محمد عالم افتخار
حقیقت و دروغ در باره حج قرآنی و حج صفیانی ـ مافیایی!
پیشاپیش وظیفه وجدانی خود میدانم که مراتب احترامات خود را خدمت آن هموطنان مؤمن و مسلمانان باورمند به حج و عازم ادای این مناسک سنتی چندین قرنه؛ ابراز بدارم. من یقین دارم آنانکه با خلوص نیت و ایمان و ارادت؛ قصد عبادت و ریاضت دارند؛ اجر روحی و روانی عمل خویش را نصیب میگردند.
ولی به خصوص در روزگار آفتابی شده کنونی؛ داشتن این چنین احترام به تصورات و باور های ایمانی مردمان ساده و پاکنهاد؛ نباید ما را از جستجو و کشف حقیقت در باره میراث های ایمانی و کان و کیف آنها باز دارد. بخصوص که همه روزه با خون و گوشت و پوست خود و فرزندان و عزیزان خویش لمس و درک میکنیم که دین و آئین؛ بسیار بیرحمانه و وحشیانه ملعبه دست وحشی ترین و جنایتکار ترین گروه ها و حلقات و افراد دور و نزدیک گردیده است و به نام اسلام و الله اکبر و جهاد و تکفیر و تفسیق ... حتی خود انسانیت؛ در معرض مخاطرات هولناکی قرار گرفته است.
قرار معلوم درین راستا؛ بیشتر هم دالر های باد آورده عواید حج و نفت سعودی( که طبق قرآن؛ مال مشترک تمامی مسلمانان بدون حد و مرز است) صرف میگردد.
بدین جهت؛ با عرض معذرت مجدد خدمت حجاج گرامی و دوستان و خانواده هایشان؛ در راستای فریضه روشنگرانه و حقیقت یابی خود؛ اجازه میخواهم تا بررسی و انالیزی پیرامون بنیاد های استنادی، تاریخی، معنایی و منطقی موضوعاتی که دوست عزیزی مطرح کرده اند؛ به عمل آورده خدمت ایشان و دوستداران کاوش های ژرف؛ تقدیم بدارم.
ضمنا برای این دوست گرانمایه که لطف نموده ابراز آماده گی برای مساعدت مالی به کار روشنگرانه این بنده عاجز نموده اند؛ با کمال تأسف عرض میکنم که هنوز در شرایطی نیستم تا حساب بانکی داشته باشم. صرف مساعدت عزیزان میتواند از طریق ویستر یونین به من برسد. چنانکه همین هفته گذشته جناب عزیز جرئت گرداننده بزرگوار سایت محبوب آریایی تازه ترین کمک شان به اندازه دوصد دالر امریکایی را از همین طریق برایم ارسال داشتند. و ممنون از بزرگواری مزید شان که فرموده اند سعی خواهند کرد تا این سلسله مساعدت ها را از جانب خویش؛ شکل منظم دوامدار بدهند. یقیناً این مورد مایه الهام در سطح بزرگ خواهد شد. برویم سر اصل مطلب:
*****
در آغاز این هفته؛ ایمیل غیر مترقبه ای از یک هموطن با احساس و خردمند که مقیم کانادا اند؛ دریافت داشتم. این ایمیل با ضمیمه های حجیمی که داشت؛ مرا شوکه کرد.
یکی از این ضمیمه ها؛ «عرض ارادت خدمت روشنگر...ما؛ کاشف بنده محوری قرآن»؛ عنوان داشت. به ناگزیر آنرا گشودم؛ تعارفات و توصیفاتی در آن بود که دوست ندارم؛ حتی به شخص دوم نقلش نمایم.
صرف دو جمله کوتاه از آنرا؛ حسب ضرورت ادامه این گفتار با کمی تصرفات انشایی؛ پیشکش میدارم:
1 ـ «...من آدم مکتب گریز و کتاب گریز نبودم و نیستم؛ میتوانم بگویم به طور اوسط در شبانه روز 3 ساعت مطالعه دارم. در زندان و اوقات فراغت دیگر؛ ساعات مطالعه ام خارج از این اوسط بود و میباشد. من معتقد به دین و مذهب اجدادی باقیمانده ام اما حتی نمیتوانم قبول کنم که شخصیتی مانند شریعتی هم؛ از عهده موشگافی و شرح و بیان اسلام برآمده باشد چرا که با پیشداروی وارد این کار شده است؛ البته زحماتش و قربانی اش در راه روشنتری که باز کرد؛ تا ابد قابل قدر و تحسین میباشد.
من مقاله بیحد زیبا و به نظرم کمتر با محتوای ایشان را پیرامون آئین حج خوانده ام. به نظرم واقعیت این مقاله؛ جز در مغز شریعتی؛ جایی وجود نداشته و هرگز هم وجود ندارد.
با هر روز و ساعتی که از مرگ یا قتل پیامبر اسلام گذشته است؛ عملیات حج؛ از جایی که مسلمان به آن تشویق و تحریک و تشنه ساخته میشوند؛ تا پایان زیارت حرمین شریفین؟ حالت مافیایی گرفته رفته است؛ فقط نمیدانم که امروز «مافیای حج» دامنه دارتر و قوی تر است یا مافیای مواد مخدر؟»
2 ـ «با شرمندگی اعتراف میکنم که من مقالات شما را کم و بیش و سرسری میخواندم؛ در همان حد که مقالات محترمان پرتو نادری، احمد سعیدی، استاد صباح، عزیز آریانفر، اکرم اندیشمند، دکتور لعلزاد؛ ابراهیم ورسجی، رنگین دادفر سپنتا، سید مصطفی باقر زاده، امرالله صالح، اسماعیل محشور و دیگران را میخواندم و تا خیلی وقت ها خیال میکردم شما هم عقاید و افکاری مثل محترم"مهرالدین مشید" دارید.
اما خوانش مقاله شما تحت عنوان«پیامبران عصر حجر چگونه شریعتی را تنفید میکردند؟» (1) نمیدانم مرا از آسمان به زمین آورد یا از زمین به آسمان برد؛ خلاصه چنان منقلب کرد که در عمر 50 ساله خویش نه خوانده و نه شنیده بودم و نه میتوانستم تصورش را بکنم ...راستش این مقاله را هم قبلاً مرور کرده بودم ولی وقتی در سایت آژانس بین المللی کوکچه آنرا زیر ستوان "مقالات ارزشمند" دیدم؛ متعجب شده و دوباره و طور بیسابقه خواندم و آنگاه به شهزاده معروف شبیه شدم که بالاخره دریافت که خلاف باورش؛ تمام عمر را به نثر سخن گفته است.»
*******
این عزیز که به طریق مقاله «پیامبران عصرحجر...» یک سلسله بازخوانی ها را در آثار بنده آغاز کرده؛ چندین مقاله منتشر شده در رسانه های روز های اخیر را؛ کاپی و اتچ نموده برایم فرستاده است تا حد اقل در مورد آنها ابراز نظر نموده به گفته خودشان؛ بر«آتش درونشان؛ آب خنکی» بریزم.
از این جمله: دو مقاله یعنی «ادرار به صورت ایستاده از نگاه شرع شریف»، «در جنت؛ کعبه و حج وعبادتی وجود ندارد» نسبتاً عام تر اند و بقیه همه حج است و حج و فضیلت حج دوباره و ده باره و عمره و تمتع و نافله و حج پس از مرگ و حج به وکالت و افضلیت حج برای کم بضاعتان و ارجحیت کشتار قربانی نسبت به صدقه دادن معادل پولی آن به محتاجان و حتی نسبت به ساختن مساجد...سر بریدن حتمی و حتمی و حتمی حیوان قربانی و فواره خون آن در قربانگاه سعودی وغیره وغیره وغیره. تا جاییکه انسان شدن و به کمال انسانی و وحدت انسانی رسیدن؛ به حج کردن و حج رفتن منوط و موقوف وانمود گردیده است.
درین جمله گویا لباس اِحرام بسیار مهم است و همه انسان ها را یکی و یکسان و فاقد تبعیض و امتیاز میسازد(کما اینکه تاکنون ساخته اشت؟؟؟) و گویا هم «سعی صفا و مروه» جلال و جبروت زن را نزد الله متعال ثابت میکند و این چنین اجر که به "هاجر" کنیز همخوابه شده با حضرت ابراهیم و مادر اسماعیل (علیهیم السلام) در قبال تحمل جفاهای بیحد و حصر انباق حر و آزاد و مؤمن و صالحش یعنی زن اصلی ابراهیم پیامبر داده شده بی نظیر و بی مثال و وصف ناپذیر و چه و چه است.
نویسندگان این مقالات به راستی خیلی ها زحمت کشیده اند تا تمام کلمات و جملات خوب و فنون بدیع و بیان و استعاره و تمثیل و هنر و فضل خود را در نگارش به کار ببندند تا مقالاتی اسلام پسند و خدا پسند )و ضمناً یا به درجه اولی مُلا و ولی فقیه و رهبر جهادی پسند و سعودی پسند و وهابی پسند...!) ارائه داده باشند.
طبعاً با در نظر داشت آنهمه ثمرات و برکات و فیوضات حج و قربانی و سعودی رفتن و در «اُم القری و حولها» قدم گذاشتن؛ کم از کم اگر نیم درصد ثواب هم به این نویسندگان محترم برسد؛ معادل کاخی در بهشت با 70 حوری و غیلمان خواهد بود. آمین!
و اگر 001/0 فیصد عواید چندین میلیارد دلاری حج برای آل سعود و چند میلیارد دلاری دیگر که نصیب پاتک ها و شرکت ها و ترانسپورت ها و رسانه ها و نهاد های دولتی و غیر دولتی دیگر اقصا نقاط جهان میشود؛ به این قلمزنان و اندیشه ورزان معزز تعلق گیرد؛ میتواند تمامی اهل و اولاد و خویش و درویش شان را غرق زر و زیور و پرند و پرنیان ... گرداند و صاحب قصر ها و موتر ها و شاید هیلی کوپتر ها و طیارات خصوصی وغیره بسازد! انشاءالله!
البته معلوم است که همه عرقریزی ها برای تشویق و تحریص مردمان به حج و سعودی رفتن؛ منحصر به این قلم بدستان ارجمند نیست؛ حالا قریب تمامی ستلایت ها و شبکه های تلویزنی و انترنیتی مزید بر محراب و منبر های سنتی؛ گردیده و انوار اسلام را حتی به کرات دیگر می پراگنند و بر علاوه هزاران مجاهد مسلح و انتحاری و انفجاری در جهادی فی سبیل الله مصروف اند تا دنیا را از کفر و بی اسلامی پاکیزه و طاهره سازند و منجمله در سال های آینده عوض یک میلیون و اندی حاجی دو میلیارد و سه میلیارد را روانه عمره و حج و عرفات و صفا و مروه و مینا و میقات و قربانگاه .... بفرمایند.
ممکن است اندکی پس موجودات آسمانی از کرات دیگر و بالاخره از کهکشانهای دیگر؛ نیز به سرزمین حج و ایمان و حق و «حرمین الشرفین» پل های هوایی بزنند و در رفت و آمدی شوند که منجمله فرستنده و آورنده «قرآن» هردو را دچار حیرت و خدا نخواسته خجلت بسازند.
*****
این هموطن گرامی که تازه به طور آگاهانه در جرگه دوستان این قلم و اندیشه؛ گذشته اند؛ پرسش های مشخص و جالب و عمیقی هم از بنده دارند:
ایشان با در نظر داشت اینکه بیشتر مقالات ارسالی شان؛ از مرکز کلتوری «دحق لاره» بیرون آمده و نیز با در نظر داشت اینکه فامیلی شان خیلی وقت ها برنامه تلویزیونی «راه حق» خانم سیمین عمر خطاب را منحیث یک مکلفیت مذهبی حمایت مالی میکرده اند؛ می پرسند:
ـ آیا تعداد «راه حق» در جهان برابر با تعداد باور ها و مذاهب نیست!؟
ـ آیا «مافیای حج!» مانند مافیای مواد مخدر؛ تشریف ندارد!؟
ـ آیا اگر به عوض جهانگشایان اموی و عباسی؛ مثلاً هندوان؛ جهانگشایی مشابه کرده خطه ها و سرزمین های مسلمانان امروز را در اشغال می آوردند؛ امروز حج روندگان غیرعرب دنیا؛ مصروف رفتن به هریدوار و بنارس و پرستش گنگاماتا نبودند و ژل گنگاماتا را صدها و هزاران کیلومتر تبرک گویان حمل نمیکردند؟
ـ چرا؛ هیچ علامه و معصوم و نازدانه الله؛ از سوره حج قرآن؛ سخن نمیگوید؟
ـ چرا اینکه حج؛ یک عنعنه عصر «جاهلیت عرب» بود و توسط اسلام دست ناخورده گذاشته شد؛ از مسلمانان و مردم جهان؛ پنهان نگهداشته میشود؟
من در مورد انگیزهء پرسش های اخیر شان میتوانم بگویم که به راستی هم در مقالات ارسالی شان؛ جز استناد به یک آیه سوره آل عمران که هرکجا نیز ترجمه های خودسرانه وغیر مسئولانه ای از آن داده میشود؛ دیگر از قرآن سخن نمیرود؛ و فقط روایات و احادیث قطار میشود که بنده؛ اشکالات اساسی و تاریخی و میتودیک .... در مورد آنها را قبلاً در مقالات مفصلی؛ منجمله در مقاله « آیا پیامبر اسلام "کاتب حدیث" و "حافظ حدیث" داشت؟»(2) و«شفیع عیار؛ حجت را تمام و گره را باز کرد»(3) نشان داده و اثبات کرده ام.
و در عین حال؛ تا جاییکه خودم نیز می بینم به تماس گرفتن ملا و واعظ و قلم به دست و برنامه ساز مذهبی ای بر نمی خورم که به سوره مبارکه حج حتی اشاره ای بنماید. اینچنین بسیاری سوره ها و آیات قرآنی وجود دارند که مسکوت نگهداشته میشوند؛ صرف نظر از اینکه عملاً تمامت قرآن؛ به نحوی دچار طفره روی و اِسکات و اغفال 14 قرنه بوده و در عوض مشتی قال فلان و قال به همان؛ گویا "معارف اسلامی" شده است!
بدینجهت پیش از مکث بیشتر پیرامون پرسش ها و استفهامات این دوست گرامی؛ بیائید باری سوره متبرکه حج در قرآن کریم را تا جاییکه به این عنعنه ریشه دار مربوط است؛ با اصل و ترجمه معیاری از نظر بگذرانیم و ببینیم؛ قبل از همه خود سند اساسی و بیرقیب و بی جاینشین دین اسلام؛ در باره حج و حدود و ثغور و شروط زمانی و مکانی و اتنیکی و کلتوری ... آن؛ چه میفرماید؛ لازم به ذکر است که 24 آیهِ نخست سوره حج و نیز آیه های 50 تا اخیر آن؛ مستقیم و صریح به حج رابطه ندارد و لهذا محض برای اختصار؛ اینجا نمی آید.
اما قبلاً باید مدنظر داشت که معنا و مصداق این آیات کریمه سوره حج؛ وقتی به درستی فهمیده میشود که شخص؛ آیات سوره های بنیانی قرآن مانند سوره متبرکه "قریش ـ 106" را نیز بداند. به راستی برخی از آیات و سوره های قرآن؛ مفتاح قرآن میباشند و سوره قریش در حقیقت " ماسترکلید یا شاه کلید" قرآن است:
«لـإِيلَافِ قُرَيْشٍ ﴿1﴾ إِيلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاء وَالصَّيْفِ ﴿2﴾ فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ ﴿3﴾ الَّذِي أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ (4)»
برای آنکه قبیله قریش باهم الفت گیرند[متحد و همبسته شوند]﴿1﴾ الفت و همبستگی ایکه در کوچ های زمستانی و تابستانی]متقاضی زندگانی چوپانی و سرزمین بدآب و هوای[ شان پایدار بماند﴿2﴾ پس باید رب این خانه ]= کعبه[ را بپرستند﴿3﴾ خانه ایکه ]تبرک و تقدس آن[؛ در هنگام گرسنه گی به ایشان طعام و در هنگام خوف و خطر؛ ایمینی داده است ]و میدهد[(4)
این؛ یعنی اینکه در سرزمین مسکونی قبیله قریش؛ از سالیان دور بیت یا خانه ای وجود داشته است که مانند بسا مکانهای مقدس دیگر در سراسر جهان بشری؛ رفته رفته به تقدس و تبرک رسیده و این اعتقاد را به وجود آورده که این بیت عتیق؛ خانه خداست و آن خدا؛ الله نام دارد.
اما در هنگام نزول آیات؛ این خانه توسط قبایل مختلف عرب با بُت های مختلف (طبق روایات 360 بُت) مملو گردیده بوده و به عبارتی خانه 360 خدا یا مظهر خدا؛ گردانیده شده بوده است؛ لهذا اینجا هدایت داده میشود که باید قبیله قریش؛ تنها و تنها رب اصلی این خانه یعنی الله را به پرستش گیرند، از پرستش و احترام کردن دیگر بُت ها و خدا ها و خداگونه های درون کعبه بپرهیزند و نهایتاً(به حیث ستراتیژی!) سایر بُت ها و نماد ها را از رونق انداخته نابود سازند تا همه قبایل عرب؛ هم به این رب واحد بندگی نمایند؛ یعنی تحت اداره و مدیریت همه جانبه بزرگان قبیله قریش درآیند.
اینجا مثل آفتاب روشن است که حسب علم منطق؛ اصلِ پرستش خاص و تنهای خدای واحد کعبه یا فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ ؛ وسیله میباشد نه هدف. هدف نخست ایجاد ائتلاف و اتفاق بین قبیله بدوی و شبان پیشه قریش است که عهده و امتیاز دربانی این بیت عتیق را دارا میباشد و هدف بعد تر هم به زیر اداره کامل سران قریش در آوردن همه قبایل عرب.
از نظر علوم جامعه شناسی و روانشناسی و حقوق؛ این عبادت یا دقیقتر همان امر فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ؛ عبادت محض یا محضاً لالله؛ نیست بلکه با دقت و رقت هرچه تمامتر تدبیری است؛ برای متحد کردن یک قبیله متفرق که بنابر داشتن امتیاز میراثی دربانی خانه کعبه؛ در صورت متحد شدن و متحد ماندن میتواند حاکمیت خود بر سایر قبایل را حفظ و به درجه عالیتر تحکیم کند و متداوم گرداند و خطراتی را که این حاکمیت را دیر یا زود تهدید مینماید؛ خنثی و عقیم بسازد.
تازه مجادلات سرسخت و خونین خوانین قریش به سرکرده گی ابوصفیان اموی و کاکاهای پیغمبر اسلام "ابوجهل" و "ابولهب" قریشی با حضرت محمد و پیروانش و وجود سوره سخت خشم الود و پرنفرت "111 ـ لهب" در قرآن؛ نشان میدهد که خودِ سران این قبیله نیز به خدایان دیگری غیر از الله مورد نظر محمد رسول الله؛ ایمان و اقتدا داشتند و این واقعیت به راستی قبیله قریش را چند دسته و متفرق و تشنه خون همدیگر نگهمیداشت و میتوانست سبب مضمحل شدن مقامات و امتیازات استثنایی شان در "اُم القری و حولها"(مکه و اطراف آن) شود.
لهذا اینجا خلق عالم و تاریخ جهان؛ با یک تاکتیک و فن سیاسی مواجهه اند و نه با یک عبادت صرف و صاف و خالص!
و نهایتا همین تاکتیک و فن سیاسی محدود و مقید به زمان و مکان معین است که در سوره شریفه حج شرح و بسط می یابد:
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاء الْعَاكِفُ فِيهِ وَالْبَادِ وَمَن يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ ﴿25﴾ وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَن لَّا تُشْرِكْ بِي شَيْئًا وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ ﴿26﴾ وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ ﴿27﴾ لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَّعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ ﴿28﴾ ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ ﴿29﴾ ذَلِكَ وَمَن يُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ ﴿30﴾ حُنَفَاء لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ وَمَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاء فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ ﴿31﴾ ذَلِكَ وَمَن يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ ﴿32﴾ لَكُمْ فِيهَا مَنَافِعُ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَى الْبَيْتِ الْعَتِيقِ ﴿33﴾ وَلِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَكًا لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ ﴿34﴾ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِينَ عَلَى مَا أَصَابَهُمْ وَالْمُقِيمِي الصَّلَاةِ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ﴿35﴾ وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَكُم مِّن شَعَائِرِ اللَّهِ لَكُمْ فِيهَا خَيْرٌ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا صَوَافَّ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ كَذَلِكَ سَخَّرْنَاهَا لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿36﴾ لَن يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَكِن يَنَالُهُ التَّقْوَى مِنكُمْ كَذَلِكَ سَخَّرَهَا لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِينَ ﴿37﴾ إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ ﴿38﴾ أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ ﴿39﴾ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ ﴿40﴾ الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ ﴿41﴾ وَإِن يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَثَمُودُ ﴿42﴾ وَقَوْمُ إِبْرَاهِيمَ وَقَوْمُ لُوطٍ ﴿43﴾ وَأَصْحَابُ مَدْيَنَ وَكُذِّبَ مُوسَى فَأَمْلَيْتُ لِلْكَافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ ﴿44﴾ فَكَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَبِئْرٍ مُّعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَّشِيدٍ ﴿45﴾ أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ ﴿46﴾ وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَلَن يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ وَإِنَّ يَوْمًا عِندَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ ﴿47﴾ وَكَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ أَمْلَيْتُ لَهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُهَا وَإِلَيَّ الْمَصِيرُ ﴿48﴾ قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا أَنَا لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ ﴿ 49 ـ الحج﴾
بىگمان كسانى كه كافر شدند و از راه الله و مسجدالحرام كه آن را براى مردم اعم از مقيم در آنجا و باديهنشين يكسان قرار دادهايم جلوگيرى مىكنند و [نيز] هر كه بخواهد در آنجا به ستم [از حق] منحرف شود او را از عذابى دردناك مىچشانيم (25) و چون ]ما الله[ براى ابراهيم جاى «بیت» را معين كرديم [بدو گفتيم] چيزى را با من شريك مگردان و خانه ام را براى طوافكنندگان و قيامكنندگان و ركوعكنندگان [و] سجدهكنندگان پاكيزه دار (26) و در ميان مردم براى [اداى] حج بانگ برآور تا [زايران] پياده و [سوار] بر هر شتر لاغرى كه از هر راه دورى مىآيند به سوى تو روى آورند (27) تا شاهد منافع خويش باشند و نام الله را در روزهاى معلومى بر بهائیم چارپا كه روزى آنان كرده است ببرند؛ پس از آنها بخوريد و به درماندهء مستمند بخورانيد (28) سپس بايد آلودگى تن خود را بزدايند و به نذرهاى خود وفا كنند و بر گرد آن بیت عتیق [=كعبه] طواف به جاى آورند (29) اين است [آنچه مقرر شده] و هر كس مقررات الله را بزرگ دارد براى او نزد رب اش عزت است و براى شما دام ها حلال شده است مگر آنچه بر شما خوانده مىشود(یعنی میته و خون مسفوح) پس از پليدى بُت ها دورى كنيد و از گفتار باطل اجتناب ورزيد (30) در حالى كه گروندگان خالص به الله باشيد نه شريك گيرندگان [براى] او و هر كس به الله شرك ورزد؛ چنان است كه گويى از آسمان فرو افتاده و مرغان [شكارى] او را ربودهاند يا باد او را به جايى دور افكنده است (31) اين است [فرايض الله] و آنان که شعاير الله را بزرگ دارند؛ پاکی قلوب شانرا بروز میدهند (32) براى شما در آن [دام ها] تا مدتى معين سودهايى است؛ سپس جايگاه [قربانىكردن آنها و ساير فرايض] در خانهء كهن [=كعبه] است (33) و براى هر امتى مناسكى قرار داديم تا نام الله را بر حیوانات چارپا كه روزى آنها گردانيده شده ياد كنند؛ پس [بدانيد كه] خدای شما الله يگانه است پس به [فرمان] او گردن نهيد و]یا محمد[ فروتنان را بشارت ده!(34) همانان كه چون [نام] الله ياد شود دلهايشان خشيت يابد و [آنان كه] بر هر چه برسرشان آيد صبر پيشهگانند و برپا دارندگان نمازند و از آنچه روزيشان دادهايم انفاق مىكنند (35) و شتران فربه قربانی را براى شما از [جمله] شعاير الله قرار داديم؛ در آنها براى شما خير است پس نام الله را بر نحرکردن آنها در حالى كه برپاى ايستادهاند؛ ببريد و چون به پهلو درغلتيدند از آنها بخوريد و به تنگدست [سائل] و به بينوا[ى غير سائل] بخورانيد؛ اين گونه آنها را براى شما رام كرديم باشد كه شكرگزار باشيد (36) هرگز [نه] گوشتهاى آنها و نه خونهايشان به الله نمیرسد؛ ولى [اين] تقواى شماست كه به او مىرسد. اين گونه [الله] آنها را براى شما رام كرد تا او را به پاس آنكه شما را هدايت نموده به بزرگى ياد كنيد و نيكوكاران را مژده دهید (37) قطعا الله از كسانى كه ايمان آوردهاند دفاع مىكند زيرا الله هيچ خيانتكار ناسپاسى را دوست ندارد (38) به كسانى كه جنگ بر آنان تحميل شده رخصت [قتال] داده شده است ؛ چرا كه مورد ظلم قرار گرفتهاند و البته الله بر پيروزکردن آنان سخت تواناست (39) همان كسانى كه بناحق از خانههايشان بيرون رانده شدند [آنها گناهى نداشتند] جز اينكه مىگفتند: رب ما الله است؛ و اگر الله بعضى از مردم را با بعض ديگر دفع نمىكرد؛ صومعهها و كليساها و كنيسهها و مساجدى كه نام الله در آنها بسيار برده مىشود سخت ويران مىشد و قطعاً الله به كسى كه [دين] او را يارى مىكند يارى مىدهد؛ الله سخت نيرومند شكستناپذير است (40) همان كسانى كه چون در زمين به آنان توانايى دهيم نماز برپا مىدارند و زكات مىدهند و به كارهاى پسنديده وامىدارند و از كارهاى ناپسند باز مىدارند و فرجام همه كارها از آن الله است (41) و اگر تو را تكذيب كنند قطعاً پيش از آن قوم نوح و عاد و ثمود [نيز] به تكذيب پرداختند (42) و [نيز] قوم ابراهيم و قوم لوط (43) و [همچنين] اهل مدين؛ و نیز موسى تكذيب شد؛ پس كافران را مهلت دادم سپس [گريبان] آنها را گرفتم؛ بنگر عذاب من چگونه بود (44) و چه بسيار قریه ها را كه اهلش ستمكار بودند هلاك كرديم و [اينك] آن [قریه ها] سقفهايش فرو ريخته است و [چه بسيار] چاه هايش متروك و كوشك هايش بر افتاده (45) آيا در زمين گردش نكردهاند تا دلهايى داشته باشند كه با آن بينديشند يا گوشهايى كه با آن بشنوند؛ در حقيقت چشمها كور نيست ليكن دلهايى كه در سينههاست كور است (46) و از تو]ای محمد ! منکران[ با شتاب تقاضاى عذاب مىكنند با آنكه هرگز الله وعدهاش را خلاف نمى كند و در حقيقت يك روز [از قيامت] نزد رب تو مانند هزار سال است از آنچه مىشمريد (47) و چه بسا قریه كه مهلتش دادم در حالى كه اهل آن ستمكار بود سپس [گريبان] آن ها را گرفتم و فرجام همه به سوى من است (48)]یامحمد[ بگو : اى مردم ! من براى شما فقط هُشداردهندهاى آشكارم (49 ـ الحج)
درین آیه های سوره حج؛ علاوه بر تحدید و انحصار عبادات و قربانی ها و خضوع و خشوع به «الله تعالی» یعنی تحقق کاملِ امر «فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ»؛ نکات آتی هم فوق العاده مهم و توجه طلب میباشد:
1ـ [زايران] پياده و [سوار] بر هر شتر لاغرى؛
از صحیح ترین سخنان کلامی ها و تأویل گران و مفسران اسلامی؛ یکی هم این است که قرآن معجزه حضرت محمد پیامبر میباشد. آیا معجزه نیست که در یک آیه کوچک چند حرفی؛ با صراحت و روشنی خیره کننده وضع زمانی و مکانی و اتنوگرافیکی و اقتصادی و فرهنگی مخاطبان قرآن؛ اینگونه زیبا و رسا بیان و تصویر میگردد. بلی ؛ دعوت حج برای مردمی است که پیاده یا به سواری شتران لاغر به زیارت کعبه می آیند و میتوانند بیایند. مردمی در ساحه و حدودی که خود قرآن؛ بار ها و به تأکید آنرا جغرافیای رسالت حضرت محمد خوانده است:
ـ اُم القری (مکه) و حولها!
منجمله در سوره 42 (الشوری) آیه 7:
وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ ﴿7﴾
و بدين گونه قرآن عربى به سوى تو وحى كرديم تا [مردم] مکه و كسانى را كه پیرامون آنند هشدار دهى و از روز گردآمدن [خلق] كه ترديدى در آن نيست بترسانى؛ [روزیکه] گروهى در بهشتند و گروهى در آتش.
لهذا منطقاً و علماً شعاع "حولها"(اطراف مکه یا اُم القری) را وسع و توانایی رسیدن بی زحمت مردم "پیاده و یا به سواری شتر های لاغر" تعیین مینماید. و خود قرآن نیز صراحت دارد که احدی؛ بالاتر از وسع جسمانی و روانی و مالی وغیره اش؛ مکلف نمیگردد: لایکلف الله الا وسعها
هم این آیات بینات و هم عربی بودن قرآن؛ تا جاییکه آیت صریح میگوید: اگر آنرا به غیرعرب زنان نازل میکردیم و به عرب ها خوانده میشد؛ ایمان نمی آوردند و بر علاوه میگفتند: کتابی غیر عربی و مخاطبش عرب زبان؟؛ به درخشانترین وجوه اثبات میکند که مخاطبان قرآن؛ جز مردمان عرب نبودند و نمیتوانستند بوده باشند.
برعلاوه تأکید بر شتر؛ در آیه فوق و سایر آیات سوره حج و سراسر قرآن؛ فقط منوط به اعراب مکه و بادیه نشینان اطراف آن میگردد که زندگانی شبانی مخصوص صحرای بد آب و هوایی؛ دارند و از بهایم آنچه در اختیار دارند و می شناسند؛ عمده اش حیوان بخصوص صحرایی؛ شتر است!
2 ـ قربانی کردن حیوانات یا «بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ»؛
3 ـ نحر کردن شتران فربه به حیث قربانی در جمع شعایر الله؛
با اینکه اینجا از قربانی کردن حیوانات نسبتاً زیاد؛ سخن در میان است ولی بازهم نحرکردن(کشتن به نحوی خاص) شتر فربه؛ همان چارپای بی همانند صحرا؛ در جمع شعایر الله حساب میگردد یعنی حیوانات دیگر این منزلت را ندارند و از روی ناگزیری میتوانند قربانی محسوب شوند.
4 ـ عذاب کردن و سرکوبی دادن قریه های سرکش و تکذیب کنندهء پیشین؛
بنده محوری و مخاطب محوری قرآن مجید؛ سبب آن میشود که الله تعالی مطابق عقل و برداشت و فهم و فرهنگ و منجمله باور ها و عقاید مخاطبان پیام ها را انتقال دهد. اینجا هدف بی چون و چرا بیم دادن مردمان وحشی و نیمه وحشی است که خیلی جاهلانه جسور و بی باک میباشند. لذا آنان از سرکوبی دادن قریه های سرکش و تکذیب کننده مذاهب در گذشته؛ برحذر ساخته میشوند تا به نحوی ممکن در زمان و مکان؛ اهل تأمل و احتیاط گردند!
5 ـ به چالش کشیده شدن پیامبر توسط منکران با خواست عذابِ با شتاب؛
6 ـ مهلت دادن ستمکاران و سپس گرفتن گریبان آنان ؛
7 ـ اگر الله بعضى از مردم را با بعض ديگر دفع نمىكرد؛ صومعهها و كليساها و كنيسهها و مساجدى كه نام الله در آنها بسيار برده مىشود؛ سخت ويران مىشد؛
این موارد و بر علاوه مفاد آیت 25 مبنی بر اینکه "بىگمان كسانى كه كافر شدند و از راه الله و مسجدالحرام كه آن را براى مردم اعم از مقيم در آنجا و باديه نشين يكسان قرار دادهايم؛ مانند ده ها و صد ها مورد دیگر در متن قرآن کریم؛ نشان میدهد که این کتاب و هدایات آن؛ به قوم و قبیله ویژه ای منحصر میباشد نه به اقوام و قبایل و نژاد ها و ملت های دیگر و نه به تمام عالم و تمام بشر.
چرا که تقسیم جبری انسانها به اقوام و قبایل مختلف و متفاوت که خود قرآن با صراحت آنرا تبیین میکند؛ و هرکدام بنابر قرار گرفتن در جغرافیا و زمان و مکان و امکانات عینی و ذهنی متفاوت؛ سخت از هم متفاوت افتاده اند؛ ابداً ممکن و میسر نیست که خداوند برای همه یکسان نسخه بپیچد و همه را با عین چوب براند. بنابر این الله تعالی کما اینکه با سایر آفریده های حیه از مور و ملخ تا شیر و شتر رابطه های متفاوت و مختص به هرنوع دارد؛ با قبایل و طوایف دیگر آدمی هم رابطه های مختلف و متفاوت و مخصوص به درجه تکامل عقلی و معیشتی و فرهنگی آنان بر قرار مینماید.
لذا دعوی اینکه قرآن؛ برای تمام زمانها و مکانها و برای همه بشر تا قاف قیامت میباشد؛ فقط دعوی ایدئولوژیک و استعماری جهانگشایان ابوصفیانی و اموی و سپس عباسی تا اخوانی و وهابی کنونی است؛ خصوصاً آنها که آشکارا در قتل پیامبر اسلام و منحرف و مسخ ساختن دین و دعوت او دست شیطانی داشتند و یا امروزه "ستون پنجم" و "اسپ تروا" و پیاده نظام اجیر استعمارگران کهن و نوین میباشند.
خوشبختانه با اینکه بیش از بیست سال در جمع آوری و تدوین و تکثیر قرآن؛ تعلل و وقت کشی سوال بر انگیز صورت گرفته است؛ معهذا آنچه که پس از آن؛ مسلمانان در دست دارند؛ نیز برضد تمامی ساخته ها و پرداخته های به ویژه امویان در یک قرن نخست اسلامی است و به همین علت است که امویت پرستان؛ قرآن را جز برای تلاوت پرقلقله عربی در نماز ها و ختم ها و مرده خاک کردن ها؛ دیگر کاری نداشته اند و ندارند و مورد توجه و تعمق و اعتنایی قرار نمیدهند و از آن گذشته با تفتیش عقاید انگیزیسیونی و تیغ و تیر و شمشیر و غل و زنجیر و ترس و توبیخ و تکفیر و تهدید و تحمیق و خرکردن.... مانع چنین تأمل و توجه و تعمقی توسط عامه مردمان عرب و غیر عرب و روشنفکران آنان در قرآن گردیده اند و میگردند.
تأکیداً عرض میشود که قرآن؛ چنانکه خود بیان عام فهم و بچه فهم مؤکد و مکرر دارد؛ فقط ویژه مردمان "اُم القری(مکه) و حولها" است که حتی تمامی شبه جزیره عرب را نیز به درستی شامل نمیگردد. و درین بین هم قرآن؛ اساساً ویژه قبیله قریش میباشد و سایر اعراب؛ فقط به درجه دومی و بعدی مطرح اند.
لذا اینکه سایر مردمان ـ یعنی اقوام و قبایل غیر عرب ربع مسکون زمین از خوانش و دانش قرآن ـ منحیث یک اثر فرهنگ بشر ـ استفاده میکنند یا نه؛ به اختیار و تصمیم و صوابدید خودشان و نه به شمشیر و تطمیع و تحمیق حکام قریش و عرب و بالاخص سعودی های فرعون منش کنونی؛ منوط میباشد و بس!
بر علاوه قرآن؛ با صراحت و قاطعیت بی نظیری؛ بیان میکند که کتاب بزرگ سرشار از آیات کامله و هرزمانی و هرمکانی رب العالمین؛ خود طبیعت و هستی و پدیده ها و جریانات آن از ازل تا ابد میباشد و عقل و فراست بشری است که این آیات را کشف میکند و میخواند و بر اساس آن استعداد های خدا دادی بیحد و حصر خودش را به کار می اندازد.
8 ـ یک روز قیامت مانند هزار سال از آنچه است که عربها می شمارند؛
9 ـ حضرت محمد رسول الله نهایتاً جز یک هوشدار دهنده نیست!
همچنین است آیهء شریفهء«وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ»
]ای ابراهیم ![ در ميان مردم براى [اداى] حج بانگ برآور تا [زايران] پياده و [سوار] بر هر شتر لاغرى كه از هر راه دورى مىآيند به سوى تو روى آورند.
اینکه در آن زمانهء بخصوص بانگ حضرت ابراهیم خلیل الله؛ در چقدر ساحه منتشر میگردید؛ حدس زده شده میتواند که بیشتر از فاصله میان دو مسجد عادی نخواهد بود؛ زیرا که هنوز ابزار های تقویت کنندهء صوت چون بلند گو ها و رادیو ها و تلگراف ها و تلویزیون ها ... مطرح نبود و نفوس افراد بشری هم نهایت کم بوده و هر گروهی در مغاره، واحه و یا قریه ای به سر می بردند؛ لذا قرآن طبعاً امر و خواست بیرون از امکانات زمان و مکان نفرمود.
با اینهم دوران ظهور دین مبین اسلام و نزول قرآن کریم دوران خاصی است که بشریت منحیث المجموع وارد تحولات عمیق ذهنی و عقلی و روانی میگردد. مرحله بلوغ نوع بشر در یک کُل آغاز گردیده و دیگر سلطهء بلامنازع «عقل شکلی» دارد شکست بر میدارد و عقل ماهوی و درون بین و کشاف وارد عرصه میگردد؛ بدینجهت قرآن مجید نهایتاً به همان تنذیرها و هوشدار ها بر اساس روز رستاخیز و محاسبه اعمال و صراط و بهشت و دوزخ متکی میشود منجمله به این دلیل که کم کم قابل درک میگردد؛ پیامد های سوانح طبیعی آنقدر ها به گنهکار بودن و بیگناهی آدم ها رابطه ندارد!
معهذا قرآن عظیم الشان منحیث تصدیق کننده و تکمیل کنندهء کتاب های پیشین بر هردو جنبه تأکیدات خود را دوام میدهد. اما در کتاب مقدس پیشین ـ یعنی تورات؛ از آنجا که بسیار پیش از زمان قرآن شریف بوده است؛ تصاویر آخرت و روز جزا و سرنوشت ابدی بهشت یا دوزخ خیلی کمرنگ است و هوشدار ها و تأکیدات تنذیری عمدتاً به سوانحی مانند طوفان نوح؛ تباهی های سدوم و عموره و غرق شدن فرعونیان در ردیف بلایای دیگر نازل شده بر آنان؛ متکی میباشد و انجیل هم از این نظر وضع زیاد متفاوتی از تورات ندارد؛ ولی در کتب مجوسیان یعنی آئین زرتشت و دنباله های آن است که نیرومندترین طرح از بهشت و دوزخ و چینوات پهل (پل صراط) و امشاسپندان (فرشتگان) و نیز ظهور سوشیانت از تخمهء زرتشت به حیث مهدی موعود و ناجی نهایی بر جسته گی دارد؛ لذا قرآن مجید منحیث کتاب نهایی همه این تدابیر هدایتی و تربیتی را در خود منعکس نموده و کمال و تأثیر آنها را می افزاید.
استناد و رعایت قرآن مجید بر آئین اویستا و پیامبر بسیار قدیم آریایی (زرتشت) به حدی است که وقتی از رخصت جهاد دادن برای مؤمنان در برابر متعرضان و متجاوزان بد دین و بی دین تذکار به عمل می آورد بلافاصله این جنگ و ستیز مذهبی را چنین مستدل میدارد: اگر الله بعضى از مردم را با بعض ديگر دفع نمىكرد؛ صومعه ها و كليسا ها و كنيسه ها و مساجدى كه نام الله در آنها بسيار برده مىشود؛ سخت ويران مىشد؛
آری؛ صومعه که به معنای دیر مغان و خلوتکدهء رهبانان وآتشکده های میترایی ـ زرتشتی است و جمع آن در عربی «صوامع» میشود؛ منجمله در سوره مبارکهء الحج با این دقت و حرمت حتی مقدم بر کلیسا و کنیسه و مسجد درج گردیده و از تدبیرات الهی برای صیانت و حفاظت آن سخن رفته است.
ضمناً به خاطر سپردنی است که گفته شده است: نام الله در صوامع ... بسیار برده میشود.
مسلم اینست که در صومعه ها از ایزد و یزدان سخن میرود؛ چنانکه در کلیسا و کنیسه از یهوه و یهوه صبایوت. پس معلوم است که الله اسم رب العالمین در قرآن مجید و در زبان و فرهنگ عربی میباشد؛ در فرهنگ یهود و نصاری بدیل این اسم همان یهوه صبایوت و در فرهنگ آریایی ایزد و یزدان است.
گفتنی است گرچند که در قرون وسطی با در نظر داشت محاسن بخصوص صومعه ها یا دیرهای مجوسی (میترایی ـ زردشتی)؛ مسیحیان نیز در اروپا صومعه ها ساختند که کلیسا فقط یک جزء این بنا های مذهبی بودند؛ معهذا صومعه و دیر به آئین ها و معتقدات کهن میترایی ـ زردشتی و متفرعات آنها متعلق است. چنانکه حافظ میگوید:
چنین که صومعه آلوده شد ز خون دلم
گرم به باده بشویید حق به دست شماست
از آن به دیر مغانم عزیز می دارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
علاوتاً تاریخ گواه است که رفتار اسلامی با صومعه ها و کلیسا ها و کنیسه ها هنگامیکه آنها در احاطه مسلمانان قرار گرفته اند به حیث قاعده؛ آتش زدن و نابود کردن و حتی بی حرمت ساختن آنها نبوده و برعکس مساجد مسلمانان اقتباسات مهمی از صومعه ها کرده اند. منجمله مساجد دارای گنبد های خورد و بزرگ طلایی یا طلایی رنگ میباشد که یاد آور گنبد های صوامع است. در عین حال مساجد دارای مناره ها ست و مناره همانا معرب «آتشدان» یا جایگاه و خاستگاه آتش و نار و نور میباشد.
حتی در نقاط مختلف جهان امروز و جهان باستان بنا های بزرگی به نام کعبهء زرتشت وجود داشته و وجود دارد که توجهات و مطالعات و تحقیقات بخصوص را می طلبد تا دلایل شباهت اسامی آنها با خانه کعبه در مکه با دقت و مسؤلیت روشن گردد!
در فرجام باید ناگفته نماند اینکه اسلام در بیرون از جغرافیای قرآنی اش یعنی "اُم القری و حولها" به طریق لشکر کشی و جهانگشایی ـ چه بسا وحشیانه تر از تعرضات چنگیز و سایر جهانخوران و جهانسوزان ـ گویا توسعه داده شده و در واقع تحمیل گردیده است؛ نباید منجر به این نتیجه گیری ناشیانه و کودکانه گردد که پس باید آنرا واپس در همان "اُم القری و حولها" عقب راند و محدود کرد.
گذشته را نمیتوان؛ باز آورد و باز سازی کرد!
و انگهی اسلام صرف نظر از طرز توسعه و تحمیلش؛ طی 1400 سال گذشته؛ در فرهنگ ها و تمدن های سرزمین های مربوط مزج و مخلوط گردیده و چه بسا مردمان سرزمین های غیر عربی که باسواد تر و متمدن تر بودند؛ از آن فرهنگ و تمدن و اخلاقیات و معنویاتی برازنده ای ساختند؛ چنانکه امروزه خیلی از کشور های اسلامی شده مانند ترکیه و ایران و مصر و مالیزی وغیره؛ حتی قابل مقایسه با عربستان و کشور های عرب اطراف آن نیستند که گویا خاستگاه قرآن و پیامبر و محل خانه الله تعالی میباشند.
فقط باید حقایق قرآن و تاریخ را به دقت کشف کرد و مردمان سرزمین های مسلمان ساخته شده را روشن و تنویر نمود تا قادر گردند که خویشتن را از سلطه و سیادت مادی و معنوی فراعنه خون آشام عرب امروزی و لشکریان اجیر جدیدشان یعنی جهادی های بربری و مُلا های استحمارگر رنگارنگ نجات ببخشند و خود و اولاده شان از طعمه غافل این درندگان شدن رهایی یابند!
++++++++++++
رویکرد ها:
2 ـ http://www.vatandar.at/eftkhar158.htm
3 ـ http://ariaye.com/dari10/siasi/eftekhar6.html