محمدعوض نبی زاده
ديدگاه شهيد مزاری درباره ی احیای هویت وتامین حقوق جامعه ی هزاره
افغانستان تعدادازمبارزین ملی، راازمیان اقوام گوناگون دردامنش پروریش داد که انان توانستند با مبارزات دادخواهانه ی خودها بنیاد ستم وبیدادگری ملی،رابچالش بکشند وشهید مزاری نیزیکی ازهمین چهره های ماندگار ملی است که صدای تامین برابری حقوق اقوام گوناگون متناسب با شعاع وجودی شان را در قدرت مطرح نمود. شهید مزاری رهبری بود ، که مردم هزاره دررؤیاهای خویش پرورانیده بودند که اودرآسمان تقوا و دست گیری ازمظلومان به خوبی درخشید ، چون خودش ازمیان رنج وستم برخاسته بوداو درباره ی احیای هویت وتامین حقوق جامعه ی هزاره دیدگاه های بزرگ انسانی داشت ومیخواست هویت قومی جامعه ی هزاره را که سال های طولانی سرکوب شده بود دوباره احیا و حقوق انان را با سایر اقوام برابر سازد .چون در گذشته از طرف رژیم ها ی استبدادی تلاش صورت میگرفت تا هویت تاریخی وفر هنگی مردم هزاره رادر پرده ابهام و تاریکی قرار داده و درچند ین قرن حاکمان مستبد برخورد همراه با تبعیض داشت وبه صفت شهر وندان درجه چندم با این مردم پیشامد میکردند. هزارستان برای مدت بیشتر از شش دهه بوسیله زمامداران متعصب بنام منا طق مر کزی مسمی واز ذکر نام هزارستان یا هزاره جات در رسمیات و رسانه های جمعی خود داری وازمعرفی نام هزاره وسر زمین آن هراس داشتند . بنا برفرموده ی شهید مزاری چون جامعۀ افغانستان ازگذشته های دورآبستن بدترین نوع بیعدالتیها بوسیله ی نظامهای استبدادی بوده ودر شرایط فعلی برای نهادینه ساختن دموکراسی نیازاست تا درساختارواحد های اداری کشورکه خیلیها ظالمانه ودورازواقعیتهای قومی واجتماعی افغانستان است باید تجدید نظراساسی صورت گیردزیراتاهنوزمیراث شوم آن درین مناطق بیداد میکنند. هزارستان ویا غرجستان سرزمین باستاني و تاريخي وپوشیده از کوه ها وصخره های بلند وعظیم است که عظمتش نه تنها طبیعت کوهستانی آ ن است بلکه در پشت کارو اراده مردم آبدیده ی ان بوده است .ساکنان صبور ومقاوم هزارستان تنها مردم است که با غول های وحشی سردی و برودت , برف وباران وفشار و اختناق ,فقر ,گرسنگی و بی نوائی دست وپنجه نرم میکنند بلکه بار های مشکلات وبد بختی را بر فراز قلل ودر اعماق دشت ها ودره ها ی عمیق و باریک این خطه با ستانی بدوش میکشند وبه سهولت با موانع رزم میدهندو در واقع فا تح تمام موانع وصخره های تسخیر نا پذیر دوران خویش هستند.که هر كوه و تپه ی آن نمادي از شجاعت، مردانگي و پايمردي اين مرز و بوم است.هزار ستان قبل از اسلام بصورت مدا وم شا هان مستقل داشته ودر دوره خراسان اسلامی نیز از آغاز امپراطوري زاولي ها تا عهد غز نويان هزارستان ، شاهان مستقل و خودمختار داشته اند. هزارستان یا غرجستان ازاوائیل سده ی نهم هجری , قمری ، توسط رهبرانی بنام های سلطان , میر , بیگ ,خان و بزرگان قومی هزاره اداره و رهبری میشدند که اولین حکومت مستقل مردم هزاره سلسله ی امرای ارغونیه برهبری امیر ذوالنون ارغون از طایفه ارغون از مغلان ایلخانی ایل ترخان که نخستین حاکم وامیر سلسله امرای ارغونیه در هزارستان بوده است. پیش از جنگ ده ساله ی امیرعبدالرحمان جابر،علیه مردم هزاره,این سرزمين نسبتاً خود مختار بود و توسط خوانين وبزرگان محلي هزاره اداره مي شد.
تاریخ افغانستان بارها شاهد قتل وکشتارجمعی بوده که، دراین میان ، مردم بیگناه هزاره درچند دهه ی اخیر چندین بار در بامیان , یکاولنگ ,مزار شریف , افشار و غرب کابل قتل عام شدند.حافظه ی تاریخی هزاره ها داغ ستم گری حاکمان برتریخواه وانحصارگر را هنوزهم درذهن دارند، به نظر می رسد که تبعیض وتعصب نسبت به هزاره ها، به یک سنت تاریخی برای قدرتمندان تبدیل شده است.با همه ی این مظالم وفجایعی که درحق هزاره ها درصدسال اخیر اتفاق افتاده، جامعه ی هزاره به هیچ وجه این نوع جنایت ها وخیانت های قدرتمندان ورهبران سیاسی منسو ب به اقوام پشتون وتاجیک را به جساب ِقوم وتوده های برادرِ پشتون وتاجیک نمی شمارد. ولی باکمال شگفتی عاملین وفاعلین این نسل کشیهای بی رحمانه ی دهه های اخیر نه تنها شرمنده وپشیمان نیستند بلکه هنوزهم درپستهای مهم ادارات دولتی لمیدهاند. قتل عام های مردم هزاره ، یادآورتداوم مظلومیت تاریخی این مردم وتکرارجنایت ازسوی قدرت نامشروع وحکومت های تک قومی بوده است.در تاریخ معاصر افغانستان هزاره ها بیش از هر گروهي قومی دیگر، وادار به کوچ اجباری و مهاجرتهای دسته جمعی شده است. هزاره ها در طول تاریخ به سه حوزه جغرا فیایی شبه قاره هند ایران و آسیای مرکزی فراری شدند. اما هزاره هایی که در دوران امیرعبدالرحمان جبار به ایران و آسیای مرکزی رفتند، کاملا در جمعیت کشورهای میزبان منحل شده است. ولی هزاره های که مجبور به کوچ اجباری بطرف کویته ی پاکستان امروزی شدند آنان لهجه وگویش مروج هزاره گی خود ها را ازدست ندادند چون هزاره های مسکون درشهرکویته از لحاظ سا ختما ن فزیکی ظاهری ونژادی باساکنین این شهر فرق میشوند نتوانستند درمیان اهالی محل جذ ب شوند. شهرکویته طی سالهای اخیر جنگ و بحران در داخل افغانستان ، نقش پناهگاه امن را برای هزاره های فراری از افغانستان تاهنوز بازی کرده بود اما درسالهای اخیر این پناهگاه امن برای هزاره های افغانستان دراثرنفوذ فراوان گروه های افراطی وابسته به طالبان به محل ناامن تبدیل وهزاره ها درین شهرقربانی حملات تروریستی و کشتار جمعی میگردند..
ازانجائیکه در معادلات سياسي افغانستان قوميت عنصر تأثيرگذار بوده و اقلیت های قومی در آن زنده گی مینما یند که هیچ قومی به تنهایی در آن اکثریت نیست. در حالیکه تامین ثبات و ختم بحران در افغانستان منوط به به رسمیت شناختن هویت های قومی یکی از راهکارهای تامین صلح و ثبات سیاسی در این کشور دانسته می شود. اماحکومت اقای کرزی بعد ازاجلاس بن بطرف رویشهاى قبيله اى حکومتداری پیش رفت و رأى آزاد وشفاف هر فرد جایش را به راى جمعى خانوادگى يا قومى ، قانون جاى خودرا به فيصله جرگه هاى محلى ، نهادهاى قانون گذار موقف شان را بنفع نهادهاى سنتى وعنعنوى تخليه كرد .در نظام قبيله ی کنونی- فساد ادارى ، واسطه بازى وترجيح روابط برضوابط تا حدى رايج شد ه است كه. پیشامد تیم حاکم خاطره ای همان حکومت های خاندانی و قبیلوی سابق را در ذهن هر فرد جامعه تبارز داده ,استبداد خشن قبیلوی چهره ی زشت خویش را به اقوام رانده شده از قدرت نشان میدهد. در شرایط کنونی برخی از نخبگان قوم گرا و انحصار طلب در محور تیم حاکم کابل در چوکات دستگاه دولتی مصروف فعالیت های برتری خواهانه خود اند و گروپ دوم در محور نیروهای تروریستی مسلح طالبان وحکمتیار اند که ظاهرا در مخالفت با دولت قرار دارندکه با اندیشه های قومگرایانه و نظریات تند وافراطی تروریستی خود علیه اقوام رانده شده از قدرت فعالیت های تخریبی و تروریستی مینمایند و گروپ سوم در محور کتله ی وسیعی از نیروهای متعدل اقوام و قبایل پشتون ودیگر اقوام یعنی اکثریت خاموش هستند که هر روز قربانی انتحار و کشتار جمعی در مناطق زیست شان در جنوب و جنوب شرق , شمال و مرکزکشور میشوند وهر روز صدمه می بینند و این گروه های وسیع مردمی همواره مورد تاخت و تاز تیم حاکم و گروه طالبان قرار دارند وتاهنوز کسی نیست که صدا ها وفریادهای این کته گوری مردم را بشنوند و انان ظلم وستم گروپ حاکم کابل وگروه طالبان را میکشندو رنج می برند. طوریکه شهید مزاری میگفت افغانستان به مردمی تعلق داردکه رنجهای قرون متمادی تبعیض وبیعدالتی رابا تمام وجود ش بدوش میکشند که برای تامین عدالت اجتماعی بایدقراردادهای کهنه درافغانستان دگرگون شوند ویگانه راه حل بحران افغانستان را دروحدت ملي وتامین حقوق همهء اقوام میدانستند.وی تاکید داشت چون نظامهای سیاسی درافغانستان ازبسترقومی برخاسته وعامل ستم وخشونت است که حتی براقوام خود نیز رحم ومروت نمی کنند.
افغانستان درشرایطی به سوی سومین دور انتخاباتِ ریاست جمهوری و شورا های ولایتی گام برمیدارد ، که شیوه ی حکومت داری اقای کرزی به حیث عامل درونی ناکامی امریکا و ناتو برای مهار تروریسم گردیده وغارت کمکهای جامعه ی جهانی ومنابع داخلی توسط تیم حاکم ،باعث ایجاد یک گروه کوچکِ مفت خوارِدر جامعه وفقرگسترده درکشور شده است؛ اگردرنتیجه ی انتخاباتِ ریاست جمهوری سال آینده یک حکومتِ قابل پذیرشِ مردم افغانستان بوجود نیاید ، وضع سیاسی ای غیرقابل پیش بینی بوجود خواهد امد زیرا افرادی که در قدرت هستند به راحتی حاضر به ترک آن نخواهند بود. انتخابات در موجی از اعتراضات کاندیدا ی شکست خورده به دور دوم خواهد رفت و دور دوم نیز توام با تقلب گسترده همراه بوده که چنین انتخابات هیچ مشروعیتی برای کاندید پیروز به ارمغان نخواهد آورد. در صورتیکه مردم کشورانتظار دارند که انتخابات در سایۀ قانون و نظام برگزار شود؛ ولی تیم حاکم میخواهد قانون انتخابات را نقض نموده و از طریق جرگه قیبله ی درانی ریس جمهور اینده افغانستان را که به شخص اقای کرزی مطیع و فرمانبردار باشد و توسط تقلب انتخاباتی کاندید مورد حمایت ارگ را به قدرت برساند.
برخی از حلقات درتیم حاکم در ماه های اخیر قبل از رهائی زندانیان طالب از بگرام , مذاکرات و معاملات مخفیانه و پنهانی را با طالبان و حکومت پاکستان به پیش می برد تا از طریق وارد نمودن فشار بیشتر نظامی توسط گروه طالبان بالای مراکز عمده ی دولتی اوضاع را در افغانستان بطرف بی ثباتی زیاد تر کشانیده و برای جامعه ی جهانی وانمود کنند که اوضاع امنیتی هرروز خرابتر شده میرود اگر آمریکایی ها به طورکامل از افغانستان خارج شوند، احتمال دردست گیری مجدد کابل توسط طالبان و خطر جنگ داخلی دیگری وجود دارد. درحالیکه خشم عمومی نسبت به نشانه های آشکارِ ائتلاف تیم حاکم با طالبان و حزب اسلامی حکمتیار، بن بست درروابط مردم و متحدان جهانی با حکومت خطروقوع یک زلزله ی ناگهانی دردرون دولت را فزونی بخشیده است.این زلزله، لزوماً بااستفاده ازقدرت فراگیر تخریبی طالبان واحتمال تبانی میان نیروهای امنیتی افغانستان وطالبان وجود خواهد داشت که درصورت ادامه ی وضعیت جاری، راه اندازی انتخابات و رسیدن به مرحله «انتقال مسالمت آمیزقدرت» را چا لش افرین خواهند ساخت .
نخبگان و روشنفکران جامعه هزاره درانتخابات دوره سوم ریاست جمهوری, دیدگاه ها و تقاضا های مبرم و حیاتی زیر را در بد ل پشتیبانی مشروط ازتمامی کاندیدان باید ارایه تادر صورت کامیابی هریک از کاندیدان مورد نظر این خواسته های برحق جامعه هزاره را عملی نماید. -اول - معضله کوچی ها باید بصورت دایمی وهمیشگی حل و فصل و به این زخم نا سور برای همیشه خاتمه داده شود.- دوم – در تطبیق پروژه شاهراه آسیا ئی کابل – هرات ازطریق هزاره جات تعلل و کارشکنی های مقامات دولتی بطور قاطع بدون سیا ست بازیها ی قومی برطرف و هرچه زود تر اسفلتکاری این سرک از کابل از طریق کوتل گردندیوال بطرف هرات نیز آغاز و پیشبرد سریع کار احداث شاهراه را شخصا رئیس جمهور منتخب آینده زیرنظرمستقیم خود قرار دهد.- سوم- تمامی ولایات جدید پشنهادی مناطق هزاره جات و بخصوص ولایات جدید پشنهادی- جاغوری ,بهسود , پنجاب ,را منظور نموده تا این ولایات جدید درکنار ولایات بامیان و دایکندی فعالیت خود ها رادر سطح تشکیلات اداری کشور آغاز نمایند .چهارم :- متناسب به تعدادنفوس باید حضور تحصیلکردگان جامعه هزاره در ادارات , موسسا ت و شعبات اجتماعی ,فرهنگی و اقتصادی دولت تقویت گردد که اکنون نظر به حضورتحصیلکردگان دیگر اقوام درپائین ترین فیصدی قرار دارد که 2 % را تکمیل کرده نمیتواند. در حالیکه مردم کشور از عدم امضای قرارداد امنیتی از جانب اقای کرزی با امریکا که زمینه ی خروج کامل نیروهای امریکا وناتو را میسر کند در هراس وتشویش بسر می برند تا باردیگر جنگ د اخلی دهه هفتاد شمسی تکرار نگردد وبدین وسیله زمینه اشغال افغانستان توسط طالبان و حامیان خارجی ان فراهم نشود وباردیگر حکومت استبدادی طالبانی استقرار یافته و همه دستاورد های بدست امده طی مدت سیزده سال را نابود نماید. سیاستدانان وروشنفکران هزاره آگا هی دارند که او ضاع کنونی نظا می وسیاسی کشور بطرف ثبات وصلح به پیش نمی رود اما با وجود این همه دشواری ها طر فدار جدی پیروزی نیرو های ایتلاف جهانی و ناتو بخاطر استقرار صلح وثبات در افغانستان میبا شند . زیرا در صورت نا کامی این نیرو ها مردم هزاره مانند همیشه قر بانی بیشتر از دیگران را خواهند پر داخت.
نزده سال بعد ازشهادت استاد مزاری ، می توان حقایقی را که اودرآن زمان میگفت اکنون درک نمود وباگذشت بیش از سیزده سال حضورنیروهای ناتوهنوزهم, حملات انتحاری ,سر برید ن ها , جنگ و ناامنی بوسیله ی گروه های تروریستی طالبان و القاعده در کشور بیداد می کند و مردم بلا کشیده ای افغانستان هرروز قربانی می دهند. از سوی دیگر بازی های خطر ناک سیاسی زیر نام گفتگوی صلح باگروه طالبان بخاطر امتیازگیری های سیاسی تیم حاکم در جریان است که دراین بازیهای استخباراتی ؛ پاکستان و حلقاتی درداخل حکومت کنونی کابل نقش عمده دارند. وقتی که هزاره ها در اوج نفاق و جنگ های داخلی بودند ؛ شهید مزاری آهنگ وحدت این قوم هزار پارچه را سر داد ، که هزاره ها دوباره در غیبت تاریخی بودند؛ اوهزاره ها را به عرصه سیاست ملی وارد کرد.
نزدیک به دو دهه از غیبت شهیدمزاری میگذرد ؛او رهبری بود که درد ها و رنج های ملیت های محروم کشور وموازین دموکراسی و حقوق برابرشهروندی و ازادی نهاد های مدنی را با صدای بلند ، فریاد زد .ولی متاسفانه برخی ازچهره های برتریخواه و انحصار گرای قومی این صدای او را با فیر مرمی تفنگ و کشتار جمعی جواب داد اما در جریان بیش ازیک دهه در سایه ی حضور نیروهای ناتو همان افراد و چهره های برتریخواه وانحصارگر اکنون شعاردموکراسی – حقوق شهروندی و ازادی های مدنی در جامعه را تبلیغ مینمایند که این خود حقانیت اندیشه های شهید مزاری را بعد از دو دهه به اثبات میرساند .شهید مزاری مجاهدی بود که با طرح مفکوره های ملی، که داشت توانست به یک شخصیت مردمی و ملی درمیان مردم افغانستان تبارز نماید. مردم هزاره اعم از اثناعشری، اسماعیلی، سنی- اخباری و سکولار به او روی آورده بودنداو به سمبولی تبدیل شد که یک رهبر بین القومی در عصر ظلمت باشد. زمانیکه هزاره های غیر جهادی، غیر اثناعشری و سکولار مزاری را با وجود مجاهد بودنش می پذیرفتند.امادر شرایط کنونی شخصیت، افکار و مساله شهید مزاری در انحصار مطلق برخی ها، قرار داردکه آنها شخصیت بی نظیر اورا به تابو های "حلال " و "حرام" تبدیل کرده اند در حالیکه باید پیروان واقعی شان از اندیشه ودیدگاه های وسیع سیاسی او بهره میبردند ولی چنین نشد: همچنین امروز زبان دری هزاره گی در خانواده های هزاره ها تقریبا از بین رفته، الگوها و طرز گفتار زبان فارسی ایرانی جای آنرا گرفته است.لباس های اصیل هزاره گی که باید نمادی برای نشان دادن هویت قومی شان باشند، از بین رفته و جای آنرا یونیفورم و لباس تقلیدی و صادر شده گرفته است .در حقیقت هزاره ستیزی در بطن جامعه هزاره جا گرفته اگر سایر دشمنان هزاره از خارج جامعه بالای آنها حمله می کنند، میکانیزم هزاره ستیز داخلی ، هزاره را از بطن نابود می کند."رهبران و نخبگان هزاره" باید در طی مدت یکدهه گذشته برای اتحاد و همبستگی هزاره کار میکردند، برتری جویی های مذهبی و آیدیولوژیک را بخاطر همبستگی هزاره کنار میگذاشتند و فضای اعتماد و همکاری را میان هزاره های اثناعشری، اسماعیلی ، سنی – اخباری و سکولار ایجاد میکردند. ولی برعکس حالانفاق در میان هزاره ها بیداد می کند، هزاره از هزاره می ترسد، مغز های متفکر از امور هزاره به دور رانده شده و فقط افراد متعصب، وابسته، استفاده جو و مغرض امور هزاره را بدست گرفته اند.
دشمنان هزاره تلاش دارند تادرمیان هزاره ها از طریق مذاهب چهارگانه اثنا عشر – اسماعیلی -اهل تسنن و اخباری – اختلافات مذهبی - قومی و نژادی را تشدید نمایدگرچه هیچ یک ازهزاره های این چهار فرقه ی مذهبی ضرورت ونیاز مندی و وابستگی مذهبی برخلاف ادعای مخالفین و دشمنان دیرینه هزاره ها به رهبران مذهبی مراکز مذهبی قم ایران و نجف عراق و روحانیون بلند پایه عربستان – مصر و پاکستان و دیگر ممالک اسلامی ندارند زیرا هریک از فرق مذهبی هزاره ها خود دارای رهبران عالیمقام مذهبی با صلاحیت کامل دینی در سطوع بسیار عالی در داخل کشورند.
بدین لحاظ باید هزاره ها بخاطر اتحاد و همبستگی بیشتر موضوع قومی و نژادی را در میان خودها اصل دانسته و تعلقات مذهبی که یک امر شخصی است فرع بدانند تا ازین طریق با برجسته نمودن مسله قومی اتحاد و یک پارچگی هزاره ها تامین گردد چنانچه دشمنان هزاره بارها در هنگام قتل عام مردم هزاره فرق میان پیروان چهار فرقه های مذهبی انها را نکرده و صرف هزاره را بخاطر هویت هزاره گی ان قتل عام نموده اند که در صورت بی ثبات شدن افغانستان و آغاز جنگ داخلی، آسیب پذیر ترین مردم، هزاره ها خواهد. شهید مزاری با وجود ان که تشکلات قوی سیاسی ونظامی بعنوان وسیله مناسب برای دفاع وحق خواهی در اختیارش نبود جامعه هزاره را برای حق خواهی فرا خواند. جنگ به فرمان رهبران احزاب برتریخواه بر اقوام رانده شده از قدرت تحمیل وبه دنبال بیش از سه سال نبرد های ویرانگر میان "تنظیم" های مجاهدین تا اواخر سال 1374 شمسی ادامه پیدا کرد ولی مقارن ظهور گروه طالبان درمیدان بازی افغانستان که ازسوی استخبارات ممالک منطقه مدیریت می شدند ، شهید عبدالعلی مزاری نخستین رهبرحزب وحدت اسلامی دریک معامله پشت پرده قربانی اهداف غرض الود ممالک مداخله گر در افغانستان گردید . درحالیکه استاد مزاری دردوران زندگی پربارخویش وجدان عاطفی و انسانی حاکمان مستبدو خونخوار را مورد سوال قرار داد وبه ظلم و ستم طعنه زد. شهید مزاری ازحکام مستبد می خواست که میان اقوام کشوربرتری و امتیازقائل نشوند وهویت قومی اقوام گوناگون را درافغانستان برسمیت بشناسند او زاهدانه زیست ومظلومانه از پلکان شهادت به سوی حق شتافت تا اینکه قبای سرخ شهادت را به تن نمود وبه دیدار معشوق ابدی شتافت.
روح شهید مزاری شاد،راهش پررهرو وآرمانهایش جاودان باد!
شانزدهم - ماه – مارچ – سال -2014-عیسوی