محمدعوض نبی زاده

 

ابراهیم خان گاوسوارنمادی ازمبارزات داد خواهانه برضد استبداد

                        

ﻤﺒﺎﺮﺰﺍﺖ دادخواهانه و ﻤﻴﻬﻦ ﺪﻮﺴﺘﺎﻨﻪﺀ ﻤﺮﺤﻮم ابراهیم گاوسوارﺪﺮﻗﻠﻮﺐ ﻮﺍذﻫﺎﻦ ﻫﻤﻪی طرفداران عدل و انصاف درافغانستان ﺠﺎﻮﻴﺪﺍنه است.مرحوم  گاوسوار ازاحترام فراوان در نزد روشنفکران , خوانین وعامه ی مردم کشوربرخوردار بود وبحیث چهره ی مبارز وبعنوان ، غمخوار و دلسوز در میان مردم نیازمند زیست نمود. ابراهیم خان گاوسوار سه مرحله حرکت و قیام دادخواهانه ی ظفرافرین دهقانی را علیه اخذ مالیات کمر شکن شرکت روغن بنام  کته پاوی و دیگر مالیات غیر قابل تحمل حکومت استبدادی وقت که از مردم مناطق هزاره نشین کشوراخذ میکرد انجام داد که ذیلا ازسه  حرکت  وقیام  اوتذکر داده میشوند:- ابراهیم خان گاو سوار در سال 1323 شمسی حرکت و قیام اول را اغاز نمود که او در یکی از روزها مانند دیگرکلانها  وخوانین قوم سه پای مردم هزاره در مقرولسوال در اولقان مرکز ولسوالی شهرستان  حضور داشت که قلعه ی حکومتی مملو از افراد باقیدار روغن شرکت و گندم گدام و افراد جلبی عسکری بودند .ارباب ها و خوانین محل از جمله ابراهیم خان گاوسوار اسامی افرادباقی دار و جلبی را به مسولین حکومتی محل می سپردند. درین هنگام عبدالجلیل حاکم  شهرستان که از مردم کوهدامن بود وبخاطر فلج بودن انگشت دستش مردم محل اورا بنام قونته یاد میکردند که درانروز جناب قونته برتعدادی از باقی داران روغن شرکت کته پاوی خشم گرفته بود انها را به نوبت چوب میزد و دشنام وناسزا نثار شان میکرد . حاکم خشمگین را که فحش و دشنام مغضوبین به تنهائی دل پور عقده و کینش را خنک نمیکرد, دشنام و اهانت مذهبی  را نیز  بر فحاشی اش اضافه نمود . درین هنگام ابراهیم خان گاوسوار طاقت نیاورد , ابتدا نزد مفتی رفت واز او خواست که حاکم را از نا سزا گوئی باز دارد . مفتی پذیرفت و نزد حاکم رفت اما تذکر مفتی به حاکم گویا باروتی بود که روی اتش خشم او ریخته شد و گستاختر از پیش دشنامش را متوجه مذهب و مقدسات مغضوبین نمود. ابراهیم خان این بار خود در برابر حاکم ایستاد و عین همان دشنام ها را نثار خود حاکم نمود.سپس چپلی خود را کشید و به حاکم حمله ور شد اما حاضران وساطت کردند و چپلی را ازدستش گرفتند.

ابراهیم خان بلا فاصیله تفنگچه اش را کشید و  حاکم بی درنگ صحنه را خالی نمود و در داخل  اتاقهای مجاور خزید و دروازه  را از پشت سرش محکم کرد. درین هنگام ابراهیم خان به برادرها و ملازمانش صدا زد که زود بروید اسلحه ها را بیاورید. انها اسلحه ها را از خانه رستم بیگ  خسورویا پدر زن ابراهیم خان اوردند. ولی قبل از رسیدن سلاح و افراد ,ماموران و عساکر ,دروازه قلعه حکومتی رابستند. ابراهیم خان و همراهانش بدون  کدام اقدام مسلحانه به قلعه ی رستم بیگ رفتند.پس از رفتن ابراهیم خان ,عبدالجلیل همراه با جمعی از عساکر و مامورین حکومتی برای دستگیری ابراهیم خان حرکت کردند. گاو سوار فورا به بام قلعه ی رستم بیگ برامد و به سوی حاکم وهمراهانش تیر اندازی کرد. حاکم بنا چار دوباره به سمت قلعه ی حکومتی بازگشت آن گاه ابراهیم خان همراه با برادرها و افرادش رهسپار خانه  و دیار خود درمنطقه ی برگر شدند بعد ازین حادثه حاکم قوماندان امنیه را برای احضارابراهیم خان به برگر فرستاد  که او نیز موفق به اوردن ابراهیم خان نگردید.  پس از ان رستم بیگ خسور ابراهیم خان را نزد او فرستاد تا با حاکم مصالحه کند  ولی ابراهیم خان گفت به عهد و پیمان حاکم اعتبار  وباور ندارد این یک فریب  ونیرنگ است  بنا ء تو به خانه ات برو من را بحال خودم بگذار اما رستم بیگ پافشاری زیاد نمود  تا ابراهیم خان را قانع ساخت و پس ازان یارانش را طلبید و ابراهیم خان رهسپار اولقان مرکز حکومتی گردید.

ابراهیم خان نزد حاکم فرا خوانده شد , حاکم برای سرزنش و ملاقات کردن ابراهیم خان ,سوالاتی  را نوشته  و بدست ابراهیم خان داد. سوالات ازین قرار بود , تو چگونه همیشه با بغاوت و سرکشی زندگی میکنی؟ چرا مردم را غارت و تباه کردی؟ ابراهیم خان سوالها را خواند و هیچ جوابی نداد و به حاکم گفت مرا از جواب معذور بدار چون در پایم درد شدید عائید شده است. فردا جواب این ها را خواهم نوشت و بلا فاصیله از جا برخواست و از نزد حاکم دور شد.دوروز بعد در گیری شدیدی بین ابراهیم خان و حاکم اولقان در اطراف خانه رستم بیگ بوقوع پیوست که به شکست حاکم انجامید.نیروهای ابراهیم خان  بجز مقر حکومتی  سایر قلعه ها و دوایر دولتی را تسخیر کرده و غنایم زیادی بدست اورد.عبدالجلیل حاکم  نامه مفصلی برای سید عباس لوگری حکمران کلان دایزنگی نوشت و ماجرا را با تفصیل درنامه  درج نمود و اموال تاراج شده ی حکومتی را پنجاه هزار افغانی براورد کرد. سید عباس  حکمران کلان دایزنگی بزرگان قومی هزاره ی  مناطق دایزنگی , دایکندی ,بهسود, شهرستان و سایر  مناطق هزاره نشین  را  فرا خواند  و مامور ختم این غایله نمود. به انها گفت وظیفه ی شما کلانهای قوم هزاره است که این فتنه را خاموش کنید. کلانهای قوم هزاره بشکل دسته جمعی بطرف شهرستان رهسپار شدند ودر برگر باب گفتگو با ابراهیم خان را گشودند.انها تعهد نمودند که اگر حکمران عهد شکنی کرد ما با تو پیمان می بندیم که همراه تو میباشیم و کلام خدا را درمیان گذاشتند و همه سوگند خوردند ابراهیم خان پشنهاد انها را قبول کرد اما شرط نمود  که دیگر ارباب ها و عبدالحلیل از اولقان بیایند و انها هم درین پیمان  و سوگند شرکت کنند آنگاه یکجا به طرف پنجاب نزد سید عباس حاکم کلان دایزنگی میرویم.. هیات صلح قبول نمودند و نامه به اولقان فرستادند و  عبدالجلیل حاکم شهرستان از امدن امتناع کرد و لی دیگران امدند ودر سوگند شرکت نمودند. بعدا جمله بسوی پنجاب رهسپار شدند.پس از حضور ابراهیم خان در نزد سید عباس حکمران کلان دایزنگی در پنجاب  که او خطابه نصیحت امیز ایراد نمود و در اخیر برای ابراهیم خان گفت تورا بخشیدم به خانه ات برگردو اموال غارت شده ی حکومتی را پس بده و با عبدالجلیل حاکم شهرستان سازش کن  ابراهیم خان رهسپار دیارش شد و مورد استقبال گرم طرفدارانش قرار گرفت.

ابراهیم خان برخلاف توصیه ی حکمران نه اموال حکومتی را باز گردانید و نه با حاکم شهرستان اشتی کردوحکومت نیز تا ماه سنبله  سال 1324 شمسی با او کاری نداشت ولی  فشار , ظلم و ستم حکومت  برمردم بخاطر تحصیل روغن شرکت و دیگر مالیات حکومتی هر روز تشدید میگردید  که برای مردم غیر قابل تحمل شده بودزیرا حکومت برای تحصیل مالیه چنان خشونت و وحشتی بخرچ میداد که عرصه را برای همگان تنگ ساخته بود. ابراهیم خان برای داد خواهی نزد سید عباس لوگری حکمران کلان رفته  و گفت که مردم توان پرداخت مالیه روغن را ندارند و شما این بارسنگین را از دوش مردم بردارید اما سید عباس حرف های اورا نادیده گرفت و بجای دادرسی  ابراهیم خان را چهل روزبندی  وکوته قلفی نمود که بعدا با دخالت و ضمانت سران قوم ابراهیم خان ازاد گردید و دوباره به زادگاهش شهرستان بازگشت. ابراهیم خان در دور دوم قیام  وحرکت ضد دولت وقت بعد از بازگشت از پنجاب تصمیم گرفت تا مردم را از شر این مالیه سنگین و کمر شکن روغن شرکت نجات دهد ابراهیم خان لشکر بزرگی به همراهی افراد یوسف بیگ و اسلم بیگ  را تشکیل داد  و برای نیروهای تحت امرش دستور داد تمامی افراد حکومتی که در شهرستان مصروف جمع اوری و تحصیل مالیات روغن شرکت اند دستگیر نمایند که بعد ازین کار ابراهیم خان همراه با نیروهایش بسوی اولقان مرکز حکومتی شهرستان حرکت نمودند. هنگامیکه ابراهیم خان به اولقان رسید عبدالجلیل سخت  به وحشت افتاد و ارباب موسی چوچی را وظیفه داد تا نیروهای یوسف بیگ را از ابراهیم خان  جدا کند که  او با ین کار موفق شد و یوسف بیگ نزد عبدالجلیل در داخل قلعه حکومتی رفت. ابراهیم خان ازین پیشامد متاثیر گردید و به این نتیجه رسید که اگر  وارد جنگ گردد باید با افراد یوسف بیگ و دیگر اربابها در گیر شود  لذا با اندوه زیاد به نیروهایش دستور بازگشت بطرف برگر را داد و اینگونه حرکت  و قیام دومی ابراهیم خان گاوسوار با خیانت و پیمان شکنی برخی از ارباب ها بدون نتیجه پایان یافت.

هر چند قیام سال 1324 شمسی ابراهیم خان به نتیجه ی نرسید ولی ابراهیم خا ن توانست از ماه عقرب همان سال عبدالجلیل  واربابهای هم پیمان او را از اولقان مرکز حکومت شهرستان به پنجاب مرکز حکومت کلان دایزنگی براند . حکمران کلان پنجاب بعد ازین حادثه  نیروی صد نفری مسلح  بسرکردگی مراد خالروی از سگ دیز پنجاب را بسوی شهرستان سوق داد تا مالیه را تحصیل و ابراهیم خان را زهر چشم نشان دهد در اثر ظلم وستم او مردم محل جان به لب رسیدند. گاوسوار خالروی  وافرادش را دستگیر کرده  و برای خالروی گفت برو به سید عباس بگو بیا روغن بگیر که چطور می گیری!پس ازین ماجرا حرکت و قیام سومی ابراهیم خان اغاز شد و برای مردم محل اعلان کرد هیچکس حق ندارد روغن کته پاوی را به حکومت بدهد تا ابراهیم زنده است از شما دفاع خواهد کرد حکمران کلان بعد از امدن خالروی به پنجاب  عبدالقدوس پغمانی  قوماندان امنیه ی حکمرانی کلان را همراه با پنجا تن از افراد مسلح راهی شهرستان برای دستگیری ابراهیم خان کرد. قوماندان مذکوربه همراهی یکتعدا داز ارباب های طرفدار حکومت به  سمت قلعه ی ابراهیم خان حرکت نمودند و گاوسوار متوجه شد که قوماندان قصد جنگ ندارد  و ابراهیم خان یکتعداد ارباب های  که قبلا برای او خیانت کرده بود از قوماندان جدا کرد قوماندان بعد از اطلاع یافتن از وضعیت وسرنوشت ارباب ها  از ابراهیم خان اجازه رفتن بسوی پنجاب را خواست و ابراهیم خان برای قوماندان گفت تو اینجا مهمان من هستی  وبرو  به اولقان مرکز ولسوالی شهرستان  و نیرو جمع کن که باهم بجنگیم..

ابراهیم خان بیش از 600 الی 700 نفر مسلح  را از نزدیکان و بستگان خود اماده جنگ وقیام برضد حکومت نمود و درضمن نیروهای ارباب اسلم ,حاجی امیرک , محمد موسی ,حسین علی ,نر گرگ کولنگی و خدا رحیم چوچو نیز  با لشکر گاوسوار پیوستند.  لشکر بزرگ ابراهیم خان در مرحله سوم قیام  بخاطر تسخیر کامل اولقان مرکز شهرستان بسوی قلعه حکومتی حرکت نمودند  و بعد از برخورد با نیروهای حکومتی دراولقان مرکز ولسوالی شهرستان جنگ به درازا کشید  و تقریبا هشت روز قلعه حکومتی  توسط قیام کنندگان در محاصره قرار گرفت و در روز هشتم یکی از برجهای قلعه حکومتی در هم شکست و قوماندان و ارباب های همراه او خودها را در تنگنا  دیده  به سید حسن قوق یکی از فرستادگان گاوسوار که در قله ی حکومتی زندانی بود متوسل شدند. سید قوق از قلعه بیرون شده و پیام قوماندان را برای گاوسوار رسانید که ما تسلیم میشویم و همه چیز را به تو واگذار میکنیم به این شرط که ما را نه کشید و ابراهیم خان قبول کرد و گفت ارباب های خائین شامل این عفو نمی باشند به این ترتیب حکومت شهرستان تسخیر گردید.درین جنگ یازده روزه  مجموعا از هردو طرف به تعداد سی و پنج تن کشته و بیست وپنج تن زخمی شدند.پس ازین ماجرا حکومت کلان بار دیگر نیروهای را متشکل ازافراد برخی ازارباب های مناطق دایکندی ,دایزنگی,بهسود , یکاولنگ ودیگر  نقاط  گرد اورد و بسوی شهرستان سوق نمود .  لشکر قیام کنندگان برهبری گاوسوار در منطقه ی رباط با نیروهای حکومتی درگیر شده  و جنگ سختی درگرفت  که منجر به شکست نیروهای حکومتی گردید.

 با اغاز سال 1325شمسی دامنه قیام شهرستان گسترده تر گردید وسید عباس لوگری حکمران کلان  تقاضای نیروی نظامی کمکی  را از کابل  کرد. ظاهر شاه متوجه شد که در حکومت جابرانه ی سردار هاشم در دور ترین نقاط کشور مردم دست به قیام زده است وظاهر شاه بتاریخ 25 ماه حمل سال 1325 شمسی سردار هاشم خان کاکا یش را از مقام صدارت برکنار کردکه این حادثه   بعد از قیام دهقانی ابراهیم خان گاوسوار در شهرستان صورت گرفت. با توظیف سردار شاه محمود بحیث صدر اعظم که او راه مصالحه وسازش را با قیام کنندگان درپیش گرفت و یکتعدا د از سران وبزرگان قوم هزاره شامل عبدالله خان ریس تفتیش وزارت داخله و نادرعلیخان  ریس تهیه ارزاق کابل, نجف علی خان  , اسحق خان و قمبرعلیخان از جاغوری , ایت الله مدرس و شیخ محمد باقیر از مالستان, جنرال  عیسی خان شیخعلی, ایت الله سید حسن ریس از یکاولنگ , کلبی رضا بیگ لعل و ارباب فقیر علی از تخت همراه با اسماعیل خان مایار والی ولایت کابل را به پنجاب فرستاد تا با قیام کنندگان مذاکره کرده و مصالحه نمایند. هیات شامل بزرگان قوم هزاره بعد از رسیدن به زردنی شهرستان نشست بزرگی قومی را تشکیل داده و مذاکرات با گاوسوار اغاز شد.

ابراهیم خان گاوسوار قبل از پرداختن به موضوع اصلی از بزرگان قومی گلایه کردو گفت زمانیکه در بدل روغن شرکت کته پاوی چندین  هزاره به درخت میخ زده شد و گوش های چندین هزاره بریده شد و برناموس این مردم تجاوز میشد  و پنجا ه نفرهزاره دریک ریسمان بسته  و با پاهای لوچ بطرف حکومتی برده میشد شما کجا بودید؟ پس مرا بحال خودم بگذارید  من تا  اخرین مرمی میجنگم و این سختی را ازبالای مردم  برمیدارم  بگذارید من کشته شوم ازیک ابراهیم نه دنیا پور است و نه خالی. بعد از اسرار فراوان هیات قومی , ابراهیم خان گفت من سه شرط دارم باید براورده شوند.اول,هزار خروار روغن حواله ی حکومت بالای مردم هزاره برداشته شود دوم-- به ظلم وستم ماموران حکومت در مناطق هزاره نشین رسیدگی شود  سوم , تمامی یاران و همکارانم درین جنگ و قیام مورد بازخواست وتعقیب قرار نگیرند.هیات صلح در برابر این شرایط , تعهد فرستاده حکومت را مبنی بر اینکه شخص پادشاه به خواسته های قیام کنندگان رسیدگی نماید تکرار کردند. ابراهیم خان  قبول نمود تا به همراه هیات به کابل برود و برادرش عرضی حسین را بحیث مسول نیروهایش در شهرستان تعین نمود. بعد از رفتن گاوسوار همراه با هیات قومی به پنجاب ,اسماعیل خان والی کابل از انان در پنجاب استقبال گرم بعمل اورد وسپس گاوسوارهمراه با اسماعیل خان و هیات قومی در قالب یک کاروان 200 الی 300 نفری عازم کابل گردیدند. روزیکه هیات همراه با گاوسواروارد شهرکابل شدند جمعیت زیادی دراطراف سرکها وچها راهی ها به تماشا امده بودند تا بچه گاوسوار را ببینند مردیکه دربرابر پادشاه قیام کرده است.گاوسوار بعد از چند روز استراحت در کابل به  همراهی هیات صلح با ظاهر شاه  وشاه محمود صدراعظم ملاقات کرد.  در جریان ملاقات با ظاهر شاه , پادشاه گفت من روغن شرکت را بخشیدم و دیگر از مناطق هزاره نشین مالیه روغن شرکت کته پاوی گرفته نمی شود.بدین ترتیب بعد از سالها مبارزه ی طاقت فرسا  و نفس گیر  وسه مرحله ی قیام های خونین مردم شهرستان به زعامت ابراهیم خان گاوسوار  به بار نشست و برخی از مظالم و ستمگری حکومت از سر مردم هزاره بطور موقت برداشته شد. هر چند خاندان ابراهیم خان گاوسوار بعد از مصالحه و لغو روغن شرکت به پلخمری تبعید و خودش در کابل باقی ماند گاوسوار در جمله ی اعضای رهبری حزب اتحاد برهبری علامه سید اسماعیل بلخی به مبارزات دادخواهانه خود برضد نظام استبدادی ادامه داده  و چندین سال زندان را سپری کرد. مردم محل قیام  ابراهیم خان گاوسواررا در ترانه های محلی  زمزمه میکردند:-

ابراهیم خان بچه ی گاو سواره                                امو ده کل هزاره سرداره

پدر کاری پادشاهی ره نالت                                 امو لایق وزیری ره  داره

گرچه مالیه ی غیر قابل تحمل و طاقت فرسا  سالانه ی روغن  کته پاوی از بالای مردم مناطق هزاره نشین کشور لغو شد ولی  ابعاد ستم های گوناگون  تاریخی، اجتماعی ومذهبی ,تهاجم کوچیها  باحمایت حکومت بالای چراگاه ها و اراضی زراعتی مردم محل وتحصیل یکتعداد  مالیه های پولی و نقدی حکومتی بنامهای مالیه خسبوری ,مالیه چادری ملکه , ,مالیه سرانه ی مواشی ازقبیل گاو , گوسفند ,بز ,مرکب ,اسپ,  شترو حتی مرغ وغیره  , مالیه زمین های مشاع  و حواله جات شرکت شکر وحق القدم سربازان حکومتی  و حواله های حکومتی بنامهای  نام گم , مالیه  ی گندم اراضی ابی و للمی وپرداخت مصارف  قریه دار ,ولسوال  ووالی وغیره الی سقوط نظام سلطنتی ظاهر شاه  و جمهوری تاجدار سردار محمد داود همچنان بردوش مردم هزاره باقی مانده بودند.مرحوم محمد ابراهیم خان گا وسواردرروزچهاردهم ماه  قوس, سال-1361 هجری, شمسی درشهرپلخمری پدرود حیات گفته است. همه ی مردم کشور, مرحوم محمد ابراهیم خان گاوسواریکی از پیش گا ما  ن نهضت  دهقانی جنبیش ضد استبداد سلطنتی را گرامی میدارند.  روحش شاد و یادش گرامی و جایش بهشت برین باد.

منابع:-       - رساله ی سیمای ارزگان  - چاپ - سال   -  2008  میلادی - 

-   ماهنامه فرهنگی , سیاسی,تاریخی  و اجتماعی بامیان   سال,دوم -سرطان ,سال   ,  1378  شمسی.

-   برخی یادداشت های شخصی صاحب قلم.                       سوم-  ماه – نوامبر – سال - 2013

 

 


بالا
 
بازگشت