خالق بقايی
سرودهً تلخ از خالق بقايی پاميرزاد به جناب سرتاج عزيز مشاور نخست وزير پاکستان در امور سياست خارجی
بادهای جنوب به ما خزان آوردند
دست و سر و کشتگان درآن آوردند
کردند تبه پکتيک و پروان مرا
از وحشت قرن به ما نشان اوردند
آقای سرتاج عزيز ! گرچه من شما را از نزديک نديده ام ولی ساليکه شما و برادر جنرال اسلم بيگ ريس ستاد کل ارتش پاکستان ، در مزار شريف با فوج پاکستان رحيل اقامت افگنده بوديد و با اسلام آباد پل هوايی برقرار کرده بوديد ، من در مزارشريف بودم. در آنجا مردمان بومی شمال قتل عام شدند و فجايع زيادی رخ داد ولی شيربچه های شمال موجوديت شما را که نقض حاکميت ملی افغانستان بود ، نه پذيرفته و وطن شانرا از اشغال فوج پاکستان پاک سازی کردندو اين درس خوبی بود برای پاکستان که در اعمال و کردار خود و يا در سياست خود تجديد نظر ميکرد و دست از جنگ و خون ريزی برميداشت. ولی سالها گذشت شما همچنان بر پاليسی غلط تان ادامه داديد و ملتی را نی بلکه تمدن کهنسالی را نا بود ساختيد و باعث قتل و کشتار بی گناهان در سرزمين مولانا و شاه امان الله گرديديد .
شما چه بخواهيد چه نخواهيد امروز جهان مشاهده ميکند که ابزاری هستيد در دست انگليس که شما را به همين مقصد پرورش داده و بحيث کشور تروريست پرور آشکار و پنهان حمايت مالی و نظامی ميکند.
اگر چنين نمی بود ، بيستمين سفر کرزی به پاکستان که به توصيه صدراعظم انگليس صورت گرفته بود نتيجه مثبت به بار می آورد و طالبان بالای ميز مذاکره حاضر ميشدند.
من از سفر های مکرر زرداری ، يوسف رضا گيلانی و نواز شريف و هيئات های عاليرتبه طرفين خجالت ميکشم که چگونه در محضر جهانيان وعده همکاری ميدهند ولی به آن عمل نمی کنند. شما در واقع کشور " پاکان" را به محل تربيه و صدور تروريزم به جهان تبديل نموده و خواب آرام را از چشم جهانيان ربوده ايد.
کوتاه ميکنم ، شما غلط کرديد و از راه بهشت به جهنم شتافتيد و نام بدی را در تاريخ به نسل های آينده به به ارمغان! گذاشتيد.
توصيه ميکتم بعد ازين ديگر سياست شما رسوا شده ، کارا نيست و لازم است به اساسات دين مقدس اسلامی و حقوق بشر احترام بگذاريد و دست از خدعه و فرپيب برداريد و صادقانه در راه صلح کار کنيد. افغانستان کشوريست دارای پيشنهً تاريخی که مهاجمين زيادی را در خاک خود موقع نفس کشيدن نداده و از آزادی و حاکميت خود دفاع کرده است.
دو بيت از چکامهً زيبای شاد روان عبدالرحمن پژواک سياستمدار وشاعر نامدار تاريخ معاصر افغانستان را به شما پيکش ميکنم.
اسکندراست نه تنها که زور ما ديده است
هزارآيينه را اين غبار پوشيده است
////
هزار خم نکند مست می پرستان را
چنانکه ذرهً خاکی وطن پرستان را
يعنی اينکه مردم افغانستان غلامی اجانب را قبول نکرده و نمی کند.
دراينجا به شعر ملکوتی مولانای بلخ در مورد مقام آدميت توجه شما را معطوف ميدارم.
گر قدر کمال خويش بشناختمی
دامان خود از خاک بپرداختمی
خالی و سبک بر آسمان تاختمی
سربر فلک نهم برافراشتمی
با احترام