الحاج عبدالواحد سيدی
امریکا یها چرا جنگهای خود ساخته خود را
در افغانستان خاتمه میدهند ؟
نویسنده:پروفیسوردال اسکات استاد دانشگاه بروکلی
ویرایش تحشیه و تعلیق:عبدالواحد سیدی
موضوع : 11سپتامبر جنگ علیه تروریزم ایالات متحده امریکا –ناتو
بخش دوم
بعد از پایان جنگ سرد که به پشتیبانی وتسلیحات امریکا و جانفشانی مجاهدان افغانستان با پا در میانی پاکستان به طوریکه تمام فعالیتهای جنگی در افغانستان توسط ارتش و نظامات ای اس ای و ماشین جنگی پاکستان در افغانستان از یکطرف و سرازیری دالر های امریکایی ، پول سعودی و دینار کویتی برای خرید تسلیحات برای مجاهدین از طرف دیگر به علاوه پشتیبانی بی دریغ سیاسی امریکا از مجاهدین، در افغانستان قسمی راه اندازی میشد که عملیات کلاً بدست سران مجاهدین در پشاورو فرماندهان محلی در داخل افغانستان بود که در طی یک دهه جنگ ماشین جنگی شوروی را وبعد ازآن اردوی افغانستان ،را از پا در آوردند. بعد ازشام شکست اردوی روسیه شوروی ونظامیانی به اصطلاح، دولت دموکراتیک افغانستان به رهبری دکترنجیب الله در یک دسیسه ای که بین هسته مرکزی حزب وطن(خلق) منجر به خلع قدرت دکتر نجیب الله شد علی رغم اینکه «شش ماه پیش از فرارش مقدار زیادی از پولهایی بیشماریکه بوسیله هوا پیماهای روسی از مسکو فرستاده میشد به دالر تبدیل کرده با زن و فرزندانش به دهلی فرستاده بود . باوجودیکه وی به رفقایش گفته بود من فرار نمیکنم ، "یاوطن یا کفن" و برای فریب مردم در پارالمان فریاد زده بود [من مثل منگستو هایلی ماریام رئیس جمهور اتوپی نیستم که در اثر اغتشاشات داخلی فرار کنم .] اما چه زود در تاریکی نیمه شب حین فرار گیر افتاد و به دفتر ملل متحد پناه برد» .[1] بنا بر قول خانم بها موقع آنرا نیافت تا از کابل بهند فرار نموده با خانواده خود ملحق گردد که مجبور شددر کابل به دفتر سازمان ملل متحد پناه برد.
پس از فرار دکتر نجیب الله چیزی بنام دولت وجود نداشت . جنرال نبی عظیمی فرمانده گارنیزیون در کتابی که بعداً تالیف کرد وضع را این طور می نویسد( اردو وسیاست در افغانستان ، ص 507) «اردو در سراسر جبهات در حالت فرار بود ، عبدالوکیل بتاریخ 27 فروردین ماه 1371هجری خورشیدی برای ملاقات با مسعود به پروان رفته و تشکیل یک دولت ائتلافی را باو مطرح کرده بود و
بتاریخ 3 اردیبهشت ماه جنرال رفیع و پکتین بار دیگر حکمتیار را در لوگر ملاقات کردند که برای جلو گیری از ورود افراد نظامی مسعود به کابل ،تدابیر لازم از سوی آنها برای نفوذ حکمتیار بداخل شهر کابل گرفته شده است . وزارت دفاع و قوای مسلح در بدترین حالت روانی قرار داشتند .پس در پی آن شدند تمام نیرو ها و گارنیزیون خود را به مجاهدین تسلیم کنند و از جنگ گریز کنند.
مسعود در یک گفتمان تلفونی، به حکمتیار می گوید : «وکیل دوباره نزد من مراجعه کرده و طرح هایی را با خود آورده است که طرح نخست آن تشکیل یک دولت ائتلافی با مجاهدین است که من در همان مجلس رد کردم و طرح دوم آن ، طرح شخصی خود او ، تسلیمی بدون قید و شرط دولت به مجاهدین بود ؛ مشروط بر آنکه مجاهدین عفو عمومی اعلان کنند و اعضای حزب و ناموس آنها صدمه نبینند . من با این طرح موافقه کردم و رهبران نیز در پشاور طرفدار این طرح استند. در صورتیکه خود آنها قدرت را تسلیم کنند ؛ ضرورت جنگ دیده نمیشود .» حکتیار می گوید : «نه خیر در کابل تمام قدرت بدست نبی عظیمی ، دوستم و بابه جان است . تو چرا با کمونست ها ائتلاف کردی ؟ چرا جهاد چهارده ساله ما را کم ارزش میسازی؟ماباید به فتح و ظفر داخل کابل شویم .» مسعود میگوید : « من ضرورت جنگی را نمی بینم . مردم پامال می شوند . در صورتیکه تو جنگ میکنی من ناگزیرباید ترتیبات دفاع از مردم کابل را بگیرم .»
«دو دستگی در حزب و قوای مسلح در عدم موجودیت حاکمیت دولتی باعث شد که مزدک ؛ وکیل ، کاویانی و بریالی که در قطب مخالف بودند ، به ائتلاف با مسعود پا فشاری کنند . آنها بودند که از مسعود طلب کمک نظامی شدند و برای مقابله با حکمت یار از پروان نیروهای شورای نظار را به نام نیرو های بابه جان بکابل بوسیله هلکوپتر ها دیسانت کردند . نیرو های حزب و قوای مسلح به چندین پارچه تقسیم شدند ، خلاأ قدرت بمفهوم واقعی آن ایجاد شد .» (عظیمی نبی ، اردو وسیاست در افغانستان ، ص 569.)
حکمتیار با برنامه بسیار دقیق و همه جانبۀ جنرال رفیع توانست نیرو های بابه جان (شورای نظار) را در تپۀ خیر آباد شکست بدهد . گارنیزیون ریشخور را بدست آورد و کاخ دارالامان را زیر آتش تانک و توپچی بگیرد (عظیمی نبی ،اردو وسیاست ،ص 575) وی به زودی ارگ شاهی دلکشاو قصر ریاست جمهوری را اشغال کرد و به سوی کمیته مرکزی راه افتاد .[2] کاخ نشینان کابل و پشاور هر دو بی رحمانه از جوانان معصوم سرباز گیری میکردند و به جبهات داغ جنگ می فرستادند . هزاران جوان زیر رگبار آتش جان میسپردند.گفتنی است که حزب حاکم از همان اشرارطلب عفو و ائتلاف میکرد.[3]
نجیب الله حزب و رفقای انقلابی وی با رفتن ارتش سرخ چون تندیس گلین فرو پاشیده بودند .یک انقلابی واقعی در موقعیت نومید کننده ، تصفیۀ قاطع تر میکند و سر را بالا نگه میدارد.اما این انقلابیون ترسو و دروغین که داغ یک تنزل انسانی را با خود حمل میکردند ، در پای مجاهدینی افتاده بودند که یک ونیم دهه آنها را اشرار میگفتند و با اندیشه اخوانیت آنها در تضاد بودند . [4]
بانو ثریا بهاء اذعان دارد که : میشود فصل های خونین (این ملت مظلوم را) بدون داوری بست ؟ می شود آدمکشان (اوضاع و اطراف کشور رااز سال 1357 تا 1371 و بعد از آن )به دستور دادگاه تاریخ کیفر نبینند ؟ میشود حسابها تصفیه نگردد؟ تاریخ داوری میکند رهبرانی را که خود از ترس پنهان می شوند ، بی تردید گریختند .رهبرانی که میگذارند کسانیکه بوسیله آنان بمیدان نبرد کشانده شده اند ، بمیرند وخود پا بفرار می گذارند و یا پنهان می شوند ، بی تردید باید بدادگاه کشانیده شوند . تاریخ این فصول غمناک را هرگز نمی بندد.
«گلبدین حکمتیار، عبدالصبور فرید یکی از فرماندهان خود را برای احراز کرسی صدارت معرفی نمود و ورود صدر اعظم خود را با راکت باران شهر کابل استقبال کرد . محلات مسکونی شهر (کابل ) از حملات راکتی وتوپخانه حکمتیار در امان نماند . او بخروج افراد دوستم کمونیست از کابل پا فشاری داشت ؛ در تمام سخنرانی ها و مصاحبه هایش از خروج قوتهای دوستم سخن میزد و جنگ خود را در کابل با حضور ملیشه های دوستم پیوند میداد.باز هنگامیکه مسعود از دوستم کناره گرفت ، حکمتیار خود دست دوستی بسوی دوستم دراز کرد . حزب اسلامی گلبدین ،حزب وحدت اسلامی و جنبش شمال دوستم در برابر مسعود موضع گرفتند و شهر کابل را به ویرانه مبدل کردند.»
سپس بانو ثریا بهاء علاوه میکند : «مسعود که وزیر دفاع کشور و متعهد به دفاع از شهریان کابل در برابر حملات راکتی حکمتیار بود، چه باید میکرد؟ فرار میکرد و حکومت را به حکمتیار نماینده ای اس ای پاکستان می سپرد ، یا به جنگ های دفاعی و واکنشی می پرداخت که از سوی حکتیار و پاکستان (نواز شریف) بر وی تحمیل شده بود؟
مسعود که دوره مقاومت در برابر ارتش سرخ نه یک فرد ،بلکه تجسم یک ملت بود ، با دریغ آتش چنگ - که تر و خشک را سوزاند – و دود سیاه باروت بر چهرۀ درخشان وی نیز سایه افگند و با تمامی آرمانهایی که برای باز سازی و صلح داشت ، هیچ گاهی به صلح دست نیافت.»[5]
از این جا تاریخ افغانستان در یک سراشیبی خطر ناک قرار میگیرد و یک شبح حکومت ضعیف توسط شخص ضعیفی (پروفیسور مجددی) تشکیل و بعد از دوماه وی جبراً شبح حکومت را به پروفیسور برهان الدین ربانی نظر به فیصله توافقنامه میان سران مجاهدین و تنظیم ها در راولپندی(1371هجری خورشیدی)تسلیم گردد که دست پاکستان در این نشست قویاً مؤثر بوده است . بعداً دیدیم که چه حال و هوای بالای ساکنان کابل و شهر های اففانستان حکفرما شد .راه های اصلی کشور را دزدان و حق بگیران جبر وفساد در هر چند قدمی دروازه بستند ، بنادر چور و چپاول شد ، تاسیسات دولتی تخریب و آهن جامه و سیخ ها و ماشینها در پشاور در حراج دو برابر از جنس نو بفروش رسید ، سیستم های کشاورزی و مزرعه ها ی بزرگ دولتی در ننگر ها ر و هلمند ، قندز و مزار شریف وسایر جا ها که حتی از امنیت نسبی هم بر خوردار نبودند به زمین یکسان شد ، به دها هزار درخت میوه دار را از ریشه کشیدند و خشکاندند و سوختند، حتی فابریکه های در حومه و نزدیک کابل تباه و برباد گردید هزاران هزار از خانواده ها راه دیار غربت پیش گرفتند و ملیونهای دیگر در بین کشور بیجای شدند. حال به این وضع که در تاریخ خونبار این سرزمین به جغرافیای رسمی آن و خارج از اسم موجوده (افغانستان) بصد ها مرتبه به تاراج وتخریب(بستند وکشتند وسوختند) مواجه شده است ، در این عصر شتاب و شگوفایی وعلم ، این پی آمد را چه نام بگذاریم بجز سراشیبی سقوط نمیشود نام دیگری را به آن تداعی کرد.
بعد از آنهمه بربادی دولت ربانی ریاست جمهوری را از شهری به شهری با خود می برد که با اردوی از قبل تجهیز شده در پاکستان یعنی طالبان سایه کمرنگ آن در وادی پروان،پنجشیر البته با پای مردی مردمانی که همه چیز شان را در جنگها با طالبان از دست داده بودند دوره طالبان را به پاستداری بیدریغ سلحشوران شمالی گرفتند. و فرمانده مسعود نیز ناگزیراً در خواجه بهاءالدین تخار سنگر های خود را تا زمانیکه ترور شد حفاظت نمود که در نهم سپتامبر یعنی سه روز قبل از حادثه 11 سپتمبر در برابر حمله ترور جانباخت و کشته شدن مسعود تا امروز در هالۀ از ابهام پنهان مانده است.
امریکا به افغانستان توسط حملات قوی هوایی در ضرف چند روزی طالبان را از افغانستان بیرون راند که در این کارحملات زمینی گروه مقاومت افغانستان در بیرون راندن طالبان در جبهات شمال ، شرق ، غرب و جنوب قابل وصف است که در نتیجه آن گروه مقاومت فاتحانه داخل کابل گردیدند .
جریانات بعدی را که به انعقاد سازشنامه "صلح بن" ارتباط دارد که در ظمن آن جامعه جهانی میخواست به رهبری امریکا دیموکراسی را در افغانستان پایدار بسازد و این سلسله پالیسی ها را می شود گامهای دشوار (عدالت ، بخشش و سازش) در روندصلح افغانستان نامید .چیزی را که مردم در حدود بیش از یک دهه حضور امریکا و ناتو در افغانستان درک کرده اند «صلح در افغانستان بار ها و بارها مورد بحث قرار میگیرد ولی تحقق آن هنوز در حد یک خیال باقیست . در گیرودار نشست ها و کانفرانسهای کابل تا بن و با باز نگری و تدوین استراتیژیهای تازه برای کشور ، خیلی حیاتی و مهم [6]خواهد بود تا در این میان صدای کسانی را که در طول منازعات افغانستان قربانی گردیده اند نیز شنید و فهمید . رسیدن براه حلی که بتواند امید ها و نگرانیهایی این بخش از جامعه را مد نظر بگیرد میتواند برای ارائه یک صلح عادلانه و دوامدار در افغانستان بهترین فرصت باشد .
زیرا آثار جنگ و منازعه بصورت عمیق در زندگی بسیاری از افغانها مشاهده گردیده و هر آن زندگی آنها را با مشکل مواجه میسازد. این وضعیت بطور خاص برای آن عده از کسانیکه در این مناقشات عزیزان و خانواده های خود را از دست داده اند و یا به نحوی در معرض اعمال خشونت آمیز قرار گرفته اند به مراتب سخت تر و دشوار تر میباشد.» (ایمیلی وینتربوم و جی لامی 1390) .
با قایم شدن صلح امریکایی در افغانستان موسسات بین المللی کوشیدند تا در چوکات قانون اساسی کشور و نظام بازار یک مهبط جدیدی را برای فعالیتهای ملکی و کشوری در دوایر حکومتی ایجاد نمایند که با بنیاد های ملکی افغانستان که از سده نزده به اینطرف مروج میباشد در تضاد قرار گرفت . دوایر دولتی با فراخور این بنیاد جدید نتوانست بصورت عادلانه این وظایف و نیرو های کاری را بطور صادقانه، قسمت نمایدکه این تقسیم و جا بجایی در هرکهای، قدرت در عمق استراتیژیهای اپارتایت قومی را، از بلند ترین مقام دولتی تا پایانترین قرارداد هایی که توسط شرکت های خصوصی و موسسات غیر دولتی داخلی به قسمی قرار گرفتند که حتی لابی ها و دونر ها نیز در غربال این قوای نا مرئی که جامعه و دولت را به تباهی سوق داده است بطور مستقیم و غیر مستقیم شریک ساخته شد. و از همین سبب است که وجوه هنگفتی که می باید در باز سازی و سازه های اجتماعی افغانستان، مصرف گردد در جیب اشخاص عینی و حکمی و حقیقی قرار گرفت . ورود سرمایه های هنگفت و سرسام آور ، باعث این شد تا طبقۀ جدیدی از شبح مافیا که بعداً بمافیای حقیقی و هرم قدرت تبدیل گردید. که این طبقه تازه بقدرت رسیده توانستند در نظام ملکی و شعبه های بین المللی (بازو های اصلی کمک وقدرت) شریک شوند ، این مردمان در نظام و زنجیره مافیایی فعالیتهای اقتصدای و تجاری را محارو به اداره و زیر چرخه نفوذی خویش در آوردند ، نتیجه این شد که یک توارم سرتاسری پولی و بلند رفتن قیم را در بازار ها به ضرر مردمان کم عاید بجا گذاشتند وصد ها بلکه هزاران نفر از تاجرانی که به طریقه عنعنوی تجارت را پیش میبردند را ور شکست ساخته از بازار بیرون راندند. که مردم و دولت های کمک کننده افغانستان را نیز در یک بی باوری عمیق مردمی قرار دادند.
افغانستان عبورگاه مهاجمین: تهاجم چادر نشینان و حمله کوروش کبیر در( 536ق م) تهاجم کمبوزیا پسر کوروش ، تهاجم اسکندر مقدومی در( 230 تا 240 ق م)، هجوم طوایف تخاری و انقراض دولت یونانباختری در (127ق م) کوشانیها یا یوچیها ، انقراض کوشانیها توسط یفتلیها (22ختا475م)ترکان و ساسانیان، اشغال انوشیروان (نوشینروان) اراضی جنوب رود جیهون را در( 566م) استیلای اعراب مسلمان،به سر کردگی احنف بن قیس در جغرافیایی سیاسی کنونی افغانستان و فراتر از آن، امویها در سال (40هق/661م) ، عباسیان وقیامهای خراسانیان ، سرکوب خانواده برمکیان، تهاجمات در برابر طاهر فوشنجی ، تهاجم ابر مرد خراسانی یعقوب بن لیس صفار ، سقوط دولت سامانی توسط ترکهاو آل بویه ، خانواده غزنویان و سلجوقیان ، خوارزمیان ،صاعقه چنگیزی و قتل عام خراسانیان فراتر از جغرافیای سیاسی موجوده افغانستان، اولاده چنگیز، تیمور لنگ ، ازبکان شیبانی ،آل کرت وآل مظفر هجوم اق قوینلو ها در سرزمین های خراسانی برهبری اوزون حسن، صفویان وحملات شاه اسماعیل صفوی به هرات و مرو رود، شهزادگان قندهار (میرویس خان هوتکی وفرزندانش) داعیه اصفهان، هجوم نادر شاه افشار و گذشتن از مرز کابل به هند ،بقدرت رسیدن احمدشاه ابدالی،پسران تیمورشاه در کابل و پشاور و دسایس قاجاریان ، توطئه های دولت بریتانیا توسط شاه شجاع،اریکه محمد زایی ها و تبانی حکومت تحت الحمایه دوست محمد خان وسه چنگ مشهور افعانستان و انگلیس، توجه روسیه شوری از صده هجده به افغانستان، اختناق نیمه اول قرن بیستم ودور نگهداشته شدن جامعه افغانستان از تحولات فکری و تکنالوژیهای معاصرتوسط محمد ظاهر شاه ، بی طرفی محمد ظاهر شاه ، حکومت مشروطه دکتور محمد یوسف و دهه قانون اساسی در سال 1344هجری خورشیدی و آزادی بیان ، جمهوری داودخان به کمک نیرو های "خلق و پرچم سال 1352"؛ کودتای ثور در 1357هـ خورشیدی وهجوم سپاهیان ارتش 40 شوروی به افغانستان واشغال این کشور، فعل و انفعالات مجاهدین افغان و برآمدن قوای شکست خورده اردوی شوروی؛ شکست و سقوط حزب (خلق-وطن) و حکومت داکتر نحیب الله در 1371وبالاخره تعین حکومت برهان الدین ربانی در یک شورای حل و عقد از طرفداران وی و صدور طالبان از طریق حکومت پاکستان به افغانستان از طریق چمن بجنوب و غرب افغانستان به زعامت نصر الله بابر ، حکومت طالبان در افغانستان؛ هجوم امریکا و جاگزینی ناتو بشول 40 کشور در افغانستان و حالا تصمیم بر آمدن امریکا و نیرو های ناتودر ظرف سال 2014از افغانستان.
اما قبل از انکه به موضوع اصلی این نوشته که چرا امریکا به جنگ خود ساخته خود خاتمه دهد؟ را از پیتر دال اسکات استاد کرسی مطالعات بین المللی در دانشگاه بروکلی کلفرنیا که قسمت اول آن قبلاً در سایت آریایی و فیس بک انتشار یافت تقدیم گردید و قسمت دوم آن در ادامه در قسمت سوم تقدیم خواهد شد . میخواهم که نظر به امار و ارقام موسسه مطالعات «واحد وتحقیق و ارزیابی افغانستان» مسایلی را که شاید از سراشیبی سقوط دولت کرزی جلو گیری میکند ، اینطور اذعان داشته اند :« مشکل است که جنگآوران شورشی ضد حکومتی را با وعده و وعید راضی نگهداشت و نمیشود آنها را با برنامه های از قبیل دادن امتیازات مالی و کاری از راه شان منصرف ساخت» ، (این چیزی است که در زمان حکومت دکتور نجیب الله بنام مشی مصالحه ملی پیش کش شد و هزاران هزار از پول و دارایی دولت ، به کسانیکه ظاهراً این پیش کش را از جانب حکومت قبول میکردند، بمصرف رسید اما فردای آن باز در صف مخالف حکومت وی قرار میگرفتند . بنا به این اندیشه که گفته اند :تکرار واقعات و اشتباهات مخصوصاً در منازعات تاریخی ، باز هم تکرار همان اشتباهات سابق خواهد بود ، لذا هر پولی که تا حال به این راه مصرف شده است مانند برف زیر آفتاب آب میشود و از آن اثری بجز لای و لجن باقی نخواهد ماند.)
.«برای بعضیها مخصوصاً هزاره ها که فکر میکردند از سوی طالبان هدف تصفیه قومی قرارگررفته بودند ، خاطرات خشونت های طالبان هنوز تازه بنظر میرسد و از بر گشت آنها بیم ناک بودند .» این واحد میگوید :«در میان جواب دهندگان، برای صلح امید چندان قوی محسوس نبود و آنها از ترکیب شورای عالی صلح انتقاد داشتند که نمیتواند بدرستی از جوانب مختلف نماینگی کند ... در سال 2011 اقدامات نا درست ویا هم ساختگی ، گزارشهایی از مذاکرات مخفیانه حکایت میکرد .» ولی کذب این گزارشات از انجایی معلوم شد که برهان الدین ربانی رئیس جرگه صلح توسط یک مذاکره کننده طالب کشته شد . و از همین سبب کرزی این روند را کنار نهاده و بجای ان تاکید کرد تا وارد مذاکره با پاکستان شود.این مسایل دست بدست هم داده و رسیدن براه حل را دور از امکان دانسته و بد بینی عمومی را در قبال دور نمای صلح افغانستان توجیه پذیر جلوه میدهد .» [7]
گزارش می افزاید : وقتی که زمانش فرا رسد ، گفتگو ها کار آسانی نخواهد بود .زیرا دیدگاه هاو نظرات متنوع مردم در باره شورشیان طالب بهیچ صورت قابل توجیه نمیباشد ». به نظر من اینها تا هنوز مردم را با طریقه های مختلف می کشند و ثانیاٌ کدام وجهه تاریخ و عقیدتی در این کشور و در بین کشور های مسلمان ندارند چه مفتی اعظم عربستان سعودی که مرجع بلند اجتهاد در اسلام میباشد دو روز قبل اذعان داشت که حملات ترورستی منشآ اسلامی نداشته و عاملین آن راساً بدوزخ میروند.
گزارش حاکی است :«در این زمینه ها گفتگو کار آسان نبوده و (هیچ عقده ای را نمی کشاید )زیرا دیدگاهها و نظرات متنوع رقیب در باره کشور قابل طرح اند ، مناسبات و مواضع قدرت عمیق و تثبیت شده اند ، و منابع با ارزش با خطر نابودی رو برو اند .این دسته از واقعیتها در برابر یک تاریخ پیچیده ومملو از جنگ قرار گرفته که موجی از بی اعتمادی عمیق را (میان تشنجات قوم گرایی از یکطرف و دولت با رویکرد های ناسالم و اشتباه و نا کار آیی در زمینه های زمینه های معین از قبیل تأمین امنیت ،تناسب در هنجار های قدرت و مناسبات سالم در بر خورد با اقوام کشور از طرف دیگر ) بوجود آورده و با دخیل ساختن قدرتهای بیرونی تداوم یافته است .ولی گزارشگر این واحد تحقیق اذعان میدارد که (مردم افغانستان) خواهان سازش بر سر صلح میباشند . بقول یکی از آدمها ، "انتقام گرفتن یک حق است ولی بخشش با ارزش تر از آن است . همه رهبران جوانب منازعه باید از موقف خود دفاع کنند ولی این بمعنای رسیدن به صلح از هر گونه راه نیست بلکه مفهوم آن در اولویت قرار دادن خواسته های مردم افغانستان در محور گفتگو های صلح و تلاش واقعی در راستای تحقق آن میباشد . دست یابی به یک کشور آرام ومتحد ممکن است امری مشکل باشد ولی (اگر همه با هم صداقت در گفتار و کردار داشته باشند ونفاق و دورنگی در آن نباشدو دولت واقعاً برگزیده گان ملت افغانستان باشند) رسیدن به آن دشوار نخواهد بود.»[8]
[1] بهاء ثریا ، رها در باد ، چاپ نخست :2012 میلادی/1391 خورشیدی، ویرایش و صفحه آرایی: محمد کاظم کاظمی ، ناشر شرکت کتاب : موضوع کتاب : خود زیست نامه در متن نیم رخ انکشافات تاریخی سیاسی ربع اخیر قرن بیستم افغانستان،فصل بیست و پنجم ،صص 716-717.
[2] بها ثریا ، پیشین صص، 719 تا 721.
[3] بها ثریا ، پیشین همان صفحه
[4] همان ، به ادامه
[5] همان ص، 723
[6] واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان، گامهای دشوار در روند صلح افغانستان 1390
[7] واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان، گزارش :ایملی ونتربوتم و جی لامی ، چدی 1390.
[8] همان مأخذ، رک: کاترین فیلیپ ،"نائید دفتر طالبان در قطر از سوی امریکا "، روز نامه تایمز ،13 سپتمبر 2011؛جاناتان بورش و میرامگدونالد "کرزی امکان از سر گیری گفتگو با طالبان را رد میکند "، رویتر ، نوامبر2011؛ برای ارزیابیAPRPرجوع شود به دیدی دیرکسن "اثر گزاری با خیال باطل؟ برسی ادغام مجدد در آینه برنامه صلح و ادغام مجدد"، واشنگتن دی سی : انستیتوت صلح ایالات متحده امریکا ، 2011؛جولیوس کاوندیش "جذب جنگجویان طالبان : چرا یک برنامه افغانی با مشکل رو برواست؟"، تایم 27سپتامبر2011.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
بخش اول
پروفیسور دال اسکات استاد با تحربه دانشگاه بروکلی در کلیفرنیا کتاب «ماشین حنگی ایالات متحده امریکا را در سال 2012 انتشار داده و در طبیعه آن آورده است:
یازده سپتمبر و جنگ علیه تروریزم.جنگ ایالات متحده وناتودر 18 نومبر 2012 توسط حمید محوی در پاریس ترجمه و توسط گاهنامه هنر و مبارزه انتشار یافته است .
امروز فوری ترین موضوع سیاسی جهان را جلو گیری از حاکمیت امریکائی یا «پاکس امریکانا» تشکیل میدهد .این خراشه ممکن است به جنگ جهانی بیانجامد قسمیکه دیده میشود این قرارداد های صلح(«پاکس») در آخرین مرحلۀ خود ،بیش از پیش صلح طلب و حافظ صلح بوده باشد، بیش از پیش روی تحمیل قدرت رقابتی جنگ طلب و طبیعتاً غیر قانونی و نا برابر تمرکز داشته است .
جلو گیری از چنین جنگی وارزیابی آن بعنوان هدف قابل دسترسی ، میتواند ادعای بلند پروازانه ای تعبیر شود .
در این زمینه دو سیاست اخیریکه در کارکردشان انجامیده و ضد تولیدی بودن آن آشکارا شده است ضرورتاً بشکل واقع گرایانه مورد نقد و برسی قرار میگیرد :
1. اصطلاح اولی در قرن نزدهم توسط «صلح بریتانیائی» که در قرن نزدهم رخداد .
2. اصطلاح صلح «پاکس امریکایی» میباشد که ضد تولیدی بودن آن آشکارگردیده که ما دراینجا موضوع این اصطلاح را مورد نقد و برسی قرار میدهیم:
پیش از همه به اصطلاح «جنگ علیه تروریزم» می پردازیم که ایالات متحده در افغانستان ،راه اندازی آن را به عهده داشته وباعث گردیده تا در این کشور(امریکا) ، سیاست داخلی و خارجی آن ،بیش از پیش تحت تأثیر «جنگ علیه تروریززم» به دلیل خود ساختگی آن ، بجای آنکه موجب از بین بردن تروریزم شود بیشتر موجب افزایش هراس افگنی گردیده است . این سیاست ضد تولیدی بوده ،اگر هم تولیدی داشته است ترورستها وقربانییان حملات آنها را افزایش داده است روی این واقعیت که سیاست مداران واشنگتن «جهادطالبان» را که میبایست بعنوان دشمن و از طیف ترورستها دانسته شود ، آنها را تأمین مالی کرده و تجهزات نظامی در دسترس شان قرار میدهد . و به همین سبب است که کارشناسان هوشدار داده اند که «جنگ علیه تروریزم» به دلیل خود ساخته بودن آن ، بجای آنکه موجب از بین بردن هراس افگن ها شود ، بیشتر موجب افزایش آنها شده است . «جنگ علیه هراس افگنی »به شکل پیچیده ای با «جنگ علیه مواد مخدر » در پیوند تنگاتنگ قرار دارد .
در واقع این دو جنگ خود ساخته عبارت اند از:
1. جنگ علیه دهشت افگنی
2. جنگ علیه مواد مخــــــدر
در واقع، این دو جنگ خود ساخته بر پیکر یک جنگ واحد قرار دارد .با برپایی آن امریکا یک « شبه دولت» در کولمبیا تحت عنوان «دفاع مشترک کولمبیا» بوجود آورد که اعمال هراس افگنی را سازماندهی میکرد . بهمین گونه به فرمانروایی «هراس افگنی »های خونبار تری در مکسیکو دامن زده شد، که منحر به کشته شدن 50000نفر در طی شش سال گشت. (کاهش تدریجی بودجه عظیمی که بدفاع و اطلاعات اختصاص دارد).
در سال 2001با بپا کردن «جنگ علیه تروریزم » و حمله به افغانستان ، ایالات متحده موجب گردید که تولید تریاک به این کشور به دو برابر افزایش پیدا کند و در عین حال افغانستان به بزرگترین تولید کننده هروئین در حدود 90% در سطح جهان تبدیل شده و بخش بزرگی از تولید جهانی چرس(حشیش)را نیز بخود اختصاص داد (حذف تدریجی وجوه خشونت بار به اصطلاح (جنگ علیه هراس افگنی، ولی با حفظ امکانات پلیس سنتی در مباره علیه تروریزم.) . چنانچه در افغانستان همه از خود می پرسند : بر فرض که دهاقین افغانستان مولد تریاک و حشیش است ولی آنکس که آنرا به اروپا و امریکا میرساند که ها هستند؟ لابد اگر تقاضایی برای اینگونه مواد وجود نداشته باشد و سازمانهای قوی بین الدولتی وجود نداشته باشد که قادر خواهد بود اینهمه تریاک را تولید و به خورد جهانیان بدهد.
حالا نه تنها شهرواندان امریکایی بل تمام دنیا معتقد و آگاه هستند که صرفاً مداخلات نظامی کشور هایشان در هر کجا ، بصورت سیستماتیک باعث تولید (تورید ) مواد مخدر و افزایش آن به علاوه بی ثباتی امنیتی در آنجا میگردد . در آسیای جنوب شرقی در سالهای 1950و 1960و بعداً در کلمبیا و در افغانستان و بهمین قسم کشت تریاک در عراق پس از تهاجم ارتش ایالات متحده در سال 2003 افزایش داشته است.(تشدید اخیر نظامیگری از سوی ایالات متحده را میتوانیم به «وضعیت فوری » اعلام شده در 14 سپتامبر2001نسبت دهیم ، که از آن تاریخ تا امروز هر ساله توسط رئیس جمهور های ایالات متحده امریکا تمدید شده است . این وضعیت فوری یایست بصورت فوری متوقف ساخته شود ، و آنچه را که بنام ـاقدامات دائمی دولت ، به آن ضمیمه کرده اند باید مورد باز بینی قرار گیرد .این اقدامات دایم حراست و دستگیری و باز جویی افراد و حتی خانواده ها، بدون مجوز ، و بهمین گونه نظامی سازی امنیت داخلی را نیز در ایالات متحده بمنظور ارتباط با واقعه یازده سپتمبررا نیز در آن کشور دربر میگیرد .
(هر دو جنگ خود ساخته ی ایالات متحده برای منافع خصوصی سود آور است چنانچه در افغانستان هزاران نفر از این پولهای باد آورده چه در دستگاه دولتی افغانستان و چه مقاطعه کارانی که در این مسیر قرار داشتند، همه را بگونۀ غیرقابل باور به ثروت های هنگفتی که اعداد سرسام آور را میسازد به جنب ملیونر های دالری هم در افغانستان و هم در خود ایالات متحده ،اضافه نموده چنانچه سر و صدای رسانه های تصویری در مورد یکی از وزرای کابینه افغانستان میباشد حاکی ازسرمایه گذاریهای به پیمانه وسیع در کانادا شده و مشکلات غیر قابل اصلاحی را در چوکات یک حکومت داری خوب در افغانستان ایجاد کرده است که نه جامعه بین المللی و نه دولت مردان افغانستان قدرت این را ندارند که این فساد را برچینند. (مولف))
برعکس آنچه که مردم و حلقات بین المللی در افغانستان تصور میکنند که گویا اگر در افغانستان پایگاه نظامی ناتو بالاخص امریکا بر قرار نگردد به صلح وا منیت داخلی این کشور صدمه وارد میکند ؛ در حالیکه نویسنده این اثر می آورد : « برعکس در آنجائیکه مداخلات نظامی ایالات متحده متوقف شده ، تولید مواد مخدر نیز توقف یافته است به ویژه در کشور های آسیای جنوب شرقی (ویتنام وکامبوج) از سالهای 1970 .
هر دو جنگ خود ساخته امریکا در (مواد مخدر و هراس افگنی ) برای منافع خصوصی سود آور است و با لابی گری تداوم پیدا می کند هم زمان هر دو جنگ (علیه تروریزم و مواد مخدر)به گسترش نا امنی و بی ثباتی در امریکا و تمام جهان انجامیده است.
بر این اساس در فراسوی دیالکتیک متضاد ؛ نظم نوین جهانی تحت رهبری ایالات متحده امریکا به تدریج به بی نظمی جهانی تبدیل می شود .
از سوی دیگر اگرچه ظاهراً شکست ناپذیربنظر میرسد ولی وضعیت امنیت ملی ، به دلیل مشکل فقر ، اختلاف در آمد ها و مواد مخدر ، به تدریج کشور توسط سد ها و موانع نهاد ها فلج شده ، و وضعیت نا امنی ملی جایگزین می شود؛ (همین اکنون در کشور ما افغانستان آنچنان مسایل قومیتی را حاد ساخته اند که حتی در رسانه های تصویری با همدگر از آدرس یک قوم به اقوم دیگر اهانت و توهین دامنه دار صورت می گیرد و باید اذعان داشت که اکثر افرادیکه تظاد های ملی و تفوق و برتری قومی در دست شان است هر روز آینده کشور را زیر سوال می برند که در قدم اول مستولیت وقرار گرفتن افغانستان در حالت اپرتایت از زمان حزب دیکوکراتیک خلق بنام اقوام برادر و تشکل وزارت اقوام و قبایل دامن زده شد و در زمان انارشی و پا گذاشتن امریکا در 2001 اشخاصی را بقدرت رساند که بعداً در تفوق خواهیهای قومی دست بالایی دارند این در حالی است که در زمان حکومت محمد ظاهر شاه تقریباً تفوقات قومی مخصوصاً در دهه دیکوکراسی از بین رفته بود و مردم در بنیاد ملی بیس افغانستانی پیدا کرده بودند که در زمان محمد داود خان حتی القابی که در پسوند و پیشوند اسم مظاهر قومی گری و منطقوی را نمایش میداد بکلی منع قرار گرفته بود به قسمیکه هر کس در هر گوشه این کشور خودش را صرفاً از افغانستان میدانست.(ویرایش)) .
با یاد آوری و مقایسۀ اشتباهات بریتانیایی ها در پایان قرن نزدهم ، میخواهم زمینه مساعد تری را برای باز گشت تدریجی به نظام جهانی با ثبات تر و عادلانه تر را نشان دهیم ، و بر این اساس به اقدامات عینی بپردازم ، که برخی از آنها می بایستی مرحله به مرجله به اجرا گذاشته شود . با یاد آوری فروپاشی برتانیای کبیر ، میخواهم نشان دهم که نظام فعلی که بر اساس احزاب سیاسی بنیانگذاری شده ، فاقد راه حل است ، و به باور من راه حل بستگی به افرادی دارد که در حال حاضردر خارج از این نظام بسر میبرند .[1]
ادامه دارد
[1] دال اسکات پیتر ، مرکز مطالعات جهانی 2011،«11سپتامبر . حنگ علیه تروریزم .جنگ ایالات متحده امریکا . ناتو.»