دکتر بیژن باران

 

تبلور اختلالات روحي در 5 شاعر معاصر

خلاصه. در اینجا، نخست، مناسبات اختلالات روحی با خلاقیت ادبی بررسی می شود.  دوم، تبلورات این مناسبات در پیش کسوتان شعر نو، تحت ژانر ادبی مرثیه خوانی، مورد کنکاش قرار می گیرد. یکی از مضار روال تکوین مدنیت جدید، خلجانهای ذهنی و اختلالات روحی در فکر، هبجان/ ایموسیون، شخصیت در شهروندان مساعد است.  در میان انسانهای حساس باید باین پرسش پاسخ داده شود:  آیا خلاقیت ادبی منجر به اختلالات روحی می شود یا برعکس؟ رابطه خلاقیت ادبی با هزینه روحی در غرب، هم بطور آماری و هم نظری، نشان داده شده است.

در این مقاله نشان داده می شود که شعرنو می تواند حامل تبلور التهابات درونی شاعر، واکنش او به نیاز سنت مرثیه باشد. همچنین پذیرش آن از طرف خواننده می تواند بیانگر روحیات افراد با اختلالات روحی – خفیف یا شدید- باشد. توجه شود که آثار هدایت برای نوجوانان از طرف اولیا منع میشود.  در حالیکه این آثار رفیع ادبی تنها بر جوانان مستعد آسیبهای روحی اثر سوء داشته؛ در اکثر جوانان منجر به رشد ادبی و تلطیف احساس و بیانشان می شود.

تلاشی حیات قومی، با فروپاشی شبکه گسترده ش، تشکیل خانواده خود- اتکا با تطویل امانی دوره پرورشی در شهرهای پرجمعیت پرحادثه، منجر به ظهور بیگانگی و خلجان ذهنی، شواهد جنایی در همسایگی/ رسانه ها، رفتارهای نوین اجتماعی می شود. ادبیات يكي از ارکان طليعه دار مدرنيته یعنی تجدد فرهنگ عرفي است که  محتوایش تبیین گذار به زندگی شهری و ارتباط جهانی می باشد.  شاید تبیین این استحاله شباهت به شرح اسطوره گیلگمش به سرزمین اموات و روایت سفر پیدایش/ جنسیس تورات داشته باشد- ولی در ابعاد بسیار وسیعتر و سریعتر. 

شعر نو با نشر افسانه نيما در 1300 ش زاده شد.  اصالت نيما در جهت تكامل تاريخي فرهنگ ايراني باب طبع رهروان مطرح شعر فارسي معاصر واقع شد. آثارش منجر به ورود چهره هاي قوي شعر نو شد كه بقول نيما از‘رود‘ وجودش آب گرفتند. پس مانايي نيما نه فقط در لذت / آموزش خوانندگانش بوده؛ بلكه با ايجاد مكتب اصيل و عيني- نه سليقه فردي و محفل بازی- ادبي، شعر نو ادامه يافت. 

 شهرت یک شاعر را مي توان برحسب عواملی مساحي كرد با: سیطره هنری پس از مرگ، توجه جهاني به خلاقيت، جهت دهي/ پيشتازي در حوزه هنري، تاثير بر همكاران/ عامه، اصالت كارهاي خلاق، دامنه افتخارات در طول زندگي. برد ادبی/ اجتماعی یک پدیده عینی است؛ بر پایه ذکر شاعر در تجمعات، بین دانش جویان، سازمانها، سایتها، نشریات و اثرگذاری او بر مکتب، سبک، روند شعر، تاریخ ادبیات، مسئولیت / پایداری اجتماعی او و معراجش به ضمیر ملی میباشد.

اختلالات روحی. در طول حیات، یکی از مصائب بشر بیماری می باشد. این یا بخاطر تهاجم ویروسی، عدم توازن مصونیت، نارسایی ژنتیک و یا بخاطر عدم توازن هورمونی مغزی میباشد. عوارض این بیماریها کاهش توان انسان با نتیجه مرگ زودرس می باشد.  از همان آغاز تاریخ، انسان برای مداوای بیماری، مواد و اوراد با هدف ترمیم تن و روان را واسطه قرار داد.

شاعران از احاد جامعه هستند؛ با استعداد و ممارست هنري، پيام خود را در جامعه پخش مي كنند.  اين انسانها هم وارث ساختار ژنتيك، متابوليك، هورموني خانوادگي، كنش/ واكنش محيط فرهنگي یعنی اخلاق سنتي، هم بیدفاع در مقابل شط اشعه/ ذرات/ ویروس/ تک یاخته ها، فعل/ انفعلات رويدادهاي جوي/ اجتماعي/ جهاني مي باشند. 

در روانشناسي رابطه بين خلاقيت هنري و اختلالات روحي تبيين شده.  خُلق ناپایدار به هزينه حیاتی  یعنی مریضی و کوتاهی عمر مي تواند به آفرينش هنري كمك كند؛ ولي هنرمند باتعادل روحي هم مي تواند همان اندازه خلاق باشد {7}. البته خلاقان فكري نرمال بيشتر در علوم و معماري ند.  اگر آمار يك بيماري در مردم از طريق علمي، تجربي، يا نمونه برداري در دست باشد- شاعران هم مشمول اين آمار ميشوند. 

ولي اختلالات روحي حساسيت هنرمند را بيشتر مي كند. لذا منطقي است كه انتظار داشت در شاعر اختلالات روحي بيشتر از توده ها باشند – در آمریکای شمالی این بطور آماری صادق است.  اين استنتاج را ميشود در مطالعه ي آ ثار، مدارک پزشگی، نامه هاو رفتارهای اجتماعی مانند شغلی، صنفی، سیاسی آنها و خاطرات كتبي در مورد آنها بدست آورد.

آسيبهاي روحی شامل ند بر: افسردگي، 2قطبی یا دلمردگي- سرخوشی/ مانيا، اضطراب، وسواس /عقده رفتاري یا ميل قوي به يك عمل/ تك فكري در باره يك موضوع مانند تقاص یا مرگ، دیوانه فردی یا کاری بودن، ویرش، خودخواهی افراطی، اوهام عجيب، صدا / سیما / سودا در سر، علائم روحي مانند خود بزرگ بيني، حقارت، ترس، ادعای رابطه با متافيزيك، مشغله ذهني/ رفتاري چون مجذوب يك فكر بودن و تسبيح زدن، فکر خودكشي.

در قرون وسطا مصرف مشروب/ مخدر و کمکهای بالینی مانند آثار ابن سینا و رازی، ایجاد آثار هنری راههای عمده تسکینی بودند. معمولا اختلالات روحی در ادوار نامساوی افسردگی و سرخوشی عارض بیمار می شوند.  در فاز اول دلمردگی، کمی توان کار، فکر خودکشی، نهایتا بیقراری و تغییر شغل عوارض آن است.  در مرحله دوم، پرکاری، شوخ طبعی، آرزوهای بزرگ، بیقراری و تغییر شغل بدلایل جدید دیگر عارض می شوند.  اين بیماریها درآغاز سده 21م، با فن آوری رایانه ای تصویری مانند MRI/PET و ژنتیک بسيار پژوهيده شده اند. مقولات طبي افسردگي، اضطراب، بیگانگی باختصار بيان مي شوند.

افسردگي به معني وضع روحي ناسالم براي مدتي در فرد است.  علايم غم، حساسيت، بي علاقگي، خستگي.. در مريض ظاهر ميشوند. جنون لحظه اي، رفتار غير طبيعي، با دو قطبي بودن دور تناوب سينوسي هيجان- افسردگي همراه است. .در موارد بسياري به خودكشي يا اعتياد مي انجامد.  مرثيه خواني در شعر نو پرده اي بر علايم اين سه بيماري مي كشد.  لذا بايد از جنبه عام زاري فرهنگي، وجه فردي افسردگي را جدا كرد.

اضطراب توجه ذهني غيرطبيعي به يك شئي، حادثه، آينده، تصميم ميباشد.  علايم آن بيقراري، تهييج، احساس وحشت، عدم ثبات روحي است كه گاهي به وسواس ذهني/ رفتاري مي انجامد. در اين بيماري، آتوريته در زندگي بيمار يكي از علل اختلالات ميشود: نقش پدر مستبد در اضطراب كافكا، كيش شخصيت در اعدام بوخارين، زينوويف، نامه هاي فروغ به پدرش.

بيگانگي بي مهري، كم توجهي به ديگران و رسوم سنتی، احساس بيم از ديگران، عذاب در محيط كار، خانواده، اجتماع تعريف شده. یک نمونه شغل عوض کردن مکرر هدایت می باشد.  يكي از علل آن شهرنشيني است كه فرد را از محيط آشناي ايستاي روستا/ ايل به خياباني در يك شهر بزرگ متغير پرت مي كند. به اين روند ابزار قهر دولتي، كمي تحرك شهري، اخبار موحش جنايات در ذهن فرد افزوده ميشوند. رک به بیگانه کامو، ترجمه آل احمد، و شعر مهاجر فارسی، اسماعیل نوری علا، 1377.

سه اختلال روحي فوق علل محيطي يا بدني هم دارند: محيطي شامل شرايط جوي، مرگ عزيزي، تعطيلي، تضیع حقوق مدنی، اجحاف به فرد/ شناسی مانند دوست/ قوم/ همسایه مي باشد. عوامل بدني شامل متابوليك، ژنتيك، هورمونی اند. در كشور پيشرفته ي آمريكاي شمالي 10% جميعت بالغ، از افسردگي رنج مي برند، حدود 30 میلیون نفر. داروهاي بسياري براي مداوا وجود دارند. اين اختلالات، در روال طب باليني، مداوا، روانكاوي تحليلي- شفا پذيرند.  داروهای رایج ضدافسردگی Prozac, Paxil, Zoloft در تقلیل پندار و رفتار برای کاهش کشش بیمار به خودکشی موثرند.

لودويگ، دانشمند مقيم كنتاكي- امريكا{7}، در تحقيق خود، هزينه شهرت یعنی حل مسئله خلاقيت با جنون، مي نويسد: اختلالات روحي در طول جواني هنرمندان تا يك/ سوم بوده كه در دوره بلوغ فكري بخاطر عدم مداوا به دو/ سوم افزايش مي يابد. اين نكته در مشاغل ارثي مثل سلطنت بسيار مهم است! این ارقام نشان میدهد که هنرمندان 3 برابر مردم عادی اختلالات روحی دارند.

روانشناس انگلیسی، پست، ثابت کرد که آمار افسردگي در شاعران 2 برابر مردم عادي  ست {6}. زندگي اين هنرمندان عرصه كارزار خروش ديو روح در جمجمه با عينيت هنر اجتماعیشان مي باشد. لودويگ ادامه مي دهد، در شهرت هنرمند كه با كمك نيروهاي اجتماعي/ تاريخی محيط تحقق پذيرند و براي جاوداني شدن آثار هنرمند ضروري ند، 8 عامل زیر موثرند:

1.      بروز استعداد/ قابليت خاص كودك.

2.      رشد قابليت كودك با حمايت اوليا كه خود اهل حال ند يا حساسيت روحي دارند.

3.      ایمان به آزادی ذهنی/ بیانی، پيكار بضد سنت، منجر به واكنش اوليه منفي جامعه ميشود.

4.      گنجايش زياد تنهايي/ خود – اتكايي هنرمند.

5.      روبرویی با آزمون جسمي مانند عليلي / صانحه نزديك به مرگ، در آغاز زندگي.

6.      تاكيد بر كار خلاق خود با ’مهر متمايز شخصي.

7.      سماجت در ابقای سبک برگزيده خود در روند آفرينش.

8.      تجربه تلاطم روحي كه در روند آفرينش هنري تسکین يابد.

اگر اختلالات روحي با هيجان لحظه اي، سرخوشی/ مانيك، يا علايم ديگر عود کند به روند آفرينش هنری خلل وارد می كند.  لذا جنون غايي مخل آفرينش هنري است.  شايد شراب خواري حافظ و خيام، خوش گذراني نبوده یا سماع و ریاضت و سفر یعنی تغییر مکان مولانا، عرفانی نبوده بخاطر بيماريهاي روحي آنها بود.  خودكشي وان گوگ، همينگوي، سيلويا پلاث، ویرجینیا وولف؛ دائم الخمری تنسي ويليامز، ترومن کاپوتی، اخلاق « فاسد» بودلر، ورلن، رمبو، ژيد؛ ترس/ دلهره الن پو، گوگول؛ افسردگي فصلي/ دوقطبي اميلي ديكنسون، عقده قمار داستا يوسكي، غلیان بیانی و كشته شدن در دوئل پوشكين، لرمانتوف؛ جنون/ غمحالي بايرون، جويس- مربوط به اختلالات روحي آنها بود.

بيماري، شاعر را حساس / بهانه گير به محيط مي كند. در برخي شديدتر بوده در برخي خفيفتر.  برخي اثرات مخرب بيماري را با اعتياد به دود، شرب، تزریق مواد تخفيف مي دهند.  اين بيماري ها در گذشته تشخيص/ مداوا نمي شدند. ولي در قرن 21م بويژه در غرب در روال طولاني مشاوره/ دارويي التيام پذيرند. اکنون داروهاي مداواي موثر براي برخي اختلالات رواني مزمن در دسترس ند.

بمرور در روال اجتماعي، روان و ژن  در پندار، گفتار، رفتار هنرمند ظاهر ميشوند. اين را در افسردگي فروغ، هدايت، وان گوگ، پو، گوگول، كافكا ميتوان ديد.  تبيين سه اختلال روحي – افسردگي/ سرخوشی، اضطراب/ دلهره، بيگانگي/ انکار – با حفاري در شعرنو مشكلات زير را در بر دارد:

1.      زندگي خصوصي شاعرهنوز مفصل توصيف نشده.

2.      زاري، مویه، حجب فرهنگی، استتاري بر علايم اين اختلالات است.

3.      ذهن آزاد شاعر نو در تضاد با محدوديت دولتي، خلجان مصاف تنهاي خود را افزون بر اختلال روحی در شعر وارد كند.

4.      سبك سهل و ممتنع یعنی آسان برای مردم و سخت برای ممیزی، رك گويي را استتار می دهد. یک نمونه در نیم قرن آخر مشروطه، شاعر شعر خود را با فاعل "شاه" می نوشت؛ برای نشر "شب" را رمزی برای فاعل می گذاشت تا از ممیزی بگذرد.  خواننده هزوارش شب را شاه میخواند!

5.      پايه محدود شهري روشنفكري خوانندگان فارس و كمي دامنه نفوذ شهرستاني شعر نو علل / علايم اختلالات روحي در روستا را – در آثار شهرستاني - مختفي می كند.

6.      اگر در جامعه 10-15 % جميعت بالغ از سه اختلال روحي فوق رنج ببرند، آنها خواننده پروپاقرص آثار شاعران بيمار ند؛ این طرفداری منجر به غلو شهرت مقطعی این شاعران می شود.

شیوه نقد. مشكل است كه خصوصيات شخصي شاعر را بخاطر حجب اجتماعی ش در شعرهاي چاپي او حفاري كرد. در فرهنگ ايران، هنوز شرح زندگي خصوصي يك فرد از محرمات است. ولی نسبت به ادبیات قرون وسطای ایران ادبیات معاصر تخیلات هنرمند را آشکارتر می کند. منابع براي مطالعه زندگي شاعر نوسرا بقرار زیرند:

1.      شعر نو، بر خلاف شعر سنتي، تا حدودی در برگیرنده زوایای زندگي خصوصي شاعر مي باشد؛ آثار شاعر نو نقد و تحليل بیشتر شده اند. 

2.      ادبيات شفاهي درباره شاعر بصورت خاطره نزد اديبان همسن يا جوانتر وجود داشته، پراكنده نشر يافته اند.

3.      شرح حال زندگی بوسیله نویسندگان دیگر.

4.      نامه/ کارت پستال ها به دوستان، خویشان، دیگران؛ سفرنامه.

5.      مدارک پزشگی، شغلی، سفری.

6.      اقلام غیرکلامی- نقاشی، مجسمه، عکس، ویدیو، کلیپ، سی دی، فیلم.

7.      آثار هنری مورد پسند آنها از قبیل چایکوفسکی، کافکا، وان گوگ، پلاث که حلاجی شده اند.

مداقه برخي آثار نيما، اخوان، شاملو، فروغ ، سپهري بسنده ست. اين نقل قولهاي شعري را با دو منبع نقد اشعارشان و خاطره نويسي خود يا اديبان ديگر ميتوان محك زد. از تطبيق تحليل شعرهاي نو مقوله افسردگي، اضطراب، بيگانگي در شعر نو را ميتوان استنتاج كرد.

هدایت.   در میان ادبای معاصر بیشترین توجه بآثار و منش هدایت با نقد ادبی و تاویلات روانشناختی شده است.  او در 23 سالگی خواست خود را در رودی در بلژیک غرق کند؛ او هم اعتياد داشت.  فربد فدایی، استاد روانشناس، میگوید {8- همشهری}: هدایت بیماری اختلال ُخلقی دو قطبی داشت: دوره تناوب خمودگی، افسردگی و کم کاری ممتد با دوره سرخوشی، خُلق بالا، کوک بودن، آفرینندگی، تولید ادبی زیاد، طنز، سرزندگی، نکته سنجی، اعتماد بنفس. این نظریه بر اساس استخراج از منابع 6 گانه فوق بوده؛ منطبق بر نظر نقادان دیگر هم است. رک 9و 2.

در آثار او افسردگی، مرگ، بیماری، انحطاط غلبه دارند.علت دیگر افزون بر این اختلال روحی که منجر به خودکشی با گاز در پاریس شد، باین قرار است:  فشارهای محیط  مانند مضیقه مالی، انتظارات خانوادگی رقابت با برادران و شوهر خواهر. « تمام هستي من سر چنگك باريك آويخته شده و در ته چاه عميق و تاريكي آويزان بودم.» بوف كور، ص 47. « دنيا به نظرم يك خانه ي خالي و غم انگيز آمد..» همانجا، ص 76. " درزندگی زخمهايی هست که مثل خوره روح را در انزوا وتنهايی می خورد ومی تراشد." همانجا.

فروغ .  افسردگی او را می توان در نامه ها و آثار او دید. در خاطرات حائری، زن اول احمد شاملو، به تعرض انفعالی فروغ اشاره شده.  فرخزاد در 16 سالگي با زدن رگ دست خواست خودكشي كند؛ به سيگار هم معتاد بود. تکرار / فركانس غم در فروغ از همه بالاتر است. باید ستم 2 لایه بر زن روشنفکر را در نظر داشت. 

« همه ي هستي من آيه ي تاريكيست../ در اتاقي كه به اندازه ي يك تنهايي ست../ آسماني ست كه آويختن پرده اي../ به چيزي در پوسيدگي و غربت واصل گشتن../ گردش حزن آلودي در باغ خاطره هاست../ پري كوچك غمگيني» تولدي ديگر س 1 ببعد. چه خوب بود كه تاريخ نگارش شعر داده می شد.  آنگاه ميشد شعر را با حال و كار فروغ در آن مقطع زماني و شرايط محيطي او تحليل تطبيقی/ قیاسی كرد.

بيمار افسرده كم توان، گاهی ناظر خود بوده يا بيرون از خود بودن را حس مي كند: « اگر به خانه ي من آمدي../ يك دريچه.. بيار.. كه از آن/ به ازدحام كوچه ي خوش بخت بنگرم.» هديه.  « از دو سيگار روشن/ .. دو تنهايي» جفت. « جمعه ي متروك/ ..غم انگيز/ .. انديشه هاي تنبل بيمار/ .. خميازه هاي موذي كشدار/.. خانه خالي/.. دلگير/ .. تنهايي و تفال و ترديد.» جمعه.

« از سكوت ساده ي غمي ست/ برحروف درهم جنون‌‌»‌‌ روي خاك. « كه فرو ريخته در من ../ تيره آواري از ابر گران/ عشق غمناكم با بيم زوال» گذران.  « غمهاي آدمي را/ غمهاي پاك را» همانجا. " آيا شما که چهره ی تان را زير نقاب غم انگيز زندگی مخفی نموده ايد گاهی به اين حقيقت ياس آور انديشه می کنيد که زنده های امروزی چيزی به جز تفاله يک زنده نيستند."

نيما.  در مورد زندگی نیما از دیدگاه روانشناختی باید پژوهش بیشتری شود. رک آل احمد، پیر مرد چشم ما بود.  در بسیاری از فرهنگها، هنوز تعصب بضد اختلالات روحی وجود دارد. لذا تشخیص، بروز علائم، نسخه مداوا مخفی می مانند. « مرده را ماند در گورش تنگ/ به دل سوخته ي من ماند/ به تنم خسته، كه مي سوزد از هيبت تب.» هست شب. اضطراب اينجا با فشردگي و احساس خفگي گور آمده. 

افسردگي به علت ابری بودن: « در اين دنياي ابر اندود» خانه ام ابريست. «من دلم سخت گرفته ست» زردها.  شايد خاطره لادبن، برادر نيما، که پس از کودتای سوم اسفند 1299 بجبر به كشور شمالي گريخت، در شب سرد زمستاني، در ذهن نیما حک شده، ترس/ پارانويای اورا تشدید کرد: « من چراغم را در آمد رفتن همسايه ام افروختم در يك شب تاريك/.. گم شد او: از من جدا، زين جاده باريك. » " آي آدمها" شرح تقلای ناامیدانه فردی در اجتماعي خشن بوده که با افسردگي و طنزشاعر همراه است.

شاملو.  در خاور میانه شاعر ملی به اسطوره می پیوندد. از عکسها و شرح رفت و آمد با او میتوان اعتیاد او را به سیگار دید. انرژی زیاد او منبع لایزالی برای کارهای ادبی بود. شاملو دو قطبي روحي را با « به  بودن يا نبودن» هاملتي مي آميزد: « فريادي از نوميدي فريادي از اميد» شبانه. افسردگي از تاريكي را چنین ميپردازد: « چه غم آلود شبي بود» شبانه.

سپهري. او در فلسفه شرق آرامش نسبي يافت. شاید سفرهای او تسکینی برای بی قراری ش در تغییر مکان بود. با اينهمه تنهايي در سطور و تصاويرش با شفافي بچشم ميخورند: « پشت هيچ ستانم / آدم اين جا تنهاست/ چيني نازك تنهايي من.» واحه ي در لحظه.  « دور خواهم شد از اين خاك غريب/ دور بايد شد، دور» پشت درياها. « بوي هجرت مي آيد/ من به اندازه ي يك ابر دلم مي گيرد/ بايد امشب چمداني را/ كه به اندازه ي پيراهن تنهايي من جا دارد،» نداي آغاز. «چقدر تنها مانديم » دوست.

اخوان. او افسردگي و اضطراب را با اعتياد به سيگار و تسبيح تسكين داد.« كه افسردگي روي/ خورد آب ز پژمردگي دل.» گل. « از تهي سرشار» چون سبوي تشنه. « آشياني بود، مسكين در حصار عزلتش محصور» مرثيه.  « ديد اشكم را/ خامشي بهتر/ هم چون ابر حسرت خاموش بار من » پيوندها و باغ.

 

منابع.  SAVEDATE  \@ "yy.MM.dd"  \* MERGEFORMAT ‏13‏.10‏.01

  1. م اخوان ثالث، بدعتها و بدایع نیما یوشیج،1341؛ عطا و لقای نیما یوشیج، 1357.
  2. ف فرخزاد، نقد آخر شاهنامه، مجله ، 1341.
  3. براهنی، طلا در مس، 3 جلد.
  4. آرین پور، از نیما تا روزگار حاضر، زوار، تهران، 1376.
  5. ن میری، مشغول قتل عام روزها هستم- نگاهی توصیفی به شخصیت صادق هدایت، همشهری، 1381.
  6. م شاهرخی، غلامحسین ساعدی- آخرین روزها در پاریس، عصر نو، 1383 .
  7. http://www.farhangsara.com ؛ شورای گسترش زبان فارسی
  8.  http://www.persian-language.org

8 http://sharghnewspaper.com/831012/html/litera.htm پیوند گسسته: 011013

9 www.psychologypsychiatry.com  Felix Post پیوند گسسته: 011013

www.sciencenews.org/pages/sn_edpik/b_2.htm  Ludwig A 10  پیوند گسسته: 011013

11 www.hamshahri.net/vijenam/tehran/1381/810806/adab.htm        

12   parvaztaoj.persianblog.com/1383_4_parvaztaoj_archive.html  پیوند گسسته: 011013 

13      www.hylit.net/ba/more/1392_0_2_0_M  پیوند گسسته: 011013 

14 http://www.iranonline.com/literature/index-nima.html

15 http://www.shamlou.org/

16 http://www.forughfarrokhzad.org/

17 http://www.sohrabsepehri.com/

 18   http://www.sadeghhedayat.com/       پیوند گسسته: 011013 

19 http://mehdi1307akhavan1369.persianblog.com/ پیوند گسسته: 011013 

19 http://mehdi1307akhavan1369.persianblog.com/

 

 

 


بالا
 
بازگشت