عزیز ســـــــها
وطنداران
وطنداران وطن دیگر ازاین بد تر نخواهد شد شود شاید ازاین بد تر ولی بهتر نخواهد شد
نظامی را تهــــــــدابش زسنگ شیطنت باشد درآن کشور که رهزن در مقام سلطنت باشد
درآن کشورکه با دزدان مدال زر شد ارزانی در آن کشور که مولایش بود آدمکش و جانی
درآن کشور که کفرش میکند دعـوای اسلامی درآن کشور که دانا را کنند محکوم به نادانی
درآن کشورکه فرهنگش به دست رهزنان باشد درآن کشور که تبعیض ودو رنگی یی زبن باشد
درآن ملت که بــیداد وســتم از زور بالا شــد خشونت ها شمارش روز از دیروز بالا شد
ازان دزدان فـرهنگ و زمــولاهای آدم رنگ که می دزدند فرهنگت به صد ها حیله ونیرنگ
حذ رکن زاین همه مکروفریب وحیله یی باطل توبرگیـرازدرخت اتـــفاق و همد لی حـا صـل
حذ رکن دام تذویر است تبعیض ودورنگی ها زبان بهر تکلم شد نه از بهر دو رنگی ها
بلوچ وتاجک وپشتون همه ازیک وطن باشد نه اَزبک نی هزاره دشمن مادر وطن باشد
همه نیرنگ استـعمارو عمــال رذیل اوست زبان و دین و مذهب دانه یی دام وکمین اوست
من و تو میـتوانـیم این وطن معـمورو آبادان
توبا من شو اگر خواهی وطن را از دل واز جان
عزیز " ســـــــها "
28.02.2014
مدح سرائی
ای هموطن مدح سرائی دگر بس است نا بخردانه شیون و زاری دگربس است
هیچ حیه رام به گریه وزاری نمی شود هشدار زهر دارد ،بازی دگر بس است
امروز که انتخاب زعیمت به دست تست آن را به دلقکان نسپاری دگر بس است
هرکس به شیوه یی سخن ازصدق میزند باورمکن،شعبده بازی دگر بس است
بوسه به دست هرکس وناکس دگرمزن پٍیرو،مرید و،خرقه درازی دگر بس است
خون ترا مکیده شده تا گلو خبیث با آن خبیث یاورو یاری دگر بس است
هرقطره خون تست برآن کاخ مرمرین آن قطره ها فواره نسازی دگر بس است
عمری شکار تازی وزاغ و زغن شدی فریاد زاغ و زوزه یی تازی دگر بس است
زنهار،رأی توشرف وعزت تو است آن رابه زور و زر نسپاری دگربس است
ازمن شنو " سها " پی هر، دیو، دد، مرو
سنجیده پا گذاریکه تازی دگر بس است
عزیز"ســـــها "