دکتر بیژن باران

 

عشق در پرستوهای شهلا

راهیست راهِ عشق که هیچش کناره نیست. حافظ

 

مجموعه شعر، پرستوها، شهلا، انتشارات امیری، کابل، 1392، شمارگان 1000. فهرست 115 شعر این کتاب 130 صفحه ای رئوس زیر را دربر می گیرد: زن، فصول، عشق، تخیل، عاطفه، مراسم، خانواده. عشق در این کتاب 37 بار نام برده شده؛ هر بار در بافتاری متفاوت مانند پرنده، اولیا، فرزند، آرزو. نقد این مجموعه شعر در 4 بخش انجام شد: نقد ساختاری، زبان، تنانگی، عشق پرستوهای شهلا.

شاعر پرستوها سیمای بصری و حسی معشوق را در آرزو و تمنا آورده. اگرچه 37 بار "عشق" در کتاب تکرار شده؛ ولی لفظ عشق برای اوج شوریدگی جذبه 2 تن بکار نرفته. عشق می تواند در رابطه با پرنده، خود شاعر، اولیا، فرزند باشد؛ ولی عشق 2 طرفه– چه عام مانند برخی غزل حافظ چه خاص مانند افسانه نیما- تصویر نشده. عشق با حساسیت معنی دار است. آیا عشق ریشه اش در مهر کودکی خانواده، بر اساس تخیل و عواطف نوجوانی، آرزوی ایده آل متبلور از سینما و ادبیات میانسالی است؟

نخست در تصویر طرف مقابل، شاعر با عبارات و استعارات بدیع ولی کوتاه معشوق را تصویر می کند که در بقیه این نقد ارایه شده. عشق احساس قوی و عمیق به امری تعریف شده که شامل رابطه جنسی 2 نفر هم می شود.  انواع آن بقرار زیرند: بیدریغ مانند عشق مادر، هدیه/ خیرات به همنوع، لذت تنانه رمانتیک بین زوج، خویشاوندی بین اعضای خانواده، دوستی با همسنان/ همبازان، به آرمان/ حقیقت/ اعتقاد مانند عشق میهن. سبک و مقدار عشق بنا به توافق، هدف مشترک، وفاداری، مالکیت معشوق با ازدوج تعیین می شود. در اقلیت ناچیزی عشق مانیک/ شوریده با حسادت، مالکیت، اختلال تکفکری obsession و وابستگی پدید می آید.

مثلث عاشق-عشق- معشوق در ادبیات تخیلی مهمترین موضوع است. در پرستوها این مثلث با ذوق، تخیل، خلاقیت بشعر در آمده. در شعرهای گل سیب، بمان، مستی، عشق، زنم- صفات زیر برای عشق بکار رفته اند: جوانه، لالایی، جاذبه، التماس، احساس، حیرتبار/ شگفتی، آتشین، تابنده، نور، نفی غصه ها، فرحان/ شاد، عریانی. اصول اخلاقی ایده آل محاط بر عشق مانند شادی، آرمان، آزادگی، آغوش، پاکی، عفت نامبرده شده اند. می توان اجزای عشق را از خیال و فهم تا حضور و وصل از سطور پرستوها بیرون کشید.

شاعر عشق را در ثنویت ایجابی/ سلبی اینگونه در شعر زیر از کتاب بعدی تعریف می کند: ایجابی در سطر اول دلخواه شاعر با جمله کامل تصویری استعاری دل انگیز مثبت معنی شده. سلبی در سطر بعدی با تک فعلی منفی آمده. این شعر اوج خلاقیت، صداقت، تصویرپردازی یک شاعر زن- با نتیجه "عشق پاک محرکه و جنبش دو قلب در زمان/ که میان نام و عفت دل" در پایان شعر- می باشد. در شعر زیر عشق از دید زن تعریف می شود:

عشق خنداند چون گلهای سپید روی فرش باغ مست

نگریاند

عشق آرمان را شکوفان چون لاله ی غلطان یک دشت

نترساند

عشق نازد آن سراپای زمستان غمین را با تسلیت

نگریزاند

عشق حس شاداب روح را شکوه داند چو آن ناهید مهر

نرنجاند

عشق آزاده گی دل را ترقی با آن نردبان صفا

نتازیاند

عشق آغوشت دهد نرم چو اسیری در بند

نغلتاند

عشق ی پاک محرکه و جنبش دو قلب در زمان

که در میان نام و عفت دلت ریشه دواند.

در شعر زیر عاشق از دید زن تعریف می شود. شاعر زن، یک طرف ماجرای عشق، زن مدرن حساس را مخاطب قرارداده؛ او را کامل با "اسم، خوبی، کمال، بیان، خیال، افکار، صفا، همت، عهد، وجود، بخشندگی، مهر" اینگونه تصویر می کند- به ستايش زن ص 25:

اسمت، لاجوردين

التماست، روضه ي از خوبي ها

 كمالت، لعل التماس

 بيانت، لمحه ی روشني ها

 خيالت، حريری بدرقه اي

افكارت، كه چه والا

 صفا ات، لغزش پروانه اي

كمالت، بخشش پراز سخا

همتت، غليظ با رنگ طهور

 عهدت، تكيه گاهی بي ريا

 قلبت، گنج پر نور عاطفه

 قلمت، يك باغچه ی شگفتي ها

 گفته ات، الهام ز مهر

بودنت، هستي در شادماني ها

 وجودت، مژده از بهاران ی خوش

 و داشتنت، عطری بخشنده گيها

 پس تو اي عزيزترين رقم ز عشق

مهر را قالب كن در ان سينه ات

 و شادي را به نثار قحطي هاي زندگي

تا جاودانه بماند اين بهار

پس مثلث عاشق- عشق- معشوق در پرستوها با دقت تبیین شاعرانه شده. در شعر زیر معشوق از دید زن تعریف می شود. چنان خواهمت ص 39 نمونه لیریک با لایه های معنایی در تصویر من، تو، گوشه دنج می باشد. من مونث "با وعده گنج وصال"، تو طرف مغازله ایده آلی"نیازمند بخشش،" گوشه دنج با استعارات روستایی، تصریح طبیعت بهاری، گل، آهو می باشد:

چنان خواهمت
چون سبزهء بهار که تشنه به قطره ای
بال شکسته را پیوند ز عاطفه
گل بشگفته را
نیاز به دهان باد
اهوی رمیدهء که نالان پی وقار
دست فتاده را نیازمند بخشش ای
و اغوش مهر را
وعدهء گنج وصال
چنان خواهمت

آرزو و صفات معشوق با تصویری زمینی، کاربرد حواس 5گانه و محرکات شادی، سرخوشی، وصل داده شده. از اصول اخلاقی ایده آل عشق مانند شادی، آرمان، آزادگی، آغوش، پاکی، عفت نامبرده شده اند. شعر عشق:

حست، چه بهشتی

 لمست، سبزينه فرش ز بستان ارزو

 نگاهت، شبنم لغزان ز رخ عنبرين

خنده اِت، خش خش مرغان خواب الود سحرگاه وصال

 مقدمت، شهپره ي عشق و نياز

 قلبت، گرمي خورشيد ز بين شاخه ها

 دستت، حلقه ي زرين فتان و ارزو

روحت،ان گلگونه باغ ز نياز

 بويت، عطر خوش نيمه شب هاي وصال

 مزه ات، شهد گلبرگ بهار

 صدايت، نغمه ی اهنگ روز

 گيسوانت، پيچش از مستي شب

چشمانت، سايه ی سرد سحرگاه جنون

 كلامت، روزن خوشبختي ها در نیمه روز

  و خودت طاهری ازستره گيها

 پس بمان اي خوبترين هديه ی ز مهر و سرور

 تا حياتم

 نغزترين فصل ز اميدها شود.

عشق غیر از تخلیه عاطفی به کلام شاعر، برای تقلیل خشونت در جامعه ارزش تاریخی دارد. در 1000 سال ادبیات فارسی، مانند بقیه شعر جهان، شعر لیریک بیشترین حجم شعر و ترانه را دارد؛ چون پایه ادامه حیات روی عشق برای تولید مثل و خشونت زدایی استوار است. لئونارد کهن در ترانه ی زیبا برقص با من تا ته عشق، در عشق بودن را مانند رقص موزون همآهنگ زوج می داند.

در ادبیان فارسی معاصر بخشی از شاعران زن در اشعار اولیه بخاطر فشار دینی- از تصریح جنسیت طرف مقابل ناخودآگاه طفره می روند. آنها عشق مطلق بدون جنسیت را در شعرهای تغزلی خود ارایه می دهند. این عشق به طرف خنثی/ بدون جنسیت در عرفان 800 ساله ایرانی شاید ناشی از سنت تقیه، ایهام، کتمان، حیا باشد.

عشق در خاورمیانه جنبه افلاطونی عرفانی مجنونی هم دارد. ولی جنبه عمده عشق برای شادی و تداوم نسل خارج از انحرافات عرفانی یا روانی است. کاتولیکهای راس کلیسا، زن و مرد، سکس نداشته؛ عشق به انسان را تبلیغ/ عمل می کنند. عشق در فرهنگ ایرانی از حافظ و مولانا تا فروغ و شاملو بسیار قوی است. جهان مجازی فیسبوک هم آیینه جهان واقعی شرقی و غربی است. ولی جنبه عمده در اینترنت در رابطه با همسریابی بسیار مهم است- بویژه نهادهای جفتیابی در غرب.

از نظرات فیسبوکی شاعر می توان محیط مساعد برای زن مدرن را خلاصه کرد: 1- عدم کنترل مرد بر شکوفانی اجتماعی استعداد زن با تحمل آزادی ذهن و بیان زن. 2- عدم بیگاری خانگی بدون مشارکت در کار خانگی و مالکیت خانه. 3- احترام متقابل به کار تخصصی اجتماعی طرفین. انطباق با محیط مدرن زندگی برای مرد با فرهنگ قبیلوی مشکلتر از زن است.

پایه ازدواج قبیلگی تملک زن چون احشام است. حتی متخصصان با کودکی قبیلوی ظاهر مدرن گرفته؛ ولی باورهای تملک و کنترل زن برای بیگاری را حفظ می کنند. در جامعه گذاری رابطه 2 طرف چند شکل دارد: سنتی قبیلوی تک همسری گاهی صیغه و چند زوجه برای مرد، مدرن با برابری تلویحی حقوق زن و مرد، زبدگان قبیلوی با پول و منزلت، شنگول با تک همسری ظاهری ولی مخ زدن زنان دور و برشان در اجتماع و کار برای فانتزیهای جنسی مخفیانه.

پایه رابطه مدرن عشق و اشتراک سلیقه طرفین و برابری حقوق مدنی است. لذا برای تبلور ذوق و استعداد زن خانه امکان دیگری جز تخیل و رویا نمی ماند؛ عشق به فرزندان، خاطرات زادگاه، فیلمها و ادبیات رمانتیک کاتالیزور تصویرسازی تخیلات اند.

شاعر در فیسبوک 072413 در رابطه با عشق می گوید: شخصأ زیاد نیش خورده ام. حالا دیگر برایم رنگ همه زنبور ها یکسان اند. اما عشق راستین راهش را در قلب میابد ولؤ به هر گونه ی. باید به گفته شاعر افزود: جهان مجازی فن آوری نوین ارتباط انسان با انسان و انسان با فرهنگ گذشته خود است. لذا اخلاقیات نتی هنوز کاملا شکل نگرفته؛ کاربران اخلاقیات فرهنگ خود را به اینترنت انتقال می داده؛ گاهی مزاحمت پیامی برای دیگران ایجاد می کنند.

البته جهان مجازی مانند جهان واقعی، بقول آمریکاییها، چند سیب کرمو/ گندیده هم دارد. شیفتگی، ایذاء، دنبال کردن، هتاکی، بدطینتی هم گاهی از روی نپختگی، خامی، قبیلگی، قیومیت، عدم احترام به حقوق مدنی طرف، آزمون/ خطا، قلدری، تنهایی، روانپریشی تکفکری، هجمه مفعولی، عارضه های عجولانه، اختلالات روحی افسردگی و ناجی گرایی- اتفاق می افتند. obsession, passive-aggressive, compulsion, depression

تجربه در عشق جنسی در زندگی و  مطالعه بویژه زوربای یونانی و آثار دیگر کازانتزاکیس اینست: 2 انسان 70-80 % صفات عمومی مانند خورد، خواب، حمام، ورزش، هنر، مسکن دارند. 20-30% صفات بومی مانند زبان، مذهب، تخصص، رسوم، آداب دارند. لذا در زندگی - مثلا پدر آفریقایی و مادر سفیدپوست اوباما- انسانها باهم آمیزش می کنند حتی مستقل از زبان مشترک. گاهی عشقهای آتشین بین 10% بقیه مانند رومئو و ژولیت یا شیرین و فرهاد در ادبیات جاودانی می شوند. در این 10% هم اشتراک سلیقه 2 طرف عشق عمق آنرا شدید، موفق، دیرپا تا مرگ می کند. آیا عشق رابطه شدید آنی است یا برنامه دراز مدت برای تداوم آتی؟

عشق مطلق و ثابت نیست؛ مانند هر پدیده طبیعی دارای چرخه حیات از آغاز، اوج، افول/ مرگ است. در ادبیات عرفانی از 800 سال پیش شیدایی هم به صفات عشق افزوده شده؛ اگرچه در تقابل و تقلیل خشونت جامعه مفید است؛ ولی برای شکوفانی جامعه یا حتی رابطه سالم عاشق و معشوق کارا نیست. در عصر مدرن عشق بنا به فردیت، حقوق مدنی، آزادی عقیده و بیان- راه را برای ساختن خانواده پیشرو و در عشق باز می کند.

شعر اگرچه تخیلی است؛ ولی می توان رئوس عشق ایده آل را از آن بیرون کشید. شاعر ظرافت، انواع، انتظارات، لطافت عشق را در اشعار پرستوها، شعر می شوم، فرزند و اولیا بیان می کند. صفات عشق تخیلی 2 انسان پخته در مجموعه پرستوها را می توان از سطور شعرها بیرون کشید؛ سپس با اسمهای عام/ تجریدی مانند دل انگیز، آزادی، حریم، آرمان، مرام- آنها را تلخیص کرد.

 می پسندم ص 70 از طبیعت، نور، کودک، شبستان، اندیشه های نغز می گوید. استعارات لطیف مانند "خوشبویی یقین ز دبستان/ هیاهوی یک کودک مستان" خواننده را در خلسه می برند. در هایکوی تو ص 9 تنانگی ساده و جذابی برای جفت من/ تو آمده. درخت تنها ص 71 نماد تنهایی شاعر است که با مثبتگرایی نوید می دهد: این فصل هم/ در گذر است. او زمان را در 3 بازه گذشته، حال، آینده در تصویری موجز در با تو بودن ص 72 حسی می کند.

در بمان ص 12 حس پوستی رنگآمیزی، آواآرایی، و تمام حواس 5گانه بویایی، بینایی، شنوایی، پوستی/ لمس/ دما، چشایی بکار رفته. زن با حضور در امور آَشپزی بیشتر از مرد حواس 5گانه را در شعر برای حسی کردن فکر بکار می برد. شاعر آرزوهایش را بر صفحه می نویسد: هوس کردم ص 81-82 حواس 5گانه خود را با ترکیبات بدیع بیان می کند: لاشخه های زرد تمنا، بپیچم فرحت مستی، خشکیده سنبلی ز وقارت، خجسته لمحه ی مستانه/ ز شوق و شور باشم."

بهار امید ص 117 از حواس 5گانه برای ترابری تجرید امید به عبارات حس پذیر حاوی "تن، روح، خیال، لمس، دست، پا، گیسو، صدا، دل" برای خواننده مدد می گیرد. در مترس ص 40، غمین رخسار ص 48 شاعر "تو"  را خود انگاشته؛ دلداری می دهد. لذا می توان تغزل را زمزمه با خویشتن هم قلمداد کرد که اصول اخلاقی شاعر مانند صداقت، لطف، احساس- شجاعانه تصریح یا تلویح می شوند- سوای نجوای با طرف. آیا سنگ صبور عتیق رحیمی نجوای زن با خویشتن نیست؟

در جامعه گذاری در شعر زن، بخاطر سیطره سنگین پدرسالاری و گرایشهای مدرن، گاهی عشق مادرانه با عشق تنانه در کلام مخلوط می شوند. آیا عشق تنانه به معشوق، ادامه دگردیسی عشق مادرانه است؟ آیا عشق شاعر زن آلیاژی از مهر مادری برای تداوم نسل، عطوفت به محیط و جانوران و پیران، نوستالوژی به خانه پدری/ میهن، نیاز غریزی تنانه فروکوفته ایلی در زن می باشد؟ سرور ص 96 "نمکین آن نگهی/ که برایم نور می آورد.. شور می آورد.. سرور می آورد" در مرز یا فصل مشترک این موارد عشقی زن است. آیا معشوق خیالی طرف گفتگوست یا نجوا با فرزند واقعی.

احساس عشق ص 99 رابطه با فرزند در تصویری بدیع و عاطفی با راوی سوم شخص مفرد، نه اول شخص مفرد من،رذ تصریح می شود. نیز از "سرمای جانسوز تنش" به "گرمی احساس عشق" عاطفه مادرانه میرسد. گزینه راوی کلان ناظر- مادر را مانند روح حمایت، الهه یا پرنده ای با سپر نامریی طرد بلا، در فضای دور فرزند- تصویر می کند:

پسرک بود

 چه مدهوش در آن خواب عمیق

گرم و

سراپایش پیچیده ز نور

مادرش سخت بلرزید و عمیق

نه از آن سرمای جانسوز تنش

لرزشی از گرم

گرمی احساس عشق

آنکه یک عشق یست

تابنده ز مهر.

 

انتزاع عشق کلاسیک مطلق و بیزمان است. در حالیکه در مدرنیزم عشق هم مانند همه پدیده های انسانی چرخه حیات دارد: از نقطه ای آغاز شده، به اوج میرسد، سپس با مرگ/ جدایی افول می کند. عاشق اسیر جادوی جزییات است. اما آرزویش تسخیر تمامیت تقسیم ناپذیر دلبر- تصرف کلیت بی کم و کاست او- است. گاهی در اشعار عاشقانه- موجودات، الفاظ، اندام دلبر در هم تنیده اند. پاز، شاعر صاحب نوبل 1991 مکزیک، می گوید:

بیدی از بلور، سپیداری از آب،

فواره ای بلند که باد کمانی اش می کند،

درختی رقصان اما ریشه در اعماق،

بستر رودی که می پیچد، پیش می رود،

روی خویش خم می شود، دور می زند

و همیشه در راه است.

 

عاشق طالب سمج در نقاشی عشق پی کشف و اشراق راز و رمز است. هر خال/ خط آن حظ زیبایی را در او فعال می کند. پیام یزدانجو در فیسبوک 071313 توصیفی دل انگیز از عشق می دهد: تو عریانی آب ای، شفافیت آفتاب: تو با تن ات سخن می گویی. گفتار تو حجم اعضای شفاف تو است. آن چنانکه نگاه و نوازش ات: تو با نگاهت لمس می کنی، دستهای تو شکل دیگر چشمهای تو اند.

شهلا تخیل، خلاقیت، آهنگ، آرزو، استعارات بدیع در شعرش فراوان دارد. در سطرهای شعر- خاطرات، خیال، با تصاویر یار در هم آمیخته. ترجیع بند "دانه دانه ذره ذره لمحه لمحه قطره قطره ورقه ورقه" تمپوی کشدار رویا ص 101-102 را تنظیم می کند. این شعر از تنهایی من آغاز، با "ساعد گرم نیازت قطره قطره/ در خوش گرمین با وصالت" پایان می یابد.

هوس انتزاعی با گلسرخ معطر ولی خاردار آمده؛ یعنی هوس هم لذت هم درد دارد. شاعر زن طرف مقابل را با حجب ظریف بدون ضمیر، با استعاره "در دست شوق" تلویح می کند. خود سطر- "گلسرخ هوس در دست شوق" بیان اروتیک و حسی می گیرد. انتزاع هوس و ضمیر با اسم کنکرت جام و دل حسی، تجسمی، تصورپذیر می شوند: هوس با جام، "ضمیر ستره" با "دل" خونین پرعاطفه.

در ص 7 "شقایق دل" استعاره بصری شقایق سرخ برای دل، در شعر ای هم دیار من-"سرایر تلخین" نسبت دادن حس مزه به اسم عام آمده. سرایر مترادف مکنونات است. ترکیبات "گل سیب، باغ امید" ص 11 با استعاره های باغداری طراوت روستایی زادگاه و کودکی را می سازند. اسمهای عام تجریدی با "خوشه.. شهامت، گلستان/ تخم آرزو،" حسی می شوند، ص 13 آرزو.

در بوسه ص 103 مجاز تنانگی برای دهان اینگونه آمده: "قرمز لعل دل به گردن باد حلقه لبان برای بوسه ناب." گاهی ضمیر "ش" به ابهام در شعر دامن می زند، بهار امید ص 112 در رویا، به نظر شاعر می آید. "..گل چیدم از بستان دلش/ با سخاوت" که بهار انسانگونه با دل و سخاوت تصویر می شود. ولی آیا این بهار انسانگونه نماد معشوق است که با سخاوت است؟ امتداد ص 121 شعر در تخیل وعده تصویر کردن رویا را می دهد.

ولی این رویا خود یک امید به فردا/ طلوع شفیق بمعنی مهربان است. آیا برخی از اسمهای آمده در شعر مانند رویا، تخیل – خصیصه های ناخودآگاه غیرقابل حصول داشته که در گزینش واژه ها چون سراب تجلی کرده اند؟ آیا معشوق رویایی با تکرار لحظه برای دوره ای از حیات است؛ سپس خاطره می شود؟ آیا عاشق چون امیرارسلان در عشق فرخ لقا از 7خوان رستم برای رسیدن به معشوق می گذرد؟

اینهم تراژیک است که در جامعه پیشامدرن مرد آمال و تمنایش را عیان می کند؛ ولی زن باید مراعات سنن را بکند؛ وگرنه ناسزا می شنود. در شعر زیر 2 لایگی "ستره"، نمادگرایی خوشه معشوق و پروانه راوی در تمنای خیال دل انگیز اند. ایهام / 2پهلوگویی"پهن کردم سپید پیرهنم" با 2 معنای استعاری پیرهن تن "در بند دلآویز حریر" و برهنگی تن با بیرون آمدن از پیرهن زیباست: "پهن کردم آن سپید پیرهنم.. دستان حلقه شد در بند دلاویز حریر/ تا نرمیانه ز امید/ خوشه ها برچینم/ پای غلطان شد رها در پی پروانه ی مست/ تا با آن حس لمس اش، برچینم ص 36.

در پرواز می کنم ص 20 شاعر زن مدرن "پرواز می کند از قید خرافات، قعر تعصب، غرض، تملق" برای "یک شب عاشقانه/ رها ز ترس و بیم/ عاری ز قید و شرط.." بچین ص 54 راوی آمرانه به طرف می گوید: بیا ز شکفتگی اش/ دانه طهور بچین. یعنی از باز شدن گل، دانه پاک چیدن- اوج تغزل در استعاره از دید زنی مدرن در فرهنگی پیشامدرن میباشد.

در شعر زیر زن از 2 دید مذکر با رویت تن و اجزای جسم مانند چشم، لب، پوست، "خوش طعمه ای" و دید مونث با برشمردن صفات مهر، الهام شعر، همت، عشق، صغیر، ضریر بمعنی نابینا تصویر شده: تو ساق پا بینی و من مقدمی ز مهر/ تو پوست بنگری به دلاویزی بهار/ من سفت دیده/ که چه بیناست اما ضریر، ص 17-18. یعنی مرد با چشم بیناست ولی دید بصیرت برای ادراک کلیت زن ندارد. شاید در این شعر مرد خاصی مورد نظر راوی باشد. چون در غزل سنتی مرد و زن عام بوده؛ شخص معلومی ارجاع نمی شود.

عشق در کتاب بیشتر سر و قلب است؛ درحالیکه عشق از دید مذکر میان تنه را هم در بر دارد. گاهی عشق در بافتار غیرانسانی کبوتر ص 21 خود زن نسبت به عزیزانش، بیان عشق خویش بطور عام آمده. در شعر عشق ص 77 صفات عشق عام را رهایی، کشش، نیاز، نجوا با "آزادی روح، لالایی، جاذبه، 2 تن ز نیاز" بیان می شود.

وصال ص 73-74 تصویر خیالی و شورانگیز از "خوشه ها.. قعر.. دست .. بوسه.. من در سراپای نیاز" می دهد. در عشق ص 77 "عشق جوانه است / حس آزادی روح،" لالایی با لابلایی بوسه ها و "شاخچه های نیاز با التماس آغشته است." دستم بگیر ص 75 یک هایکو با فوکوس روی 2 طرف در زمینه غم شبانه است.

شاعر زن عشق ذهنی یا جسمی خود را به طرف مقابل بیان می کند: "مقدمت، شهپره ي عشق و نياز"، در زن ص 17 شاعر 2 دید متقابل زن از خودش یعنی "مردانه اما صغیر" و دید مرد حریص از زن چون "طعمه" لذت و بیگاری را ارایه می دهد:

 تو زن بنگريش و خوش طعمه ی ز عشق

من جسم ستره ی كه چه مردانه

اما صغير.

شاعر رمانتیک در نجوا با خود، معشوق، یا طبیعت از احساسات، آرزوها، تنهایی گفته؛ شعر در جامه عاشق بر شاعر ظاهر می شود. در شعر می شوم ص 3، شعر با "لعل لبانت، خامه شهد و هوس" تشخص انسانوار گرفته؛ در این شعر تصویرها آمیخته ی از ادبیات مذکر سنتی از دید شاعر مرد و احساسات شاعر زن مدرن است. والت دیزنی در هولیوود انسانوارگی تصویری جانوران را به اوج هنری، تفریحی، جهانی رساند.

به نثارت ص 78 توصیف استعاری از وصل می دهد: قطره شهدی ناب کندوی شهاب/ غلطان گهر سپید.. طرب انگیزیی / لمس خیالاتم/ نرمین التماس عشق/ از شاخچه سبز/ خوشه های مرمرین/ ز آهو بره چابک قلب ستره ام." استعاره بدیع " آهو بره چابک قلب ستره" ضربان تند سینه را بصری کرده؛ چابک جانشین تند شده که حالت بصری زیبایی دارد. تند چند معنای نامناسب فلفلی، خشن، زود را دارد که شاعر آنرا با استعاره آهو بره چابک دور می زند.

حساس مقید نیاز است؟
یک آهوی سرکش در دل رها؟ 
نه, پروانه یست که در لب خیال بال و پرش
بسته چه نرم 
آن همه هوش دقیق را. 

سطر اول تجرید انقیاد احساس است که در سطر 2 و 3 با استعاره آهو و پروانه حسی/ بصری می شود. آیا هوش دقیق برای انقیاد احساس برای بقا در جامعه مدرن لازمست؟ پاسخ شاعر 080613 فیسبوک: هوش و بیداری احساس در هر زمان و مکان ملزوم با ویژه گیهایش است بمنظور بقا، بالخصوص در جامعه ی مدرن با همه سهولت هایش. مولانا گوید: آن چه می گویم به قدر فهم تست./ مردم اندر حسرت فهم درست.

شاعر در فیسبوک 080213 در باره سبک ادبی خود می نویسد: بخود میبالم و به شما علاقه مندان قلمم همچنان. {برای تغییر سبک می گوید:} نه هرگز! من اصالت و سبکم را با همه صداقتش ارزش میدهم تا مخاطبان زیاد. منظور من هم از سبک، غلظت واژه هاست که خود بیتابانه از دماغم میریزند؛ در لابلای چنان سرایشها، نرم و ساده هم مینویسم تا بتوانم احساس مخاطب را با یک ظرافت لمس کنم.

در اغلب اشعار موسیقی با خاطرات همراهی می کند. این گونه شعرها مانند قطرات باران بر آب دایره ها دارند. قطره مرکز الهام در دایره در دایره در دایره است؛ سطور بعدی مانند دایره های بیرونی با استعارات بدیع احساس را باز می کنند. زیبایی هم انواع خود را دارد: زیبایی سرودهای ضربی و رقصهای شاد مردمی مانند اتن و غربی مانند فلامینکو و تانگو جای خود را در زیباشناسی و حظ هنری دارند. در اشعار شهلا زیبایی تصویر طبیعت و تاریخ با ترنم دلنواز همراهند. ژان پل سارتر در کلمات می گوید: سرودها هر چه ناامیدانه تر باشند زیبا ترند.

طبیعت زمین 3-4 بیلیون سال در پویش است. تاریخ 4-5 هزار سال بیشتر نیست. اشعار این مجموعه طبیعت زمین زیبا را با فرهنگ باستانی افغانستان با ذهن ظریف شاعر مملو از خاطرات خوب شب با نسیم مهتاب خواب را از پنجره به ماه می برد. بقول شاعر: طالب بی قرار شو تا که قرار آیدت. خاطرات زادگاه و خانه پدری در اشعار او آوایی ورق می خورند. شکوه و زیبایی تنهایی و آرامش در شعر شهلا بچشم می خورد. در شعر مظاهر تمدن مانند کتاب، شمع، پنجره با نمادهای طبیعت مانند شپره، پرستو، آهو در هم می آمیزند. آیا ترک زادگاه هوای کولی بودن دارد؟ همچون موسیقی افسانه نیما با زندگی آزاد کوچیها: من بر آن عاشقم که رونده است.

شهلا اکنون 2 زبانه شعر می سراید؛ گاهی با ترجمه و دکلمه آنها را برای مخاطبان در یوتیوب، فیسبوک، رادیو پگاه http://chirb.it/ و https://soundcloud.com نشر می کند. او در ترجمه روان از متن اصلی، استعارات پویا مانند "شعاع قلبت می کشاند" و ایستا مانند "التماس لمس"را در شعرش می گنجاند. این سطرها ظریفانه احساس را تصویری کرده؛ بدون متن اصلی، ترجمه آن بقرار زیر است:

در آغوش تو و یک مکان تاریک

شعاع قلبت را بینم که مرا میکشاند به ان زمزمه ی عشق

تا حرارتم بخشد با التماس لمس

جا ام دهد در یک اندیشه ی راحت

و پروازم به ان اوج لذت که احساسش چه بجاست

خواندن کتاب اول شعر شهلا آموزنده بود. هوش، قریحه و نکته بینی شاعر در اشعارش دلپذیرند و مانا یند. این کتاب گستره واژگان و استعارات بدیع - خلاقیت شاعرانه، بیان هنرمندانه و استعداد بصری- زبانی ارثی شاعر شیرین سخن را آَشکار می کند. شعرهای نغز و بدیع شهلا چون چشمه گوهر هنر با کتابهای بعدی مستدام خواهد شد. به پیش برای نشر کتاب بعدی.  

 

منابع.  SAVEDATE  \@ "yyyy/MM/d"  \* MERGEFORMAT ‏2013‏/08‏/7

فیسبوک صفحه  شهلا ولیزاده http://www.vatandar.at/BejanBaran12.html  تنانگی در شعر فروغ فرخزاد - دکتر بیژن باران 

http://www.vatandar.at/BejanBaran92.htm نقد ساختاری پرستوهای شهلا- دکتر بیژن باران.

http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=27685 نقد زبان شعری پرستوهای شهلا- دکتر بیژن باران.

http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=27748 تنانگی شعر زن خاور میانه- دکتر بیژن باران.

'

 


بالا
 
بازگشت