد یوسف خان نداشت.
در شورا هم طرفداران سلطنت و گماشتگان شان به تبلیغات ضد مرحوم یوسف خان پرداخته و حکومت را به بیکارگی و رشوت خواری وغیره متهم می نمودند. در اینکار دستهای دیگری هم بودند که با این تبلیغات دامن میزدند .هدف کلی این بود که داکتر یوسف خان در گرفتن رای اعتماد ناکام گرددو از صحنه به کنار رود .
قبل از این که داکتر یوسف خان برای اخذ رأی اعتماد به شورا حضور یابد ، روزی به صورت غیر مترقبه به تالار شوراحاضر و با اجازۀ رییس شورا ، اعضای ولسی جرگه را مخاطب قرار داده چنین گفت :
افواهاتی است که گویا شما اعضای محترم شورا به من و کابینه یی که قرار است معرفی دارم ،از دادن رای اعتماد ابا می ورزید . سپس وی اعضای شورا را مخاطب قرار داده گفت : "اینک من به قفس شیران آمده ام هر آنچه گفتنی دارید رویا رو با من در میان بگذارید نه در غیاب من" . بعدا وی در جریان شصت و پنج دقیقه اوضاع سیاسی اقتصادی و اجتماعی مملکت را مورد بررسی قرار داده واز وکلا پرسش به عمل آورد آیا وکلای محترم با توضیحاتی که داده شد حاضرند کابینه یی را که تشکیل نموده ام جهت معرفی به نمایدگان ملت و اخذ رای اعتماد به تالار شورا حاضر نمایم ؟ چون ظاهراً توضیحات داکتر یوسف خان قناعت اکثریت اعضای شورا را حاصل نموده بود بنآبعد از رای گیری یی که صورت گرفت موافقت شد تا داکتر یوسف خان مرحوم کابینه اشرا جهت اخذ رای اعتماد به اعضای شورا معرفی دارد
با این صورت پلان رای عدم اعتماد بر طرف شد. روزی که در آن به حکومت رای اعتماد داده می شد گروهی از شهریان کابل به شمول محصلین پوهنتون مردم عادی شهر ، گروه های از احزاب چپ و راست ،شاگردان مکاتب و گروهی دانسته یا ندانسته به اطراف شورا هجوم آورده و خواهان داخل شدن به تالار بودند. تظاهر کنندگان با مقاومت برخوردند . در این حال مسیر مظاهره چیان تغییر خورده به جانب منزل داکتر یوسف خان رهسپار شدند . درمقابل منزل داکتر یوسف خان بالای مظاهره چیان فیر صورت گرفت که در اثر آن چند تن کشته و تعدادی هم زخم برداشتند . اوضاع وخامت زیاد تری کسب کرد و تظاهر کننده گان می خواستند به منزل یوسف حمله کنند که از آن جلوگیری شد .
از جانب دیگر ، یوسف خان و کابینه اش از شورا رای اعتماد کسب نمود .
وقتی موتر حامل صدر اعظم در بازگشت از شورا توسط تظاهر کنندگان متوقف ساخته شد ، موصوف از موتر پیاده شد تا با مظاهره چیان بالمواجه صحبت نموده از خواسته هایشان آگاهی یابد. دراین جریان یک تن از محصلین از یوسف خان پرسید:
شما برای ملت به حیث صدراعظم چه خدمتی کرده اید؟
و یوسف خان به جواب گفت:
فرزندم، من همینقدر خدمت کرده ام که تو مرا که ا مروز صدر اعظم مملکت هستم مورد پرسش قرار داده می توانی . این است خدمت.
واین پاسخ مرحوم یوسف خان،یاد آور خاطرات تلخ صدر اعظمان گذشته می تواند باشد که به امر شفاهی شان صد ها تن دردخمه های زندان پوسیدند ولی کسی جرآت سوال وپرسش را از ایشان نداشت و از این خاطرات تلخ هر یک از هموطنان هزاران هزار حکایت ها دارند .
آنچه را باید در این جا گفت این که یکی از شرایط قبولی صدارت از جانب داکتر یوسف خان همانا داشتن صلاحیت کامل در امور حکومت داری بود که باید به مقام صدارت داده شود.مورد دیگری را که می توان از آن ذکر به عمل آورد وحایز اهمیت است این که به حکومت صلاحیت محاکمۀ کسانی داده شود که امر فیر بر تظاهر کنندگان را داده است که طبعاً مورد قبول دولت مردان قرار نگرفت زیرا امر فیر بر مظاهره چیان از جانب سردار عبدالولی داماد شاه صادر شده بود.
البته مرحوم یوسف خان در استعفا نامه اش که به حضور شاه تقدیم نمو د دلایلش را به شمول به محاکمه کشانیدن عاملین فیر، ذکرنموده بود که متاسفانه از آن هادر خبر استعفای داکتر یوسف خان ذکری به عمل نیامد و علالت مزاج و مریضی داکتر یوسف خان را علت کناره گیری استعفای وی از مقام صدارت وانمود کردند.
حقیقت اینکه بعد از تدوین قانون اساسی وتوشیح آن ، محبوبیت مرحوم داکتر یوسف خان در میان اقشار مردم رو به فزونی گذاشت که این خود ایجاد نوعی تشویش را در میان حلقه های ذیعلاقه بوجود آورد
طورمثال، سردار محمد داوود خان از موجودیت مادۀ بیست و چهارم قانون اساسی که مقام صدارت را از اختیار خاندان شاهی برون می کشید به شدت ناراحت و عصبانی بود. باری بعد از آنکه مرحوم یوسف خان متعاقب کنار رفتن سردار داوود خان از جانب شاه به تشکیل کابینه توظیف گردید ،فردای آن سردار داوود خان دریک تماس تلفنی در حالیکه که مقام صدارت را به داکتر یوسف مبارک باد میگوید به وی گوشزد میکند که در امور از وی هدایت بگیرد .یوسف خان در مقابل میگوید چرا نه هر آنچه که به خیر وصلاح مملکت باشد
ازآن دریغ نخواهم کرد.این عمل بیانگر آنست که داوود خان با وجود کنار رفتن از وظیفۀ صدارت هنوز هم خود رادر امور ذیدخل میدانست.ناگفته نباید کذاشت که نه تنها داوود خان بلکه بسیاری از اعضای خانواده شاه ازموجودیت مادۀ بیست وچهارم قانون اساسی ناراضی بودند.
و بالاخره داکتر یوسف خان مرحوم با درک اینکه آن آزادی عمل را که شایسته است در امور عملکرد و حکومت داری داشته باشد ، ندارد مجبور به استعفا از مقام صدارت گردد . دورۀ صدارت مرحوم داکتر یوسف خان که دوسال و چند ماهی را در برگرفت بر علاوۀدست آورد بزرگی که همان قانون اساسی باشد به ده ها پروژۀ خورد وبزرگی بود که مورد بهره برداری قرار گرفت و هم اعمار میدان هوایی کابل که در همین مقطع به پایۀ تکمیل رسید.
جالب این که روز بعد از استعفای شاد روان داکتر یوسف خان از عهدۀ صدارت وزیر دفاع مرحوم خان محمد خان به منزل مرحومی رفته و بعد از اظهار همدردی از مرحوم یوسف خان سوال به عمل می آورد که چه خدمتی در زمینه از دست وی بر می آید . این که مراد از این پیشنهاد خدمت گذاری چه بوده است خود آبستن پرسش هایی است . شاید هم دولت می خواسته بدینطریق نظر مرحوم یوسف خان را در زمینه دریابد . اما یوسف خان صرف به اظهار سپاس می پردازد .
روان آن گرامی شادباد.