قدم دار انگیز
عر ض
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شعـاروكاراگـردراين وطن يكسا ن شودبهـتــرـــ تصاميم ديگرباعـهـدِ يك پـيـمـان شـود بهـتـر
عـداوتهـا، كـدورتهـاي ما پـرسان شـود بهتـر ــــ بــراي مهـد آ با يي ســروسـامان شـود بهتـر
به تعميـروطن يك عـزم ويك ايمان شود بهتـر
حقيقـت بعدازيـن گرروي اين ميدان شود بهتـر
* * * *
تـوراازدوددل رهبر پـيـام خـويش ميگـوييم ــ ازان كوه پايه هاعـرض وسلام خويش ميگوييم
زدردورنـج مــردم هــم كـلام خــويش ميگوييم ــ زدل هـرچـه بــرايـد هـم بنام خـويـش ميگوييم
ازان بخــت خــرابِ بادوام خــويش ميگوييم
اگرلطـفي شود با ما ويا احـسا ن شـود بهتـر
* * * *
زدروا زقـــد يــم با ستـا ن شــور ونــوا دا ريم ــ ا زان كوه پا يه هاي سركشش پيغام ها دا ريم
شــكا يتهــا زهــرسيـلاب وتـوفان وبـلا دا ريم ــ مـريضاني به هـردردي هـميشـه مبـتلادا ريم
زبـُعـــد د وري راه و زفـُـقــــدا ن دوا داريم
به بيرون رفت آن راهي اگرامكان شـودبهتـر
* * * *
بنـاءًوضع ناخـوب خـراب ازخـلـق دل تـنگش ــ هـمان سيـمـاي مايــوس تمام خاك وهـم سنگش
خـرابـي هـا زتـوفـانهـا وهـم سيلاب يكـرنگش ــ تمــام آه وافــغــا ن وتمـام وحــرف وآهــنگـش
حـقــوق پا يـمـا ل سـا لـيــان ازنـام وازننگش
به امضاي شـما احيـا شـود، جبـران شودبهتـر
* * * *
خـوشا رهبر شـودروزي رَوِي دروازرا بيني ــ زدرد ورنـج مــــرد م شـُـكـــوه وآ وا زرا بيني
تـمــــا م مــشــكـــلا ت ا ول وآغــــا زرابيـني ــ سخـنــدا ن وسخـنـرا ن وسخـن پــردا زرا بيني
به استــقـبا ل خـودآ نجـا سـرود وسـا زرا بيني
مقـام عا لي آ نجا لحـظـه اي مهـمان شـودبهتـر
هـمه اجـنـا س ودارايي به يك بـاد فـنا رفـتـنـد ــ بـه صــد آه وفـغـان ونا لـه ودرد وبــلا رفـتـنـد
بخـون دل هـمـه ا يجـاد واما بي بهـا رفـتـنــد ــ اگرتـقـد يـروقسمت بـودوباخـواست خـدا رفتـنـد
هـمه با جبـرووحسشت يكـدمي درا بتـدا رفتـنـد
تمـا م فـكـرما بـروُفـق ايـن دورا ن شـود بهـتـر
شنـواين عـرض را كـرزي
* * * *
حـوادث تيـره تـرگـرديـدوآمدـانـدريـن دوران ــ چـوسيل بي تـرحم كـرده اوهـرخانه راويـران
چــوماآواره گا ن غـُـرُش رعــديــم يا تـوفـان ــ بـدون تـوشـگي وخـا نه واسبا ب وهـم سامان
بـه درگاه خــدا افـتـيـده ايم مـا فـا قــد درمـان
خـوشـا ايـن زنـدگي برمااگرآسان شـود بهتـر
* * * *
تجمع كرده ايـم روزوشبان مارابـوديك حال ــ تهـي دست وفــقــيــروكمبغــل بـوديـم درهـرسا ل
زمستا نش ازان بـدتـرنـداريم كـمـپل وتـرپا ل ــ به هـرفصلي كه باشدزنـدگی ماراست يك منوال
نــداريــم ماتــوا ن خـــوردن شلـغــم وياا زدا ل
دروغـين نيست حـرف مااگـرپـرسان شـودبهتـر
به شهـرما فـراوانيست واماخوردنـش مشـكل ــ بــه جيـب وكـيسه خـالـي تاسـف بُـردنـش مشـكل
اگرچه زنـدگي چون گل ولـي افسردنـش مشكل ــ تـن آزرده رازيــن بـيش هــم آزردنـش مشـكل
گـل زيـبـاي پيشيـن را دمي پــژمـُردنـش مشــكل
حـقـيـقـت بـرملا يا روي ايـن ميـدا ن شـود بهتـر
* *
* * * *
چـيـزي رابهــرتنـقـیـدخـبـازان گـفـته نـتـوا ني ــ قـصاب شهــردورافــتـيــده ازمــرزمسلـمــاني
دكاكـن رابـه لب نبــودشـعـارورحـم ا رزاني ــ چـه گــوييـم ماديگــرازشيــوه بـرخوردسلما ني
خـلا صه هــركـدا مــش مُهـرها داردبه پيشا ني
نگاهـي بـــرامـورمــوچي وسلــمان شــود بهتـر
شنـواين عـرض را كـرزي
* * * *
اگــرچــه ازلـحـاظ اقـتصـادي زيــرتا ثيـريم ــ فـقـيـروكـمـبغـل هـستـيم وآري پا به زنجـيـريم
شجاعـت بوده باما پـيــروآن حكـم تـقــديـريم ــ درين بحـركلان غـرقـيم ويامردانـه مي ميريم
حـق ا يـن ملـت مـظـلـوم راياايـنكه مي گيـريم
به شـــرط آ نـكـه كـا رما به يك ا يمـا ن بهـتـر
شـنـواين عـرض را كـرزي
* * * *
ازآن روزيكه يكجـا با تهي دستا ن كـمـربستيـم ــ به زيـرنـعـره تـوحـيــد تا ازجاي خـود جـستيـم
به چـوب خـشـك خـودما آهــن فــولاد بشكستيـم ــ هـما ن مـردان پيشينـم واكنـون بـوده وهـستيـم
اگـرا كنـون به دورا فـتا ده ياا ينـكه تهـي دستيـم
ولي گا هـي نظـربــرما تهـي دستان شــود بهـتـر
شنـواين عـرض را كـرزي
* * * *
تـرحـم بـرهـمان طـفـلي كه تنهـابـوده درميـدان ــ كـجــا آن مـادري نـبـودجــداازگـريه وافـغـان
هـمه مغـروق جـمع اين حوادث هاي بي فـرمان ــ جــوانـان سعــادتـمنـدمـا يـان ازنـظرپـنـهـان
درين مهـديكه سرتاسرهمه قبـراست وقبـرستـان
بـجـا يش گل بــرويـدلالـه وريحـان شـود بـهتــر
شنـواين عـرض را كـرزي
* * * *
خـداوندا!درين كشـورچـرا اين روزگا رآمـد ــ چرا ا ين درد ورنج بي حسا ب وبي شمارآمـد
چـرا ايـن كشت وخون بي شماروانـتحـارآمـد ــ چـرااين واژه هاي d s، d, وd r ، d آمـد
چـراتاريخ شيـران بعـدازينش خـدشه دارآمـد
ازيـنـروفـكرمـاسـوي خــدامـيـلا ن شـودبهتـر
شنـواين عـرض را كـرزي
* * * *
بما تا ريخ مي گـويـد كه ما نام ونشـا ن داريم ــ شهـا دتنـا مه ا زهــرداستـا ن وپهـلـوان دا ريم
بسوي هـمـديگـرحالاچـرا فكروگما ن دا ريم ــ چـرا امـروزبعـضاً خسته ورنگ خـزا ن دا ريم
به قتـل يكـد يگـرمايان چـرا تيـروكمـا ن دا ريم
قـضا وتهـاي ما با حكم هــروجــدا ن شـود بهتـر
شنواين عـرض را كرزي
* * * *
هـميشـه اجـنبـي انــدرپـي جـان شـريـن ماست ــ وهـم تاپاي جان باعـزم خـودانـدركـمين ماست
شعارش كردن امحاي ا يـن يك سرزمين ماست ــ خلاصـه دشمـن ديـريـنـه آئـيــن وديــن ماست
چـوما رزهـرگين مخـفي صفت درآستين ماست
ا گـردست پــليـد ش مـحـويـا پا يا ن شـودبهـتــر
شنـواين عـرض را كـرزي
* * * *
ســرتعـظيـم دشمـن درحقيقـت مـكرصـياداست ــ تمـام حيلـه اش مكراست وهم فاقــد بنيــاداست
سلوكش كيش وآئين هـميش ازطرح شداداست ــ وگـفـتارش بـه ظاهـرمثـبت وهم لحن استاداست
بفـكـراين وطن نبودكه رنجوراست ونـاشاد است
به فكرش فكـرما باشـد كه اوخنـدان شـود بهتـر
شنـواين عـرض را كـرزي
* * * *
درين حا لت يكي را كا مـلا مغــرور مي بينـم ــ د يگـرراخـستـه وبيكا روهـم رنجـورمي بينـم
يكي رابـربسـا طش سـا لهـامسـرورمي بينـم ــ ديگـررا بهــرصلح ايـن وطـن درشــورمي بينـم
روان مــردوزن پــژمُـــرده وناجــورمـي بينـم
نظرخـواهي شود گاهي اگـرپرسا ن شـودبهتـر
شنـواين عـرض را كـرزي
* * * *
وطـن درگيـرجـنگ وآ تـش ودود وبـلايـكـسـو ــ وبـي نانـي ورنجــوري وفـُـقــدان دوايـكـسـو
هـمه بارنج وغـم درگيروهـمچون مبتلا يـكـسوــ به مـردم رنج بيكاري دريـن ماتـم سـرايـكـسو
به مغـزوپـود وتا رما چنيـن ا نـد يشه ها يكـسـو
اگـرتـد بيـرا مـحاي چنيـن تـوفـا ن شـود بـهتـر
شنـواين عـرض را كـرزي
* * * *
يـكي رابا ديگـرد رجنگ وپيـكا روغــذابيـنـي ــ صفـيـروصوت وآوازبه ناحـق هـركجا بينـي هـــزاران ديگــــررابـا مصـيـبـت مبـتلا بينـي ــ مــريضـاني به دردوغـم كـه فـاقــد دوابـيـنـي
مـريض مادرين كشـوراگـردرمان شـودبهتـر
شنـواين عـرض را كـرزي
* * * *
وطن را مـا اگـرصدپاره وويـرانـه مـي بينـيـم ــ واين يك ريـزش خـونيكه بي پيمانه مي بينـيـم
هـمه بـايـك نظـرآنـرازهـربيگا نـه مي بينـيـم ــ یکی را پـیــرواسطــوره وا فـسا نـه می بینـيـم
ديگـرراا نـتـظا رصلح بـي صبرا نه مي بينـيـم
رضـاي مـا رضاي درگـه يــزدا ن شـود بهتـر
شنـواين عـرض را كـرزي
* * * *
هـمه درغـصه هاغـرقـيم وباخودگفتگـودا ريـم ــ وا يـن داغ سـياهـي را زنـاخـن تا گـلـودا ريـم
يـكي را با د يگــرميـل ومحـبـت آ رزودا ريـم ــ به صـد طـرزتفـكـرراه حـل راجستجـو دا ريـم
به فكرآ نكه روزي صلح را درپيش رودا ريـم
بـرادربا بـرادرگـربـه يك پـيـما ن شـودبـهتـر
شنـواين عـرض را كـرزي
* * * *
اگــربـلبـل ســرا يـد بـوي هـرگـلـزارمي آ يـد ــ به سوي شـمع اگرپروانـه عاشـق وارمي آيـد
وراازبيـم وتــرس سـوختـن كـي عارمـي آ يـد ــ بـــراي آ زمـايــش بــرســربــازا رمـي آ يـد
وحـرف ماهـمـان حرفـي كـه اويكـبارمي آ يـد
به آن عـزمي كه اول داشـتيـم ما آن شـود بهتـر
شنـواين عـرض را كـرزي
* * * *
اساس نــوگــذاريـم وبه كـا رخـويش آغـا زيـم ــ طنـيـني بهـــراعـمــا روطـن يكـجـا بپــردازيـم
فضاي مـرزبـوم خـويش رامـامحـرم را زيـم ــ به این یک سرزمین خسته خود بازمی نا زیـم
به هـرجائيكه هستيم درحقيقـت جمع سربا زيـم
به تبعيض زما ن گريك خط بطلان شـود بهتـر
شنـو اين عـرض را كـرزي
* * * *
بـه تـعـمـيـروطــن مــا متحـدوهـمنـوا با شيـم ــ به ترميـمش كـمربنـديم وهم با يك صدابا شيـم
فــقـط ما پـيــرود ستـوروقـا نـون خـدابـاشيــم ــ وسـرگردان به كارخوب اين ماتـم سراباشيـم
گـرايش هـا بسـوي مثـبت ومثبـت فـزا با شيـم
رسـوم وكا رما برطبق اين قـرآن شـود بهـتــر
شنـواين عـرض را كـرزي
* * * *
صداقت دروظيفـه دايـما ايـن طـرزكا رما ست ــ كسي سرمشق ماگيـردهـما نا دوستـدارماست
انيس وهـم نشـين مـاوا زمـُلك و د يـا رما ست ــ به هـرجاهـرزماني ايـن حقيقت افتخارما ست
به ايـمان داشتن دركا رمارا ايـن شعـا رما ست
كه كاخ اخـتيـا ن ازبيخ وبـُن ويـران شود بهتـر
شنـواين عـرض را كـرزي
* * * *
هـمه انـد يشـه وسعي وتـلا ش وكـا روبــا رما ــ هـمـه تاب وتــوان ومغــزوخون و اختيارما
بـــراي مـــرد م آ وا ره ي نـيــكـــو شـعــا رما ــ بــراي درد وزخـم ورنــجـهـاي بي شمـارما
بـه تسـكيـن دل ا يـن مـــرزبــوم دوستــدارما
به يـك فـكـرومـرام و مقـصد وايمان شودبهتـر
شنـواين عـرض را كـرزي
* * * *
دريـنجـامـولــوي وا فـســرواستـادهـا دا ريـم ــ جـوا نان سـعــا دتـمــنــد وبا فــكــررسـا دا ريـم
وهـمچون كادرهـاي مسلكي دربخـشهـاداريـم ــ به احرامـي كـه بستيـم تاكنـون هـم اقـتـدادا ريـم
شكـايت نيست ا زمايان ولـي عــرض بجادا ريـم
به هـريك گوشـه يي تثبیت وگرامـكا ن شودبهتـر
شنـواين عـرض را كـرزي
* * * *
چنين است شـمه يي ازشكوه وعــرض ونـيازما ــ ويا ازســرگـذ شــت وقـــصـه دورودرازما
بطـورمخــتصـرازآن هــمـه امــيـا ل ورا زما ــ نـگــاهـي گـرشـود بــرمــردم آيــنــده ســازما
اگــررســم ورسـوم ويــك قــلـم آغـــوش بـازما
بـه معـقـول دل( انگــيـز) وهـرانسان شـودبهتـر
شنـواين عـرض را كـرزي
شـنـوكـرزي
شنوكرزي
شنوكرزي
ثور1391 كابل