محمد حیدر اختر

 

نصر الله حافظ شاعر مردمی

هم به ابدیت پیوست

 

چقدر درد آور و مایه  تاثر و اندوه  است که  جامعه فرهنگی افغانستان در  کوتاه مدتی دو شخصیت فرهنگی اش را از دست می دهد . درهفته گذشته  خانم لطیفه کبیر سراج نخسین گوینده طبقـۀ اناث رادیو افغانستان  درکشور امریکا به جاودانگی  پیوست و شام پنجشنبه گذشته ، هم  نصر الله حافظ  شاعر مردمی  که بیشتر از پنجاه سال در شعبات مختلف رادیو افغانستان ایفای وظیفه می کرد در افغانستان جهان فانی را وداع گفت  .

 ازنصر الله حافظ یاد می کنیم  از سخنوری که مزه فقر را چشیده بود  ومحرومیت  مدت ها وبار ها برویش سایه افگنده بود ولی او با همه مشکلات که در مقابلش قرار داشت ایستاده گی کرد و مانند نخل برومندی ایستاده ماند، با وزش هیچ تند بادی تکان نخورد و با پاکیزه گی زنده گی کرد .او انسانی بود  آرام ،  قانع ، متواضع  بزرگمنش ووارسته .

نصر الله حافظ  درسال 1310 هجری خورشیدی در قریۀ چپرهار ولایت ننگرهار متولد شد دوره ابتدایی مکتب را درزادگاه اش  به پایان رسانید و جهت ادامه تحصیلات  به کابل آمد . بعد از فراغت  تحصیل  مدتی منحیث آموزگار ایفای وظیفه نمود وبعدا  همکار مسلکی مجله ویسا  شد . درسال 1339 به رادیو افغانستان شامل کار شد و بیشتر از پنجاه سال در شعبات مختلف رادیو افغانستان ایفای وظیفه می کرد  تا بالاخر درسال 1374 به تقاعد سوق گردید و لی بازهم با اداره هنرو ادبیات رادیو تلویزیون افغانستان همکاری اش قطع نگردید .

نصر الله حافظ از ایام جوانانی تا آخرین لحظات زنده گی با شعر زنده گی کرد اشعار حافظ  مردمی ، ساده ، روان و عام فهم است، زیرا خودش از میان مردمش برخاسته بود ، غم ودرد ورنج مردمش را به تمام وجودش درک می کرد . چون سروده هایش  علاقمندان زیاد داشت تعداد کثیری از هنرمندان رادیو تلویزیون افغانستان اشعار  حافظ را در لابلای پرده های ساز سروده اند که در آرشیف رادیو تلویزیون افغانستان موجود می باشد .

 در گذشته ها در رادیو افغانستان  قرار به این بود، هر هنرمندی که می خواست آهنگی را  در استدیوهای رادیو ثبت نماید نخست بایست شعر آهنگش را اگر به زبان پشتو می بود ازنظر حافظ صاحب واگر فارسی دری می بود از نظر آقای ناصر طهوری گذشتانده بعدا  آهنگ شان ثبت می شد ومحترم حافظ صاحب  درقسمت اصلاح اشعار هنرمندان خیلی های زحمت می کشید ونمی خواست اشعار نادرست ومبتذل  ازطریق رادیو به نشر برسد.

 مرحوم نصر الله حافظ  هیچ گاهی حاضر نشد برای گرفتن چوکی ومقام  درمقابل  آمرین خویش سر خم نماید تاکه به خاطر دارم همیشه  سمت معاونیت اداره های رادیو را برایش واگذار می شدند  باوجود لیاقتی که داشت هیچ گاهی  به چوکی مدیریت عمومی  در رادیو تلویزیون افغانستان  تکیه نکرد . گرچه اکثر روسای رادیو تلویزیون افغانستان پشتو زبان بودند ولی هیچ وقت برای نصرالله حافظ کار شایستۀ انجام ندادند حتی  نام نصر الله حافظ منحیث یک شاعر پشتو زبان در کتاب که توسط عبدالروف بینوا تحت نام  « اوسنی لیک وال » که درسال 1388 خورشیدی مطابق 2009 میلادی اقبال چاپ یافته دیده نمی شود  آقای بینوا سالها منحیث رئیس نشرات رادیو افغانستان کار کرده و  حافظ صاحب در اداره هنرو ادبیات رادیو ایفای وظیفه می کردند وبا یکدیگر شناسایی کامل داشتند. نصرالله حافظ  از چند ساله بدین سو بیمار شد ومجال فعالیت های فرهنگی را نداشت تا بالاخر شام روز پنجشنبه  23عقرب 1392 مطابق 14 نوامبر 2013 میلادی دربیمارستان  چارصد بستر داعی اجل را لبیک گفت . جناب استاد پرتو نادری در حالیکه  وفات نصرالله حافظ را یک ضایعه فرهنگی می خواند چنین می نویسد :

 .. و نصرالله حافظ هم رفت، سفرش مبارک باد! ما همه گان پای در رکابیم، این کاروان را سر باز ایستادن نیست. در چند سال اخیری بیماری زمین گیرش کرده بود، شاعر ، نویسنده و خبرنگار و برنامه ساز رادیو، عمری برای زبان و ادبیات پشتو خدمت کرد ، اما زمانی که بر بستر بیماری افتاد، دیگر به فراموشی سپرده شد، از دولت گله یی نیست، نمی دانم چرا فکر می کنم که فرهنگیان کشور و به گونۀ خاص فرهنگیان پشتون نیز او را آن گونه که شایسته بود تیمار داری و مدد رسانی نکردند! من باری جایی گفته بودم که ما وابسته گان قلم و نوشتن همه گان از یک قبیلۀ شریف هستیم و آن قبیله همان قبیلۀ قلم است. قلم که خداوند به آن سوگند یاد کرده است. تا به یاد دارم و تا خوانده ام و شنیده ام در این سرزمینی همیشه فرهگیان همین گونه خاموش شده اند در تنهایی در انزوا در فقر، نمی دانم چرا خداوند سرنوشت این جماعت بی آزار را در این سرزمین این گونه رقم زده است. شب در خبر های تلویزیون ملی دیدم که وزیر اطلاعات و فرهنگ به شفاخانه چارصد بستر رفته ،به دیدار نصرالله حافظ، در حالی که دیگر حافظ با خودش بود، نه سخنی روی لب داشت و نه هم نگاهی در چشمان! چنین است پاسداری مقام ها از شخصیت های فرهنگی ما!      
زبان ، شعر و ادبیات پشتو با خاموشی نصرالله حافظ یکی از خدمت گزاران و نام آوران خود را از دست داد. روانش شاد باد! روزگاری با هم ، هم کار بودیم ، او شخصیتی بود مهربان ، پرکار و قلندرمنش، باغ های بهشت جایگاهش باد! روانت در آرامش باد دوست سفر کرده ای من !
 
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هردم                     جرس فریاد می دارد که بر بندید محمل ها!
بلی ، چنین است  وزارت  اطلاعات وفرهنگ و رادیو تلویزیون ملی  همیشه بعد از مرگ هنرمندان و فرهنگیان القاب بلندبالای برای شان نثار می کنند در حالیکه  دیگر در این دنیا حضور ندارند ودادن چنین القاب  برای شان  سودی نداشته و خشنود شان نمی کند . ویا این که برنامه های خاص رادیو وتلویزیونی  « مشعل داران هنرو فرهنک » و یا « ترازوی طلایی  » را با  طمطران انتشار می دهند  .

دست اندرکاران وبسایت رنگین  وفات محترم نصرالله حافظ را به تمام فرهنگیان کشور تسلیت گفته روح اش را شاد می خواهند  خداوند بیامرزدش.  واین چند سطر را با نشر یک غزل  از این شاعر فرهیخته ومردمی  به پایان می بریم  :

 

چې يې زلفې په مستۍ راواړولې

 

په ناز سترګوليونۍ راواړولې

ما ادم باندې د مرګ د خوارۍ خاورې

 

دې د حسن دُرخانۍ راواړولې

چې پايماله يې زما د زړه ورشو کړه

 

کوم ښکاري دا غرڅنۍ راواړولې

چې په تورو پېغلو سترګو يې ستي کړم

 

تېرې شپې يې د ځوانۍ راواړولې

تر قيامته ساقي ستا په ميو مست يم

 

چې پيالې دې بېګانۍ راواړولې

شوم تورن يې چې په تورو تورو سترګو

 

مينې ستا دا دښمنۍ راواړولې

ما ويل، چې به ساز نوې نغمه راوړي

 

تا ټپې پرې پخوانۍ راواړولې

 

 


بالا
 
بازگشت