پرتو نادری
دوسال پیش فاروق وردک به رسانه ها گفت که تاریخ سه دهۀ گذشتۀ وحدت ملی افغانستان را تخریب می کند. از این رو باید تاریخ این سه دهه از برنامه های آموزشی مکاتب بیرون ساخته شود! در چارچوب تیوری بزرگ این اندیشهگر بی بدیل روزگار روز بیست و ششم دلو نیز از تاریخ حذف می شود. من این یاد داشت را همان زمان نوشته بودم.
پرتو نادری
حذف تاریخ
بیست وششم دلو روز خروج شوروی از افغانستان، دیگر درتاریخ کشور وجود ندارد ونباید هم وجود داشته باشد! برای آن که به پندار فاروق وردک وزیر معارف، این روز وحدت ملی را تخریب می کند. ما هیچ چیزنداریم. نه دانش، نه فن آوری و نه هم اقتصاد و اما تنها چیزی که داریم و مردمان دیگر جهان درحسرت آن می سوزند، همانا کوزۀ ناپخته ی وحدت ملی ماست! ازبرکت همین کوزۀ نا پخته است که ما امروزه این همه از دریای افتخارات تاریخ سیرابیم و باید مواظب آن باشیم که پیوسته از کنار دریا به سلامت به خانه بر گردد!
دولت امسال این روز را به فراموشی کامل سپرد و رییس جمهورهم پیامی به این مناسبت به مردم افغانستان نفرستاد. بیست و ششم دلو، امسال چنان به آرامی چهره در پشت کوه های پغمان پنهان کرد که گویی آب از آب تکان نخورده است. جایی خوانده بودم که فرمانده لشکر چهلم شوروی، گروموف آن گاه که سر افگنده از پل حیرتان که درآن روزگار به نام پل دوستی یاد می شد، گذشت؛ با تفنگچۀ کمری اش گلوله یی به سوی آسمان افغانستان رها کرد. شاید آسمان ما را بی پرواز گلوله نمی خواست! ما تا هنوز مفهوم این شلیک نمادین او به سوی افغانستان را نمی دانیم، همان گونه نمی دانیم که او همراه با لشکر و لشکریانش، هنگامی که ازپل حیرتان می گذشت به چه می اندیشید!
اگر ما تا هنوزمفهوم آن حرکت نمادین گروموف را نمی دانیم ، خدا را شکر گزاریم که پس از بیست و سه سال سر انجام اندیشه و دانش جوالۀ کاروان سالار معارف ما جلالتمأب دکتور غلام فاروق وردک!!! پرده از روی همه راز ها و ابهام ها به دور افگند و چهرۀ نا خوش آیند بیست وششم دلو! را برای ما نمایاند، ورنه ما چشم بستهگان بی خبر از زمین و زمان، در شناخت سنگ پشت و کبوتر نا توان می ماندیم!
هیچ کس و هیچ امپرتوری و شدادی بر تاریخ و زمان مسلط نبوده است، الی در شگفتی های روزگار ما جناب فاروق وردک! دستان او را زمانه چنان باز گذاشته است که می تواند همۀ تاریخ این سرزمین را در یک لحظه چنان تخم مرغی بر دیوار وحشت ملی بکوبد!
به گمانم این تاریخ ستیز بزرگ سوراخ دعا را گم کرده است. وحدت ملی می خواهد، من که در ادعای او شک دارم، باور دارم که اوخود نیز وقتی با خویشتن خویش است می داند که چرا این کوزۀ ناپختۀ وحدت ملی را این چین از دوغ سیاست های تقرقه افگنانه و جنجال بر انگیز لبالب کرده است! او وحدت ملی می خواهد؛ اما در میان شهریان کابل به نام یکی از پرچم به دوشان تفوق طلبی قومی و زبانی شهرت دارد که گاهی چنان سخنگوی طالبان حتی از دهشت مکتب سوزان آن ها نیز دفاع می کند .او وحدت ملی می خواهد و بعد روزی را از تاریخ افغانستان حذف می کندکه در حقیقت گرهگاه همبستهگی تمام مردم کشور است. روزی که تمام اقوام افغانستان در آیینۀ آن خود را در کنار برادران خود می بینند. روزی که برای به دست آوردن آن خون تمام اقوام افغانستان در یک جوی جاری شده است. اوبیست وششم دلو روز شکست شوروی را، از تاریخ بیرون می راند، اما نمی داند که با این کار نفرت و نفرین همیشهکی تاریخ را برای خود گمایی کرده است. این طوق نفرین بر گردنت مبارک باد برادر فاروق! تو بسیار پر زور هستی که حتا در برابر پیل تاریخ هم می ایستی و بانگ آن چنانی می زنی!
افغانستان در سالیان اخیر اندک اندک از بسیاری ارزش های ملی و تاریخی تهی شده است ، دولت در سال های اخیر بی علاقه نیست تا حتاخاطرۀ استقلال را نیز چنان کاسۀ شکسته یی روی دیوار فراموشی بگذارد. از روز استقلال آن گونه که شایسته است تجلیلی به عمل نمی آید! به یک مفهوم هیچ تجلیلی به عمل نمی آید. شنیدم که چند سال پیش نیرو های بریتانیای در روز استقلال افغانستان در قبر گورا در چهار راهی شهید ،خاطرۀ سربازان متجاوز خود را تجلیل کردند. یکی از افسران انگلیس در سخنان خود گفته بود اینان سربازانی اند که برای استقرار صلح در افغانستان خون خود را بر زمین ریختند، گویند یکی چند تن از وزیران افغانستان نیز در این نشست دعوت شده بودند، سخنان افسر انگلیس را می شنیدند؛ ولی با غیرت افغانی که داشتند مهر بر دهن کوبیده بودند!
شاید هم این وزیران انسان های خویشتنداری بودند و با خرد وزیری که داشتند، می دانستند که حال زمان گزافه های غیرت افغانی گذشته و در شرایطی که کشور به گونۀ دیگر در بند است، سخن گفتن از غیرت افغانی و آزادی ،همان تف سربالاست و به گفتۀ مردم دهن بسته صد تنگه؛ کسی از راه دروازه می آید و کسی هم از راه بام، در هر دو صورت خانه تاراج می شود. باری گفته بودم: دوستان ما / همان بلشویک های سرخ مغزی اند / که با جامۀ سپید به خانۀ ما آمده اند.
دیروز به دوستی گفتم که قانون اساسی بزرگترین دست آورد سیاسی – اجتماعی کشور است، گفت: کاش دامنش را لکه دار نمی کردند. گفتم چگونه؟ گفت مگر نمی دانی که به خاطر چند واژۀ میرزا بنویس دفتری یس از تصویب جرگۀ بزرگ یا ولسی جرگه بر آن دستبرد زدند، چیز هایی را بر آن افزودند و چیز هایی را کاستند که گفته می شود سازمان دهندۀ این همه تقلب در قانون اساسی جناب فاروق وردک است که در آن هنگام رییس دارالانشای کمیسیون قانون اساسی بود. گفتم می دانم، مسألۀ جعل در قانون اساسی به گونۀ گسترده در رسانه های کشور مطرح شده است ؛ ولی تا هنوز رییس جمهور در این زمینه مهر بر لب دارد. اگر رسانه ها در این زمینه بدون اسناد چنین چیز هایی را به نشر رسانده اند، باید مجازات شوند که چرا با چنین سخنانی بزرگترین وثیقۀ ملی کشور را در ذهن شهروندان بی اعتبار ساخته اند و اگر جناب فاروق وردک و همراهان بر اراده و وجدان و خرد مردم پای گذاشته و دست به چنین تقلبی در قانون اساسی زده اند این خود خیانت ملی است ، باید به دادگاه کشانده شوند. گفتم دیروز قانون اساسی را جعل کرد و امروز تاریخ را محو می کند و شاید فردا بخشی از مردم را به کوره خشت پزی بفرستد.
در پیوند به جعل قانون اساسی، دولت تا کنون هیچ گونه واکنشی نشان نداده است. مردم افغانستان حق دارند بدانند که رسانه ها دروغ می گویند و یا این که دستان اعجاز انگیز فاروق وردک همان کاری را کرده است که دلش می خواسته است. تردیدی نیست که اگر جراًت کند و در این زمینه سخن بگوید، خواهد گفت که او در قانون اساسی به هدف تاًمین وحدت ملی تقلب کرده است. برای یک لحظه تصور می کنیم که فاروق وردک در جعل قانون اسای هیچ دستی ندارد و اما از این که به حیث رییس دارالانشای کمیسیون قانون اساسی نتواسته است که حرمت این وثیقۀ ملی را از دستبر متقلبان در امان نگهدارد، خود مسوُول است. حیثیت قانون اساسی در افغانستان لکه دار شده است وباید اعاده ی حیثیت شود. وقتی جرأت فاروق وردک را در حذف بخشی از تاریخ معاصر می بینیم، تردید کمتری باقی می ماند که چنان تقلبی را نکرده باشد! به زبان دیگر تقلب در قانون اساسی و خاموشی رییس جمهور این جرات را برایش داد تا به حذف پاره یی از تاریخ کشور نیز بپردازد. شاید بهترین کار برای حامد کرزی تا پیش از آن که دورۀ کاخ نشینی اش به پایان رسد،این باشد که فرمان دهد که گروهی از متخصصان بیطرف داخلی و خارجی به تحقیق در این زمینه بپر ازند. برای آن که تقلب در قانون اساسی خطرناکتر از هر حملۀ انتحاری است. این کار بنیاد هرگونه وحدت ملی را فرو می ریزد. معلوم نیست که فاروق وردک و همرهان چگونه وحدت ملی می خواهند؟ من نمی دانم که این چگونه وحدت ملی است که برای بقای آن باید قانون اساسی را جعل کرد و بخش های از تاریخ را از میان برداشت . سکوت رییس جمهور در این زمینه می تواند به مفهوم رضایت او باشد ویا هم می توان پنداشت که او خود از جریان تقلب در قانون اساسی آگاهی داشته است!
حال که فاروق وردک تاریخ را خذف می کند، باز هم رییس جمهور خاموش است.آیا حذف تاریخ حذف چند ورق از مشقهای دوران مکتب است که بی هیج دغدغه یی بتوان آن را به دکان قصابی فرستاد! گریز از تاریخ هیج مشکلی را حل نمی کند. آینده گان باید سیمای راستین ما را در آیینه تاریخ نگاه کنند. دیروزبرای ما جعلنامه های را به نام تاریخ آموزش می دادند و چنان است که تا کنون درک مشترکی از تاریخ نداریم ، در حالی که یکی از شرایط مهم برای ملت شدن همین دردک مشرک از تاریخ است.
پایان