يحيي دبير
نيست
بازهم زآبادى اين وطن خبرى نيست
ساليان سال سوى وطن هم، سفرى نيست
همه مردم عالم انددرپى ترقى وتعالى
ليك همچومادگرمردم بيچاره ودربدرى نيست
نبُوددرفكردولتمندان دگرجزچوروچپاول
بفكررفاه وترقى مُلك هيچ سيرو نظرى نيست
جيب پُركنندوبه خودقصرها آبادكنند
جيب ملت خالى وبجزمفلسى دگراثرى نيست
رُئيس وهمه اراكين مصروف شروفساد
ماچواولاديتيم برسرمادرهمه حال پدرى نيست
زخزانه تابه سنگ ومعدن به يغماببرند
بررگ وريشه اين ملت بجزصداى تبرى نيست
سالها وقرن هابدين منوال ميگذرد
همچو ما دگرنسل دربدرو خاك بسرى نيست
براينهمه رشوه واختلاس،شروفساد
بهرآمدن رهبردلسوزبمُلك بازهيچ باورى نيست
بدين اميدچونياكان رخت سفربنديم
خيرنيابيم زاينان،ديگرجز زيان وضررى نيست
دبير،اين رنج گران باشددايم باقى
چوسعى به اصلاح درين مُلك مثمرثمرى نيست
دبير٢٠١٠هالند
خاطره ها
يادآنروز كه ماامن وامان ديارى داشتيم
چه زمستان و تابستان وياچه نوبهارى داشتيم
جمعه شب ها سوى قريه كوه،دشت ودمن
به جمعى اقارب وياران چه ليل ونهارى داشتيم
ميله هاى نوروزى،تابستانى وخزانى سربسر
رنگ برنگ،بهربزكشى چه چابك سوارى داشتيم
نبود هرگزترس وهراس درهركجايابيم مرگ
دلى شادوأرام ،عارى ازغم،چه روزگارى داشتيم
دلى هيچكس نمى تپيد بهرسرمايه ،زروزور
درس و تحصيل وخدمت بهروطن شعارى داشتيم
نبودهيچ اثرازدرورنج ،شريكى وصيالى
نه پيوسته دردسروكمرونه ازخون فشارى داشتيم
وگرمى افتيد بارى رنج وآفت ومصيبت
همه باهم بهرحل مشكل ، خيل وتبارى داشتيم
به كم وبيش آن زمانه بودصبروقناعت
نه دالرونه كلداروافر،ولى عزت واعتبارى داشتيم
خانه هاى ماگلين،بس گرمى ومحبت
نه براين قصرهاى مرمرين دگرسروكارى داشتيم
نبود دُم سران ما بااژدهاى جهانى بند
نه خصم و نه نهان برآستين گژدم ومارى داشتيم
از سالاران جنگ وانتحارى بوديم برحذر
نه دربندغلامى و نه بهرحلقه گوش غارى داشتيم
به دفترفارغ زتنبان،پشم وپكول وقره قل
هم به فورم ونشان وبه كراوات ،سروكارى داشتيم
دبير،اى خدا آن روزگاررابازگردان دگر
كين همه عمرزبهراين مصيبتها،پاى فرارى داشتيم
دبير٢٠١٤هالند
++++++++++++++++++++++++
هديه به فاميل هاى شهداى وطن وقربانيان ولايت كنر
سربازِهموطنم !
درره وطن ومردم پيوسته جان دهدسربازٍهموطنم
نه ميهن به رذل وطالب شيطان دهدسربازهموطنم
هرروزدربرابراين خيل وحش،وحامى خصم نابكار
هرآن قربانى فزون برين زمان دهدسربازهموطنم
بنازد اين ملت به همت ،شجاعت وغيرت والاى تو
كه بدشمن،ميهندوستى نشان دهدسرباز هموطنم
حيف ودريغ كه رئيس،رهبرووزيرتوبس ضعيف بوُد
تا برتو روحيه،عزم وهم امكان دهد سربازهموطنم
كجاشدآن اسكات واورگان ،تانك وتوپ وطيارهُ تو؟
تا قلب طالب وحاميانش تكان دهد،سربازهموطنم
كنون كه خيل دزدان قرن براريكه قدرت رسيده اند
گوش من وتو بدست اين وآن دهد ،سربازهموطنم
كى بودمسوول اينهمه قربانى،ناتوانى وترس وجُبن؟
تا بدين ملت جواب وهم تاوان دهد، سربازهموطنم
دبير٢٠١٤هالند
بگذر !
ازبرخداهموطن ازانتخاب جنايت كاربگذر
ازبازى ودست زدن بادُم شيرويامار بگذر
دندان وزهراينان گوشت واستخوان سوزد
زانكه سال هاكردزندگى ماخواروزار،بگذر
چشم بيندازبعقب،اعمال وكردارشان بنگر
بهرمقام زنده گى من وتوكرد تارومار،بگذر
آن جنگهاى قدرت،همه چور.وچپاول ثروت
سراسرمُلك وكابل من وتو كردغارغار،بگذر
براين شعارهاى فريبنده،مشوتوودگرغافل
ازآزمودن همه اين آزموده هابار بار،بگذر
زكهنه انديشان قرن،حاميان جهل وظلمت
حيات من وتو كرده مبدل به شب تار،بگذر
برريش وپكول وكراوات مخوربازى و فريب
برانديشه نگر،اينهاسرمابُردبپاى دار،بگذر
دبير،تاكى وچندرفتاروكرداربه احساسات
تفكروتفكر،ازاحساسات به صدهابار،بگذر
دبير٢٠١٤هالند