بصیرهمت

  

بصیر همت

مارچ – 2014

 Foreign policy مجله 

رابرت گیتس ( خاطرات یک وزیر جنگ)

پیتر تامسن ( جنگ های افغانستان) 

            

عمده ترین اشتباهات امریکا در جنگ افغانستان

بیش از یکدهه است که جنگ امریکا تحت نام" جنگ برعلیه تروریزم و القاعده" در افغانستان ادامه دارد. این جنگ که بر اساس راپور دانشگاه هارورد امریکا پر مصرف ترین جنگ در تاریخ امریکا محاسبه گردیده است، تا اکنون (فبروری 2014) جان بیش از 3423 تن از قوت های ائتلاف برهبری امریکارا( ازجمله 2287 تن مربوط ارتش امریکا) گرفته است. از جمله ارتش بیش از یکنیم ملیونی امریکا 56% ویتیران های جنگی که تحت تداوی قرار دارند از جنگ افغانستان و عراق بر گشته اند . این دو جنگ بیش از 50000تن زخمی بجاگذاشته ،بیش از یک برسه ویتیران های برگشته از این دو  جنگ به امراض گوناگون عصبی و مغزی دچار اند و به تعداد 6476 تن از ارتش باز گشته از این دو جنگ از شدت صدمه مغزی رنج می برند .مصرف دو جنگ( افغانستان و عراق ) باستثنائ خد مات صحی به 4 ترلیون دالر و بشمول خدات صحی به بیش از 6 ترلیون دالر بالغ میگردد.دانشگاه هارورد امریکا مصرف سالانه یک سرباز امریکایی را در افغانستان یک ملیون دالر محاسبه نموده است. مگر طوریکه واقعیت های عینی نشان می دهد جنگ امریکا در افغانستان هنوز هم تمام نشده است و مردم امریکا نیز این واقعیت را خوب میدانند . با و جود اینکه قصر سفید تلاش دارد تا بر جهان و بخصوص مردم امریکا نشان دهد که گویا در این جنگ پیروز گردیده است، مگر طالبان هنوز هم بحیث یک نیروی نظامی و سیاسی با امید بیشتر در فعالیت اند، همکاری صادقانه و عملی کشور های همسایه و منطقه  در زمینه تامین صلح در افغانستان تا هنوز جلب نگردیده است،قوت های امنیتی افغانستان شدیدا محتاج کمک های ایالات متحده اند،فساد در سطوح مختلف دولت بیداد میکند، فقر ، بیکاری و اقتصادبیمار وابسته به تولیدات کشور های همسایه ومافیای مواد مخدر، امید های را که مردم افغانستان، بعد از سقوط طالبان، به ان چشم دوخته بودند تا به کمک جامعه جهانی  جنگ و فقر را از وطن شان دور سازند به یاس و نا امیدی تبد یل نموده است.

 

کدام علت ها را میتوان بحیث عوامل عمده این ناکامی ها مشخصا به بررسی گرفت؟

1:  ایالات متحده که در یازدهم سپتامبر حملات مرگبار هوایی اش را بر علیه طالبان اغاز نمود ، در اغاز با سقوط طالبان  پیروزی را نصیب گردید، مگر بنا بر عدم موجودیت یک پلان دقیق سیاسی،نظامی و اقتصادی افغانستان را رهانمود وبا نشه پیروزی به جنگ عراق رفت. حمله امریکا بر عراق نه تنها مصیبتی یرای عراق بود ،بلکه برای مردم امریکا نیز مصیبت بود.این مارش نظامی از افغانستان به عراق که همه نیروهای جنگی و توجه سازمان های استخباراتی و اپراتیفی امریکا را به عراق سوق داد ، جنگ را که در افغانستان برای ثبات سازی این متطقه براه انداخته شده بود به فراموشی سپرد و افغانستان  فاقد کمک دوامدار گردید که در نتیجه باعث گردید تا طالبان دوباره خود را سازمان داده، تجهیز نموده و اماده برگشت بر یک جنگ دوامدار گردند. طالبان شکست خورده در انطرف مرز در پاکستان مکان امن یافتند و با تمویل، تجهیز و اعزام صد ها جنگجو دوباره جنگ را در افغانستان اغاز نمودندو فرصت طلایی بخاطر تامین صلح وثبات و یک افغانستان فارغ از بستر گرم ترور ووحشت از دست رفت. با حمله نظامی امریکا بر افغانستان ، پاکستان برهبری جنرال مشرف پالیسی دوگانه ای را در برابر امریکا اتخاذ نمود.

اول: ملیون ها دالر کمک بیدریغ و بدوشرط نظامی و اقتصادی و کمک های مخفی ایالات متحده را یه بهانه مبارزه با تروریزم بخصوص القاعده جلب نمود.

 دوم: پالیسی کنترول گروپ های مختلف طالبان افغانی، گروپ های افراطی پاکستانی و عربی و تربیه، تجهیز، تمویل و اکتیف ساختن هر چه بیشتر طالبان افغانی و اعزام دوباره انها  به افغانستان را تعقیب نمود. آی اس آی ملا عمر، مردی را که امریکایی ها جدا" خواهان ان بودند،از امریکا یی ها پنهان نگاه داشت.در حالیکه مشرف می توانست همه رهبران و اعضا شورای کویته را در زندان اندازد و سنگر های امن تربیه و تجهیز  هزاران طالب را در پاکستان نابود سازد.

باوجود ارایه شواهد زنده از جانب ادارات استخباراتی امریکا، ناتو و دولت افغانستان، در رابطه به جنگ اعلام ناشده و غیر مستقیم و دوامدار پاکستان بر علیه افغانستان،کمک های ایالات متحده به پاکستان نه تنها قطع نگردید بلکه بیشتر و بیشتر گردید. در 2004 اداره بوش پاکستان را دوست عمده و مهم ناتو دانست و جورج دبلیو بوش در 2007 به تلویزیون ای بی سی اظهار داشت که "مشرف دوست و همکار وفادار امریکا در مبارزه با تروریزم است و دموکراسی را در پاکستان تحکیم می بخشد." در حالیکه مشرف در همان روز های نخستین سقوط طالبان در 25 می 2000 اظهار نمود که دفاع از طالبان جزء منافع ملی پاکستان است. تنها بعد از سقوط طالبان اداره بوش 12.4 ملیارد دالر را رسما و چند ملیارد دالر دیگر را مخفی به پاکستان کمک نمود و این کمک ها تا هنوز ادامه دارد.

ایالات متحده باید جنرالان پاکستانی رامتقاعدمی ساخت که این به نفع خود پاکستانی ها است تا نوع دید و پالیسی ضیاالحق را در مورد افغانستان  کنار گزارند.تنها و تنها تغیرات بنیادی در پالیسی اسلام اباد در مورد افغانستان میتوانست ومیتواند صلح پایدار را در افغانستان تامین نماید و تنها ایالات متحده در این موقف است تا اعتماد جنرالان پاکستانی را جلب نماید که به تامین صلح در افغانستان معتقد گردندو پالیسی  اینده ایالات متحده چه درکوتاه مدت و چه در دراز مدت باید در جهت تغیر پالیسی رهبران نظامی پاکستان باشد، کاری که امریکا تاهنوز موفق به ان نگردیده و یا نخواسته است.

یقینا که : اتخاذ پالیسی جدی و سختگیرانه توسط ایالات متحده بخاطر تغیر بنیادی در سیاست پاکستان در مورد افغانستان ، میتواند حد اقل در کوتاه مدت تاثیر نه چندان خوبی در روابط ایالات متحده و پاکستان داشته باشد. پالیسی فشار از جانب ایالات متحده بالای پاکستان، کشوری با موقعیت مهم ستراتژیک در منطقه ، کشور بی ثبات ، مسلمان ، کشور با کلاهک های هستوی، میتواند موانع جدی را ایجاد کند ، مگر اقداماتی است که باید در این مدت بیش از یک دهه  صورت  میگیرفت.

2: ایالات متحده بر افغانستان بنا بر یک دلیل عمده حمله نمود و ان دلیل گرفتاری بن لادن و تعدادی از رهبران القاعده تا حدی که ممکن باشد. متاسفانه در نتیجه کوردینات های غیر دقیق توسط قوت های افغان و عدم توجه دقیق عملیات قوت های ایالات متحده در توره بوره، باعث گردید تا بن لادن و تعدادی از رهبران همراهش از این عملیات جان سالم بدر برده و به پاکستان فرار نمایندو برای مدت بیش از هشت سال در انجا با امن بسر برد.

3: کنفرانس بن و  شورای امنیت سازمان ملل صلاحیت قانونی یرای دولت موقت برهبری حامد کرزی داد که میتوانست همه مجاهدین و گروپ های مسلح بعد از سقوط طالبان را که در موقعیت نه چندان خوب سیاسی و نظامی قرار داشتند و مورد حمایت مردم هم نبودند، تحت کنترول حاکمیت مرکزی قرا دهد، مگر از یکجانب حکومت مرکزی نه اراده قوی سیاسی و نه قوت نظامی و توان اقتصادی داشت تا در اجرای  این امر مشکل موفق گردد و از جانب دیگر در ساحات مختلف افغانستان سی ای ای و قوت های نظامی ایالات متحده جنگسالاران و قوماندانان محلات را کمک مالی و سیاسی نمودند، که این عمل باعث شد تا دیواری بین حاکمیت دولتی و مردم در محلات بوجود اید و این قوماندانان و جنگسالاران منابع عایداتی محلات، عواید گمرکی سرحدات ، قاچاق مواد مخدرو سایر عواید داخلی و محلی را تحت کنترول قرارداده و با استفاده از موقعیت شان زمین های دولتی را غصب نمودند که در نتیجه  به ملیونر ها و لارد ها ی سرمایه مبدل گردیدند و حاکمیت مرکزی دیگر به آله دست این قدرتمندان مبدل گردید. امریکا با خریدن و تطمیع سیاسی و مالی جنگسالاران میخواست تا انها را در تامین امنیت افغانستان سهیم سازد، مگر نتیجه بر عکس ان گردید و این قوماندانان خود به پرابلم اساسی مبدل گردیدند.   

قانون اساسی افغانستان که در 2004 به تصویب رسید یک دولت مرکزی را با دادن صلاحیت های بیش از حد به رییس جمهور به تصویب رسانید، مگر دولت تشکیل شده تحت رهبری حامد کرزی و تیم کاری وی از قابلیت لازم دولت داری برخوردار نبودو در عمل نتوانست از این امکانات جامعه جهانی استفاده لازم بعمل اورد و بیش از یک دهه عناصر عمده و کلیدی شامل حکومت کرزی با فساد گسترده همراه بوده است. در حالیکه باید در جهت ایجاد و تحکیم یک دولت نیرومند و تا ثیر گذار در افغانستان کار میشد وازجمله، ظرفیت ها و قابلیت های چند وزارت چون وزارت های دفاع، امور داخله، مالیه ،تعلیم وتربیه و انکشاف محلات تقویه میگردیدو در جهت ایجاد و تقویه یک" دولت واحد ملی"کار صورت می گرفت و یا حد اقل برای دولت کرزی در برابر چشمان مردم افغانستان اعتبار و مشروعیت داده میشد.

4:امریکا تقریبا هیچ چیزی را در طی بیست سال شکست اتحاد شوروی وقت در افغانستان نیاموخت که چه بایدمیکرد. ایدیای ایجاد یک دولت دموکراتیک و نیرومند، تغیر عناصر مسلط و سنتی و دیرپای فرهنگی ،بنیاد یک اقتصاد بهتر و بهبود نهاد های زراعتی در افغانستان یک فانتزی بودودولت امریکا هیچگونه تحلیلی برنامه ای و پلانی در زمینه اینکه بعد از تغیر رژیم ها در افغانستان و عراق چه باید نمایدو چه پلانی را تعقیب نماید،نداشت.

 از ملیون ها دالری که در بخش های مختلف از جانب ایلات متحده و سایر متحدین ما به افغانستان سرازیر شد در مورد اینکه به چه مقدار این مبالغ حیف و میل گردید و بجیب مشتی از صلاحیت داران افغانی و خارجی رفت، و در مورد اینکه ما امریکایی ها خود مان و مسیولین مان چقدر در این فساد شامل بودیم ویا تا چه حد مسیول هستیم یا چشم پوشی کردیم و یا اصلا انرا نادیده گرفتیم. طی بیش از یکدهه، بیش از 341 کمپنی و نهاد های بینالمللی غیر دولتی یا ان جی او ها در افغانستان ایجاد و به فعالیت اغاز نمود که ملیون ها دالر را به افغانستان اورد، مگر قسمت اعظم این کمک ها مصرف معاشات سالانه، مصرف کرایه منازل، کرایه برخی از این منازل ماهانه به 5 تا 6 هزار دالر میرسید، مصرف معاشات افسران و سربازان امنیتی، عراده جات لکس، معاشات مشاورین و کارمندان انجو ها و سایر کامندان و مشاورین خارجی گردیدو صرف در حدود کمتر از15%این مبالغ هنگفت مصرف پروژه های مورد هدف در افغانستان  گردید، که در نتیجه اقتصاد افغانستان نتوانست به پای خود بایستد و به شاهرگ های اساسی اقتصادش جان  تازه بدهد .

5: در 2008 اوباما ضمن کمپاین انتخاباتی اش و اعلام پلان امنیتی خویش مشخص نمود که با پبروزی اش در انتخابات، بر جنگ عراق خاتمه و بر  جنگ اصلی   در افغانستان ادامه خواهد داد.اوباما با پیروزی اش قوت های رزمی تازه نفسی  نخست هفده هزار و بعدا  سی هزار تن را به افغانستان اعزام نمود، مگر این تصمیم ادامه جنگ با روحیه جدید که باید انرا تسریع نمود برای رسیدن به موفقیت، مدت زیادی را لازم داشت زیرا طالبان در همسایگی افغانستان سنگر های گرم تربیه تمویل و تجهیز داشتند که امکان شکست شان از لحاظ نظامی بعید بنظر میرسید. عملیات های جنگی ما بر علیه طالبان متاسفانه تلفات زیادی هم از قوت های امریکایی و هم افغان را در بر داشت  که این تلفات از یکسو  و عدم بهبودی وضع سیاسی و نظامی از سوی  دیگر باعث شد تا ادامه جنگ محبوبیت خود را در بین مردم امریکا از دست بدهد و علاوتا محبوبیت قوت های ما روز تا روز در افغانستان رو به کاهش گذاشت.

 ما چند نقطه اسسب پذیر نسبت به مردم افغانستان داشتیم که یکی از عمده ترین انها مرگ و میر افراد ملکی بود زیرا هر واقعه ای که در این رابطه بوقوع می پیوست برای قوت های ما یک تراژدی و  یک شکست ستراتژیک محسوب میگردید.که البته این واقعیات تراژیک از جانب تیم کرزی و طالبان بیشتر بزرگتر جلوه داده میشد و وسیعا تبلیغ میگردید. چنانچه یک بررسی سفارت ما در 2005 در افغانستان درجه محبوبیت قوت های امریکا را 80% نشان میداد در حالیکه این محبوبیت در سال 2009 به 60%نزول نموده بود.مسیله دیگر برخورد سربازان و رویارویی قوت های ما در برخورد های روزانه با مردم بود که باعث کشتار حیوانات و ایجاد ترس و وحشت در بین اهالی میگردید.در ایجاد پلان ها و پروگرام ها و فعالیت های اقتصادی و انکشافی مشوره های مردم مسیولین و متخصصین دولت افغانستان در مورد اینکه انها چه میخواهند  را نادیده گرفتیم و به شکایات دوامدار وواضح مسیولین دولتی گوش ندادیم.

6: اشتباه اعزام بیشتر قوت ها بخاطر سرکوب طالبان که نتیجه مطلوب نداد با اشتباه بزرگ دیگری همراه گردید و ان اشتباه اعلام قصر سفید مبنی برتعین تاریخ خروج کامل قوت های امریکا و ناتو از افغانستان بود که این امر باعث ارتقا مورال رزمی و سیاسی طالبان و امید واری پاکستان به برد بازی در افغانستان گردید. در جریان موجودیت قوت ها قبل از اعلام خروج انها باید برای ایجاد و تقویه یک دولت فعال و دارای ثبات سیاسی در افغانستان توجه دپلوماتیک مبذول میگردید. بدین معنی که  امریکا و متحد ین وی باید مصالحه با طالبان و مذاکره با انان را بخاطرجلب طیف وسیعی از طالبان در سیستم سیاسی افغانستان در اولویت کار سیاسی خویش قرارمیدادند و در این زمینه بایدهمکاری صادفانه دوستان بینالمللی و کشور های همسایه افغانستان بخصوص پاکستان و ایران ، بشمول یک کنفرانس بینالمللی در مورد افغانستان ، را جلب مینمود. قصر سفید دقیقا باید همکاری صادقانه قدرت های منطقه را در زمینه صلح و مصالحه با طالبان جلب می نمود در حالیکه در این مورد طور مثال با ایران حتی صریحا وارد مذاکره نشد.

7: زمانیکه طالبان ازمسترد نمودن بن لادن به ایالات متحده خودداری نمودند امریکا انتخاب دیگری جز رفتن به عقب مردی که سازمانده و طراح یازدهم سپتامبر بود نداشت. مردم امریکا با شوق و علاقمندی در عقب تصمیم قصر سفید مبنی بر حمله بر افغانستان و سقوط طالبان و دستگیری بن لادن قرار داشتند، مگر نمیخواستند در گیر جنگ دوامدار در یک کشور فقیر محاط به خشکه، کشور اسلامی و منقسم به شعبات مختلف قومی و اتنیکی گردند.کشوری که   امریکا هیچگاهی علاقمندی خاص و ضروری ستراتژیک به ان نداشته است. هیچگاهی بوش و اوباما نتوانستند مردم امریکا را متقاعد سازند که این جنگ یا ماندن در افغانستان و بهبود وضع سیاسی نظامی و اقتصادی این کشور قابل ارزش است .تنها تا سال 2008 مصرف جنگی امریکا چند بار از تولید نا خالص ملی افغانستان بیشتر بود که قصر سفید هیچگاهی نمیتوانست خود و مردم امریکا را قانع سازد که با این هزینه هنگفت مالی و تلفات جانی صد ها تن امریکایی به این جنگ ادامه دهد.

9: برنده شدن در جنگ افغانستان مستلزم شرکت دو دولت در این بازی بود. نخست جانب دولت افغانستان، که خود یک دولت مملو از فساد و دارای مناسبات لرزان با قصر سفید بود، دومی پاکستان، دولتی که طالبان را در اغوش گرفت و بار ها باعث مسدود سازی راه های اکمالاتی قوت های ناتو و ایالات متحده گردید. متاسفانه رهبران قصر سفید هیچگاهی طور جدی این اصل مهم را نپذیرفتند که در جنگ افغانستان بدون تشریک مساعی پاکستان و نزدیک سازی این دو دولت این جنگ خاتمه نخواهد یافت که در نتیجه پاکستانی ها یک چیز میگفتند و طور دیگر عمل میکردند. طی بیش از دهه سربازان امریکایی با مهارت های خوبی جنگیدتد و قهرمانان زیادی در این جنگ داریم و دست اورد ما در زمینه سقوط طالبان و رهبران القاعده و تعقیب انها خیلی ها قابل محاسبه اند، اما پیروزی کامل و ایجاد یک افغانستان دارای صلح پایدار، وضع اقتصادی بهتر و ایجاد یک جامعه دموکراتیک مستلزم سرمایه گذاری زیاد و حضور وسیع نیروها برای مدت طولانی در افغانستان است. مگر تا این حد سرمایه گذاری و دوام تلفات در مقابل انچه که باید حاصل گردد منفعت سیاسی و ستراتزیک کمتری را دارا است.

ما ارزوی پرتب و تاب نباید در افغانستان داشته باشیم، بلکه ما باید در افغانستان کاری کنیم که این کشور دوباره به مرکز تحدید بر علیه ما و دوستان بینالمللی ما مبدل نگردد . اگر ما به این فکر باشیم که ما افغانستان را به بهشت اسیای مرکزی تبدیل می نماییم ما خواهیم باخت. ما باید ریالیستیک و محدود عمل کنیم در غیر ان بازنده خواهیم بود.

این یک واقعیت عینی است که ما طالبان را نمیتوانیم بصورت کل از بین بریم زیرا انها حالا بخش از ترکیب سیستم سیاسی افغانستان اند مگر دوباره به قدرت رسیدن طالبان و تحت کنترول در اوردن بخش از مناطق جنوب و جنوب شرقی افغانستان بعد از خروج کامل نیروهای بینالمللی و توسعه حاکمیت طالبان در محلات پرنفوس افغانستان یکبار دیگر روحیه افراطیونی را که گویا از دید انها افغانستان منطقه ایست که مسلمانان بدوی این ساحه یکجا با جهادیون خارجی ابر قدرت اتحاد شوروی را شکست دادند بنا" موفقیت طالبان یکبار دیگر این پیام را به سایر گروپ های افراطی خواهد داد که برد از ان باصطلاح جهاد یون افراطی است. و هرگونه دست بالای طالبان در افغانستان در حقیقت برد سیاسی برای القاعده نیز خواهد بود .

پایان                                                                              

 

 

 


بالا
 
بازگشت