سیدهمایون شاه عالمی
ادبیات دری
قسمت هشتم
5- 1 : زبان همچون پدیدۀ اجتماعی:
زبان مهمترین وسیلۀ پیوستار (ارتباط) آدمی میباشد.بدون زبان معامله های انسانی و بدون کار و بار ها (معامله ها)، اجتماع و خود انسان هم وجود نمیداشته باشد زیرا زبان، امکان فهمیدن واقعییت دشوار میباشد.
زبان در اجتماع آموخته میشود و تکامل و پیشرفت میکند. نقش زبان در گردش چرخ گردونۀ اجتماع آنقدر مهم است که نمیتوان از آن انکار کرد. اگر زبان در جامعۀ آدمی هستی نمیداشت آن جامعه همانا، گروه (جامعه) انسانی نمی بود. در برابر، اگر گروهی (جامعه یی) هستی نمیداشته باشد، هر آیینه، نقش زبان نیز نا چیز و هیچ است. به میان آورندۀ تمدن فرهنگ، هنر و دانش آدمی است. پس، زبان و اجتماع لازم و ملزوم یکدیگر اند.
برخی از دانشمندان گفته اند که زبان ساز واژه یی است که مانند زنده جانها و رستنی ها موافق قانون های سرشتی (طبیعی) به پیش میرود که آن قانون ها برای همۀ زبانها یکسان اند یعنی زبان به مانند هرگونه ساز واره پیدا میشود؛ ترقی میکند، به کمال میرسد و سرانجام تنزل می نماید و از بین میرود. چنین باور به ویژه در میانۀ سنۀ نزده که درین هنگام، دانشهای طبیعی، از جمله داروین گرایی به مطالعۀ انسان و ویژه گی های وی دست اندر کار بودند، پهن گردیده بود. این گونه دید و پژوهش پدیده های حقیقی زبان را روشن مینماید؛ دربرابر، از حقیقت دور شدن را تشویق میکند. میولیر و ا شیلز از جملۀ این گونه دانشمندان اند که زبان را به ساز واره همتندیسه میدانستند. هر آیینه، سازواره (ارگانیزم) یگانه نمای پوره است، ولی ساز واره نامیدن زبان، از امکان بدور میباشد. ساز واره هستی پیدا میکند، جوان میشود، پیر شده از بین میرود؛ اما، زبان چنین ویژگی ها را در خود ندارد.
زبان پدیدۀ زیست شناسی نیست، پدیدۀ همگروهی (اجتماعی) است. درست است که زبان هم به وجود می آید و هم انکشاف میابد اما این روند زیست شناختی و انکشاف نیست. اگر از یکی از لهجه های زبانی، زبان نو بوجود آید، آن لهجه سرچشمۀ دیگر هستی نمیداشته باشد، از بین میرود و به زبان نو آمیخته میشود. و آنرا توانا میسازد. اما نقش اجتماعی، زبانی و پیوستاری خود را، همچون زبان مادر به خویشتن خویش نگهمیدارد. پس زبان نمیمیرد، بلکه از میانه برمیخیزد. ازین نگاه، نامواژه " زبان مرده" نادرست است. دربرابر، در موجود زنده این چگونه گی هستی ندارد. به همین راه، یگانه نمای پوره بودن زبان معنای به سازواره مانند بودن آنرا ندارد. زبان نه سازواره بلکه نظام است.
چنانچه روشن نموده شد، زبان پدیدۀ سرشتی نبوده در جملۀ پدیده های همگروهی می دراید. برای کاملاً روشن نمودن این پرسش لازم می افتد تا جای زبان را در بین پدیده های دیگر اجتماعی معیین نماییم. در بین زبان و دیگر پدیده های همگروهی همه گانسازی ها (عمومیت ها، تعمیم) چگونه است و زبان از آنها از روی کدام ویژه گی خود از هم جدا می افتد؟
همه گانی بودن زبان و پدیده های دیگر همگروهی در آن است که زبان شرط مهم هستی و پیشرفتهای اجتماعی میباشد. اما کار کرد و قانونمندیهای تحول های تاریخی زبان از پدیده های دیگر همگروهی به کلی فرق میکند.
زبان را نه اینکه یگانه دسته بلکه تمام گروه (جامعه) همۀ دسته های گروهی، کوشش و تلاش ((سد)) {صد} ها نسل آدمی پرورش داده است. زبان پاسخگوی خواسته های یگان دسته (نادار، دارا) نیست، بلکه برای تمام گروه و همۀ دسته های همگروهی خدمت مینماید.
از همین سبب، زبان همچون افزار گفتگویی همه گان پای به هستی گذاشته برای گروه یگانه و برای همۀ عضو های گروه همه گانی بشمار میرود. زبان هم به ساخت کهنه و دیرینه و هم به ساخت نوی کاربردی دیده میشود. این پدیده هم به ستمگران و هم به ستمدیده گان برابر خدمت میکند. به رنگ نمونه، زبان فارسی دری، و پشتو برای همه برابر است.
در فرجام، کوشش های نیز در زمینه شد تا زبان را به افزار کار مانند نمایند. این دید از نا دانشی و بیخردی مادّی پرستان نماینده گی میکند که سراسر نادرست از آب در می آید. درست است که زبان افزار میباشد، مگر افزار به معنای ویژۀ آن در پیش دیده گرفته می آید؛ بدین چم که زبان افزار گفتگویی است.
افزار کار دست آورد های مادی را به دسترس ما میگذارد. اما زبان هیچ چیز را به دست نمیدهد و تنها میانجی پیوستاری بین انسانها است. افزار کار، دارای ساختار معیین است و زبان دارای نظام میباشد.
1-6 . زبان و اندیشه:
دربارۀ پیوستار زبان با اندیشه و اندروار (عکس)ی آن بین دانشمندان زبانشناسی و روانشناسی دید های یکسانی دیده نشده است. با اینهم، فیلسوفان، خرد شناسان و اندیشمندان با این پرسش توجۀ ژرف داشته اند. در بارۀ زبان و اندیشه دو دید با همدیگر مقابل جای دارد:
1 - جدا کردن زبان از اندیشه و اندیشه از زبان
2 - زبان و اندیشه را یک چیز بشمار آوردن
افلاتون بدین باور بود: (( در هنگام تفکر روح انسان با خودش حرف میزند)) دانشمند دیگری بنام ج . ب واتسون میگفت: (( تفکر همان سخن گفتن است)) این بینش ها، دید دوم را استوار میدارد، مگر چنین نیست. زبان از آن گروه انسانی است، پیوندی (علاقۀ) بین همدیگری عضو های گروه را تعیین میدارد و امکان نگهداری و بیان داشته های درکاری (ضروری) پدیده های زندگانی معنوی و مادی آدمی را مهیا می کند. ازینکه، زبان را سبب علاقۀ میان انسانی گفتیم، اینجا پرسش مناسب زبان و اندیشه پا بمیان میگذارد. به سخن دیگر، زبان وسیلۀ مبادلۀ اندیشه ها است.
افلاتون
تفکر نسبت به زبان زودتر پیشرفت میکند و انکشاف می یابد اما بدون زبان تنها (( چیزی برای خودش)) بیش نمی باشد.این گفته، دید نخست را تایید میدارد. انسان همیشه اندیشۀ خود را، از راه جمله بیان میکند. چون جمله، یکی از آخشیجهای مهم زبان است، برای انتقال اندیشه همچون ظرفی به شمار آمده میتواند.
اگر تفکر بدون زبان وجود نمیداشته باشد، زبان هم بدون تفکر هستی خود را، از دست میدهد. ما فکر کرده گپ میزنیم، می نویسیم و کوشش میکنیم که اندیشۀ خود را به وسیلۀ زبان ژرفتر و روشنتر افاده نماییم؛ حتی اگر کسی سخن شخص دیگر را گزارش میدهد؛ نخست می اندیشد و سپس آنرا بیان میکند.
به همین راه، اندیشه در اساس از هستی زبان سرچشمه میگیرد و در آن سخت جای میگیرد؛ مگر این، چنین معنا ندارد که زبان و تفکر باهم همگونه اند. قانون های تفکر را دانش منطق می آموزد و قانونهای زبان را، زبانشناسی مورد فروکاری قرار میدهد.
قانونهای منطق برای همۀ آدمیان یکی اند، چونکه همۀ آنان یک رنگ می اندیشند، مگر آن اندیشه را در زبانهای گوناگون به سان گونه گون بیان مینمایند. پس، خصوصیت ملی زبانها به مضمون منطقی گفته شده هیچگونه مناسبت ندارد. با وجود این در زبان ساختهای آوازی، واژگانی و دستوری با اینکه گوناگون اند، موافق قانونهای منطق بمیان می آیند.
به گفتۀ باطنی، تفکر بدون کاربرد زبان، از نگاه روانشناسی زبان، امکان دارد. در حقیقت بنیاد به دست آوردن فعالیت های والای ذهن، چون اندیشه، ساختمان عصبی انسان است. اگر این ساختمان عصبی، در آدمی موجود نمی بود، امکان به دست آوردن اندیشه و یاد گیری زبان برای آدمی میسر نمیشد. این ساختمان عصبی، به انسان توانایی آموزش زبان را میدهد و دربرابر به جانوران ناآدمی، این توانایی را، ارزانی نداشته است. اگر شما آدم نمایی را زیر پرورش زبان بگیرید، کار بیهودۀ را انجام میدهید زیرا، این جانور فاقد این توانایی مرده ریگی (ارثی) از یاد گیری است. با وجود آنکه، زبان از همگروهش (اجتماع) آموخته میشود، این آموزش از راه توانش (استعداد) مرده ریگی که خداوند (ج) از بدو زادن به انسان ارزانی داشته است، به خویشتن رنگ می پذیرد.
به روی تکامل زیستی به ویژه دستگاه عصبی و رشد و نموی مغز، انسان به آموزش زبان که از جملۀ پدیده های پیچیده است، دست می یابد. جانداران دیگر، از این نعمت خداوندی محروم اند. به سخن دیگر، نه مغز جانداران نا آدمی و نی مغز ژرفترین رایانه ها (کامپیوترها) {بازدهی و کارایی مغز انسانرا} دارند.
با وجود اینکه زبان با اندیشه وابسته گی نزدیک دارد، همیشه باهم همراهی ندارند. به گونۀ نمونه بیمارانی دیده شده اند که توانایی گفتار را، از دست داده اند، مگر قدرت اندیشیدن را، از دست نداده اند، دربرابر، بیمارانی بوده اند که بسیاری از کارایی ها (فعالیت) های والای ذهن را به ویژه اندیشیدن را، از دست داده اند، لیکن سخن میگفته اند و بر بسیاری از پهلو های زبان توانا بوده اند. دلیل دیگر اینکه، آدمواره ها، زبان را آموخته نمیتوانند. با وجود این، این اندیشیدن ساده و ابتدایی است.
درپیامد، زبان تنها عامل مهم اندیشیدن نیست ولی توانایی آدمی را در اندیشیدن سخت بالا میبرد و حتا میتوان گفت که اندیشه یعنی زبان و زبان یعنی اندیشه. از نگاه دیگر، چنانکه دیدیم، اندیشه بدون زبان ناقص میباشد و زبان بدون اندیشه نیز ناکامل است. همچنان، اندیشه از نهش های مهم منطق و زبان از نهش های مهم زبانشناسی است. ازینکه زبان کامل و بی کمش (بی عیب) قدرت کارایی های ذهنی را از قبیل تجرید، همه گان سازی (تعمیم)، تخیّل و اندیشه، باهم سخت پیوسته گی داشته، حیثیت ظرف و مظروف را با یکدیگر دارند.
1- 7 وابستگی زبانشناسی با دانشهای دیگر:
زبان به همه گونه کار های آدمی، به پدیده و زنده گانی انسانی با پدیده های تخنیکی، اندیشه یی، کارهای هنری و زیبایی شناسی و به گاه شناسی (تاریخ) و دانشهای همگروهی و آزموداری آدمیان وابسته گی میدارد. به سخن فشرده، زبانشناسی به تمام کار های جهان آدمی و همۀ دانشها پیوند نمایی دارد.
این وابسته گی را به روشن سازیهای زیرین میتوان بیان نمود:
1 – از بسکه زبان بیش از همه نظام ارتباط نشانه ها میباشد با دانش نظریۀ نشانه ها پیوند نزدیک دارد. در واقع، نشانه ها گونه یی از زبان است. بنا بر این، زبان شناسی بدین امر نیز توجۀ جدی مینماید. نشانه شناسی یا (سمیولوژی) نشانه های گونه گون را پژوهش میکند که این نشانه ها، برای بیان اندیشه و چم خدمت مینماید؛ مانند: کد ها، نشانه های شرطی یا نماد، در دور نگار (تیلگراف) آگهنمایی هوایی، دریایی، نشانه های جغرافیایی، نقشه ها نشانه های فنی دستۀ کر ها و گنگ ها اشره های پیوستاری در بخش ابر زبانشناسی (پَرَ لنگوستیک) و دیگران.
2 - زبانشناسی با دانشهای همگروهی بیش از همه با همگروهی شناسی پیوند ژرف دارد. پژوهش در بارۀ ساختمان اجتماع نحوۀ زندگانی عضو های آن، دیگر دیسی (تحول) و پیشرفتهای آن به زبانشناسی امکان میدهد که نحوۀ کاربرد زبان را از جانب مردم و دسته های گوناگون گروه آدمی تعیین کند.
این وابستگی زبانشناسی با گروهشناسی (جامعه شناسی) دانشی را بنام گروه زبانشناسی (سوشل لنگوستسک) در جهان دانش و هنر به میان آورده است.
Sociolinguistics: is the descriptive study of the effect of any and all aspects of society, including cultural norms, expectations, and context, on the way language is used, and the effects of language use on society. Sociolinguistics differs from sociology of language in that the focus of sociolinguistics is the effect of the society on the language, while the sociology of language focuses on language's effect on the society. Sociolinguistics overlaps to a considerable degree with pragmatics. It is historically closely related to linguistic anthropology and the distinction between the two fields has even been questioned recently
زبانشناسی اجتماعی
به مطالعه و تأثیرات گوناگون جوامع بر ویژگی ها و مدل های زبانی آنان میپردازد.
ازجمله فریضه های اصلی در زبانشناسی جامعه شناسانه وجود و حضور دو فرایند مکمل هم در دینامیک ارتباط در بین زبان با فاکتور های اجتماعی است. از یک دیدگاه، تفاوتهای اجتماعی بین افراد ارتباط دوسویه با طرز و طریق سخن گفتن آنان دارد، و از سوی دیگر، خود همین تفاوت ها روش استفاده از زبان ملاکی برای تقسیم کردن اجتماعی محسوب میشود.
3 - زبان با اندیشه پیوند بسیار نزدیک دارد. چون آخشیج مهم سخن اندیشی (منطق) اندیشه است، این پیشامد زبانشناسی و سخن اندیشی را، با همدگر سخت پیوسته نگهمیدارد. اگر چه داشته های سخن اندیشی مفهوم، داورش (محاکمه)، فشردگان (خلاصه) و قضیه بوده از آن زبان، واج، واژک، واژه و جمله میباشد. گزیده های سخن اندیشی همچون معیین کنندۀ مفهوم درونمایه و اندازش(حجم) آن به زبانشناسی، برای به ویژه درآوردن واژه، چم آن وسبب های چند چمی بودن واژه کومک بسیار بزرگ مینماید.
از جانبی، ژرفساخت جمله ساختمان سخن اندیشانه زبان روزمره را نشان میدهد. همچنان، گزیدن مفهوم همچمی (هممعنایی) در زبانهای سرشتی (طبیعی) از راه بیان سخن اندیشانه روشن ساخته شده میتواند{ درک هممعنایی که در منطق نیز نقش زیر بنایی دارد، چیزی است از پیش داده که ریشه های آن در استعداد همه گانی زبان یا قوۀ نطق انسان نهفته است.
Jerrold Katz:
Jerrold J. Katz (1932, Washington, D.C. – 7 February 2002, New York) was an American philosopher and linguist.
After receiving a PhD in philosophy from Princeton University in 1960, Katz became a Research Associate in Linguistics at the Massachusetts Institute of Technology in 1961. He was appointed Assistant Professor of Philosophy there in 1963, and became Professor in 1969. From 1975 until his death, he was Distinguished Professor of Philosophy and Linguistics at the City University of New York.
در واقع (جرالد کتز) نشان داده است که مفهوم های هم معنایی، مقابل معنایی را میتوان از رویۀ نظریۀ زبانهای طبیعی به رنگ دقیق تعریف نمود.
بنا براین، زبانشناسی بخشی از شالودۀ منطق است؛ منطق به ذات خود، یکی از پایه های ریاضیات میباشد. منطق دانان و زبانشناسان تازه شروع کرده اند تا نتیجه هایی را که به رنگ ضمنی از این حقیقت ناشی میشود، مطالعه کنند. آنها به تدریج برای ما روشن خواهند ساخت که چگونه و از چه راه شناخت ما و نیز نظریه های ما بر پایۀ زبانهای طبیعی قرار گرفته اند}.
چنانکه، دیدیم زبانشناسی و سخن اندیشی باهم یاوران بسیار نزدیک اند. ازین روی، شایسته مینماید تا دانش پیوندی دیگری ازین دو رشته در جهان دانش، هنر و فن به میان آید. این دانش را، زبانشناسی سخن اندیشی میگوییم.
4 - نهش اساسی زبانشناسی نه تنها زبان بلکه گفتار نیز میباشد و چون سخن زدن یک پدیدۀ نقش شناسی ماهیچه ها یعنی
Physiology
و روانی است؛ بنا بر این ، زبانشناسی از یک پهلو با نقش شناسی ماهیچه ها ، از پهلوی دیگر با روانشناسی وابسته گی میدارد. به سخن دیگر، زبان تمام رفتار های پویای آدمی را دربر دارد و زیر بنای بسیاری از کارگردیهای والای ذهن از قبیل اندیشه، استدلال، تخیل، داوری، ادراک، دلسوزی و توجه به نیکو کرداری است و روانشناسی نیز به آن روی دارد.
روانشناسی کارکرد های سخن، زبان آموزی کودک، یاد گیری زبانِ دوم ، سوم و... اختلافهای زبان آموزی، نابسامانیهای یاد گیری زبان، از پیامد بیماری یا ناتوانی قوۀ یادمان (حافظه) و سرانجام سبب پیوستاری اندیشه و زبان را مورد پژوهش قرار میدهد. به گفتۀ دیگر، روانشناسی تمام پیشرفت های سخن آدمی را، از نگاه رفتار زبانی مورد بررسی و پژوهش قرار میدهد. در اساس، زبانشناسی با پژوهش هایی که در بارۀ رفتار زبانی از راه روانشناسی به راه انداخته میشود، دلچسپی میدارد.
کارکردیهای گفتار از فرجام پیوند مندی های درست آوازها به وجود میآید. و این پیشامد را، نقش شناسی ماهیچه ها به راه می اندازد. ازین روی، پیوند زبانشناسی با روانشناسی و نقش شناسی ماهیچه ها رشتۀ دیگری را به میان آورده است که آنرا {روانشناسی} میگوییم.
5 – زبانشناسی با دانش پزشکی از دو نگاه دلچسپی میدارد: (1) از نگاه نهش (2) از نگاه درونمایه.
از نگاه نهش، بدان رویی است که دانش های نقش شناسی ماهیچه ها و کالبد شکافی ( اناتومی) از جملۀ رشته هایی هستند که هم پزشکی و هم زبانشناسی بدانها دلچسپی میدارند. منتها پزشکی این رشته ها را به رنگ گسترده و کل در پیش دیده دارد و زبانشناسی به چهره قسمی و وابسته به نیاز پیوندی خویشتن به آنها، این رشته ها را درنظر میگیرد.
از نگاه درونمایه، این دلچسپی از آن روی به خویشتن کنش میپذیرد که سخن وابسته به کارایی (فعالیت) والای مغز است. به ویژه در پژوهش و کاوش نقش زبان در کار کر ها و گنگ ها به دانش پزشکی و زبانشناسی آیفت (احتیاج) پیدا میشود. این کار به زبانشناسی برای فهمیدن گفتار خوییدار (عادی) و درک ساختمان زبان کومک کلانی مینماید. همچنان، برای درمان زبان پریشی و نارسایی گفتاری، زبانشناسی و پزشکی هردو دست اندر کار اند و این پیشامد در سازمان بندی قشری گفتار، در روانشناسی و زبانشناسی دارای اهمیّت است. بدین روی، فروکاری در سازمانبندی قشری گفتار، دانشی جدیدی را به میان آورده است به نام پی رگ زبانشناسی.یعنی (نیرولنگوستیک) و این رشته ناگزیر به پزشکی نیز وابسته گی پیدا میکند.
Neurolinguistics: is the study of the neural mechanisms in the human brain that control the comprehension, production, and acquisition of language. As an interdisciplinary field, neurolinguistics draws methodology and theory from fields such as neuroscience, linguistics, cognitive science, neurobiology, communication disorders, neuropsychology, and computer science. Researchers are drawn to the field from a variety of backgrounds, bringing along a variety of experimental techniques as well as widely varying theoretical perspectives. Much work in neurolinguistics is informed by models in psycholinguistics and theoretical linguistics, and is focused on investigating how the brain can implement the processes that theoretical and psycholinguistics propose are necessary in producing and comprehending language. Neurologists study the physiological mechanisms by which the brain processes information related to language, and evaluate linguistic and psycholinguistic theories, using a physiology, brain imaging, electrophysiology, and computer modeling.
نیرو لنگوستیک : مطالعه مکانیسم های عصبی در مغز انسان است که کنترل درک را به عهده دارد. کسب و ارتقای زبان به عنوان یک حوزه در میان رشته های عصبی و فراگرفتن زبان میباشد. به عنوان رشته ای در میان یک حوزه، نیرو لنگوستیک عبارت از تساوی روش و نظریات در زمینه های بسان علوم اعصاب، زبانشناسی، علوم شناختی،نورو بیولوژی، اختلال در ارتباط لفظ و مکالمه، علوم عصبی و علوم کمپیوتر ساینس میباشد.محققین در پس منظر این ساحهء از جهات مضاعفی بررسی عمیق انجام داده اند، تجارب و تاکتیک های گونه گونی را آورده اند؛ به همین ترتیب دیدگاه ها و نظریات متفاوتی را ارایه نموده اند. کار های زیادی در راستای زبان و زبانشناسی نظری مُطلع (نرولنگوستیک) توسط مادل در روانشناسی زبان انجام یافته و تمرکز آن بررسی چگونگی مغز بوده که میتواند فرآیند های نظری و روانشناسی پیشنهاد شده را در تولید و فهم زبان بشکل لازمی پیاده نماید. متخصصین مغز و اعصاب مطالعۀ میکانیزم های فیزیولوژی است که توسط مغز پردازش گزارش ویژه به زبان و ارزیابی های زبان شناختی و روان شناسی زبان را با استفاده از فیزیولوژی، تصویر برداری از مغز، الکتروفیزیولوژی و مادل سازی های کمپیوتری مورد بررسی قرار میدهند.
6 - گزیدار( خصوصیت) های آواز، در آواز شناسی نیز مورد رسیدگی قرار میگیرد که یکی از بخشهای فزیک است. اگر زبانشناسی بخواهد، گزیدار آواز ها را درست تر بفهمد، دانستن داشته های فزیکی آواز(بلندی، پستی، نیرومندی، دوام،بسامد و دیگر ویژگیها) برای او درکاری (ضروری) است. چون، بدون هستی آواز، هستی زبان ناممکن است، زبانشناسی ناگزیر برای پژوهش و فروکاوی بهتر و ماشینی آواز به فزیک روی می آوَرَد. ازینروی، دانش پژوهش و بررسی آواز های آدمی به همکاری افزار فزیکی، آوا شناسی فزیکی گفته میشود.
7 – هنگامی که زبانشناسان در بارۀ رسم و رواج، رنگ و سرچشمۀ زندگانی دارندگان زبان به پژوهش و کاوش دست میزنند، این پژوهش و کاوش، زبانشناسی را با نژاد شناسی نزدیک میکند که در پیامد خود { نژاد زبانشناسی} را بمیان می آوَرَد.
8 - برای پژوهش و بررسی پیدایی گفتار در آدمیان نخستین حل مسأله های انسانی بهم وابسته بودن یا نبودن زبان و نژاد رشتۀ آدمشناسی نقش مهم را بازی میکند. اینجاست که روان همکاری زبانشناسی با مردمشناسی پا به میانه میگذارد و از پیامد این روان همکاری، دانشی جدیدی به نام (آدمزبانشناسی) چهره از پرده بیرون میکشد.
لازم به یادآوری است که به وسیلۀ آدمشناسی (دانشی در بارۀ سرشت زیستی آدمی، ساخت خانۀ کاسۀ سر و استخوانبندی آن، رنگ پوست، موی بدن و فرق آدمیان از زنده جانهای آدم نماست)، زبانشناسی با زیست شناسی نیز علاقه پیدا میکند.
9 – پژوهش زبانهای کهن (لاتین، سانسکریت، فرس باستان)، پیدا نمودن دارندگان آنها و مرز های پهن آنها زبانشناسی را به رشتۀ باستانشناسی که در اساس خود کافت و کاو روزگار های گذشتۀ انسانی را میکند و تاریخ دیرین گروه آدمی را میپژوهد، علاقه مند میسازد.
10 - به رنگ همه گانی، تاریخ و زبانشناسی باهم پیوند بسیار نزدیک دارند، برای اینکه واقعیتهای زبانی، با این یا آن رویداد تاریخی اثر خود را میدارد. پس، این چنین رویداد های تاریخی به زبانشناسی امکان بیشتر پژوهش و آموزش را میدهد. از جانبی دانستن زبانشناسی در براستی درآوردن پژوهش های تاریخی و نوشتن یک تاریخ واقعی و دانشی یاری فراوان مینماید. به ویژه، آموزش واژه شناسی (دانش پژوهش واژه ها) و ریشه شناسی ( دانش گاهِ پیدایی واژه ها) برای تاریخدان بسیار سودمند است.
11- جغرافیا هم با زبان وابسته گی میدارد. نام های نقش و نگار نشانه ها، جایهای جغرافیایی و فزیکی ( دریا ها، دریاچه ها، رود ها، جزیره ها، کوه ها، همواری ها، دشت ها، بیابانها، نام کشور ها شهر ها و و دیگر جایها) بیش از همه به الگو های زبانی پیوند مندی داشته، جغرافیا از آنها به رنگ گسترده تری استفاده میبرد.
12 – زبانشناسی و ادبیات باهم علاقۀ بسیار بسیار نزدیک دارند زیرا زبان آخشیج نخستین ادبیات است. درینجا، زبانشناسی دارای ارزش ویژه یی است؛ ازینکه ادبیات هنر و میانجی ادبیات زبان میباشد و زبان افزار اندیشه و تفاهم انسان به شمار میرود؛ پیوند دانش زبان بدان در کاری به دیده مییاید. اینجاست که پیوسته گی ادبیات با زبان سخت بافته شده میتواند و بدون زبان ادبیاتی هستی نمیداشته باشد. چون زبان، نهش بررسی و آموزش زبانشناسی است، خواهی نخواهی پیوسته گی ادبیات و زبانشناسی را برقرار مینماید.
13 – زبانشناسی با ریاضی نیز نیز دلچسبی میدارد. در این دانشی به نام ریاضی زبانشناسی پا به میدان نهاده است.
MATHEMATICAL LINGUISTICS:
Is
the study of mathematical structures and methods that are importance to
linguistic, As in other branches of applied mathematics, the influence of
the empirical subject matter is somewhat indirect: Theorems are often proved
more for their inherent mathematical value than for their applicability.
Nevertheless, the internal organization of linguistic remains the best guide
for understanding the internal subdivision of linguistics into – phonetics –
phonology,- morphology,- syntax, and semantic, looking at other branches of
linguistics such as – sociolinguistics or – language acquisition only to the
extent Ent that these have developed their own mathematical methods.
14 - زبانشناسی با دانش زبان ماشینی نیز دلبستگی میدارد. این دانش زاده شدۀ سدۀ بیستم میباشد. دانش زبان ماشین امکان استفاده بردن آگاهیهای اساسی دانشی را به وسیلۀ ماشین برنگ گسترده یی برای انسان میسر میسازد. لازم به گفتن است که بی اندازه و سخت فراوان رایانه ها (کمپیوترها) در جهان به وجود آمده اند و زحمت و کار آدمیان را، آسان ساخته اند.
15 – سیاست بر زبان سخت تدثیر دارد. زبان از قلمرو آن به سختی بیرون شده میتواند. از این نگاه، مطالعۀ زبان را در پرتو سیاست ( سیاسی زبانشناسی) گویند.
Political Linguistics Conferences
In recent years, ‘political-linguistic’ studies have been drawing on increasingly bigger empirical input from the neighboring domains, including linguistic pragmatics, text linguistics, (critical) discourse analysis, corpus linguistics, translation and literary studies, social psychology, sociology anthropology and philosophy. The Political Linguistics conferences are a series of international scholarly events that come as a response to this trend. They are a joint endeavor of two leading Polish universities, University of Warsaw (www.uw.edu.pl) and University of Łódź
16 - فلسفه و زبان، به ویژه با توجه با چمشناسی (سیمانتکس) با هم سخت وابسته گی نشان میدهند. از این روی، دانشی در جهان زباشناختی و فلسفه پا به میدان گذاشته است که { زبانشناسی فلسفی} گفته میشود.
Philosophical Linguistic:
Linguistic philosophy describes the view that philosophical problems are problems which may be solved (or dissolved) either by reforming language, or by understanding more about the language we presently use. The former position is that of ideal language philosophy, the latter the position of ordinary language philosophy.
فلسفه زبانی یا زبانشناسی فلسفی: مشکلات زبان فلسفی را که حل شده و یا نا حل مانده جهت درک و فهم بیشتر در زبانها شرح میدارد- از پیشین ها آمده است که از فلسفه زبان آیده آل موقعیت عادی زبان فلسفی توجیه میگردد.
در فرجام، گفته میتوانیم که زبانشناسی با همۀ دانش ها پیوند تنگاتنگ میدارد.
. ماخذ: اهمیت نقش زبانشناسی (وزارت تحصیلات عالی افغانستان) و ترجمه از منابع مختلف انترنتی
استاد رهنما : نصر
سید همایون شاه (عالمی)
31 جنوری 2014 م
کابل – افغانستان
+++++++++++++
قسمت هفتم
4- 1 : ساختمان زبان:
زبان دارای ساختمان است. ساختمان زبان همچون دستگاهی است که اجزای آن با وابستگی با سرشته (منظم) باهم، و هماهنگی منطقی با یکدیگر تنیده شده کار میکنند. ازین نگاه، ساختمان زبان نظام آن نیز گفته شده میتواند. به سخن دیگر، زبان نظامی است که در آن آوا ها، سبب بمیان آمدن آخشیج (عنصر) های با چم (معنا) می شوند.
بنا بر این، آواز ها نخستین آخشیج سازندۀ زبان اند که از آمیخت آنها، آخشیجهای دیگر زبان یعنی واژکها، واژه ها و جمله ها پا بمیان میگذارند. آواز ها از دیدگاه کار خود در زبان به دو گونه چهره میگشایند: آوا ها و واجها. آوا ها نقش سازنده گی را در زبان بازی میکنند. دربرابر، واجها به نظام معنایی زبان تندیسه میبخشند. از پژوهش آوا ها ، آوا شناسی و از واجها، واجشناسی در جهان زبانشناسی هستی پیدا میکنند. در دستگاه بزرگ زبان آواز های گوناگون با پیوسته گی با دیگر نظامهای کوچک زبان همبستگی منطقی هماهنگی را دارند. ازین نگاه، نظام کوچک مگر مهم سرنوشت ساز را در نظام بزرگ زبان بمیان می آورند. پس، گفته میتوانیم، دستگاه آوازی تهداب اساسی زبان را پایه گذاری میکند.(1)
(1)این بود نظریات (رابرت اندرَسَن هال) زبانشناس امریکایی متولد 1911م و متوفی 1997 م
دومین دستگاه مهم زبان ، واژگان آن است. تمام ذخیرۀ آخشیجهای با معنا و مفهوم مرتبۀ دوم زبان را که از آوا ها ساخته میشوند، اعم از واژک و واژه، واژگان آن میگویند. در واقع واژگان پشتوانۀ زبان را تشکیل میدهد. هرقدر، واژگان زبان گسترده تر و غنی باشد، سبب توانگری آن است.
واژه ها، در دستگاه همه گانی زبان، گوناگون اند. این گوناگونی، در پهلوی ساختاری، سازنده گی، آمیختاری، معنایی و وابسته گی آنها با دیگر آخشیجهای زبانی به ویژه دستور، به خویشتن خویش جای می گیرد. این جای گیری گونه یی از هماهنگی را در خود پروریده به روی رابطه های منطقی استوار است. ازهمین روی است که نظام واژگان در زبان به تندیس آرایی (عرض اندام) میپردازد. باید افزود، نظام واژگان نهش (موضوع) آموزش واژه شناسی ، چمشناسی (معنا شناسی) و ریشه شناسی میباشد. واقعیت های ساخت دستوری و آمیخت واژگانی از دیدگاه بیان سخن در اسلوب شناسی مورد پژوهش قرار میگیرند. به سخن کوتاه، هریکی از قسم های موجودۀ دانش زبان، در پژوهش ساحه های ویژۀ زبان نقش ارزشمندی را میداشته باشد.(1)
(1) - پروفیسور عبدالظهور عبدالعزیز و عین الدین (نصر) مقدمه یی بر زبانشناسی ، کابل: انتشارات دانشگاه کابل 1363 خورشیدی.
سومین، دستگاه زیر بنایی زبان، دستور آن است. طوری که در بالا گفتیم، واژه ها به دستور وابسته گی منطقی دارند، پس روشن است که زیر بنای هر زبانی را ساخت دستوری و دانش اساسی واژگانی آن تشکیل میدهد. دستگاه دستوری، همچون ساختهای دیگر زبان، نظام معین خود را دارد و به دو بخش دیده شده می تواند: واژکشناسی و جمله شناسی.
این همه دستگاه ها با همبسته گی خود، دستگاه ویژۀ زبان را میسازند.
خصوصیت اساسی نظام عبارت از چیست؟ نشانه های اساسی این دستگاه کدام ها اند؟ آشکار است که یک چیز یا حقیقت هیچگونه دستگاه را ساخته نمی توانند؛ چند چیز و چند حقیقت یگانه یی را هستی میبخشد. چیز ها بی علاقه مندی یکدیگر دستگاهی را ساخته نمیتواند؛ با سرشته گی (نظم و ترتیب) و دستگاه هنگامی بوجود می آید که علاقۀ آخشیجهای آمیزشی آن یگانه بشمار آورده شود. هر دستگاهی برای آن یگانه است که بخشهای آن با هم علاقه مند بوده وابسته گی قانونی دارند. زبان از جمله ها، از واژه ها و آواز ها، از روی رهنمود ها و قانون معین زبان ساخته می شوند و به وجود می آیند و تغییر مییابند. پایۀ تغییر یابی واژه ها و آوازها مشخصۀ همگانی دارد.
این پایه، نه واژه ها و نه آوا های همه گانی را، در پیش دیده دارد بلکه گروه آنها را دربر میگیرد.
پس، زبان نظام کلی است که از نظامهای خورد و کوچک به میان آمده است. بنابر این، زبان را نظام نظام نیز گفته میتوانیم. همین نظام کل زبان، ساختمان آن به شمار رفته میتواند. ساختمان زبان در تمام رویه ها دو نقش اساسی را بازی کرده میتواند: نقش فراگویی (تلفظی)، نقش کارکردی. نقش فراگویی آن، ساختار زبان است و نقش کارکردی آن چم (معنا) زبان که ما این واقعیت را، از راه نمودار زیرین روشن میسازیم:
ساختمان
ساختار |
چم |
نمودار (7) ساختمان زبان
برخ زبانها دارای دستگاه ساده بوده برخی دیگر دارای دستگاه پیچیده اند. به گونۀ نمونه، دستگاه زبان روسی از دستگاه زبان فارسی فرق بزرگ دارد. بسیاری از داشته های زبانی در زبان روسی دارای جنس اند و از این جهت نام ها در این زبان در جنس مردانه، زنانه، میانه افاده میشوند. به نمونه های زیرین توجه کنید:
1. ЭTO CTO Л (HO)
2. ЭTO KH Й Г a (HOa)
3. ЭTO OKHO (OHO)
) نرینه مادینه به کار گرفته میشود.OHO) مادینه و OHA) برای نام نرینه (OH) در اینجا، جانشین
اگر جمله های زبان روسی را به فارسی در گزارش دهیم ، این جمله ها به دست می آید:
1-- این میز است.
2-- این کتاب است.
3-- این کلکین است.
تنها از سه نام (میز، کتاب، و کلکین) نمایندگی میکند.(Ф) میبینیم، در زبان فارسی دری جنس هستی ندارد. جانشین
چنانچه به دیده آمد، مناسبت جمله شناسی واژه ها ، از راه جنس بیان میشود. اما در دستور زبان فارسی چنین دسته بندی جنسی وجود ندارد؛ صرف از راه ساخت واژگان معنایی، آن هم در نامهای جاندار به ویژه آدمی ( پدر، مادر، پسر، دختر، برادر، خواهر، زن، مرد ....) جنس در این زبان به وجود می آید. باید گفت: در نام برخی چارپایان و شمار بسیار کمی از پرنده گان آنهم پرنده گان خانه گی و چارپایان اهلی، چنین دسته بندی از راه ساخت واژگان دستوری وجود دارد؛ مانند: نر اسپ ، مادیان (بیتل)؛ نرخر؛ ماچه خر ، خروس ، ماکیان و غیره.
همچنان این اختلاف، در دیگر رویه های دستوری، واژگانی و آوازی بین زبان فارسی و روسی دیده شده میتواند. ناگفته نباید گذاشت، پرسش سادگی و پیچیدگی ساختمانی در بین تمام زبانهای جهان همیشه هستی داشته است و دارد.
در فشرده، اگر آخیشیج (عنصر) یکتا باشد، نظام را سازمان داده نمیتواند زیرا در زبان حالتهای دیگری هستی میداشته باشد که به هستی نمود نظام مطلق دستور وابسته است. گونه های نظام تنها در پیوندمندی (علاقه مندی) با همدیگر ، اهمیت پیدا میکنند. نظام قسم های جداگانۀ با هم علاقه مند زبان نظام همه گانی آن را می سازند.
آشکار است که استواری و پایداری زبان، به استواری و پایداری ساخت دستوری و نهاد اساسی واژگانی آن وابسته است. واقعیت های زبانی، برای آن استوار و پایدار میباشند که آنها نظام زبان را میسازند. اگر رهنمود ها و واقعیت های زبانی ساخت دستوری نظام زبان را هستی نمی بخشیدند، زبان و ساخت دستوری آن، تا این درجه استوار و پایدار نمی ماند، از همین روی، هر زبان نظام ویژۀ خویشتن را دارا میباشد و بخشهای ترکیبی آن باهم علاقه مندی قانونی میدارد.
نظام زبان از روی ساخت دستوری آن نمایان میگردد. آخشیجهای گوناگون یگانه یی که در زبان دیده میشوند، باهم ارتباط نزدیک دارند. آوازها، واژکها، واژه ها و جمله ها آخشیجهای گونه گون زبان را تشکیل میدهند که میان خود نزدیکی های تنگاتنگی را، ایجاد مینمایند و این در گوهر خود به نظام زبان تندیس می بخشد.
پس کارکرد این آخشیجها در چه نهفته میباشد؟ به این پرسش شماره های زیرین پاسخ میدهند:
1- آوا ها نماد های شنیداری زبان بوده نقش ساختاری را دارند.
2- واجها تنها پدیده های شنیده شدنی نبوده بلکه نماد های چمبخش (معنا بخش) زبان میباشند. این نماد ها به تنهایی معنایی را افاده نمیکنند، مگر در افادۀ معنای واژه و واژک دارای ارزش ویژه یی میباشد.
3- واژکها دارای مفهوم اند. تنها، واژکهایی آزاد؛ دارای معنای تمام هستند. واژکهای بسته (نشانه های افزایش، وند ها، پسینه ها و ....) به ساختار های نامی ، صفتی، کنشواژه یی (فعلی) و دیگران معنا های گوناگون دستوری را میبخشد.
4- واژه ها از چیز ها و پدیده های واقعی نام میبرند که این وظیفۀ نامدهی و معنا گیری آنها میباشد.
5- جمله ها برای خبر دهی، بیان واقعیت ها خدمت میکنند. ویژگیها (خصوصیتها)ی جمله ها در پیوند نمایی (علاقه) سخن و اندیشه نهایت مهم است. چون، جمله در زبان یگانه نما (واحد)ی گفتار و نوشتار در زبان است، پس زبان وسیلۀ مهم پیوند نمایی آدمیان بین همدیگر بوده خبر دهی، بیان واقعیتها، وظیفۀ مهم پیوستاری (ارتباطی) آن میباشد.
به همین رنگ، هر بخش زبان (آوازها، واژکها، کارکرد بیانی واژه ها و ....) نظام خویشتن را دارد. به روی همین پدیده، چنانچه در بالا یادآوری کردیم، زبان نظام نظام گفته میشود. در فرجام زبان یگانه نمای تام است که این یگانه نمایی در هستی نظامش نهفته میباشد و به آن ساختمان میبخشد.
ماخذ: اهمیت نقش زبانشناسی (وزارت تحصیلات عالی افغانستان)
استاد رهنما : نصر
سید همایون شاه (عالمی)
18 دسامبر 2013 م
کابل – افغانستان
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
قسمت هفتم
4- 1 : ساختمان زبان:
زبان دارای ساختمان است. ساختمان زبان همچون دستگاهی است که اجزای آن با وابستگی با سرشته (منظم) باهم، و هماهنگی منطقی با یکدیگر تنیده شده کار میکنند. ازین نگاه، ساختمان زبان نظام آن نیز گفته شده میتواند. به سخن دیگر، زبان نظامی است که در آن آوا ها، سبب بمیان آمدن آخشیج (عنصر) های با چم (معنا) می شوند.
بنا بر این، آواز ها نخستین آخشیج سازندۀ زبان اند که از آمیخت آنها، آخشیجهای دیگر زبان یعنی واژکها، واژه ها و جمله ها پا بمیان میگذارند. آواز ها از دیدگاه کار خود در زبان به دو گونه چهره میگشایند: آوا ها و واجها. آوا ها نقش سازنده گی را در زبان بازی میکنند. دربرابر، واجها به نظام معنایی زبان تندیسه میبخشند. از پژوهش آوا ها ، آوا شناسی و از واجها، واجشناسی در جهان زبانشناسی هستی پیدا میکنند. در دستگاه بزرگ زبان آواز های گوناگون با پیوسته گی با دیگر نظامهای کوچک زبان همبستگی منطقی هماهنگی را دارند. ازین نگاه، نظام کوچک مگر مهم سرنوشت ساز را در نظام بزرگ زبان بمیان می آورند. پس، گفته میتوانیم، دستگاه آوازی تهداب اساسی زبان را پایه گذاری میکند.(1)
(1)این بود نظریات (رابرت اندرَسَن هال) زبانشناس امریکایی متولد 1911م و متوفی 1997 م
دومین دستگاه مهم زبان ، واژگان آن است. تمام ذخیرۀ آخشیجهای با معنا و مفهوم مرتبۀ دوم زبان را که از آوا ها ساخته میشوند، اعم از واژک و واژه، واژگان آن میگویند. در واقع واژگان پشتوانۀ زبان را تشکیل میدهد. هرقدر، واژگان زبان گسترده تر و غنی باشد، سبب توانگری آن است.
واژه ها، در دستگاه همه گانی زبان، گوناگون اند. این گوناگونی، در پهلوی ساختاری، سازنده گی، آمیختاری، معنایی و وابسته گی آنها با دیگر آخشیجهای زبانی به ویژه دستور، به خویشتن خویش جای می گیرد. این جای گیری گونه یی از هماهنگی را در خود پروریده به روی رابطه های منطقی استوار است. ازهمین روی است که نظام واژگان در زبان به تندیس آرایی (عرض اندام) میپردازد. باید افزود، نظام واژگان نهش (موضوع) آموزش واژه شناسی ، چمشناسی (معنا شناسی) و ریشه شناسی میباشد. واقعیت های ساخت دستوری و آمیخت واژگانی از دیدگاه بیان سخن در اسلوب شناسی مورد پژوهش قرار میگیرند. به سخن کوتاه، هریکی از قسم های موجودۀ دانش زبان، در پژوهش ساحه های ویژۀ زبان نقش ارزشمندی را میداشته باشد.(1)
(1) - پروفیسور عبدالظهور عبدالعزیز و عین الدین (نصر) مقدمه یی بر زبانشناسی ، کابل: انتشارات دانشگاه کابل 1363 خورشیدی.
سومین، دستگاه زیر بنایی زبان، دستور آن است. طوری که در بالا گفتیم، واژه ها به دستور وابسته گی منطقی دارند، پس روشن است که زیر بنای هر زبانی را ساخت دستوری و دانش اساسی واژگانی آن تشکیل میدهد. دستگاه دستوری، همچون ساختهای دیگر زبان، نظام معین خود را دارد و به دو بخش دیده شده می تواند: واژکشناسی و جمله شناسی.
این همه دستگاه ها با همبسته گی خود، دستگاه ویژۀ زبان را میسازند.
خصوصیت اساسی نظام عبارت از چیست؟ نشانه های اساسی این دستگاه کدام ها اند؟ آشکار است که یک چیز یا حقیقت هیچگونه دستگاه را ساخته نمی توانند؛ چند چیز و چند حقیقت یگانه یی را هستی میبخشد. چیز ها بی علاقه مندی یکدیگر دستگاهی را ساخته نمیتواند؛ با سرشته گی (نظم و ترتیب) و دستگاه هنگامی بوجود می آید که علاقۀ آخشیجهای آمیزشی آن یگانه بشمار آورده شود. هر دستگاهی برای آن یگانه است که بخشهای آن با هم علاقه مند بوده وابسته گی قانونی دارند. زبان از جمله ها، از واژه ها و آواز ها، از روی رهنمود ها و قانون معین زبان ساخته می شوند و به وجود می آیند و تغییر مییابند. پایۀ تغییر یابی واژه ها و آوازها مشخصۀ همگانی دارد.
این پایه، نه واژه ها و نه آوا های همه گانی را، در پیش دیده دارد بلکه گروه آنها را دربر میگیرد.
پس، زبان نظام کلی است که از نظامهای خورد و کوچک به میان آمده است. بنابر این، زبان را نظام نظام نیز گفته میتوانیم. همین نظام کل زبان، ساختمان آن به شمار رفته میتواند. ساختمان زبان در تمام رویه ها دو نقش اساسی را بازی کرده میتواند: نقش فراگویی (تلفظی)، نقش کارکردی. نقش فراگویی آن، ساختار زبان است و نقش کارکردی آن چم (معنا) زبان که ما این واقعیت را، از راه نمودار زیرین روشن میسازیم:
ساختمان
ساختار |
چم |
نمودار (7) ساختمان زبان
برخ زبانها دارای دستگاه ساده بوده برخی دیگر دارای دستگاه پیچیده اند. به گونۀ نمونه، دستگاه زبان روسی از دستگاه زبان فارسی فرق بزرگ دارد. بسیاری از داشته های زبانی در زبان روسی دارای جنس اند و از این جهت نام ها در این زبان در جنس مردانه، زنانه، میانه افاده میشوند. به نمونه های زیرین توجه کنید:
1. ЭTO CTO Л (HO)
2. ЭTO KH Й Г a (HOa)
3. ЭTO OKHO (OHO)
) نرینه مادینه به کار گرفته میشود.OHO) مادینه و OHA) برای نام نرینه (OH) در اینجا، جانشین
اگر جمله های زبان روسی را به فارسی در گزارش دهیم ، این جمله ها به دست می آید:
1-- این میز است.
2-- این کتاب است.
3-- این کلکین است.
تنها از سه نام (میز، کتاب، و کلکین) نمایندگی میکند.(Ф) میبینیم، در زبان فارسی دری جنس هستی ندارد. جانشین
چنانچه به دیده آمد، مناسبت جمله شناسی واژه ها ، از راه جنس بیان میشود. اما در دستور زبان فارسی چنین دسته بندی جنسی وجود ندارد؛ صرف از راه ساخت واژگان معنایی، آن هم در نامهای جاندار به ویژه آدمی ( پدر، مادر، پسر، دختر، برادر، خواهر، زن، مرد ....) جنس در این زبان به وجود می آید. باید گفت: در نام برخی چارپایان و شمار بسیار کمی از پرنده گان آنهم پرنده گان خانه گی و چارپایان اهلی، چنین دسته بندی از راه ساخت واژگان دستوری وجود دارد؛ مانند: نر اسپ ، مادیان (بیتل)؛ نرخر؛ ماچه خر ، خروس ، ماکیان و غیره.
همچنان این اختلاف، در دیگر رویه های دستوری، واژگانی و آوازی بین زبان فارسی و روسی دیده شده میتواند. ناگفته نباید گذاشت، پرسش سادگی و پیچیدگی ساختمانی در بین تمام زبانهای جهان همیشه هستی داشته است و دارد.
در فشرده، اگر آخیشیج (عنصر) یکتا باشد، نظام را سازمان داده نمیتواند زیرا در زبان حالتهای دیگری هستی میداشته باشد که به هستی نمود نظام مطلق دستور وابسته است. گونه های نظام تنها در پیوندمندی (علاقه مندی) با همدیگر ، اهمیت پیدا میکنند. نظام قسم های جداگانۀ با هم علاقه مند زبان نظام همه گانی آن را می سازند.
آشکار است که استواری و پایداری زبان، به استواری و پایداری ساخت دستوری و نهاد اساسی واژگانی آن وابسته است. واقعیت های زبانی، برای آن استوار و پایدار میباشند که آنها نظام زبان را میسازند. اگر رهنمود ها و واقعیت های زبانی ساخت دستوری نظام زبان را هستی نمی بخشیدند، زبان و ساخت دستوری آن، تا این درجه استوار و پایدار نمی ماند، از همین روی، هر زبان نظام ویژۀ خویشتن را دارا میباشد و بخشهای ترکیبی آن باهم علاقه مندی قانونی میدارد.
نظام زبان از روی ساخت دستوری آن نمایان میگردد. آخشیجهای گوناگون یگانه یی که در زبان دیده میشوند، باهم ارتباط نزدیک دارند. آوازها، واژکها، واژه ها و جمله ها آخشیجهای گونه گون زبان را تشکیل میدهند که میان خود نزدیکی های تنگاتنگی را، ایجاد مینمایند و این در گوهر خود به نظام زبان تندیس می بخشد.
پس کارکرد این آخشیجها در چه نهفته میباشد؟ به این پرسش شماره های زیرین پاسخ میدهند:
1- آوا ها نماد های شنیداری زبان بوده نقش ساختاری را دارند.
2- واجها تنها پدیده های شنیده شدنی نبوده بلکه نماد های چمبخش (معنا بخش) زبان میباشند. این نماد ها به تنهایی معنایی را افاده نمیکنند، مگر در افادۀ معنای واژه و واژک دارای ارزش ویژه یی میباشد.
3- واژکها دارای مفهوم اند. تنها، واژکهایی آزاد؛ دارای معنای تمام هستند. واژکهای بسته (نشانه های افزایش، وند ها، پسینه ها و ....) به ساختار های نامی ، صفتی، کنشواژه یی (فعلی) و دیگران معنا های گوناگون دستوری را میبخشد.
4- واژه ها از چیز ها و پدیده های واقعی نام میبرند که این وظیفۀ نامدهی و معنا گیری آنها میباشد.
5- جمله ها برای خبر دهی، بیان واقعیت ها خدمت میکنند. ویژگیها (خصوصیتها)ی جمله ها در پیوند نمایی (علاقه) سخن و اندیشه نهایت مهم است. چون، جمله در زبان یگانه نما (واحد)ی گفتار و نوشتار در زبان است، پس زبان وسیلۀ مهم پیوند نمایی آدمیان بین همدیگر بوده خبر دهی، بیان واقعیتها، وظیفۀ مهم پیوستاری (ارتباطی) آن میباشد.
به همین رنگ، هر بخش زبان (آوازها، واژکها، کارکرد بیانی واژه ها و ....) نظام خویشتن را دارد. به روی همین پدیده، چنانچه در بالا یادآوری کردیم، زبان نظام نظام گفته میشود. در فرجام زبان یگانه نمای تام است که این یگانه نمایی در هستی نظامش نهفته میباشد و به آن ساختمان میبخشد.
ماخذ: اهمیت نقش زبانشناسی (وزارت تحصیلات عالی افغانستان)
استاد رهنما : نصر
سید همایون شاه (عالمی)
18 دسامبر 2013 م
کابل – افغانستان
قبلی