محمد عالم افتخار
دستگیر نایل؛ و 101 زینه تا جهانشناسی ساینتفیک!
ـ ریاضیات؛ زبان طبیعت و دینامیک خِرد انسانی است!
ـ وقتی که؛ گند فرهنگ طالبانی مان بلند میشود!
هفته گذشته چشمم به «یاد داشت هایی بر کتاب گوهر اصیل آدمی» از خامه داستان نویس و منتقد ادبی نام آشنا محترم دستگیر نایل روشن گردید که صفحات ویبسایت هایی چند را مزین ساخته بود(1). این یاد داشت ها هنوز ادامه دارد ولی کمینه در مورد اصل یاد داشت ها و انتقاد های جناب شان و در نتیجه به ادامه آنها بگو مگویی ندارم.
آنها را به دقت میخوانم و سعی میکنم نواقص و ناتوانی های خودم و کتابم را بیشتر و بهتر دریابم و تلاش ممکن را در رفع و رجوع آنها انجام دهم.
حتی فرمایشات قضاوتکارانه محترم نایل مبنی بر اینکه کدام نظریات در مورد من و کتابم «شخصی» است و کدام نظر؛ گروهی و رسمی یا(خدا ناخواسته) اکادمیک...؛ اعتنا بر انگیز نیست؛ چونکه ما افغانها هنوز صاحب نظر گروهی و... نشده ایم و حیات شبان ـ رمه ای مان که به غلط قومی ـ قبیلوی اش نیز میخوانیم؛ چنین امکانی را برایمان نداده است.
حتی رسمی ترین و رهبری کننده ترین نظریات مان همانا نظرات شخصی شبانان، مشران، اُمرا و دکتاتوران؛ و در پشت سر چه بسا نظریات لارنس ها، دیورند ها، ویکتور پطرویچ ها، اختر عبرالرحمن ها و امثالهم بیگانه بوده است.
تعارفاتی که جناب نایل در پاراگراف های نخست مقاله شان در مورد این کمترین؛ فرموده اند فقط با عرض سپاس من بدرقه میشود و اما تصور میکنم شائیسته من اینها نه؛ بلکه همان مهربانی هایی است که در رابطه به کتاب گوهر اصیل آدمی و عجایب و غرایب و معضلات و مهملات آن؛ کرده اند.
جناب دستگیر نایل با این نقل قول از ص 2 کتاب گوهر اصیل آدمی که:
«به دلایل فراوانی مفید و موثر و سازنده تشخیص داده شد که یک میتود ویژه «دایره پلکانی» میتود زینه ها برای تسهیل هرچه بهتر و سریعتر و فشرده تر طی شدن این مراحل مقدماتی طرح و به آزمون ګرفته شود.»
حکم میکنند که "من تا کنون در هیچ کتاب داستانی و یا سریال داستانی از بزرګترین نویسنده ګان جهان ګرفته تا کوچک ترین ها این میتود را ندیده و نخوانده ام.."
این حکم جناب دستگیر نایل؛ فوق العاده دقیق و درست است ولی نبودن این میتود؛ در کتاب های پیشینیان؛ فی النفسه دلیل بر تقبیح و تردید و تلعین میتود شده نخواهد توانست و شاید دقت و ارزش یابی مسئولانه و بخردانه و مبتکرانه تری را نیز متقاضی باشد!
خاصه که به نظر من؛ اینجا جناب نایل؛ یک کم لطفی و کم دقتی و حتی طفره روی نموده و بالنتیجه سهواً یا عمداً راهشان را کج کرده و به بیراهه زده اند؛ و گرنه میتوانست این زحمت کشی نقادانه شان ثمرات بزرگ تر و سازنده تری در پی داشته باشد.
توجه فرمائید: عرض شده است که «یک میتود ویژه «دایره پلکانی» ـ میتود زینه ها ـ برای تسهیل هرچه بهتر و سریعتر و فشرده تر طی شدن این مراحل مقدماتی طرح و به آزمون ګرفته شود.»
تصور میکنم یک ناظر بیطرف و بیغرض اینجا متوجه میگردد که «طرح و به آزمون گرفتن یک میتود ویژه» در این اثر مطرح است؛ نه صرفاً پردازش ذوقی ی داستان و یا سریال داستانی؛ چیز هایی که جناب دستگیر نایل صرف و صرف "عاشق" همانها اند و میدانید که عاشق جز معشوق خود؛ زیبایی و فضیلت دیگر؛ نمی بیند و نمی شناسد!
اما این ناظر بیطرف لابد می پرسد: «میتود ویژه» برای چی؟
ـ برای تسهیل هرچه بهتر و سریعتر و فشرده تر طی شدن این مراحل مقدماتی!
ـ کدام مراحل مقدماتی؟
ـ مراحل مقدماتی چه امر و چه پروسه و چه روندی؟
جناب دستگیر نایل؛ به مقتضای هر علت و انگیزه؛ اندکترین تلاش نفرموده اند تا حد اقل درین راستا روشنی ای بیاندازند.
ـ این؛ شاید هم یک غفلت تصادفی باشد و نه یک تعمد؛ ولی از آنجا که این خشت اول است که کج گذاشته میشود؛ دیگر ناگزیر دیوار تا ثریا کج خواهد رفت.
اما از آنجا که کتاب مورد بحث دو نام دارد؛ اینجا احتمال تصادفی بودن غفلت؛ کمرنگ میگردد؛ توجه فرمائید:
نام کتاب: گوهر اصیل آدمی
(101 زینه برای تقرب به جهانشناسی ی ساینتفیک)
بنا بر این سخت تعجب آور است که مخصوصاً منقد محترمی با نامبرداری جناب دستگیر نایل؛ چرا اصلاً و اساساً از نام و عنوان اثر طفره میروند؟
مگر به دلیل اینکه بدون این طفره روی نخواهند توانست تا "یاد داشت ها..." را حسب الاراده سر هم بندی نمایند و به کرسی بنشانند؟!
علاوه بر این؛ متن کوتاهی زیر عنوان "سخن نخست" در صفحه 1 و 2 کتاب؛ با صراحت کامل و شامل اعلام میدارد که پلان و پروژه و هدف؛ غیر از داستان پردازی و سریال داستانی مورد نظر و هدف جناب دستگیر نایل میباشد. لطفاً دقت فرمائید:
«سخن نخست:
تقریباً در تمام فرهنگ ها و تئوری ها و باور ها و فلسفه ها یی که نوع بشر (از دوران بَدَوی تا عصر امروز ـ در حدودِ ده هزار سال) پدید آورده؛ جدال بر سرِ این بوده و هست که کدام باور و تلقی و قانون فلسفی و قاعدهء حقوقی و اخلاقی؛ حق و درست و زیبا و کامل است و کدام یک نیست.
این دعاوی در هزاره های پسین تاریخ بشری؛ چنین هم مطرح می شود که کدام باور ها و شرایع:
خدایی و آسمانی و رحمانی است و کدام یک زمینی و بشر ساخته و «تحریف شده» و شیطانی!
قرن ها ست که ظاهراً حسب وظیفه و فریضه (ولی در واقع: به اقتضای غرایز و منافع !) به خاطر «ثبوت» حقانیت و رحمانیت و ازلیت و ابدیت باور ها و شرایع؛ عمدتاً نیروی شمشیر و قهر و غضب از جمله در هیأت جهاد های صلیبی و سیستم های انگیزیسیونی و اخیراً بیشتر تاکتیک های «انتحاری» به کار برده می شود.
مگر از لمحهء پیدایش نوع بشر تا کنون اساساً ـ و با مرکزیت و محوریت لازم ـ ؛ سؤالی بدین گونه مطرح نبوده که خود «بشر» چیست؛ از سایر موجودات حیه چه فرق و تفاوت و تمایز دارد و بر اساس کدام علت و دلیل و منطق و ریاضی؛ دارای حقوق و کرامت و حرمت و قیمتِ بیشتر می باشد؟
«جهان شناسیی ساینتفیک» با فراهم ساختن بنیاد های مقدماتی؛ درست از همین نقطهء بنیادی است که وارد مسایل حیات و بشر می گردد و صورت حل ـ یا انگیزه ها و دلایل و بنیاد های حل آن ها ـ را به دست می دهد.
اما مباحث جهان شناسیی ساینتفیک نه تنها در مقیاس کشور «جهان سومی»ی ما (افغانستان)؛ مافوق اکادمیک است ـ آن هم به فرض اینکه چنین مفهومی مصداق داشته باشد! ـ بلکه در سطح کشور های «جهان اول» و «جهان دوم» نیز اساساً پائین تر از سطح اکادمیک نیست و نمی تواند از این سطح پائین تر باشد.
(عجالتاً روی چراییی این اصل بحث کرده نمی توانیم .)
معهذا در «جهان اول» و «دوم»؛ از آنجا که سطح عمومیی بینش و تفکر سیکولار، اطلاعات عمومی، آزادیی اندیشه و بیان، تحمل و احترام عقاید و افکار دیگران خیلی ها بالاست؛ حد اقل افراد کتاب خوان و مخصوصاً جستجوگر حقایق و اندیشه ها پیرامون مسایل غامض و جانسوزی که تمام بشریت با آن مواجه بوده و هست؛ می توانند چنین مباحث را زیر مطالعه بگیرند و با مددِ دیکشنری ها، مراجع مدد کنندهء ترمینولوژیک و بالاخره به کمک استادان؛ کما بیش به ژرفای معانیی آن ها واصل گردند و از این عملیه لذت سرشار هم ببرند.
چنین امکاناتی در کشور ما هم؛ در حد استثناءات وجود دارد و خوشبختانه روز تا روز افزایش می یابد. مع هذا چنانکه در مقالهء «پرتوی بر هدف»؛ تشریح و مستدل گردیده است؛ قبل از مطالعات در مباحث جهان شناسیی ساینتفیک؛ نسل های آینده دار و آینده ساز وطن ما احتیاج شدید به یک سلسله مطالعات مقدماتی و ورزش های ذهنی دارند.
البته تعلیمات در مکاتب و پوهنتون ها (صرف نظر از ملاحظات در بارهء آن ها) و مطالعات و خود آموزی های هدفمندانه و پر ثمرِ خود این نسل های پویا و پر توان؛ خیلی از راه ها را بدین جهت باز می کند.
ولی علاوه برآن ها ـ به دلایل فراوانی ـ مفید و مؤثر و سازنده تشخیص داده شد که یک میتود ویژهء «دایره پلکانی» ـ میتود زینه ها ـ برای تسهیل هرچه بهتر و سریعتر و فشرده ترِ طئ شدن این مراحل مقدماتی طرح و به آزمون گرفته شود.
عجالتاً آنچه در چوکات این میتود تدوین و پیشکش می شود؛ چیزی میان داستان های کوتاه از گزیده های سرگذشت یک فرد بشر نوعی و نمونه ها و اشارات کوتاه تحلیلی از مفاهیم جهان شناسانه ـ نه تخصصی ! ـ در آن می باشد.
محل آرزو مندی است که این پارچه های سرگذشت گونهء سریالی؛ بعد ها با استخدام رنگ و تصویر و بازیگری و انیمشن و سایر امکانات دیجیتالی و کمپیوتری به گونه های نیرومند تر و پر جاذبه تر و همه گیر تر هم ارائه شود تا مُراد ها سریعتر و در حد کمال مطلوب به دست آید؛ یعنی راه ها برای مطالعه و آموزش و جذب «جهان شناسیی ساینتفیک» به مثابهء جهان شناسیی غالب و سازنده و راهگشایندهء اکثریت ها بیش از پیش هموار و هموار تر گردد.
بنابر این؛ پس از مقالهء فشردهء «پرتوی بر هدف» که احتمالاً خواننده گان جوان در فهم کامل آن به کمک هایی ضرورت دارند؛ مطالب پیاده شده در میتود «دایره پلکانی »ی انبساط ذهن؛ حسب ترتیب آتی (با ترتیب 101 زینه) می آید و آرزومندیم که در مطالعه و برداشت ها از آن اِشکال آزار دهنده و مأیوس کننده ای بروز نکند.
گفتنی است که در این جریان؛ حد متوقعه؛ حد متوسط می باشد و خواننده اگر بالاتر از آن حد برداشت داشته باشد؛ از همین حالا باید تبریکات صمیمانهء نگارنده را بپذیرد!
این اثر؛ به مثابهء «فصل صفر» جهان شناسیی ساینتفیک خواهد بود!»
آیا وقتی اعلام میشود که "این اثر؛ به مثابهء «فصل صفر» جهان شناسیی ساینتفیک خواهد بود!" میتواند به این معنی باشد؛ که داستان و رومان "لیلی مجنون" داریم یا نمایشنامه "رمیو و ژولیت" وغیره وغیره.
یا اثری اساساً مفهومی و علمی و فلسفی در کار است که با چاشنی یا رویکش هنر و تصویر و شگرد های داستانی و از جمله تیپ و شخصیت و سمبول و استعاره و اسطوره و مبالغه و اغراق و بدیع و بیان ... ساختمان پذیرفته تا جوانتر های نسبتاً باسواد مان را طی یک سفر خیال انگیز و رومانتیک و سمبولیک و ساینسفکشن به پهنای جهان و اعماق فرهنگ (2)عمومی بشری ببرد و منجمله با گوهر (3) اصیل آدمی در تماس قرار دهد که در آن هیچگونه تبعیض و امتیاز و بی امتیازی وغیره وجود ندارد ولی با تأسف که فرهنگ های بدوی و اولیه به ناگزیر طوری بالا آمده اند که این گوهر را در خانواده ها و جوامع و اقوام و قبایل مختلف به درجاتی ماؤوف نموده و از نوع بشرـ در اکثریت ـ یکی از بدترین موجودات حیه روی زمین را ساخته اند و میسازند.
اینکه گفته میشود؛ این اثر شدیداً روانی است و باید حد اکثر تحت حالت تمرکز و مدیوتیت؛ مطالعه گردد؛ دلایل زیادی دارد و صرف یکی از آنها برخورد با باور ها و گرفتاری های عمیق فرهنگ اعتیادی ی معیوب و مرضی و خرافی میباشد؛ که بخش عمده (بالای 80 فیصد) روان افراد یا به عبارت دیگر «کودک درون» آنان را میسازد؛
بدین جهت؛ غالباً ترتیب و تسلسل دقیق در خوانش «زینه ها» خواهد بود که از بروز مشکلات تشوشی، توهمی و سردرگمی ها ... تا حدودی که برای هرفرد نیز یکسان نیست؛ جلوگیری خواهد کرد و هم غایه اثر صرف در تسلسل دقیق زینه هاست که حتی الامکان برآورده خواهد شد!
وانگهی تمامی آثار ادبی نوشتاری و نمایشی؛ روانی اند که صرفاً درجات شدت و ضعف تأثیر گذاری ی آنها در مغز و سیستم روحی؛ قسماً در بافت ذاتی آثار؛ قسماً در نحوه دریافت و استفاده از آنها و قسماً در طرز باور و وابسته گی عقیدتی به آنها تفاوت هایی می یابد.
بدین حساب هشداریه آغازین مورد سخریه جناب دستگیر نایل در کتاب گوهر اصیل آدمی؛ اصلاً در مورد همه آثار عقیدتی و علمی و هنری و فلسفی و ایدئولوژیک از قرآن و آثار فقهی و کلامی گرفته تا مولانا و مارکس و مائو و سید قطب و اقبال ... صدق میکند و همه مان دیده و دریافته و با گوشت و پوست و استخوان خود تجربه کرده ایم که برخورد های سطحی و سرسری و بی نظم و قاعده و خود رأیانه ... با این منابع؛ چه آفات و مصایب عدیده فردی و گروهی و ملی و جهانی را به بار آورده است و به بار می آورد.(4)
بدینگونه؛ رویهمرفته دست کم تا اینجا جناب دستگیر نایل؛ موضوع را عوضی گرفته به اثر گوهر اصیل آدمی؛ طوری می پردازند که در ظاهر و باطن با آن سنخیت چندانی ندارد.
بر علاوه جناب نایل خیلی ناراض و عصبانی اند که چرا درین اثر چیز هایی است که در آثار پیشینه نبوده و دیده نشده است و حتی تا جایی پیش میروند که بشر و زندگانی و اطوار و رفتارش ـ چه درست و چه غلط، چه حق و چه باطل ـ همین بوده و هست و خواهد بود؛ لذا باید همه چیز را طوری هم قبول و هم احترام کرد که حتی سیاه را؛ سیاه و سفید را سفید هم نباید گفت!
خیر؛ جناب محترم دستگیر نایل!
سیر تکامل تاریخی و مادی و معنوی و رفتاری و اخلاقی و آرمانجویانه و زیبایی شناسانه ....انسان بر خلاف این تیز ایستای جناب عالی بوده است و الا من و شما؛ هنوز بوزینه و شاید هم فروتر از همخانواده پیشترینه مان "موش" باقیمانده بودیم که در دهلیز های تحقیقاتی؛ افواه است لا اقل تعداد ژن هایش برابر با ما میباشد!
ظاهراً نیز موش؛ به مثابه موجود حیه پستاندار که در دل زمین زنده گی میکرد؛ توانست از انقراض عظیم پایان عصر دیناسور ها در 65 میلیون سال قبل؛ بچ شود و... دیگر؛ والله اعلم بالصواب!
نمایش «گوهر اصیل آدمی» برضد نصایح حضرت والا؛ به دنیایی تونل میزند که در آن؛ کس و نیرویی مجاز نیست تا بر اولادهء آدمیان حتی «نام» تحمیل نماید. اینکه فهم این مهم؛ راحت نیست؛ قبل از هرکس دیگر؛ بنده متأسف و معذب میباشم!
برضد مواعظ جناب شما که در برابر «ریاضی» و «ریاضیات»(5) آنهم در عصر "دیجیتال" یعنی عصر حاکمیت اعجازی سرتاسر جهانی ی ریاضیات؛ عجیب آلرژی و حساسیت دارید؛ در مواظبت از سلامت گوهر اصیل آدمی در فرزندان آینده بشر؛ چیز های ساینسفکشن مانند ابر پروسیسر (تحلیلگر) و ابرکامپیوتر(محاسبه گر) سهم تصور ناپذیر خواهند گرفت و در نتیجه بائیستی کمترین شانس برای اینکه «ویروس» های تخریب کننده گوهر اصیل آدمی از دلدلزار های فرهنگ اعصار «بدویت» و «جاهلیت» و «وحشت» و «بربریت»... وارد تن و جان و روح و روان و مغز و اعصاب آنان گردد؛ باقی نماند و در سیکلی دیگر؛ مغز و سیستم عصبی بشرِ دارای گوهر اصیل آدمی؛ خود به ابر پروسیسر ها و ابرکامپیوتر های به مراتب کارا تر مبدل خواهد شد که معادلات چند و چندین مجهوله عاطفه وعشق و معنویت و اخلاق و فضیلت ... را نیز پروسیس و کامپیوت خواهند کرد.
اینگونه؛ ناانسان ها و بدگوهران؛ دیگر نخواهند توانست از دروازه ها و گذر گاه های کنترول شبه سایبری ـ دیجیتالی = (ریاضیاتی) به آسانی کنونی ـ خاصتاً چنانکه در افغانستان 30 ـ 40 سال اخیر دیدیم و دیدید! ـ رد شده بر صدر نشیننند و قدر ببینند و بر ریش هرچه آدمی و انسانیت است؛ بخندند!
بدینگونه است که تمامی آرمانهای اعصار گوناگون بشری؛ به آرمان «گوهر اصیل آدمی» ختم میگردد!
و البته بدبختانه درک و دریافت همچو موردی آنقدر ها سهل نیست بخصوص در حالی که گرفتار فرهنگ طالبانی و جذبات ولنتاریستی و اسیر دست و پا بستهِ مالیخولیای «دانشگاه و پوهنتون» و «اول افغان، باز مسلمان و باز انسان!» (6) باشیم و یا مثلاً اراده نمائیم که طیارات و سفاین و ماهواره ها و فراتر از آنها را با چوب و گورانه و هی هی چوپانی و شتروانی ... برانیم ....
اینکه در مورد معاشرت های عاشقانه دو دلداده؛ عیب و ایراد هایی وارد میشود؛ آنقدر ها منحصر به جناب دستگیر نایل نیست؛ این ایراد گیری ها کم و بیش، از جاهای دیگر هم شنیده میشود و علت آن فوق العاده روشن است.
معیار ها و ضوابط ما که 99 فیصد قبیلوی، مردسالارانه، زن ستیزانه، زن ـ برده دارانه، زن ـ متاعی و زن فروشانه است و در عمل توسط بینش و کنش طالبانی؛ خشن ترین تبارزات خود را مبرهن میسازد؛ بر ساختار های روانی مان مسلط است و همین روان است که حتی صحبت عادی میان دختر و پسر را هم بر نمی تابد.
البته در کتاب گوهر اصیل آدمی؛ پسر و دختری بی محابا به کدام کنش و واکنش عاشقانه نپرداخته اند و نمی پردازند؛ پس از سال ها دوستی و شناخت و گذشتن از مراحل گوناگون آزمونها؛ و باز همراه با طی عملی چندین مرتبه ای آنچه «ایجاب و قبول طرفین» خوانده میشود؛ در حضور شهود ذیصلاح خانوادگی به وصالی که تعیین کننده آن نیز کار و هدف و آرمان مشترک است؛ میرسند.
عبور از شکلیات چه بسا دلالانه و بازاری؛ به مقتضای فضای نوین و غیر عنعنوی نمایش کتاب است که بر فطرت و ذات طبیعی بشر و همان «گوهر اصیل آدمی» معطوف میباشد که دیده بینا؛ حتی با مشاهده تصاویر سمبولیک روی جلد کتاب نیز میتواند آنرا دریابد!
بر علاوه اینها؛ نادیده گرفتن قطعی ی مقاله نسبتاً مفصل و روشنگر و مؤکد «پرتوی بر هدف» که خاصتاً شخصیتی به سطح و سویه بروندادهِ جناب دستگیر نایل را تا حدود بالایی میتوانست مجاب نموده به استقامت درست رهنمون گردد؛ نیز سوال بر انگیز است!
این پیشگفتار راهبردی را هفته آینده خدمت عزیزان پیشکش خواهم کرد تا ببینیم کی ها به مصداق ضرب المثل والای "شتر دزدی و خم خم!؟" تشریف دارند و تشریف داشته اند!
نکته قابل توجه دیگر؛ در یاد داشت های محترم دستگیر نایل؛ روش شان در نقد است؛ ایشان بر خلاف ادعا؛ داستان و سریال نه بلکه انگار بیانیه رئیس جمهور کرزی را مورد بررسی قرار میدهند و بریده های چه بسا تحریف شده از سخنان پرسوناژ های مختلف و متضاد را به دنبال هم قطار نموده همه را از یک بیانیه دهنده (نویسنده کتاب) جا میزنند و بد و رد میگویند!
با چنین روش؛ معلوم است که هرکدام از بزرگترین داستانپردازان و نمایشنامه نویسان منجمله خالق شاهنامه؛ فردوسی و آفریننده مثنوی و دیوان شمس؛ مولانا را میتوان در نظر عوام تقبیح و تخطئه کرد و حتی از قرآن جملاتی بیرون کشید که آنرا کتاب شرک و کفر نشان دهد. آخر نه این است که:
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد!
ولی به هرحال و تحت هر شرایط؛ نفسِ مورد مباحثه قرار گرفتن کتاب؛ خود امر بسیار عالی و ثمر بخش میباشد و بدین لحاظ علی الوصف ملاحظات پرنسیپی ی بالا که ضرورت به بروز؛ داشتند؛ من از جناب دستگیر نایل کمال ممنونیت را دارم که به اثر بنده توجه مبذول داشته و آنرا سزاوار نقد و بررسی خویش دانسته اند و آرزو مندم هیچ ملاحظه ای نکرده تمامی آنچه را که در ذهن و ضمیر شان میگذرد با برهنه گی کامل بروز فرمایند.
به قول معروف : هرچه میخواهد دل تنگت؛ بگو!
مگر بایستی این اصل آزموده و محقق شده علمی را نیز از یاد نبرد که هیچ کار و کارنامه بشری نمیتواند؛ از کلیه جهات فاقد کم و کسر و یا مانند کُتُب مقدس "لاریب به فیه" باشد.
ارزش بزرگترین آثار نوابغ و حتی کشفیات و اختراعات آنها که شگفتی و تحسین جهانی را نیز بر انگیخته و عالیترین تقدیر ها و ستایش ها و جوایز منجمله "نوبل" را نصیب گردیده اند؛ هم نسبی بوده و نیازمند تکمیل و تکامل توسط بعدی ها باقی مانده است و باقی میماند.
کمیت این نسبیت ها به هر تناسبی که عرصه آن دستاورد ها از ساحه بلافصل طبیعت و عالم فیزیکی دور و به حیات و فرهنگ و اجتماعات بشری نزدیک باشد؛ کاسته میشود؛ چرا که فاکتور ها و متغیر های این گستره به گونه های تصاعدی افزون بوده حداقل به طور فرضی 5 در برابر 500 میباشد.
یعنی اگر بتوان یک پدیده و جریان طبیعی را توسط 5 فاکتور توضیح داد یا کشف و بروز نمود؛ توضیح، کشف و بروز یک ایده، پدیده و جریان اجتماعی ـ فرهنگی ـ روانی در حیات بشری نیازمند قبض و بسط و تجزیه و تحلیل... 500 فاکتور و متغییر خواهد بود.
ولی نباید سوء تفاهم شود؛ هدف این کمترین از شرح بالا؛ این نیست که چرا جناب دستگیر نایل؛ در اثر و کارنامه من؛ به دید و دریافت و توضیح کدام نسبیت ارزشدار نایل نشده اند لابد که مطلقاً چرت است و چرند...!
دعا کنیم که هیچ عزیز مان گرفتار بیماری کور رنگی نباشد؛ نعمت دیدن عالمی از رنگ های وسط سیاه و سفید چون آبی و بنفش و سرخ و سبز و نارنجی و طلایی و نقره ای و خاکستری... و ترکیبات اعجازگر آنها؛ نعمت بسیار جلیل و جمیل آفرینش و آفریدگار است.(7)
++++++++++++++++++++
رویکرد ها :
1 ـ منجمله اینجا:
http://www.ariaye.com/dari10/farhangi/nail6.html
2 ـ مراد از کلید واژه «فرهنگ»؛ درین گستره؛ تمامی آن چیز های مادی و معنوی است که بشر؛ علاوه بر دارایی ها و توانایی های عالم حیوانی؛ در طول عمر تمامی نسل های خود پدید آورده و اندوخته است.
3 ـ کلید واژه «گوهر اصیل آدمی» مراد از حالت فطری و طبیعی دینامیک ارثی و ژنتیکی انسان؛ قبل از افتادن در تالاب فرهنگ عمومی و خصوصی است که روان و شخصیت فرد آدمی را؛ برخلاف سایر زنده جان ها از هندسه طبیعی متفاوت میگرداند. یا به عبارت دیگر جوهره ذات بشر حین تحقق جهش تکاملی اساسی.
4 ـ هوشدار مورد سخره جناب نایل چنین است:
"اما نکتهء مهم و غیر قابل اغماض این است که خواننده حتماً از زینهء اول باید سفر را آغاز کند و ناگهان یکی دو یا ده زینه در میان پرش نکند. هرگاه چنین کند درین صورت نه تنها هدف میتود زینه ها بر آورده نشده است بلکه احتمالات زیاد وجود دارد که خواننده در معرض تأثرات روانی، وجدانی و عقیدتی ای قرار گیرد که سپس حتی مطالعه ئ منظم و سیستماتیک زینه ها به حالش کمک نکند.
محضاً به خاطر آنکه به خود آسیب روانی وارد نیاورید که میتواند عواقب کوتاه مدت و بلند مدتی داشته باشد؛ تمنا و تقاضا و تضرع نگارنده و مؤلف از خواننده ء گرامی اینست که نظم سیستم را نگسلد و حتی کوشش کند که در زینه های بالاتر از پنجاه؛ بدون تحلیل و یاد گیریی نهایی مسایل؛ یک زینه بالاتر هم خیز نبردارد!
بنابر همین ملاحظهء فوق العاده جدی و حیاتی، اینجانب برای خوانندهء کنونی سخت خطیر و حتی کُشنده تشخیص دادم که از زینهء 101 به بالا نروم و فرصت تنفسی برای وئ فراهم کنم که بتواند؛ خویشتن را آمادهء پیمودن زینه های بالاتر دیگر سازد!"
5 ـ تنها جناب دستگیر نایل نیستند که در برابر کاربرد واژه «ریاضی و ریاضیات» توسط من در کتاب گوهر اصیل آدمی و جاهای دیگر؛ حساسیت و خصومت نشان داده اند و میدهند. از آنجا که ریاضیات به مثابه مجموعه علوم؛ از سخت ترین آموختنی هاست که تنها علوم الکترونیک با آن قابل مقایسه بوده و به درجه دوم قرار میگیرد؛ لذا معلوم نیست که این عزیزان؛ از واژه های متذکره چه برداشت دارند؛ ولی به نظر من؛ ریاضیات زبان طبیعت و دینامیک خرد انسانی است و ابداً در علوم ریاضی دیروز و امروز و فردا محدود و مقید نمیشود چه رسد به «خط کش و دایره و زاویه ....» جناب دستگیر نایل. درین مورد سر فرصت بحث جالب و لطیف و شیرینی خواهم داشت ولی حالا چند سخن از اندیشمندان بزرگ در مورد:
ـ " اشر" نقاش معروف هلندی در سال 1971 میلادی در سن 72 سالگی و یک سال پیش از
مرگ خود نوشت :
« وقتی که هوشمندانه با رمز و راز های دور و بر خود برخورد کردم و وقتی به
تجزیه و تحلیل مشاهده های خود پرداختم، به ریاضیات رسیدم. من آموزش جدی در دانش
ندیده ام ولی گمان می کنم بیش تر با یک ریاضی دان وجه مشترک داشته باشم تا با
یک هنرمند.»
ـ " رودن" (1840- 1917 ) مجسمه ساز مشهور فرانسوی می گوید :
« من یک رویا پرداز نیستم، بلکه یک ریاضی دان ام . مجسمه های من تنها به خاطر
این خوب اند که ساخته و پرداخته ی اندیشه ی ریاضی اند.»
ـ "ج.ه هاردی" ریاضی دان انگلیسی معتقد است :
« معیار ریاضی دان مانند معیار نقاس یا شاعر، زیبایی است . اندیشه ها هم مانند
رنگ ها یا واژه ها باید در هماهنگی کامل و سازگار با یکدیگر باشند. زیبایی
نخستین معیار سنجش است.»
6 ـ اشاره است به جدال ننگین پیرامون واژه های «دانشگاه» و «پوهنتون» و مماثل های پشتو و دری در بخش های باصطلاح تحصیلات عالی و شورای ملی و شورای قضا وغیره؛ و نیز فرمایشات معین جوانان وزارت اطلاعات و کلتور و همتایانش در زمینه اولیت افغان بودن؛ ترک و تاجیک ... و فلان زایی و فلانی زاده بودن.
7 ـ به اغتنام از فرصت اینک اعلان کتاب را که مدتی قبل تنظیم شده است؛ پیشکش
میدارم تا عزیزان منجمله به آنچه مورد مناقشه است؛ خود دسترس یافته در زمره؛ حق
اساسی خویش ـ قضاوت ـ را اعمال نمایند:
مژده به جوانان پیشتاز!
مژده به مردم ترقیخواه و انسانیت طلب!
کتاب چندین بُعدی و چندین منظورهء «گوهر اصیل آدمی» به بازار های داخل و خارج کشور عرضه گردید.
این کتاب که 101 زینه (یا نردبان) برای تقرب به جهانشناسی ساینتفیک میباشد؛ با بهره گیری از شگرد های هنر های کلاسیک و مدرن طراحی شده تا به حیث یک سریال بلند و جذاب و آموزندهء سینمایی؛ به نمایش در آید.
برخ نمایشی کتاب طئ رشد جسمانی و روانی و کارنامه های قهرمانان آن؛ خواننده را به اعماق جامعه و روانیات افراد گوناگون آن میبرد، از بسیاری سرحد ها بیرون میسازد و بالاخره به غایات و آرمانهای جلیل و جمیل انسانی میرساند.
کتاب گوهر اصیل آدمی؛ یک وثیقهء رنسانس و نوزایی در افغانستان و مشرقزمین است و به دلیل تمرکز بر گوهر یگانهء آدمی و جهانشناسی خلاق ساینتفیک از مقام و منزلت رنسانس، نوزایی و روشنگری مغربزمین فراتر می رود.
کتاب گوهر اصیل آدمی را دریابید؛ بخوانید، لذت ببرید، دماغ و روان خویش را روشن، پهناور و نیرومند ساخته مهیای رهبری سیاسی، مدیریت و منجمینت اجتماعی، اقتصادی و کلتوری افغانستان گردید.
کتاب گوهر اصیل آدمی را به دوستان و عزیزان خویش هدیه بدهید!
با کتاب گوهر اصیل آدمی هنر خلاق ریالستیک، رومانتیسم آرمان آفرین و قهرمانپرور و بالاخره پردازش های ساینسفکشن را تجربه کنید!
با کتاب گوهر اصیل آدمی؛ مهیای درست ترین جهانشناسی و انسان شناسی و برگزیدن بهترین هدف ها و ارزش ها برای زنده گانی خود، مردم و همنوعان تان گردید!
کتاب گوهر اصیل آدمی محرکهء اعتلای نامحدود شخصیت و سجایای عالیه شما طبق مقتضیات عصر امروز و دوران آرمانی آینده است!
کتاب گوهر اصیل آدمی؛ شفابخش بسیاری از درد ها و التهابات روحی جوانان مخصوصاٌ زن ها و دوشیزه ها میباشد!
همین امروز کتاب «گوهر اصیل آدمی» را به دست آورید؛ فردا دیر است!
با مراجعه و تماس به آدرس های زیر میتوانید این کتاب را بدست آورید:
افغانستان:
کتابفروشی خیام ـ جوی شیرـ و سایر کتابفروشی های مرکز و ولایات
هندوستان: 8860054224
آلمان:
- هامبورگ - فروشگاه دوستانه واقع سلطان بازار شتاین دم 39:
تلفون :0176 88 22 88 24
- کافی لیترر:
تلفون- 040 57 130 733
مونشن خوراکه فروشی آریانا، شماره های تلفون :O176 64 89 57
هالند
دنهاگ، شماره تماس : 0617 606 078
دنمارک:
– کوپنهاگن فروشگاه میوند، خوراکه فروشی محترم ویس بارکزی:
- کوپن هاگن، نوربغو گیله ِ خوراکه فروشی محترم حاجی محمد فدا
- تلفون تماس : 24 43 00 12 و 26 60 44 54
جزیرهء یولند / شهر آغوس، سوپر مارکیت ( لِت کـُوب)، شماره های تماس:
29 29 65 36 و 30 20 73 61
سویدن: شماره تماس:
07 39 18 25 08
امریکا؛ واشنگتن دی سی :
شماره تماس: 571 839 70 73
کانادا : شماره های تماس :
250 445 66 41
778 384 80 32
1-604-465 28 99 (از طرف راست خوانده شود)
آسترالیا: شماره تماس:
04 044 05 088
فرمایشات به صورت پُست و پارسل:
8860054224 0091