«آریایی»، 12 ساله شد
دستگیر نایل
این شعر را بمناسبت چهار سالگی « آریایی» سروده بودم.و همان سال نشر هم شد.اکنون که آریایی دوازده سال افتخار امیز و پر از فراز و نشیب هارا با همت والا و کوشش های خستگی ناپذیر جناب « عزیز جرات» پشتِ سر گذاشته است،یکبار دیگر این سروده را به افتخار کارها و پیشرفت هایش تقدیم میکنم.هرچند که از کاروان تقدیر کنننده گان این سایت وزین عقب مانده ام.
چهارساله شدی تو« آریایی» بر اهلِ قلم، تو رهگشایی
« جرات» بتو،جراءت بجا داد آنگاه که نام ات،« آریا» داد
وقتی تو، یک و.دوساله بودی ما، باده و تو، پیاله بودی
ماییم وغم زمانه بردوش تو با غم ماشدی هماغوش
هر نامه که ازقلم بیرون شد یا آه و فغان ما، فزون شد
بر سوی تو اش،روانه کردیم آگاه، دلِ زمانه کردیم
دوریم و، زهمدیگر جداییم اما تو زما و، ما تراییم
تو، نام ونشان و جانِ مایی یعنی به یقین زبان ِ مایی
گفتی تو،هر انچه گفتنی بود دیدی تو که هرچه دیدنی بود
سختی و درشتی زما نه هم عشرتِ کارِ صادقانه
شیرین زتو، کامِ دوستداران تلخ از تو،دلِ زنهار خواران
شاد است زتو،«عزیزجرات» ما نیز بگو کجا؟ چه خدمت ؟
کاری که زدست ما، برآید در خدمت تو، نکو نماید
گر زور و زرو، درم نه داریم « آریایی» که داریم،غم نه داریم