پیام همدردی سلطان علی کشتمند
صدراعظم پیشین افغانستان
روان استاد عبدالقیوم بیسد شاد باد!
با دریغ که هنرمند پرفروغ و پرتوان کشوراستاد عبدالقیوم بیسد درگذشت. او درحالی در سن ٨٦ سالگی به جاودانگی پیوست که بعنوان هنرمندی شایسته و فرهنگی برجسته نامش درتاریخ هنر و فرهنگ افغانستان جاودانه ثبت خواهد شد. او درشناسایی و پایه گذاری تیاتر افغانستان که زمانی نام و نشان بلندی داشت، نقش بزرگی ادا کرد. استاد بیسد ازجوانی به هنر تیاتر دل بست و برای نیم سده واندی بعنوان هنر پیشه، کارگردان و نمایشنامه نویس به مرتبه بالایی دراین پهنه دست یافت. ولی شهرت او بیشتر درنقش آفرینی وی بعنوان قهرمانان آثار نمایشنانه نویسان معروف از کشورما و جهان بازتاب یافته است. بگونه ایکه در برخی از رسانه ها آمده است، او دربیش از سه صد نمایشنامه با درونمایه های انسانی و دادخواهانه نقش آفریده است. او نمایشنامه هایی با ویژگی های میهنی و با هدف های آگاهی دهنده، تربیت کننده و انگیزنده ازجمله برای کودکان نوشت و آنهارا در روی صحنه تیاتر، در رادیو و تلویزیون کارگردانی و اجرا نمود. او نه تنها در نمایشنانه های معروف باختر و خاور نقش اول ایفا نمود، بلکه بسیاری از آنها را خود برگزید و کارگردانی کرد. وی همچنان فلمنامه های چندی نوشت و دربرابر دوربین عکاسی سینما ظاهر شد و نقش ماندگار ازخود بجا گذاشت. او به پرورش سالم کودکان اهمیت زیادی قایل بود و افسانه گویی های رادیویی وی برای آنان خیلی معروف است. بیسد، افزون بر ادبیات نمایشی، استاد فن سخنوری نیز بود. فعالیت های فرهنگی و هنری استاد بیسد، نقش آفرینی و شهکارهای هنری وی ازسوی مردم هنرپرور و حلقه های فرهنگی کشور پیوسته مورد ستایش و قدردانی قرار گرفته است.
بیسد بمعنی کامل واژه، استاد بود. او بعنوان نخستین هنرپیشه تیاتر لقب رسمی "استاد" را دریافت کرد و در سال های هشتاد میلادی (شصت خورشیدی) دردانشکده هنرهای زیبای دانشگاه کابل استاد بود و با استادی درعمل و بر روی صحنه، شماری از بهترین و شایسته ترین هنرپیشه ها را درهنر تیاتر وسینما پرورش داد. استاد بیسد با کاربرد شیوه های کارشناسانه، با استعداد درخشان، با آواز رسا و گیرا و با اجرای استادانه به بسیاری از نمایشنامه ها و درمجموع درهنر تیاتر افغانسان روح زندگی دمید. ولی دریغ که پس از دهه ١٩٨٠ میلادی (کمابیش دهه ١٣٦٠ خورشیدی)، از سال های ١٩٩٠ تاکنون که بیش از بیست سال میگذرد، هنر شگوفای تیاتر افغانستان پژمرده و پرپر گردیده است. با دریغ که طی این سال ها نه تنها درپهنه رشد هنر و بویژه هنر تیاتر درافغانستان کار درخور یادآوری انجام نگردیده است، بلکه ریشه های بارور آنها خشکیده است. افسوس که دراین سال های بسیار درعرصه هنر و ازجمله هنر تیاتر، مانند زمینه های دیگر اجتماعی و فرهنگی، استعدادها و خلاقیت های زیادی، نوآوری ها و ابتکارهای هنری امکان پیدایش، باروری و شکوفایی نیافتند.
به باور من، هنر تیاتر درهرکشوری بعنوان یکی از نشانه ها نمایانگر تمدن و روشنگری است و در سال های هشتاد میلادی (شصت خورشیدی) که من بعنوان صدراعظم مسئولیت عرصه های فرهنگی و هنری را نیزبردوش داشتم، این مسئله بدرستی درک میشد و توجه ویژه ای به رشد هنر تیاتر و سینما مبذول میگردید. درآن سال ها، میراث های دوره های پیشین در عرصه تیاتر نیز رشد بیشتر یافت. شورای وزیران افغانستان همراه وهمآهنگ با سازمان های مربوط حزبی و اجتماعی از کار و ابتکارو همکاری های جمعی از هنرمندان و هنرپیشه گان و دست اندرکاران هنر تیاتر و سینما و همچنان هنرمندان عرصه موسیقی و رشته های دیگر هنری و فرهنگی پشتیبانی می کرد. درآن سال ها، استاد بیسد نیز تمام استعداد و امکانات هنری خویش را بیدریغ درخدمت شکوفایی بیشتر هنر تیاتر و شرکت درکارهای فرهنگی قرار میداد. وی مشاوری آگاه برای بهبود و رشد هنر و فرهنگ بود و برای مدتی رهبری کمیته دولتی کلتور (فرهنگ) وابسته به شورای وزیران را بردوش داشت که منشأ خدمات فرهنگی شایسته ای گردید. این کمیته دولتی بنابر اهمیت آن بگونه رسمی همتراز با وزارتخانه و بلحاظ معنوی بالاتر ازآن بود.
استاد بیسد درآن سال ها، افزون بر فعالیت های هنری، وظایف اجتماعی و افتخاری چندی را در اداره ها و سازمان های اجتماعی و فرهنگی انجام میداد. وی دراتحادیه هنرمندان به نمایندگی از شخصیت ها و حلقه های هنری هموندی داشت و به نمایندگی از مردم عضو مجلس سنا درپارلمان کشور بود.
استاد بیسد بلحاظ ویژگی های شخصی خویش انسانی با مناعت، فروتن، بافرهنگ عالی، وفادار به دوستی و به آرمان های انسانی، عدالت خواهی، آزادی طلبی و برابری بود و تاپایان زندگی به این آرمان ها که درکارهای هنری و فرهنگی او بازتاب داشت، وفادار باقی ماند.
من در سال ١٣٧٠ خورشیدی (پیش از سوء قصد به جانم) بگونه ای شبیه به حصر خانگی بسر میبردم، بیسد بدون هراس از اینکه مورد سوء ظن قراربگیرد، پیوسته به دیدار من میآمد و همیشه آمادگی خویش را برای پشتیبانی از آرمان های مشترک انسانی مان ابراز میداشت. خیلی خوب به یاد دارم که باری دربرابر نگرانی من که مبادا مورد پیگرد قرار گیرد، او هنرمندانه گفت: «اگرچه درسنین پیری، روحیه محافظه کارانه دربرخی از انسان ها غلبه می نماید، ولی من نمی ترسم». ما هردو درآن زمان بازنشسته بودیم. من برای آخرین بار استاد بیسد را در پایان سال ١٣٧٠ درحالی دیدم که برای عیادت به شفاخانه آمده بود و من پس از حادثه سوء قصد به سختی جان به سلامت برده بودم.
استاد بیسد دردهه نود میلادی (دهه هفتاد خورشیدی) بیشتر گوشه گیری اختیار نمود و درآخرین سال های آن دهه، کابل را که زیر حاکمیت طالبان قرار گرفته بود ترک گفت و به شمال کشور رفت. او درشهر مزارشریف، سازمان اجتماعی و فرهنگی ناصر خسرو بلخی را سرپرستی نمود. استاد بیسد شعر نیز می سرود، چنانکه سروده های زیبایی از وی بجا مانده است. او درسال های اخیر که زمینه ها برای زایش و بالش ابتکارات هنری کمتر وجود داشت، بگونه ای با کارهای اجتماعی و فرهنگی بدون سرو صدا مصروف بود. درمورد وی این گفته یکتن از هنرشناسان باختر صدق می نماید: «هنرمندی که سال ها کار نکرد تا حرف و عقیده اش شهید نشود و سال ها بی وقفه درخلوت کار کرد تا شهید زمانه و محیط لقب نگیرد».
بدون تردید، مرگ استاد عبدالقیوم بیسد برای جامعه فرهنگی افغانستان، هنرمندان، فرهنگیان و مردم کشور یک ضایعه بزرگ است و جایگاه وی درپهنه هنر و فرهنگ، یویژه درتیاتر افغانستان برای مدت های زیادی خالی خواهد ماند. من نبود استاد را برای همه یی فرهنگیان و دوستان وی و برای خانواده او از ته قلب تسلیت میگویم و روح او را شاد میخواهم.
بگذار نام استاد جاودان و یادش گرامی باشد!
* * * * *
از آنجا که درگذشت استاد بیسد، آن قهرمان داستان ها و اسطوره ها درافغانستان با مرگ نلسن ماندیلا، این قهرمان مبارزه و دادخواهی، این تندیس ایستادگی و پایداری و اسطوره تاریخ معاصر جهان دریک روز (پنجشنبه هفتم دسامبر) اتفاق افتاده است، جادارد که سخنی چند پیرامون آن شخصیت بزرگ و تاریخی نیز گفته شود.
* * * * *
نلسن ماندیلا تندیس آزادیخواهی و پایداری:
نلسن ماندیلا رییس جمهور پیشین افریقای جنوبی، رهبر جنبش ضد اپارتاید و برنده جایزه صلح نوبل به عمر ٩٥ سالگی درگذشت. به یاد نمی آید که مرگ هیچ سیاستمداری مانند درگذشت نلسن ماندیلا چنین واکنشی سریع و گسترده، چنین احترام و ستایش و چنین اندوه سراسری را درپهنه جهانی برانگیخته باشد. همانگونه که ماندیلا تمثال مبارزه پایدار و دوامدار، جدی و قاطع دربرابر جدایی طلبی نژادی و بیعدالتی بود، بعنوان پیشآهنگ گذشت، بخشش، بردباری و شکیبایی نیز شناخته میشود.
نلسن ماندیلا ٢٧ سال را درزندان با فشارهای روانی و کار شاق گذراند و درسال ١٩٩٤پس از چند سال از آزادی بعنوان نخستین رییس جمهور سیاه پوست افریقای جنوبی انتخاب گردید. حکومت تحت رهبری وی جاگزین رژیم اقلیت نژاد پرست سفید پوست گردید.
او مردم افریقای جنوبی را درمبارزه برضد سیاست اپارتاید الهام بخشید، گردهم آورد و رهبری کرد تا اینکه آن نظام را برانداختند. بسیاری از مردم افریقای جنوبی اکنون دریافته اند که با تلاش های ماندیلا افریقای جنوبی نوینی پا به عرصه وجود گذاشت. همه میدانند که او برضد تبعیض و بیعدالتی، برای آزادی و برابری و برای تحقق آرمان های انسانگرایانه نه تنها برای مردم افریقای جنوبی، بلکه بعنوان یک داعیه جهانی چنان رزمید که ستایش جهانیان را برانگیخت. ایستادگی و پایداری وی بعنوان نمونه و سرمشق بخاطر رهایی و عدالت اجتماعی هدف و امید را در دل و دماغ بسیاری از راهروان راه مبارزه برای آزادی و دادخواهی زنده کرد. درمورد وی گفته اند که: او مبارزی نستوه در راه تحقق آرمان ها و حقوق انسانی، پیکارجوی ستم ستیز و دلیر و درعین زمان سیاستمداری خرد ورزو مدارا گر بود. باینلحاظ او را درجهان بعنوان نماد آزادیخواهی با اراده آهنین و دارای نیروی اخلاقی بزرگ، انساندوست و عدالتخواه می شناسند.
درحالیکه رژیم نژاد پرست افریقای جنوبی امید را از مردم گرفته بود، ماندیلا با کار و پیکار خویش به آنان امید بخشید. او دوران تاریک را به دوران جدید زندگی تبدیل کرد. او پس از پیروزی، با راهبردهای عملی و سیاست گذاری های نوین ازیکسو دربرابربرخی از اشکال سیاست های توده گرا، دربرابر تندروی ها، شتابزدگی ها، زیاده روی ها، خود سری ها، کج فهمی ها و ساده نگری ها مبارزه کرد و ازسوی دیگردرآن نخستین سال ها پس از آزادی درشرایط چالش زا و آشوب افزا، شکل های جدیدی از مبارزه را پیشنهاد نمود، همسویی را در صفوف کنگره ملی و مردم به پا خاسته تقویت کرد. او با سیاست سازماندهی خردورزانه، با سیاست وحدت و مبارزه، گرایش های گوناگون را باهم نزدیکتر ساخت و مجموعه ای از نگرش های نوین را برای ساختن بنیادهای فکری و فرهنگی نوین و تجدد گرایی درهمه ابعاد به پیش کشید. البته همه این کارها به تنهایی ازسوی او انجام نگردیده است. کنگره ملی افریقا (حزب وی) و احزاب و سازمان های ترقیخواه که نه تنها برای برانداختن رژیم تبعیض طلب و نژادپرست، بلکه برای آزادی و عدالت اجتماعی به سختی رزمیدند، نقش مهمی برای پیروزی نگرش ها و تلاش های وی ادا کردند. آنچه درخوریادآوری است اینکه: نلسن ماندیلا با اندیشه ها و سیاست های خرد ورزانه و روشن بینانه و درک نیازهای زمان نه تنها باور و اعتماد توده های مردم رنجدیده در افریقای جنوبی، بلکه در سراسر گیتی را بدست آورد.
نلسن ماندیلا ویژگی های عالی شخصیتی فراوان داشت. او انسانی خوش بین، خوش قلب و ژرف نگربود و بعدهای مثبت زندگی را به روشنی منگریست. او به ارزش های روشنگری چون آرمان های اخلاقی و سیاسی، به انسانگرایی، به انسان محوری، به انسان باوری پابند بود و این خصوصیات را ارج میگذاشت و خود انسان مداری برجسته بود.
نلسن ماندیلا برای دست یافتن به پیروزی و به این جایگاه بلند معنوی راه دراز و دشواری را پیموده است. چنانکه در زندگینامه خویش زیر عنوان «راه دشوار آزادی» گفته است: «مبارزه زندگی من است» و این حرف وی بر روی تندیس نیم تنه اش از سال ها پیش درشهر لندن حک گردیده است که روزانه از برابر آن دریکی از مراکز فرهنگی این شهر شاید هزاران نفر بگذرند.
گفته دیگر وی دراین کتاب که در زندان نوشته شده است به حال بسیاری درکشورهای گوناگون و ازجمله با وضع من نیزصدق می نماید. او میگوید: «ممنوعه ترین قسمت زندانی بودن درانفرادی بسر بردن است» و درپی آن اظهار میدارد: «زمانی که جسمت آزمایش میشود باید روحت را قوی نگه داری. عقیده راسخ، راز جان بدربردن ازدشواری و محرومیت است». من مفهوم این درک روشن وی را هنگامی که پس از بازداشت و شکنجه های وحشتناک و یک سال و نیم (از سنبله ١٣٥٧ تا جدی ١٣٥٨) درزندان انفرادی بسر میبردم، دریافتم.
لازم است که بعنوان یک خاطره یادآورشوم که در سال ١٩٨٦میلادی (١٣٦٥ خورشیدی) در کنفراس سران دولت ها یا حکومت های کشورهای غیر منسلک که درشهر هراری کشور زمبابوی در همسایگی افریقای جنوبی برگذار شده بود، من به نمایندگی از جمهوری دموکراتیک افغانستان بخش بزرگ بیانیه خویش را در رابطه به محکومیت رژیم نژاد پرست افریقای جنوبی، برضد اپارتاید و برضد تبعیض، نابرابری و بیعدالتی اختصاص داده بودم. درآن سخنرانی پشتیبانی قاطع از مبارزه مردم افریقای جنوبی به رهبری کنگره ملی و احزاب و سازمان های ترقیخواه و دموکراتیک آن کشور و رهایی زندانیان سیاسی وبویژه نلسن ماندیلا از نام حزب و دولت افغانستان اعلام گردید. البته این کاری درست بود و واکنشی مناسب درپی آورد. درحالیکه فضای مسلط را درآن گردهم آیی سران کشورهای غیر متعهد بطور کل همین مطلب تشکیل میکرد، ولی درآن برهه از تاریخ اختلاف نظرهایی در رابطه به شخصیت های سیاسی افریقای جنوبی به این یا آنگونه تبارز میکرد و هنوز نلسن ماندیلا درمرکز توجه همگان نبود. ماندیلا پس از گذشتاندن ٢٧ سال زندان، احراز قدرت و تحقق سیاست های واقعگرایانه و جسورانه راهبردی و با مشاهده نتایج عملی آن به نماد آزادیخواهی و دادخواهی، بردباری و مدارا مبدل گردید و پشتیبانی مردم کشور خود و جهانیان را بدست آورد.
بنابرآن، فقدان نلسن ماندیلا نه تنها ضایعه بزرگ برای مردم افریقای جنوبی، بلکه برای جهان شمرده میشود. از نخستین ساعت های اعلام درگذشت ماندیلا، سیلی از پیام های همدردی و عاطفی با شمارش صفات نیک وی ازسوی رهبران و شخصیت های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی از سراسر گیتی اعلام، پخش و ارسال گردید که سلسله آن ادامه دارد. به نشانه احترام به ماندیلا و سوگواری عزای عمومی نه تنها درکشور زادگاه او بلکه درشماری ازکشورهای جهان اعلام و پرچم های ایشان نیمه افراشته گردیده است. رسانه های خبری پیشبینی کرده اند که مراسم خاکسپاری ماندیلا (در ١٥ دسامبر) بلحاظ گستردگی و بزرگی با حضور رهبران، شخصیت ها، دوستان و ستایشگران ازسراسر جهان و مردم افریقای جنوبی بیسابقه وبیمانند خواهد بود.
مرد نکونام نمیرد هرگز.