خالق بقايی پاميرزاد

 

ملال

شعر جذابی از نادر نادرپور

 

جهانا ! فسون تو ام بی اثر شد

نگيرد مرا جزبه ی مهر و ماهت

نه آن زعفرانی فروغ غروبت

نه آن لعلگون پرتو صبهگاهت

جهانا !  ملال از تو دارم

ملالی که آغاز و پايان ندارد

ملالی که سامان نگيرد

ملالی که درمان ندارد

توزين پيش زيباتر از حال بودی

دريغا که امروز نه آنی

مرا پير کردی و خود پير گشتی

جهانا! تو قدری حوانی چه دانی؟

مرا روزها مرد و اميدها مرد

ترا آسمان ها نويد سفر داد

همه گشتی و گشتی و بازگشتی

سپش آسمانت فريب دگر دارد

من اينک نه آنم که بودم

تو اينک نه آنی که بودی

تو با رنج خود کاستی از نشاطم

براندوه بی انتهايم ، برعذابم فزودی

جهانا! ملال از تو دارم

ملالی که پايان ندارد

ملالی که سامان نگيرد

ملالی که درمان ندارد

 

 انتخاب از خالق بقايی پاميرزاد

 

 

 


بالا
 
بازگشت